eitaa logo
سَمتِ بِهِشت
2.4هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
226 فایل
‌ فعالیتها سایت www.samtebehesht.ir ویسگون http://www.wisgoon.com/samte_behesht پیام ناشناس http://harfeto.timefriend.net/16074218476816 ارتباط @Amirmehrab56
مشاهده در ایتا
دانلود
『❈ ❈』 ✰آرشیو عظیم محتوای مذهبی،روشنگری،علمی،سرگرمی و.... ✪ www.samtebehesht.ir ✪ ░ ویژه نشر در شبکه های اجتماعی ░ ▒ کپی آزاد ▒ ✥موارد تگ شده در سایت موجود می باشد. ◕‿◕ ♡❀سمت بهشت تقدیم میکند❀♡ ◕‿◕ #داستان #نکته #دیدنیها #طنزانه ↫ #عاشقانه #عشق #عطر_یاس #آئین_همسرداری_فاطمی #همسرداری ↫ #یادآوری #قرار_روزانه #قرار_هفتگی #قرار_ماهانه #اموات #یاد_اموات #پنجشنبه #جمعه #یاد_رفتگان #رفتگان #گذشتگان #فاتحه ↫ #صوتی #روضه #مولودی #سخنرانی #روضه_فاطمیه #چگونه_گناه_نکنیم #نمیخوام_گناه_کنم #گناه #ترک_گناه #مولودی_ولادت_حضرت_زهرا ↫ #پاورپوینت #پاورپوینت_سیاسی #پرده_نگار #پرده_نگار_های_انقلابی #پاورپوینت_انقلابی ↫ #پیشنهاد #معرفی #کانال_های_ایتا #ایتا #پیامرسان_ایرانی #بهترین_پیامرسان_ایرانی #دانلود_ایتا #بچه_شیعه_بانشاط #سرگرمی_برای_همه #مرجع_طنز_برای_کانال_های_مذهبی #شیعه 『❈ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج ❈』
#داستان قهرمان نجات آدمها 📖در این متن "قهرمان نجات آدمها" خلاصه ای از قهرمانی امام حسین علیه السلام در کربلا را بیان کرده است. (مناسب 9سال به بالا) قهرمان نجات آدمها ، امام حسین علیه السلام است. کسی که رسول خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله فرمودند: حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. ⬇ برای دانلود مقاله "داستان قهرمان نجات آدمها - داستان محرم"به لینک زیر مراجعه نمایید: https://khedmatgozaran.com/244371/
#داستان حضرت ام‌البنین 📖زنی که به خانواده پیامبر خیلی احترام می‌ گذاشت (مناسب 6 تا 12 سال) حضرت ام‌البنین سلام الله علیها، همسر امیرالمؤمنین علیه السلام از بهترین زنان عالم است. ادب ایشان، و فرزندانشان زبانزد خاص و عام است. حضرت همیشه فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را بر فرزندان خودشان مقدم میدانستند و احترام خاصی می گذاشتند. ⬇ برای دانلود مقاله "داستان حضرت ام‌البنین - داستان محرم"به لینک زیر مراجعه نمایید: https://khedmatgozaran.com/244383/
روشنا.pdf
حجم: 1.05M
پی دی اف داستان روشنا خدمت دوستان ، کل داستان قسمت به قسمت در کانال هست😎🌼 🔰 ثواب نشر با شما دوست عزیز 🌹 ╭─┅─**•°•🦋•°•**─┅─╮ 🆔@DastanTamna ╰─┅─**•°•🌸•°•**─┅─ انگیزشی های خانم نویسنده
29.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار شنیدنی... روستایی که کُشتن شیعه را از نماز واجب تر می‌دانستند،و طلبه ای که در رودخانه روستا گیر افتاد...و ادامه ماجرا...😳 👌رفقا: این شبها؛ بعد از سلام به حضرت مادر به مولا هم سلام بدین ؛ آخه بعد فاطمه حتی جواب سلامشم کسی نمیداد😢 ضرر کردی ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
دکتر مرتضی شیخ” پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان) اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود…! دختر دکتر نقل می کند : “روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازی‌تان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!  پدر جوابی داد که اشکم را درآورد… ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند. این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیندازند.” اومدم بنویسم روحش شاد! یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه، روح کی میخواد شاد باشه؟! بهتر دونستم بنویسم راهش، اندیشه اش و کردارش پر رهرو …» ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
....دست نزن نَنِه😢 *شب سردی بود ...* *زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند.* *شاگرد ميوه‌فروش، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها میگذاشت و انعام میگرفت.* *زن پیش خودش فكر كرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه...* *کمی نزديکتر رفت..* *چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود.* *با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه».* *می توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد...* *هم اسراف نمیشد و هم بچه‌هايش شاد میشدند.* *برق خوشحالى در چشمانش دويد...* *ديگر سردش نبود!* *زن رفت جلو؛* *نشست پاى جعبه ميوه.* *تا دستش را برد داخل جعبه،* *شاگرد ميوه‌فروش گفت: « دست نزن ننه !* *بلند شو و برو  رد كارت! »* *زن زود بلند شد،* *خجالت كشيد.* *چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند.* *صورتش را قرص گرفت...* *دوباره سردش شد و...* *راهش را كشيد و رفت ...* *چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد:* *«مادرجون، مادرجون ! »* *زن ايستاد،* *برگشت و به آن زن نگاه كرد زن لبخندى زد و به او گفت:* *« اينارو براى شما گرفتم. »* *سه تا پلاستيك دستش بود ،* *پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار ...* *زن گفت : دستت درد نكنه،* *اما من مستحق نيستم.* *زن گفت : « اما من مستحقم مادر ...* *من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى؛* *اگه اينارو نگيرى،* *دلمو شكستى.* *جون بچه‌هات بگير »* *زن منتظر جواب زن نماند،* *ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد...* *زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد....* *قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود،* *غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود...* *با صدايى لرزان گفت:* *« پير شى !...* *خير ببينى...* *آبرومو خریدی مادر»* *🔻هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست*❤️ *پیشاپیش یلدای مهربانی که نمادخانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگویم* *شب چله امسال در هنگام خرید میوه، سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم* اللهم عجل لولیک الفرج 💚 ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه از امام رضا علیه‌السلام... قول مرد بی نماز.... نماز نجاتم داد... ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاجر ورشکسته و پیشگویی آیت الله بهجت از ناشناس 👌توصیه بسیار مهم آیت الله بهجت(ره) جهت حل مشکلات و گرفتاریها به تاجرشیرازی ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
35.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تلنگر [ قصه یک زن وهمسرانش درباغ] روایت عجیب از شهید کافی حتما گوش کنید ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
📚 🔹استاد فرشچیان درباره خلق این اثر می‌گوید: سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم : من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. 🔸رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. 🔹قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر می‌خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می‌آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه‌ام می‌گیرد.... 🔸تفکر حاکم بر تابلو هم همان اصل حاکم بر تابلو ضامن آهو است، یعنی تمام خطوط مدور بوده و به وجود مبارک حضرت زینب (س) ختم می‌شد ...
شهدایی🌹 یه لات بود توی مشهد بنام رضا... هم سگ خرید و فروش می‌کرد، هم دعواهاش حسابی... بود!! یه روز داشت می‌رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن ... که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگ‌های نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت : ”فکر کردی خیلی ؟!“ رضا گفت:بَروبچه‌ها که اینجور میگن.....!!! +چمران بهش گفت:اگه مردی بیا بریم جبهه! به غیرتش برخورد،راضی شد و راه افتاد سمت جبهه...! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد...! چند لحظه بعد با دست‌بند،رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن(فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی‌کنه،یه دفعه سرش داد زد: ”آهای .... با تو ام....! “ یه دفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم!چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟چه اتفاقی افتاده؟“ رضا گفت:داشتم می‌رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران :”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید....!“ رضا به چمران گفت:میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده‌ای،چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا :من یه عمر به هر کی بدی کردم،بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... شهید چمران : اشتباه فکر می‌کنی....!یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می‌کنم،نه تنها بدی نمی‌کنه،بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکی رو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یه کمی منم مثل اون(خدا) بشم … رضا جا خورد!! رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه‌هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود.رفت وضو گرفت. سر نماز،موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز،صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین‌ افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد...! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) به‌به!! یه و واقعی!!