eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
909 دنبال‌کننده
25هزار عکس
11.4هزار ویدیو
328 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
جنگ نه ؛ اما دفاع زیباست و بسیجی ، خالقِ این زیبایی ... #بسیجی #روزت_مبارڪ @fanos25
✨فرقی نمیکند شلمچه؛ حـــلب؛ موصل؛ قـدس یا کـوچه پس‌کوچه های شهرمان! سهم اش دویدن پا به پای انقلاب است. 🌹هفته بسیج گرامی باد. @fanos25
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 بسیج یعنی این ... 🔻 رهبر انقلاب: افتخار خود من این است که یک باشم؛ سعی کرده‌ام این‌جوری عمل کنم. سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آن‌جا و مشغول خدمت میشوم! اگر این کار از من برمی‌آید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آن‌جا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آن‌جا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. 🔍 مطالعه بیشتر و ارسال نظر: http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=24962
✍️متن پیشنهادی برای قبل از مهمانی و سوار شدن به تاکسی"😉 🔰 ماجرای این یادداشت به گفت‌وگوهای یک مهمانی دوستانه بر‌می‌گردد. پرسش و پاسخ هایی که شاید شما هم با بسیاری از آن ها برخورد داشته اید👇 ❌ می گویند پولهای آزاد شده از ، خرج و شده! ✅ اما نمی‌گویند تمام سرمایه کشور و پول برجام با هم را ریخته اند در حلقوم و از انگلیس و فرانسه و آلمان. حتی سوزن قفلی را از انگلستان وارد کردند! و حتی وقتی از برجام خارج شد و واردات پسته را هم به آمریکا تحریم کرد، وارداتش به ایران 3 برابر شد. فقط در سال 97 مبلغ 7 میلیون دلار ارز 4200 تومانی برای واردات غذای و گربه‼️ رفت و هیچکس نگفت چرا پول ما خرج غذای سگ شد!🤔 ❌می‌گویند ایران، در منطقه می کند! ✅ اما نمی گویند صدها پایگاه نظامی آمریکا دور تا دور ایران و در جای جای جهان، برای چیست؟! دخالت نیست؟ سلطه نیست؟! نمی گویند چرا در بولیوی، ونزوئلا و هر جای جهان که و آشوب هست، آمریکا هست! ❌ می گویند ایران، اقتصاد را قبضه کرده، به خاطر همین در آن جا بعضی مردم معترضند! ✅ اما نمی گویند به عراق دو برابر ایران است و به هیچ ترکیه ای یا عراقی قالب نمی کنند که ترکیه اقتصاد شما را قبضه کرده! می دانید چرا؟ چون ترکیه، و و فردا ندارد!👌 ❌ می گویند چرا ایران در عراق و سوریه دخالت نظامی دارد؟! ✅ اما نمی‌گویند چرا اگر ایران به درخواست خود این کشورها و صرفا برای دفاع از اهلبیت (ع)، حضور مستشاری داشته باشد بد است، ولی اگر ترکیه رسما به سوریه حمله و لشکرکشی کند، را قتل عام کند، تکفیری ها را تجهیز کند، خوب است و هایش سلام نظامی می دهند!✋ ❌می‌گویند غربی‌ها حامی بیان هستند! ✅ اما نمی‌گویند چرا هر دهانی را که علیه حرف بزند، بی محابا می بندند ... از تا تا و یوتیوب، جرات دارید علیه اسرائیل پست بگذارید! هزاران اکانت و پست افشاگرانه از جنایات اسرائیل، بایکوت و مسدود شده اند. مطلق صهیونیستی، آزادی بیان است؟!🙄 ❌می‌گویند باید با دنیا باشیم تا با ما کاری نداشته باشند! ✅ اما نمی گویند دوست باشیم یعنی چه؟ یعنی هسته ای تعطیل؟ موشکی تعطیل؟ نانو تعطیل؟ پزشکی و داروسازی تعطیل؟ یعنی هر نوع علم و پیشرفت تعطیل؟ تعطیلی و وابستگی، دوستی است یا بردگی؟! بله وقتی مثل و ، برده آنها باشید و راحت بدوشند، دیگر کاری با ما ندارند!! ❌می گویند در جمهوری اسلامی دیکتاتوری حاکم است!😶 ✅ اما نمی گویند این کدام دیکتاتوری است که از صدر تا ذیل مسئولان را خود مردم می کنند! در کدام کشور غربی آزاد و دموکرات! در عرض 24 ساعت با رای مستقیم خود مردم انتخاب می شود؟! در آمریکا، بعد از یک سال و نیم نهایتا الکترال‌ها رئیس جمهور انتخاب می‌کنند، نه اکثریت مردم! در انگلیس، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و اغلب کشورهای توسعه یافته، شخص اول اجرایی، را انتخاب می کند. نه رای مستقیم مردم! حالا بگویید کدام کشور مردمی‌تر است؟!🤔 ❌ می گویند چرا ، فیلتری برای صلاحیت کاندیداهاست! باید باشد و بدون فیلتر! ✅ اما نمی گویند در کدام کشور جهان انتخابات بدون فیلتر است؟! 😉مگر شورای قانون اساسی در فرانسه، دادگاه قانون اساسی در آلمان، دادگاه ویژه در انگلستان، دو حزب، دیوان عالی، مجلس سنا در آمریکا بر صلاحیت کاندیداها فیلتر نمی گذارند؟ فیلتر برای آنها آزادی است برای ما دیکتاتوری؟! ❌می گویند در ایران مگر می شود کرد؟ اسم هر اعتراض را می گذارند ! ✅ اما نمی گویند در ایران، مشتی آمریکا و و ، آموزش دیده و کینه توز همیشه در کمین اند تا به محض کوچکترین اعتراض بحق مردمی، آنرا به و تخریب بکشانند وبه موجی علیه کل نظام تبدیل کنند. اما حیف در فرانسه و آمریکا و انگلستان و کانادا، کشور خارجی برای معترضان، اسلحه و نارنجک نمی فرستند. مزدور از بقیه کشورها ندارند. بی بی سی و من و تو ندارند آموزش کوکتل مولوتف بدهد. اینها را فقط برای ما جهان سومی ها می فرستند.🙂 آنجا در برابر اخطار پلیس راهنمایی رانندگی نایستی، وسط خیابان گلوله بارانت می کند. اما این جا پلیس و مدافع امنیت در آشوبها گلوله باران می شود. این است فرق ما با آنها. لطفا جهت آگاهی همگی منتشر نمایید🙏 @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔥 از #اعتراض تا #توحش.. این بار در #هنگ_کنگ پیرمرد ۵۷ ساله هنگ کنگی وقتی با تظاهرات کنندگان همراه نمیشه ابتدا کتکش میزنند و بعد روش بنزین میریزن و آتیشش میزنن...🔥😳😞😞 . این تظاهرات کنندگان که از طرف غرب و #آمریکا حمایت میشن شعارشون مبارزه با #دیکتاتوری #چین و دفاع از #دموکراسی و #آزادی و #حقوق_بشر است !!! یا رب مباد احمق و جنایتکار، #معترض شود.. گر معترض شود اینچنین خونریز شود👆 یادمون نرفته که در #فتنه88 هم اینچنین یک #بسیجی را به آتش کشیدند😞 #عراق #ایران #سوریه #اسرائیل #انسانیت #وحشی #سبعیت #اعتراضات_سراسری #سلبریتی #فوتبال #هیثم_علي_اسماعیل
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_سوم 💠 در میان برزخی از هوش و بی هوشی، هنوز حرارت نفس هایش را حس می کردم که ش
✍️ 💠 صورتش در هم رفت، گونه هایش از ناراحتی گل انداخت و با لحنی گرفته اعتراض کرد :«مگه من تو ستاد بودم که میگی کردم؟ اگه واقعاً فکر می کنین تقلب شده، چرا آقایون رسماً به شکایت نمی کنن؟» سپس با نگاه نگرانش اطرافش را پائید و با صدایی آهسته ادامه داد :«بیا بریم تو محوطه، اینجا یکی ببینه بده!» و من به قدری عصبی شده بودم که در همان میانه راهرو پاسخ هر دو حرفش را با هم و آن هم با صدایی بلند دادم :«شماها هر کاری می کنید، بد نیست! فقط ما اگه کنیم، بَده؟؟؟» 💠 باورش نمی شد آن دختر آرام و مهربان اینهمه به هم ریخته باشد که این بار تنها مبهوتم شد تا باز هم اعتراض کنم :«تو ستاد انتخابات نبودی، ولی تو دانشکده که هر روز نشستی و سر هم کردی! تو ستاد انتخابات هم یه مشت آدم حقه باز و دروغگو مثل تو نشستن!!!» حقیقتاً دست خودم نبود که این آوار دغلکاری در کشور، آرامشم را ویران کرده بود و فقط می خواستم را به گوش کسی برسانم. اگرچه این گوش، دل صبور مردی باشد که می دانستم بسیار دوستم دارد و من هم بی نهایت عاشقش بودم. 💠 اصلاً همین بود که ما را به هم وصل کرد، اما در این مدت نامزدی، دعواهای انتخاباتی بنیان رابطه مان را سخت لرزانده بود و امروز هم به چشم خودم می دیدم خانه عشقم در حال فروریختن است. بچه های دانشکده از دختر و پسر از کنارمان رد می شدند، یکی خیره براندازمان می کرد، یکی پوزخند می زد و دیگری در گوش رفیقش پِچ پِچ می کرد. 💠 احساس کردم دندان هایش را به هم فشار می دهد تا پاسخ حرف هایم از دهانش بیرون نریزد و دیگر نتوانست تحملم کند که با اخمی مردانه سرزنشم کرد :«روزی که اومدم خواستگاری ات، به نظرم واقعاً یه فرشته بودی! انقدر که پاک و مهربون و آروم بودی! یک سال تو دانشکده زیر نظرت گرفته بودم و جز خوبی و متانت چیزی ازت ندیدم! حالا چی به سرت اومده که وسط راهرو جلو چشم اینهمه غریبه، صداتو می بری بالا؟ اصلاً دور و برت رو کیا گرفتن؟ یه روزی دوستات همه از دخترهای خوب و متدین دانشگاه بودن، حالا چی؟؟؟ دوستات شدن اونایی که صبح تا شب تو کافی شاپ ها با پسرها قرار میذارن و واسه به هم ریختن دانشگاه، نقشه می کشن!!! اگه یخورده به خودت نگاه کنی می بینی همین یکی دو ماه آرمان چه بلایی سرت اورده!» سخنان تیزش روی شیشه احساسم ناخن کشید، همه غضبم تبدیل به بغض شد و نمی خواستم اشکم جاری شود که با لب هایی که می لرزید، صدایم را بلندتر کردم :«شماها همه تون عین همید! حق اینهمه مردمی رو که به میرحسین رأی دادن خوردین، حالا تازه منو محکوم می کنی که با کی می گردم با کی نمی گردم؟» 💠 و نتوانستم مقابل احساس شکستن زنانه ام بیش از این مقاومت کنم که پیش چشمانش شکستم و ناله زدم :«اصلاً من زن ایده آل تو نیستم! پس ولم کن و برو!!!» و گریه طوری گلویم را پُر کرد که نتوانستم حرفم را ادامه دهم و با دستپاچگی معصومانه ای از او رو گردانده و به سرعت به راه افتادم. دیگر برایم مهم نبود که همه داشتند نگاه مان می کردند و ظاهراً برای او هم دیگر مهم نبود که با گام هایی بلند پشت سرم آمد و مثل گذشته صدایم زد :«فرشته جان، صبر کن یه لحظه!» سر راه پله که رسیدم، از پشت دستم را کشید و با قدرت مردانه اش نگهم داشت. به سمتش چرخیدم و میان گریه گفتم :«دستمو ول کن! برو دنبال اون دختری که مثل خودت باشه، من به دردت نمی خورم!» 💠 دستش را مقابل لب هایش گرفت و با همان مهربانی همیشگی اش، عذر تقصیر خواست :«من فعلاً هیچی نمیگم تا آروم بشی، من معذرت می خوام عزیزم!» و من هم نمی خواستم عشقم را از دست بدهم که تکیه ام را به دیوار راه پله دادم و همچنان نگاهش نمی کردم تا باز هم برایم ولخرجی کند که با لحنی گرم و گیرا ادامه داد :«اگه این حرفا رو می زنم، واسه اینه که دوسِت دارم! واسه اینه که دلم می خواد همیشه همون فرشته و مهربون باشی!» و همین عقیده اش بود که دوباره روی آتش دلم اسفند پاشید که مستقیم نگاهش کردم و با تندی طعنه زدم :«تا مثل همه این مردم ساده، گول مون بزنید و تقلب کنید؟!!!» 💠 سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!» و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»... ✍️نویسنده:
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
ولی نژاد: ✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_ششم 💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم #انتقا
ولی نژاد: ✍️ 💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم. تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد. 💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت... ▫️▪️▫️ 💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد. انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم. 💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند. در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می خوردم که از دستم رفت. 💠 مثل دیگران تقلّایی نمی کردم چون کنار شیشه ماشین خودم به قدری با قمه او را زده بودند که می دانستم این نفس های آخرش خواهد بود و همین هم شد. زیرلب زمزمه ای کرد که نفهمیدم و مثل گُلی که از ساقه شکسته باشد، روی زمین افتاد. اینبار هم او را غریب گیر آوردند و مظلومانه زدند، مثل ده سال پیش در دانشکده، مثل همه ها و بچه مذهبی هایی که ده سال پیش در جریانات ، غریبانه و مظلومانه شدند. 💠 آن سال من وقتی به خود آمدم و فهمیدم بازی خورده ام که دیگر دیر شده بود، که دیگر عشقم رهایم کرده بود و امشب هم وقتی او را شناختم که دیگر از نفس افتاده بود. من باز هم دیر فهمیدم، باز هم دیر رسیدم و باز عشق پاکم از میان دستانم پر کشید و رفت... ▫️▪️▫️ 💠 حالا بیش از سه ماه از آن شب می گذرد و دیگری در پیش است. در این ده سال گذشته از آشوب های و در این سه ماه گذشته از اغتشاشات بنزینی ، نمی دانم چند مَهدی مثل مَهدی من به خاک افتادند تا با خون پاک شان، نقش نحس و نجس را از دامن کشورم پاک کنند، اما حداقل میدانم که تنها چهل روز از شهادت مردی گذشته که عشق این ملت بود. فاصله مظلومانه مَهدی پیش چشمانم تا داغ رفتن ، دو ماه هم نشد و همین مُهر داغ هایی که پی در پی بر پیشانی قلبم نشسته برایم بس است تا دیگر نخورم. 💠 بگذار بگویند انتخابات است، بگذار مدام با واژه های و بازی کنند و به خیال شان را در برابر قرار دهند؛ انگار پس از شهادت ، به راستی بیشه را خالی ز شیران دیده اند که دوباره هوایی شده اند! امروز وقتی می بینم انتخاباتی شان همانی است که سال 88 صحنه گردان اغتشاشات بود، وقتی می بینم هنوز از تَکرار خط می گیرند که آن روزها و هنوز ارباب فتنه است، وقتی می بینم همچنان لقلقه زبان منتخب شان سلام بر خاتمی، حمله به و سیستم انتخابات کشور و مخالفت صریح با نصّ است، چرا باور نکنم که دوباره آتش بیار معرکه ای دیگر شده اند و اگر کار به دست این ها باشد، باز هم باید مَهدی های زیادی را به پای فتنه های شان فدا کنیم تا باقی بماند؟ 💠 هنوز دلم از درد دوری مَهدی در همه این سال ها می سوزد! هنوز از آن شبی که در پهلویم غریبانه جان داد، آتشی به جانم افتاده که آرامش ندارد! به خدا همچنان از داغ فراق حاج قاسم پَرپَر می زنم و از آن روزی که پس از شهادت سردار، باز هم حرف از با زد، پیر شدم! پس به خدا دیگر به این جماعت نخواهم داد، انگشت من نه از جوهر که از خون شهیدانم سرخ است و این انگشت را جز به نام که پاسدار ایران باشند، بر برگه رأی نخواهم زد. ✍️نویسنده:
❌ حاج حسین یکتا: ✅ امروز غصه‌ها به مردم فشار می‌آورد و و می‌بایست رافع این فشار و مشکل باشد، در شرایطی که نبرد ما با دشمن نبردی بزرگ است اگر می‌خواهیم تهدید را به فرصت تبدیل کنیم بایستی در کار خدماتی و غم مردم خوردن شرکت نماییم. @samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🌹🍂 🎥کلیپ| 💠 خصوصیات و ویژگیهای و فرهنگ ۱۶ ╔══════•••• ✿🕊╗     @samen_abuzar19   ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽ادب دانشجویان بسیجی دانشگاه علم‌ و صنعت رو ببینید بعد از کلی شعار و فحش و بی‌ادبی طرف مقابل ببینید چه شعاری میدن اگر بهم فحش بدی، بازم برات جون میدم...✔️ ✅منطق همینه ، نه تنها در حرف ،بلکه در عمل اثبات کرده چون عهد بسته با جانان .....
🔴یه لحظه بذار کنار گوشی رو و ماهواره رو خاموش کن و یک سوال از خودت بپرس! 🔹جمهوری اسلامی تا الان بیش از 100 نیروی بسیجی و پلیسش شهید شدن (بی سلاح و مظلومانه) که دست به اسلحه نبره تا خونریزی نشه و آرامش برگرده به جامعه. چرا باید یه بچه ۹ساله رو بکشه؟! چه نفعی میبره که بهش بگن بچه‌کش؟! چرا باید فلان دختر رو بکشه؟! تا خشونت تشدید بشه؟! بنظرت: حکومت دنبال آرامشه یا تشدید خشونت؟! 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110