#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
#قبیله_لعنت
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت"
#بنیاسرائیل_و_پیامبری
قسمت سیزدهم
◀️ #گوساله_سامری ۵
🔹بنیاسرائیل با پشت سر گذاردن سالهای اقامت در «مصر» و تجربهی زندگی با ساحران و جادوگرانِ دغلباز و پس از آن، تجربهی معجزات حضرت موسی (ع) میبایست در آزمونی از همین جنس بازشناخته شوند:
"آزمون سحر سامری"
🔹هر دانشآموزی ضرورتاً، امتحانش متناسب با آموزههایش است.
نمیتوان از دانشآموز علم فیزیک، امتحان تاریخ به عمل آورد.
نباید از یاد برد که انتخاب مجسّمهی گوساله، توسط سامری نیز، معطوف به سابقهی ذهنی بنیاسرائیل از گوسالهی مقدّس و آگاهی سامری از آن است؛ در غیر این صورت، حیله و مکر سامری کارگر نمیافتاد.
🔹در فاصلهی ده روز، سامری ظهور کرد.
سامری، طلاهای بنیاسرائیل را که از فرعونیان نزد آنان مانده بود، جمع کرد و گوسالهای آراست و آنرا خدای بنیاسرائیل نامید.
◀️ سرنوشت سامری
«فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي (۲۱)
حضرت موسی (ع) در حالیکه خشمگین بود، بهسوی بنیاسرائیل بازگشت و به آنان گفت:
"ای قوم! مگر پروردگارتان (درباره نزول تورات) به شما وعدای نیکو نداده بود؟ آیا زمان آن وعده بر شما طولانی آمد، یا آنکه خواستید غضب خداوند بر شما فرود آید که وعدهی مرا تخلف کردید؟»"
«بنیاسرائیل» در پاسخ به حضرت گفتند:
«قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (۲۲)
ما به ارادهی خویش با وعدهی تو مخالفت نکردیم؛ بلکه ما را وادار کردند آنچه از زیور قوم فرعون با خود داشتیم، در آتش افکنیم و سامری چنین القاء کرد.»
🔹جماعتی از بنیاسرائیل که از کردهی خود نادم شده بودند، در مقام عذر آوردن، برآمدند و سامری را مقصّر اصلی جلوه دادند.
حضرت موسی (ع)، پس از بازجویی و محاکمهی سامری، بهدلیل گمراهکردن بنیاسرائیل، او را محکوم و از جامعهی بنیاسرائیل طرد کرد و دربارهاش سه حکم جاری ساخت:
👈 ۱. در «قرآن» آمده است:
«قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِسَاسَ (۲۳)
فرمود: برو! که بهرهی تو در زندگی این دنیا، این است که (هرکس به تو نزدیک شود) بگویی: با من تماس مگیر.»
بدینترتیب حضرت، او را به انزوای مطلق کشاند. برخی گفتهاند:
به نوعی بیماری روانی، به صورت وسواس شدید دچار شد و از انسان هراس داشت. (۲۴)
👈 ٢. دیگر اینکه فرمود:
«وَ إنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ (۲۵) و تو وعدهگاهی در پیش داری (وعدهی عذاب دردناک الهی) که هرگز از آن تخلّف نخواهد شد.»
بدینصورت، حضرت مجازات اخروی او را متذکّر شد.
👈 ٣. سومین مجازات این بود که حضرت موسی (ع) به سامری گفت:
«وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (۲۶)
و به این معبودت نگاه کن که پیوسته او را عبادت میکردی و ببین ما آن را میسوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا میپاشیم.»
◀️ حضرت موسی (ع) و قومی منحرف
🔹متأسفانه «تورات» محرّف، جمعآوری طلای بنیاسرائیل و ساختهشدن گوساله را در «سِفر خروج» به حضرت هارون (ع) نسبت میدهد!
هارون خطاب به حضرت موسی میگوید:
"به آنها گفتم کی طلا دارد؟
(طلا را) از خود جدا نموده، به من دادند.
آن را در آتش انداختم.
این گوساله بیرون آمد.
مُشه (موسی) دید که آن مردم لگامگسیخته هستند؛ زیرا اَهَرون (هارون) آن (مردم) را برای رسوایی در مقابل دشمنانشان، لگامگسیخته کرده بود. (۲۷)
🔹به گزارش «قرآن کریم»، هارون (ع) از پیش به آنها گفته بود:
«ای قوم! گوسالهپرستی فریبتان داده است، پروردگارتان فقط خدای رحمان است، مرا پیروی کنید و مطیع فرمانم شوید.» (۲۸)
«بنیاسرائیل» گفتند:
«ما همچنان او را عبادت میکنیم تا موسی به نزد ما برگردد.» (۲۹)
🔹موسی (ع) خشمگین و اندوهناک نزد قوم خود بازگشت و به آنان گفت:
«در غیبت من چه جانشینانی بودید. چرا بر فرمان پروردگار خود پیشی گرفتید؟ و الواح را بر زمین افکند و موسی ریش برادرش را گرفت و به سوی خود کشید. هارون گفت: ای پسر مادرم! این قوم مرا زبون یافتند و نزدیک بود که مرا بکشند. مرا دشمنشاد مکن و در شمار ستمکاران در میاور.» (۳۰)
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🌺❤️ #بی_تو_هرگز ❤️🌺
🇮🇷قسمت سیزدهم🇮🇷
✒دو اتفاق مبارک
با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ...
- اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میایید ... هر کاری بتونم می کنم ...
گل از گلش شکفت ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد ...
توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ... موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن ... البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود ... حرکاتش مثل حرکت پرتوی نسیم بود ... خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ... خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت.
اسماعیل، نغمه رو دیده بود ... مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ... تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ...
این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ... و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن ... سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ... و این بار هم علی نبود .
این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت ؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده.
وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ...
- الحمدلله که سالمن!
- فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...
- همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست!
همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ... ذوق کردن یا نکردنش واسم مهم نبود ... الکی حرف می زدم که ازش حرف بکشم ... خیلی دلم براش تنگ شده بود ... حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ...
زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ...
سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک ...
هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ...
توی این فاصله، علی ... یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... هر بار که بچه ها رو بغل می کرد ... بند دلم پاره می شد ...
ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ... انگار آخرین باره دارم می بینمش ... نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ...
برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ... هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ... موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن ...
همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ...
حالم خراب بود … می رفتم توی آشپزخونه … بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم … قاطی کرده بودم … پدرم هم روی آتیش دلم نفت ریخت …
برعکس همیشه، یهو بی خبر اومد دم در … بهانه اش دیدن بچه ها بود … اما چشمش توی خونه می چرخید … تا نزدیک شام هم خونه ما موند … آخر صداش در اومد …
- این شوهر بی مبالات تو … هیچ وقت خونه نیست …
به زحمت بغضم رو کنترل کردم …
- برگشته جبهه …
حالتش عوض شد … سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره… دنبالش تا پای در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه … چهره اش خیلی توی هم بود … یه لحظه توی طاق در ایستاد …
- اگر تلفنی باهاش حرف زدی … بگو بابام گفت … حلالم کن بچه سید … خیلی بهت بد کردم …
دیگه رسما داشتم دیوونه می شدم … شدم اسپند روی آتیش … شب از شدت فشار عصبی خوابم نمی برد …
اون خواب عجیب هم کار خودش رو کرد … خواب دیدم موجودات سیاه شبح مانند، ریخته بودن سر علی … هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کند و می برد …
از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت … سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونه مون … بابام هنوز خونه بود … مادرم از حال بهم ریخته من بدجور نگران شد … بچه ها رو گذاشتم اونجا … حالم طبیعی نبود … چرخیدم سمت پدرم…
- باید برم … امانتی های سید … همه شون بچه سید …
و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمت در … مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید …
- چه کار می کنی هانیه؟ … چت شده؟ …
نفس برای حرف زدن نداشتم … برای اولین بار توی کل عمرم… پدرم پشتم ایستاد … اومد جلو و من رو از توی دست مادرم کشید بیرون …
- برو …
و من رفتم ..
ادامه دارد ...
🏴 --------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_تاریخی
✡🔥 #تبار_انحراف 🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۸۸
🖋 مقالهی بیست و سوم:
🏴 فرضیه کالبدشکافانه در مورد راز مرگ [امام] حسن [ع] در قرن هفتم میلادی
▪️مسمومیت با کلراید جیوه
🖋نویسندگان: نیکول برک، میچل گولاس، سایروس رافت، علیار موسوی
◀️ چکیده و مقدمه در قسمت قبل گذشت؛
📖 اما متن مقاله:
🖋قسمت دوم
◀️ برادههای طلا یا کالومل معدنی؟
🔹این که جعده همسر [امام] حسن [ع] به وی نوشیدنی سمّی تعارف کرده است هم در منابع شیعی و هم در منابع سنّی ذکر شده است.
با توجه به اینکه نوشیدنیهای مستکننده مانند شراب در اسلام حرام هستند، این نوشیدنی سمّی باید یک نوشیدنی غیرالکلی بوده باشد
طبق یکی از متون تاریخی، دوغ استفاده شده است.
یک متن هم سمّی را که به [امام] حسن [ع] داده شده است را اینگونه توصیف مینماید:
«گفته شده که نوشیدنی حاوی برادههای طلا به وی داده شده است.»
🔹از چارچوب سمشناختی، این امر تا چه حد ممکن است؟
طلا عنصری تقریباً فاقد قدرت کنش شیمیایی بوده و یکی از کاربردهای مهم آن در دندانپزشکی است.
این ماده در حضور یک عامل اکسیدکننده قوی، در اسید هیدروکلریک متمرکز یعنی (در نسبت ۳ به ۱ اسید هیدروکلریک متمرکز و نیتریک اسید متمرکز) حل میشود.
هیدروکلریک اسید در معدهی انسان نه تمرکز یافته است و نه در حضور یک مادهی اکسیدکنندهی قوی قرار دارد.
اگر پودر جامد مادهی سمّی که [امام] حسن [ع] بلعیده است، فقط شبیه به برادههای طلا باشد، ماهیت واقعی سم چه میتواند باشد؟
برای پاسخ دقیق به این سؤال بهتر است منبع جغرافیایی سم مشخص شود.
🔹متنی که در مقدمه به آن اشاره شد میگوید کنیز آزادشدهی [امام] حسن [ع] نیز مسموم شده است.
این نشان میدهد نقشهی مسمومیت [امام] حسن [ع] ریشه در یک حسادت زنانه داشته است. [۳]
با این حال اما [ویلفرد] مادلونگ [اسلامشناس بزرگ آلمانی و استاد دانشگاه تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد] میگوید:
«علاقهی [امام] حسن [ع] به زنان، بیشتر از علاقهی اغلب افراد طبقهی اجتماعی وی به زنان نبوده است.»
🔹منطقی است پرسیده شود که آیا در پشت پردهی قتل [امام] حسن [ع] انگیزههای سیاسی وجود نداشته است؟
او گرچه از خلافت کنار کشید اما گفت که رقیبش «حق ندارد جانشینی برای خود نصب کند و باید یک شورای انتخاب خلیفه تشکیل شود.»
با این حال اما وقتی خلیفه در ۶۸۰ مرد، پسرش یزید را بهعنوان جانشین خود انتخاب کرد و از مردم برای یزید بیعت گرفت.
🔹برخی گزارشهای مورد تأیید منابع شیعی و برخی منابع سنّی میگویند که مسمومیت [امام] حسن [ع] بهوسیلهی جعده به تحریک خلیفه صورت گرفته است.
یک گزارش بسیار خاص میگوید خلیفه (معایه)که در دمشق مستقر بود برای از بین بردن [امام] حسن [ع] به امپراتور بیزانس نامه نوشت و از او یک نوشیدنی سمّی درخواست کرد.
امپراتور در ابتدا امتناع کرد، اما بعداً با شرط و شروط پذیرفت.
پذیرش مشروط امپراتور که در این سند ذکر شده با خصومت بین اعراب و بیزانسیها در سال ۶۶۹ (سال مرگ [امام] حسن) همخوانی دارد؛
همان زمانی که یک امپراتور باانرژی بهنام کنستانتین چهارم بر بیزانس حاکمیت داشت.
🔹در سال ۶۶۸ (یک سال قبل از شهادت [امام] حسن)سرزمین اصلی امپراتوری بیزانس تقریباً همین ترکیه کنونی بود.
در غرب ترکیه امروزی بیش از ۵۰ معدن وجود دارند که حاوی جیوه هستند.
جیوه که از سنگ معدن اصلی آن یعنی سینابار (سولفید جیوه با فرمول HgS) گرفته میشود از ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در مدیترانه برای استخراج فلزات با استفاده از ملغمه استفاده میشده است.
این عنصر هیچ عملکرد زیستی شناختهشدهای ندارد، اما حاوی تاریخچهی مفصلی در مورد اثرات سمّی است.
برای مثال کلراید جیوه HgCl۲ که احتمالاً اولینبار در قرن دهم میلادی بهوسیلهی کیمیاگران عرب ساخته شده است بهعنوان یک سم خطرناک بهصورت گسترده در قرون وسطی استفاده میشد.
آیا معادن جیوه در غرب ترکیه حاوی نوعی از جیوه هستند که شبیه به طلا باشد؟
🔹تورکونو و هالیکوی دو منطقهی مهم معدنی جیوه در ترکیه هستند که از دههی ۹۰ رها شدهاند.
معدن هالیکوی در منطقهای واقع شده که از صخرههای دگرگون شدهای مانند گنیس و شیست تشکیل یافته است.
سینابار و متاسینابار حاوی جیوه بوده و در گسل هالیکوی یافت میشوند.
مناطق معدنی حاوی انباشتههایی از پیریت، مارکازیت، کالکوپیریت، آرسنوپیریت، کوارتز و کلسیت هستند.
کالومل معدنی یا همان جیوه کلراید Hg۲Cl۲ بهعنوان یک ماده معدنی ثانویه در مناطق اکسیدشده بههمراه سینابار، کلسیت و لیمونیت یافت میشود.
کالومل میتواند در قالب یک پوستهی زرد طلایی وجود داشته باشد و شکل بگیرد همانطور که بلورهای چهاروجهی، طیفی از شکلها شامل جدولی، منشوری و هرمی را به خود میگیرند.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3548
--------------
@salonemotalee
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#امام_خامنهای
#فضای_مجازی
♨️ نمونهای از بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد فضای مجازی که هربار مورد غفلت مسئولان قرار میگیرد!
🎙رهبر معظم انقلاب ۱۴۰۱/۴/۷
"یکی از حقوق عمومی مردم همین است که #امنیت_روانی داشته باشند.
هرچند وقت یکبار و یا حتی هرچند ساعت یکبار، یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در #فضای_مجازی منتشر میکند، مردم را نگران و ذهن انها را خراب میکند!
یکی از وظایف قوهی قصاییه برخورد با این موارد است... از قوانین موجود استفاده کنید، اگر هم قانون ندارید، سریع تهیه کنید"
📍حدود ۳ماه از این دستور جدی رهبری به مسئولان محترم قوای ۳گانه، برای تنطیم قانون و برخورد جدی با متخلفان #ناامنی_روانی میگذرد؛ اما امروز بیش از پیش درک میکنیم که خدشه بر #امنیت_روانی چگونه میتواند موجب مخدوش شدن #امنیت_عمومی شود
📍اینبار اما به چشم خود دیدیم که چگونه #ولنگاری_رسانهای و دروغپردازی حول فوت یک نفر، فضای جامعه را به التهاب کشید و موجب جراحت و فوت دهها نفر دیگر از هموطنانمان شد؛
@salonemotalee