eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
100.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خاطرات فرزندان شهید محمد اسلام نسب 🎤 بابا هر از گاهی که یکی از رفقایش شهید می شد، اگر می توانست برای مراسم ختمش حتماً به شیراز می آمد و گاهی در مراسم شهدا سخنرانی می کرد. یک روز که از خط برگشته بود، گفت: ابوذر، فردا مراسم فلان شهید است، من می خواهم برم شیراز، میای؟ من که مدت ها بود به شیراز نیامده بودم، از خدا خواسته گفتم: چرا که نه! با هم به میدان چهار شیر اهواز آمدیم. نمی دانم چه مناسبت یا ایامی بود که اصلأ ماشین برای شیراز پیدا نمی شد. چند دقیقه ای که بی نتیجه ایستادیم، متوجه بابا شدم که سر به سمت آسمان کشید و گفت: خانم، یا حضرت زهرا، من را شرمنده این شهید نکن، کمک کن به مراسم ختمش برسم! خدا شاهد است، سرش را که پائین آورد، به دقیقه نکشید، یک ماشین آریا جلو پای ما ترمز زد؟ -کجا؟ - شیراز! - تا گچساران میرم! بابا کمی فکر کرد و گفت: توکل به خدا، ابوذر سوار شو. سوار ماشین شدیم. توی راه بابا گفت: آقا حالا مسیرت شیراز نیس! - نه آقا، من گچساران میرم. به گچساران رسیدیم. یک دفعه راننده برگشت و گفت: برادر، منصرف شدم خودم شما را تا شیراز می رسانم! بعد هم ما را به شیراز رساند و پدر به موقع به مراسم آن شهید رسید. (به روایت ابوذر اسلام نسب) ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌷در جریان بمباران پادگان ابوذر در سر پل ذهاب، ترکشی یا شیشه ای، مثل خار بر چشم محمد وارد شده و آن را بد جوري پاره کرده بود. خبردار شدم در اصفهان بستری است. خواستم به اصفهان بروم که گفت: نیا، من اینجا نمی مانم. از اصفهان به منطقه برگشته بود. چند روزی مرخصی گرفتم و به اهواز رفتم. دیدم پنبه و باندی روی چشم زیر عینکش گذاشته است. گفتم: وضع چشمت چه جوره؟ خندید و گفت: نگران نباش، خوبه، مشکلی نداره! مدتی بعد برگشت شیراز و در بیمارستان خلیلی چشمش را به متخصصان چشم پزشک نشان داد. پزشکان پس از معاینه گفتند: امیدي به برگشت بینایی و بهبود چشم شما نیست! غم سنگینی بر دل محمد نشسته بود، دوري از جبهه و هدف بزرگ زندگیش، مثل کوهی از درد بر سینه اش سنگینی می کرد. چند روز بیشتر از قطع امید پزشکان نگذشته بود که دوباره به بیمارستان برگشت. با اصرار کادر پزشکی را راضی کرد تا چشمش را عمل کنند. می گفت: شما با رمز یا فاطمه الزهرا (س) جراحی را شروع کنید. هرچه از دستتان بر می آید انجام دهید، کاری هم به نتیجه عمل نداشته باشید. بالاخره یکی از پزشکان، توکل کرد و راضی به این عمل شد. چند روز بعد از عمل، وقتی بانداژ چشمان محمد باز شد، بینایی مجددش، اشک حیرت را به چشم همه پزشکان نشاند. نتیجه عمل با آنچه آنها تصور می کردند قابل مقایسه نبود. هنوز پانسمان چشمش را کامل برنداشته بودند که دوباره عازم منطقه شد. (به روایت علی اسلام نسب) 📚منبع: ستاره سهیل ( روایت هایی از سردار شهید محمد اسلام نسب) ا🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷 هدیه به سردار شهید محمد اسلام نسب صلوات🌿 "شهدای فارس" ↘️ شهید اسلام نسب - تولد:28/12/1333- روستای لایزنگان- داراب- فارس آخرین سمت: فرمانده گردان امام رضا(ع) شهادت:4/10/1365- شلمچه- عملیات کربلای4 🇮🇷 @sangareshohadababol
عملیات کربلای 4 به اتمام رسیده بود. اطلاع یافتم که دشمن تعدادی از شهدا را در زیر خاک های گرم و سوزان شلمچه دفن کرده است. جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص از جسد این عزیزان در منطقه نگه داشتیم. مدتی را به جستجو پرداختند، اما اثری نیافتند. ناامیدانه دست از تلاش بر داشتند و آستین به عرق خیس کردند. در راه رفتن به اردوگاه بودند که ناگهان فریاد یکی از آنها به هوا خواست و مفهوم کلام عربی اش این بود که من جای دفن شهدا را به خاطر آوردم، برویم تا نشانتان بدهم. برادران را به پای تپه ای برد که پرچم عراق بر روی آن نقاشی شده بود ... زمین را حفر کردند و اجساد را بیرون آوردند. از قبل به مسئول تعاون لشکر تأکید کرده بودم که اگر جسد شهید اسلامی نسب پیدا شد به من اطلاع بده. همین طور هم شد. سریعاً خود را به معراج شهدا رساندم، حیرت و شگفتی غیر قابل وصفی بر چهره ام گل انداخت وقتی آن پیکر مجروح را تازه و معطر دیدم. اصلاً انگار نه انگار که پانزده روز در زیر خاک های گرم و سوزان آرمیده بود. خدایا! خیلی عجیب بود. جنازه عراقی ها که یکی دو روز از آن می گذشت بوی تعفنش بلند می شد اما شهید ما هنوز بعد از سه ما پیکرش سالم بود. بعد از سه ماه و هشت روز که شهید اسلامی نسب را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و خون تازه بیرون می آمد. به اين شهيد به دليل آنكه علاقه بسيار زياد به معناي واقعي به حضرت زهرا(س) داشت دوستانش بهش مي گفتند سردار زهرايي...... ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌿 سردارِ زهرایی، شهید محمد اسلام نسب 💠 فرمانده آموزش لشکر ۱۹ فجر، (استان فارس), فرمانده گردان امام رضا(ع) @sangareshohadababol
. 💫حال خوب یعنی در ایام حماسه ی ۹ دی، بعد دو هفته کسالت و خانه نشینی و محروم شدن از دیدار خانواده های شهدا و رزمندگان و جانبازان، امشب بدونی بزودی دعوت شدی به دیدار یکی از دریادلان لشکر ویژه ۲۵ کربلا،یار امام و رهبری و ولایت فقیه ،یار و و و و ...کسی که در کربلای پنج چنان جانانه جنگيد، که عدنان خیرالله پشت 📞بی‌سیم با عصبانیت میگفت :این عمران کیست که مارو تو شلمچه زمین گیر کرده...!!! او کسی نیست جز حاج عبدالعلی عمرانی جانباز هفتاد درصد جنگ تحمیلی ...انشاله بتونیم با وجود کسالت های حاجی ازش مصاحبه ای بگیریم و خاطرات ناب او را ثبت کنیم... @sangareshohadababol
💢 و چقدر بود آن آخر ...چه حین رفتن به میدان و چه زمان آمدن پیکرش... . 📷 وداع مادرانه_سردار شهید ابوالحسن محمدزاده ( از محمودآباد) جانشین گردان پیاده عاشورا از لشکر ویژه ۲۵ کربلا_ ت شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴🌊 . @sangareshohadababol
💌 . ✉️ ای مردم! تاکنون چقدر شاهد پرپر شدن پاره های تن مادران بوده اید. ببینید چه تحولی در خود داشته اید. بدانید طول کشیدن جنگ از اسرار حکمت الهی بوده و بدین معنی می باشد که بهانه را از امت خود بگیرد. اگر در خدمت جبهه نمی باشید در پشت جبهه از کسانی نباشید که بلندگوی رادیوهای بیگانه هستند.صحبت من با آنهایی بوده که هنوز باورشان نیست که اسلام و اسلامیت در خطر است و می گویند جبهه ها را بسیجی ها به خاطر گرفتن پول پر کرده اند. راستی مگر غیر از کفن تاکنون چیز اضافه با خود به دیار حق برده اند؟ مردم بدانید عزت همیشه در گرو سختی هاست. پس صابر باشید که خدا با صابرین است. . 🌊 بهزاد شهرستانی اهل و لشکر ویژه ۲۵ بود که در کربلای ۴ در سن ۱۶ سالگی رسید و پیکر پاکش ۱۵ سال بعد به بازگشت. ...🌷🇮🇷 @sangareshohadababol
✈️ . ▫️ / پدر شهید گرجی پور (بهشهر): من و فرزندم عباس علی در جبهه دهلران با هم هم رزم بودیم. یک روز من بیرون چادر روی تپه ای تنها نشسته بودم که دیدم دو نفر با موتور به سرعت به طرف من می آیند. ایستادم تا ببینم چه کسی به سمت من می آید. از بس چهره آنها را خاک گرفته بود قابل شناسایی نبودند. راننده موتور را شناختم. پسرم عباس علی بود. اما ترک او را نشناختم. چون چهره او شدیدا از گرد و غبار پوشیده بود .کنار من ترمز زد دیدم شهید نورعلی نقدی می باشد. گفتم: چرا اینقدر گرد و خاکی هستید؟ پسرم گفت: از بس هواپیماهای عراقی بمباران می کردند اینطوری شدیم و در مسیر برگشت به سختی از دست آنها نجات پیدا کردیم. بعد عباس علی گفت: بابا هواپیمای عراقی ره موشک جا بزومی (ما یک هواپیمای عراقی را با موشکمان زدیم)... که با شنیدن این حرف پسرم بسیار خوشحال شدم و از خدای بزرگ به خاطر دادن چنین فرزندی تشکر کردم. . @sangareshohadababol
🏷 . ▫️محسن لطفی.متولد ۱۳۳۷ پل سفید سوادکوه.اهل روستای شیر دره.شغل رسمی : شرکت البرز مرکزی سوادکوه (شرکت ملی فولاد ایران)شغل فرعی : کارگر پمپ بنزین ـ کارگر مرغداری.۳ تا دختر داشت که راهی جبهه ها شد.بی سیم چی ـ فرمانده گروهان بود.۴ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای چهار بشهادت رسید.۹ سال بعد پیکر مطهرش بازگشت.تو وصیتنامه ش نوشت: 📩 از تمام دوستان، همرزمان و امت حزب الله می خواهم که امام و انقلاب را تنها نگذارید و همیشه گوش به فرمان امام امت باشید.(( شادی روحش صلوات 🇮🇷)) . @sangareshohadababol
💢سربازان ساده گی سفره های سنگر را از سفره‌‌ها‌ی ساده‌ی خانه ی مولای مظلومان ( ) به ارث برده بودند.... @sangareshohadababol
🏷 (حسین)_کبیری ‌. ▫️خواهر شهید : داداشم در دوران نوجوانی خوابی دید.او یک شب خواب دید که زنی با لباس سبز رو به رویش ایستاده و به او می گوید که از همین حالا اسم تو حسین است  و تو هم چون حسین و یارانش روزی در راه اسلام و سرزمینت شهید می شوی  که بعداً به ما گفت آن زن کسی جز فاطمه زهرا نبود . از آن روز به بعد  او گفت  دیگر مرا داریوش صدا نکنید . اسم من حسین است  حتی طوری شده بود که اگر او را داریوش صدا می کردی جوابت را نمی داد تا به او بگویی حسین . از آن موقع تا آن روز ماه و ماه ها و سال ها می گذرد اما یاد و خاطره شان هم چنان در ذهن ما مرور می شود و من خیلی خوشحال ام را افتخار می کنم که خواهر دو شهید بزرگوار علی و حسین هستم این واقعاً یک سعادت است که نصیب من و خانواده ام شد . . @sangareshohadababol
شھیدحاج‌قاسم‌سلیمانی: اگر کسی‌ صدای رهبر خود را‌ نشنود به‌طور یقین‌ صدای امام‌ زمانِ‌ خود را هم‌ نمی‌شنود. 🕊 ♥️ @sangareshohadababol
من مات قد و قامتِ موزون توام مفتون جمالِ روىِ بى‌چون توام حاشا كه بگويمت تو ليلاى منى اما منِ دلباخته مجنون توام شعر از علامه حسن زاده آملی @sangareshohadababol
💢 جانباز ۷۰ درصد بود... هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری...‌ کارت بانکی شو داد گفت این پول و خرج درمان جانبازهایی کنید که توانش رو ندارند.این همه سال دست به کارت نزد... . @sangareshohadababol