eitaa logo
پاسخگو
913 دنبال‌کننده
418 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 9: چرا عده ای شیعه را مرده پرست می نامند؟ ✍پاسخ: تهمت و برچسب مرده پرستی نسبت به شیعیان، از اقدامات فرقهٔ ضالهٔ وهابیت است که به لحاظ اموری مثل توسل، شفاعت و زیارت، شیعیان را به این امر متهم می کنند. تعیین شایسته یا ناشایست بودن هر عملی، از وظایف فقیه است که از منابع معتبر آن را معلوم کند. با توجه به ادله معتبره و کلام فقهاء، توسل،شفاعت،زیارت و ...امور مجازی هستند که همهٔ ما به آن محتاجیم و تعبیر مرده پرستی نسبت به این امور صحیح نیست زیرا ما اهل بیت علیهم السلام را به لحاظ مقام شهادت مرده نمیدانیم و پرستش هم نمی کنیم بلکه به عنوان افرادی آبرودار، ایشان رو در درگاه الهی واسطه قرار میدهیم. برای مطالعه بیشتر، به نشانی ذیل، مراجعه شود🔻🔻🔻 📚محاضرات فی الالهیات، باب هشتم(معاد)، فصل هشتم(شفاعت) https://eitaa.com/saluni
31.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 و ملاقات با (عجل الله تعالی فرجه) 🎙با صدای مرحوم حاج احمد کافی(ره) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 10: اگر نسبت به یک مسأله، دو دلیل عقلی ارائه شود، کدام یک بر دیگری تقدم دارد؟ ✍پاسخ: اگر دو دلیل عقلی، مثبتین باشند، در این صورت، اخذ هر یک از آن ها جایز است مگر این که طبق ادلۀ ثانویه مانند لاحرج، لاضرر و... یکی بر دیگری تقدم داشته باشد. اگر دو دلیل عقلی متعارض باشند، این بحث از صغریات باب تعارض محسوب می شود و توضیح آن به شرح ذیل است👇 🔶اگرچه بحث تعارض(تعادل و تراجیح) نوعاً در کتب اصولی بین دو دلیل نقلی مطرح شده است لکن تعارض بین دو دلیل عقلی و یا بین یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی قابل تحقق است. در تعارض دو دلیل عقلی، حتماً یکی از آن ها قطعی و دیگری ظنی است یا هر دو ظنی هستند.(مقصود از ظن، ظنون معتبره است). 🔸اگر یکی قطعی و دیگری ظنی باشد، دلیل قطعی مقدم می شود. 🔸 اگر هر دو ظنی باشد، قواعد باب تعارض در آن ها پیاده میشود. 🔅نکته: در فرض تعارض دو دلیل عقلی ظنی، جمع عرفی یا اخذ به مرجحات معنایی دارد فلذا بر اساس مبانی مختلف نوبت به تساقط یا تخییر می رسد. برای مطالعۀ بیشتر، به کتب بحوث، بحث تعارض مراجعه کنید. 📚بحوث في علم الأصول ؛ ج‏7 ؛ ص25 (رحمة الله علیه) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 11: چرا در کتاب «الروضة البهیة» در کتاب الصلاة، در شمارش نمازهای واجب، گفته شده که تعداد آنها «سبع» و با «کسوفین»، «تسع» است؟ ✍پاسخ: در کتب «اللمعه الدمشقیه»، نمازهای واجب 7 مورد است در حالی که مرحوم محقق در شرایع، عدد نمازهای واجب را نه نماز دانسته اند و کسوفین را اضافه کرده اند. لذا شارح لمعه در «الروضة البهیه»، این طور فرمایش کرده اند که «سبع» از «تسع» صحیح تر است زیرا نماز زلزله و کسوفین اقسام سه گانه نماز آیات و داخل در آن هستند و نباید به رأسه شمارش شوند در حالی که یکی از نمازهای واجب هفتگانه، نماز آیات شمرده شده است. 📚اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية؛ صفحهٔ 33 📚شرایع، جلد۱، صفحهٔ102 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 12: امکانش هست تعریف کامل و جامع از «اِن‌» نافیه ارائه دهید؟ ✍پاسخ: 4 مورد «إن» داریم که عبارتند از: الف: شرطيه. ب: نافيه. ج: مخفّفه. د: زائده 🔶تعریف: «إن» نافیه، از ادات نفی است که ما بعد خود را نفی و انکار میکند بخلاف «إن» شرطیه که بر توقف جواب بر شرط دلالت دارد و به خلاف «إن» زائده که نه افاده شرطیت دارد و نه نفی و به خلاف «إن» مخففه که صرفا افادۀ تأکید میکند. 🔷آثار: «إن» نافيه دو اثر دارد: 🔹معنوى: از حیث معنایی حکم ما بعد را سلب میکند. 🔹لفظى: «إن» نافیه، از ادات غیر مختصه نفی است که مختص فعل نیست و بر اسم در جمله اسمیه نیز داخل میشود. 🔹اگر بر سر فعلیه بیاید، طبق نظر همه نحویون هرگز عمل نمی‏كند، مانند: إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى‏ «التوبة/ 107» 🔹اگر بر سر جمله اسمیه بیاید، طبق نظر عده ای از حروف مشبهة به «ليس» است و با شرایطی، عمل میکند و رفع به اسم و نصب به خبر میدهد مانند ان احدٌ خیراً مِنْ احدٍ الّا بالعقل و العمل و اگر آن شرایط نباشد مهمله است و عمل نمیکند مانند إِنِ الْكافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ «الملك/ 20» 🔅نکته: طبق نظر بعضی از نحاة، «إن» نافیه، هیچ گاه اثر و عمل لفظی ندارد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 13: انواع استصحاب را بیان کنید؟ ✍پاسخ: برای استصحاب به اعتبار انواع مستصحب (مورد استصحاب) و نیز به اعتبار شک، تقسیماتی ذکر شده است که به طور خلاصه عبارتند از: ❇️ استصحاب وجودی و عدمی: تقسیم به اعتبار مستصحب به امر وجودی، همچون طهارت و نجاست؛ و امر عدمی، چون عدم تذکیه و عدم قرینه. ❇️ استصحاب حکمی و موضوعی: تقسیم به اعتبار مستصحب که حکم شرعی یا موضوع حکم شرعی است. حکم شرعی نیز یا تکلیفی است، همچون وجوب و حرمت و یا وضعی، مانند صحت و بطلان. ❇️ استصحاب فرد یا کلی: تقسیم به اعتبار مستصحب که جزئی(فرد) یا کلی و جامع است. استصحاب کلی نیز به کلی قسم اول، دوم و سوم تقسیم شده است. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 14: رابطه بین اصول عملیه با امارات چیست؟ ✍پاسخ: 💠مراد از اماره، طرق ظنیة ای است که شارع آن را معتبر می داند و لسان آن، کشف از واقع است اما مراد از اصل، قواعدی است که برای شاک نسبت به واقع و صرفا برای رفع تحیر او وضع شده است و واقع نما نیست. 💠در تعارض امارات و اصول عملیه، قطعا «امارات» بر «اصول عملیه» مقدم است و اين مطلب نزد اصحاب مسلم است. اما وجه تقدم اماره بر اصل، محل نزاع واقع شده است که اجمالا اقوال مختلف عبارتند از: *⃣ حکومت: به نظر مشهور اصولیین، ادله امارات بر ادله اصول، نظارت و حکومت دارد. *⃣ ورود: نظر مرحوم آخوند این است که امارات، نسبت به اصول عملیه وارد است. 📚برای مطالعهٔ بیشتر به کفایة الاصول، بخش تعارض مراجعه شود. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 15: تفاوت استصحاب با سایر اصول عملیه چیست؟ ✍پاسخ: 🔴مقدمه: در مورد این که استصحاب از ادله عقلی یا شرعی و یا از امارات عقلایی است، اختلاف وجود دارد؛ بیشتر قدمای اصولی شیعه آن را از ادله عقلی دانسته‌اند. ولی بیشتر متاخران، آن را حجت شرعی، و برخی هم چون امام خمینی آن را از امارات عقلایی می‌دانند. هم چنین در این که استصحاب، اماره و یا از اصول عملی است، اختلاف وجود دارد و کسانی که آن را اماره دانسته‌اند، در این که اماره شخصی یا نوعی است، و کسانی که آن را اصل عملی می‌دانند، در این که از اصول عملی محرز یا غیر محرز است، اختلاف دارند. برخی نیز استصحاب را قاعده فقهی می‌دانند. پاسخ این سؤال، با توجه به نظر مشهور متأخرین که «استصحاب» را از اصول عملی محرز دانسته‌اند، بیان می شود🔻🔻🔻 🔴ذی المقدمه: 🔸اصولیین تعبیر می‌کنند که «استصحاب عرش الاصول و فرش الامارات» است؛ «استصحاب» دلیلی است که برزخ بین اصول عملیه و امارات است. 🔸توضیح مطلب: «امارات» جنبۀ «نظارت الی الواقع» دارند و «اصول عملیه غیر استصحاب» جنبۀ «نظارت الی الواقع» و «کاشفیت از واقع» ندارد اما در استصحاب، این جنبه وجود دارد، لذا چون استصحاب مقداری کاشفیت از واقع دارد، به امارات نزدیک می‌شود. به عبارت دیگر، «اصول عملیه غیر استصحاب»، قائم مقام قطع واقع نمی‌شوند بخلاف «استصحاب». 🔸ثمرۀ بحث: در تعارض امارات و استصحاب، اماره تقدم دارد اما در تعارض استصحاب و سایر اصول عملیه، اجمالاً استصحاب تقدم دارد. 📚فرائد الاصول، انصاری، مرتضی بن محمد امین، ج۲، ص۵۴۴ 📚کفایة الاصول، جلد ۲، صفحه۲۵۰ (مباحث القطع، ذیل امر ثالث) https://eitaa.com/saluni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓پرسش 16: اقسام ذاتی و عرضی را بیان کنید؟ ✍پاسخ: 🔰 تعریف ذاتی و عرضی: مفاهیمی که بر ماهیت های مختلف حمل می شوند، از دو حال خارج نیستند: 🔘برخی مفاهیم در محدوده ی ماهیّت داخل است و در خود ماهیّت معتبر است به گونه ای که اگر نباشند، ماهیّت هم نیست. به این ها «ذاتی» ماهیّت می گویند. 🔘بعضی مفاهیم، در محدوده ی خود ماهیّت داخل نیستند که به آنها «عرضی» می گویند و با مرتفع شدن آنها، ماهیّت مرتفع نمی شود. 🔰تقسیمات ذاتی و عرضی: ذاتی و عرضی، تقسیمات متعددی دارند که به مهم ترین آن ها، مختصراً اشاره می شود: ذاتی به 3 قسم نوع، جنس و فصل و عرضی به دو قسم خاص و عام تقسیم می شود که به مجموع این ها کلیات خمسه اطلاق می شود. توضیح مختصر این اقسام به شرح زیر است: 🔵نوع: ماهیّت تامه که در خارج موجود و دارای آثار خاص و واقعی است و افراد متحد الحقیقة را شامل می شود؛ مانند انسان و فرس. (عقل، این ماهیت تامه را به دو مفهوم به نام های جنس و فصل، تحلیل می کند.) ⚫️جنس: مفهوم ذاتی که بین این موجود در خارج با موجوداتی دیگر مشترک است را جنس می نا مند که بر افراد مختلف الحقیقه حمل می شود؛ مانند حیوان، که بر فرس و انسان و...حمل می شود. 🔴فصل: مفهوم ذاتی که اختصاص به این موجود دارد را فصل می نامند که موجب امتیاز آن از سایر انواع می گردد؛ مانند ناطق که وجه مایز بین انسان و سایر حیوانات است. ⚪️عرضی عام: عرضی است که اختصاص به افراد یک نوع نداشته و عارض انواع گوناگون می‌شود؛ مانند سفیدی و سیاهی که عارض حیوان، لباس، کاغذ و دیوار و... می‌شود. 🔵عرضی خاص: عرضی است که اختصاص به افراد یک نوع داشته باشد؛ مانند خنده و تعجب که مختص انسان است. 🔅نکته: برای ذاتی و عرضی، تقسیمات دیگری نیز وجود دارد که در کتب مفصل منطق و فلسفه مندرج است. 📚المنطق، باب ثانی، کلیات خمسة، صفحۀ 86 📚بدایة الحکمة، مرحلۀ خامسه، فصل سوم، صفحۀ58 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 17: «استصحاب قهقهرائی» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🌀تعریف «استصحاب قهقرایی» : «استصحاب قهقرائی» که به آن «استصحاب معکوس» یا «انعطاف» نیز گفته می شود، این است که به خلاف استصحاب عادی، زمانی که یقین لاحق و شک سابق باشد، یعنی الان یقین داریم و نسبت به گذشته شک می کنیم، حکم یقین را به زمان گذشته سرایت دهیم. به عبارت دیگر، هرگاه چيزى در زمانى موجود و متحقق باشد ولى در مبدأ حدوث آن شك داشته باشيم كه آيا در همين زمان حادث شده؟ يا صد سال پيش؟ يا از قديم و از روز اول همين‏طور بوده و تغيير و تحولى پديد نيامده؟ در اينجا حكم مى‏كنيم به قدمت آن موجود زيرا اگر حكم به تأخر آن كنيم و بگوئيم از روز اوّل جور ديگرى بوده و الآن اين موجود جديدا حادث شده مستلزم ارتكاب يك خلاف اصل خواهد بود. 🌀مثال استصحاب قهقرایی: 1⃣ اگر کسی الان یقین دارد که وضو ندارد، اندکی قبل هم نمازش را خوانده است و نمی‌داند موقع نماز طهارت داشته یا خیر. اما الان یقین دارد مُحْدِث است و وضو ندارد. آیا می‌توان استصحاب قهقرایی جاری کنیم و بگوییم موقع نماز هم محدث بوده است پس نمازش باطل است؟ ( البته این مثال، مجرای قاعده فراغ نیز هست اما اگر قاعده فراغ نبود، باید طبق استصحاب قهقرائی حکم به بطلان نماز می‌کردیم.) 2⃣ در عرف فعلی ما مسلمانان، صيغه «افعل» ظهور در «وجوب» دارد ولى نمى‏دانيم كه آيا در صدر اسلام و در زمان نزول قرآن و معصومين (علیهم السلام) و حتى قبل از آن از آغاز پيدايش لغت عرب همين معنا را داشته و يا در آن اعصار معناى ديگرى داشته و بعدها از آن معنا نقل داده شده است. اگر بگوئيم اين ظهور جديد است و در قديم معناى ديگرى داشته به ناچار بايد تسليم نقل و تعدد وضع شويم که هر دو خلاف اصل است؛ زيرا اصل عدم نقل و عدم تعدد وضع است. 🔅تذکر: حجیت «استصحاب قهقرایی» محل اختلاف است. (رحمة الله علیه) 📚اصول الفقه، استصحاب، مقومات استصحاب https://eitaa.com/saluni
، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. ایشان هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت. پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود. (رحمة الله علیه) (سلام الله علیها) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 18: داشتم کتاب «الهدایة فی النحو» رو میخوندم، با این عبارت مواجه شدم و سؤالی در ذهنم شکل گرفت که چند نوع «ذا» در زبان عربی وجود داره؟ لطفاً همۀ اقسام «ذا» را بیان کنید! ✍پاسخ: «ذا» بر سه قسم به شرح زیر است: 💠الاشاریّة: اسم اشاره نزدیک و مبنی بر سکون است و برای مفرد مذکر عاقل و غیر عاقل استعمال می شود. غالباً قبل «ذا»، «هاء» تنبیه و نادراً بعد آن «کاف خطاب» و یا «لام بعد» به همراه «کاف خطاب» استعمال میشود که به ترتیب برای متوسط و بعید استفاده می شود. 🌀مثال: مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَة 💠الصاحبیّه: «ذا» از اسماء سته است که حالت مرفوعی آن «ذو» و حالت منصوبی آن «ذی» می باشد. معنای آن «صاحب» است و همیشه به صورت مضاف استعمال می شود اما هیچ گاه به «یاء» متکلم اضافه نمی شود. 🌀مثال: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيرا 💠الموصولة: «ذا» در برخی موارد موصولة است که سه شرط برای آن گفته شده است: 1-اسم اشاره نباشد. 2-قبل از آن «ما» یا «من» استفهامیة باشد. 3-ملغای از عمل نباشد. 🌀مثال: وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ كانَ اللَّهُ بِهِمْ عَليماً https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 19: همزۀ «ان» که بعد از «حتی» واقع شده است، مجروره یا مکسوره است؟؟ ✍پاسخ: ❇️ اقسام «حتی» : «حتی» شامل سه قسم جارّه، عاطفه و ابتدائیه(ناصبه) است که این سه از حیث عمل، مدخول و معنی متفاوت هستند: 🔴حتی جاره: مدخول آن مفرد(یا مؤول به مفرد) است، معنای آن مشابه «الی» به معنای انتهای غایت است و عملش مجرور نمودن مدخول آن می باشد. مثال: (حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏) 🔵حتی عاطفه: مدخول آن اسم، معنای آن مشابه «و» است. عمل خاصی ندارد و اعراب ما بعد آن مشابه اعراب ماقبل آن می باشد. مثال: (مررت بالقوم حتى بزيد) ⚫️حتی ابتدائیه: مدخول آن جمله اسمیه یا فعلیه، معنای آن انتهای غایت است و عمل آن منصوب نمودن جملۀ مابعد آن است. مثال: (حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ) ❇️ اعراب همزۀ «ان» بعد «حتی» : اگر «ان» بعد «حتی» جاره یا عاطفه باشد، اعراب همزۀ آن مفتوح است و اگر بعد «حتی» ابتدائیه باشد اعراب آن مکسور است. 🔅نکته1: برخی در همزۀ «ان» بعد «حتی» جاره و عاطفه، هر دو وجه را جایز می دانند. 🔅نکتۀ2: گاهی «حتی» جاره، به معنای «کی» تعلیلیه و یا «الا» استثنائیه به کار میرود. مثال: (وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ)/ (فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ) 🔅نکتۀ3: کوفیون منکر «حتی» عاطفه هستند و موارد آن را ابتدائیه می دانند. 📚مغنی اللبیب، جلد1، صفحۀ102، بحث «حتی» https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 20: مغالطه اشتراک لفظ چیست؟ ✍پاسخ: 🌀«مغالطه اشتراک لفظ»، که برخی آن را «مغالطه اشتراک اسم» نامیده اند، از اقسام مغالطه لفظی است و عبارتست از به کاربردن یک کلمه در یک متن با معانی گوناگون، بدون توجه به تعدد معانی آن، به طوری که این موضوع موجب یک نتیجه‌گیری نادرست شود. 💠مثال: او و همسرش پنج سال اختلاف داشتند، اختلاف در این جمله هم می‌تواند به معنای تفاوت باشد یعنی پنج سال تفاوت سنی دارند و هم می‌تواند به معنای مشاجره و منازعه باشد. 📚 المنطق مرحوم مظفر، صفحهٔ۴۸۴ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 21: در کتاب فرائد الاصول(رسائل) در بخش استصحاب، با عبارت «نعم هذا الشك اللاحق يوجب الإعادة بحكم استصحاب عدم الطهارة لو لا حكومة قاعدة الشك بعد الفراغ‏ عليه فافهم‏» مواجه شدم. لطفاً معنای عبارت و مقصود از «فافهم» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🔰مقدمه: مرحوم شیخ قبل از ورود به ادلۀ استصحاب، شش امر را بیان کرده اند که این مطلب انتهای امر پنجم است. در امر پنجم، به ارکان و مقومات استصحاب اشاره شده است که عبارتند از یقین سابق و شک لاحق. سپس بیان شده است که شک باید فعلی باشد و شک تقدیری کفایت نمی کند. به عنوان ثمره، ایشان یک فرعی فقهی شامل 4 مرحله را بیان کرده اند و عبارت مورد نظر مربوط به مرحلۀ سوم و توضیح آن به شرح زیر است: 🔰توضیح عبارت: شخصی در ساعت 10 صبح، يقين به حدث دارد و سپس بكلى غافل مى‏شود تا ساعت يك بعد از ظهر. الآن كه ساعت يك است يقين سابق به حدث و شك لاحق در بقاء هم دارد و اركان استصحاب عدم طهارت، فی نفسه تام است اما حاكميت قاعده فراغ ( که مى‏گويد به شك بعد از عمل اعتنا نكن و بگو ان‏شاءالله نمازى كه خوانده‏ام صحيح بوده) مانع از جریان آن می شود. 🔰توضیح فافهم: ✅مرحوم حاج «فافهم» را اشاره به اين می داند كه اصلا اين استصحاب ذاتا و با قطع نظر از حكومت قاعده فراغ نیز جارى نيست، زیرا اصل مثبت است. زیرا مستصحب، بقای حدث است که وجوب اعاده، اثر عقلی آن است. ✅اما طبق نظر مرحوم در کتاب درر الفوائد، فافهم اشاره به این مطلب دارد که: بنابر این که قاعدۀ فراغ اماره باشد، بر استصحاب ورود دارد و بنابر این که قاعدۀ فراغ اصل باشد، دلیل استصحاب حاکم بر آن است (بر فرض آن که ادلۀ اعتبار آن شامل مورد استصحاب نشود.) 📚فرائد الاصول، طبع انتشارات اسلامی، ج‏2، ص: 548 📚درر الفوائد في الحاشية على الفرائد، الحاشيةالجديدة، ص: 298 📚حاشية فرائد الأصول ( الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية )، ص: 317 https://eitaa.com/saluni
توضیح کلی راجع به تعبیر : تعبیر «فافهم» در کلام مرحوم به سه صورت آمده است: 🍀: در صورتی که تعبیر «فافهم» بدون ضمیمه دیگری استفاده شود، معمولا اشاره به وجود تأملی در مسئله دارد. از بعض علماء نقل شده که تعبیر «فافهم» نمی‌تواند به مطلب محکم و مسلّمی اشاره داشته باشد و چنین نیست که با این تعبیر، اصل مسئله تغییر یابد. بلکه این تعبیر دلالت بر نکته فی الجمله‌ای دارد که اصل مطلب را از بین نمی‌برد. 🍀 : از این تعبیر، این معنا اراده می‌شود که مطلب مذکور، مطلب دقیقی است که نیاز به دقت در مسئله دارد. 🍀 : مراد از این تعبیر نیز، دقیق بودن مطلب است. 📚درس حفظه الله🔻🔻🔻 https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry/osool/97/970906/ https://eitaa.com/saluni
(رحمة الله علیه)، عنایت خاصی به داشت و شرط شرکت در کلاس هایش را شب زنده داری و خواندن نماز شب قرار داده بود. 💠 - شاگرد میرزا‌ - به نقل از پدر ارجمندش می گوید: گاهی یك ساعت به اذان صبح مانده می رفتیم به حرم، هنوز در حرم را باز نكرده بودند مرحوم نایینی در شب مشغول نماز و دعا بود. بعد از نماز و دعا به منزل برمی گشت تا به درس و بحث خود برسد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 22: تفاوت قیاس، تمثیل و استقراء چیست؟ ✍پاسخ: طرق ريیسه استدلال، به سه قسم قیاس،تمثیل واستقراء تقسیم میشود که تعریف آنها به شرح زیر است: ✳️ قیاس: منظور از قیاس، این است که ذهن، از طریق قواعد عامه ای که صحت آن مسلم است به مطلوب منتقل شود.(البته برخی در تعریف قید «لذاته» را اضافه کرده اند که برای توضیح بیشتر می توانید به تعلیقه استاد فیاضی به المنطق، ذیل این بحث مراجعه کنید. ) *⃣ مثال: شرب مسکر حرام است. خمر مسکر است. مطلوب: شرب خمر حرام است. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️تمثیل: منظور از تمثیل، انتقال ذهن از حکم یک شیئ به حکم شیئ دیگر از جهت اشتراکی بین آن دو است. *⃣ مثال: شخصی تب دار میشود و دکتر برای او دارویی تجویز میکند و او برای دوست خود که تب دار شده، همان دارو را لازم بداند! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️استقراء: منظور از استقراء، استنباط حکم عام از عده ای از جزئیات است. *⃣ مثال: شخصی از دیدن تعداد زیادی از اهالی کشور نیجریه نتیجه بگیرد همه اهالی نیجریه، سیاه پوست هستند. ♨️تفاوت اصلی این سه قسم، این است که انتقال به مطلوب در قیاس (از کلی به جزئی)، در تمثیل (از جزئی به جزئی) و در استقراء (از جزئی به کلی) است. 📚المنطق مرحوم مظفر، باب خامس https://eitaa.com/saluni