ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_پنجم 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها
ولی نژاد:
✍️ #نامزد_شهادت
#قسمت_ششم
💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم #انتقام عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم.
دفتر #بسیج چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟»
💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با #چادر نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، #عشقی را می دیدم که همچنان نگرانم بود.
هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم!
💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط #حق شون رو می خوان!»
از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!»
💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه #جنگ کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند.
مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!»
💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند.
مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت.
💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند.
باورم نمی شد اینجا #دانشگاه است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم.
💠 قرار ما بر #اعتراض بود، نه این شکل از #اغتشاشات! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای #تقلب بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر #مبارزه را؟
گیج #آشوبی که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت.
💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست.
دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد.
💠 اما نه، شعار "#مرگ_بر_دیکتاتور" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم.
از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود.
💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله #معترضین بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود!
از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم.
💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد.
تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ #خون را روی زمین دیدم...
#ادامه_دارد
#آبان98
#انتخابات
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
هدایت شده از قرارگاه شهید عباس دانشگر
#انتخاب_اصلح
#امام_علی_علیه_السلام:
سپس ( از میان آنان) افرادی را که در گفتن #حق از همه #صریحترندمقدم دار.
#موضوع:قدرت_ریاست_جمهوری_در_ایران
#روشنگری
#ایران_قوی
#ثامن9
#مشارکت_حداکثری
#ابوذر
@same14
هدایت شده از قرارگاه شهید عباس دانشگر
رهبر معظم انقلاب :
⭕️تک تک آحاد مردم ، همانطور که خودشان می خواهند رای دهند و در انتخابات شرکت کنند، #موظفند دیگران را هم به شرکت در آن دعوت کنند، این #تواصی به #حق است.
#نشست_بصیرتی
#روشنگری
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_آگاهانه
#انتخاب_اصلح
#ثامن۱۱
#ابوذر
@SamenNahiyeAbuzar
📌 ادامه پاسخ به شبهه :
✅ اما در مورد فیلتر و سانسور بزارید مثالی بزنم.
چرا شما ظرف سم و یا مثلا #زهر_موش را در محل خاصی در خانه پنهان میکنید⁉️
چرا آنرا از دسترسی دیگران دور میکنید.اصلا چرا سر هر سفره غذایتان سم نمیارید و یا در نمکدانی زهر موش نمیریزید و آنرا در سفره نمیگذارید.فقط روش بنویسید برایتان ضرر دارد⁉️
چرا #موادمخدر را در خانه نگه نمیدارید.⁉️ فقط به فرزندتان بگویید این برای تو خوب نیست.!
💡بحث آزادی رسانه ای هم چنین است.
توقع دارید هر کشوری هر چه خواست به ذهن کودک و جوان و زن و مرد جامعه ما وارد کند؟!
آنها دلسوز ما شده اند که منافع ما را به خورد ما بدهند؟! 😏
❌مضحکانه است این سخن که بگذارید آزادی رسانه ای وجود داشته باشد.
💡آسیب هایی که فیلم و سریال های ماهواره ای به خانواده های ما وارد کرده است بسیار زیاد است.
💡واقعا جای تعجب است که چرا کشورهای غربی برای پخش شبکه های ماهواره ای از شهروندان خود پول میگیرند😕 اما صدها شبکه فارسی زبان برای ما ساخته اند و مجانی به ما خدمت میکنند!!!
💡امان از وقتی که #جهل بر دیده گان کسی پرده بیفکند که #باطل را حق بپندارد و #حق را باطل!!!
💡چطور است که پخش آزاد رسانه ای در هیچ کشور غربی نیست اما شبهه کننده توقع دارد ما اینرا داشته باشیم.⁉️
👈نگاه کنیم به همین کشورهای همسایه خودمان که شبکه ملی ندارند و مجبورا از خوراک رسانه ای که غرب برایشان تهیه کرده استفاده کنند.دارند به تباهی کشیده میشوند و کشورشان هم هیچ جایگاه مهمی ندارد.
✅ اما #تقلب و ... این سخن درست است.اما سوال چه کسی تقلب میکند؟چه کسی رشوه میگیرد؟خوب خود ما هستیم.ما مردمی که ملتمان را ساخته ایم.این را چرا به اسلام باید نسبت داد.بله قطعا نظارت باید باشد و مشکل فعلی کشور همین کمبود نظارت است اما مگر میشود بر همه چیز نظارت داشت؟!
💡 برای همین است که اسلام ناظری را معرفی میکند که در همه حال انسان بداند که در منظر اوست.
💡قرآن میفرماید" ألَم يَعلَم بِانَّ الله يَرى "
این است که اگر ما خودمان رو بسازیم کم کم اطراف خودمان را هم میسازیم.
✅ اینکه دلواپسی عقیدتی هم بیشتر از دلواپسی علمی است این اتفاقا درست هم همین است.کسی که خودسازی نفسانی نداشته باشد از طریق علم میتواند به ضرر همه خلایق کار کند.✖️مگر این بمب های شیمیایی را همین دانشمندان نمیسازند!!؟مگر قرص های روانگردان را شیمی دانان تهیه نمیکنند؟
اگر #دانشمندی از قبل #خودسازی کرده بود هیچگاه خود را در این منجلاب گرفتار نمیکرد.
✅ دلسوزی مسئولین هم هیچگاه برای کشورهای دیگر بیشتر از کشور خودمان نبوده است.
💡فقط شما امنیت خودتون رو توی چهاردیواری خانه تان میبینید اما اینها امنیت را از بیرون مرزهامون نگه داشته اند.
💡بر هیچکس پوشیده نیست اگر کمک های #ایران به #سوریه و #حزب_الله و #عراق نبود الان #صهیونیست ها و در حال حاضر #داعشی ها تا همین شهرهای مرکزی ایران هم پیشرفت میکردند.
✅ بحث #زیارت را هم ما به زیارت برترین آدم ها میرویم.کسانی که نه خودشون رو مخصوص گروه و کشوری میدانسته اند و نه ما آنها را مخصوص اعراب میدانیم.
💡چطور در جشن های ۲۵۰۰ ساله شاه ملعون اینهمه خرج از جیب ملت کرد تا عده ای به تخت جمشید بیایند ناراحت نشدید.
💡خب ما از جیب خودمان خرج میکنیم تا به زیارت عزیزترین کسانمون بریم.برای شما که مشکلی نیست.میتوانید شما هر جایی که اراده کردید برای تفریح بروید.کسی هم چیزی نمیگوید.
✅هزینه ساخت #ضریح و مسجد ها هم همه مردمی است.برای ساخت اماکن متبرکه دولت ها کمکی نکرده و قرارهم نیست کمک کنند.زیرا قرار است اصل این کارها مردمی صورت بگیرد.
✅زبان پارسی با متن عربی نمادمون فراموش نمیشه.با دعاهامون هم فراموش نمیشه.
وقتی فراموش میشه که دانشجو و استاد و دانشمند ما مقاله هایش را در دانشگاه های خودمان به زبان انگلیسی بنویسد.👉
✅رشادت های حماسی هم وطن هامون خیلی هاش بخاطر همین روضه هایی که گفتید به وجود اومده.
💡پوریای ولی و جهان پهلوان تختی با مدد از نام و یاد مولا علی پهلوانی کردند.
✅✅ جهالت وقتی است که این مطلب پر از مغلطه که شبهه کننده نوشته را جوان بخواند اما نتواند جوابی بدهد❗️
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110