eitaa logo
سنگر شهدا
2.3هزار دنبال‌کننده
89.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
78 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺سالروز شهادت 290 تن از سرنشینان هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس گرامی باد🌺 ✴️در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷، ناو آمریکایی وینسنس یک فروند هواپیمای مسافربری ‏ایران را در خلیج فارس هدف قرار داد و همه ۲۹۰ سرنشین آن را به شهادت رساند. 🔸بر اساس گزارش‏‌های تکمیل شده بعدی مشخص شد که در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷، یک فروند هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، در پرواز معمولی برنامه ‏ریزی شده ۶۵۵، از بندرعباس به مقصد دبی در حالی که هنوز سقف پرواز مورد نظر را به دست نیاورده بود بر فراز آب‏های سرزمینی ایران و در آب‏های اطراف جزیره هنگام، به دلیل شلیک دو موشک از ناو آمریکایی وینسنس سقوط کرد و تمامی ۲۹۰ نفر مسافر و خدمه آن به شهادت رسیدند. ۱۱۸ نفر از این مسافران بی‏گناه، زن و کودک بودند. همچنین ۲۰ هندی، یک ایتالیایی، ۶ پاکستانی، ۱۳ نفر تبعه امارات و ۶ یوگسلاو نیز در میان مسافران هواپیما دیده می‌شد. ❤️روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد❤️ 🆔 @sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید علی تقی نژاد خردمردی نام پدر : ابراهیم نام مادر : فاطمه قدیرپور تاریخ تولد :1346/06/05 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : مهران گلزار : ملامحله (طیبی) 5️⃣کربلای یک شهیدعلی تقی نژاد و طلبه شهید سید قاسم اکبرنژاد از شهدای محله ملامحله امیرکلا @sangareshohadababol
خاطره شهیدعلی تقی نژاد ☘️ 🌷شهیدعلی تقی نژاد خردمردی از دیوکلا جوانی خوش مشرب و خوش سیما بود اهل ورزش تکواندو هنگام اعزام به جبهه ما( بنده شعبانپور ، شهیدمسافری قمی ، دکتر انوشبروان دارابی از کلاردشت و یوسف معصوم نتاج خراسانی و....) با هم در یک گروهان بودبم وقتی کاروان راهیان ۳ کربلا که حدود ۳۰۰۰ نفر از مازندران بودیم برای تبلیغ ما را به تهران برده ودر نماز جمعه تهران بامامت مقام معظم رهبری ( که آنموقع ریس جمهور بودند) شرکت داده و بعداز ظهر ما را به کنار ساختمان سفارت لیبی بردند جهت حمایت از مواضع ضدآمریکایی آن زمان لیبی خبرنگار آلمان و فرانسه در جمع ما حضور یافتند از چند نفر سوال کردند : حاضرید با ما مصاحبه کنید؟ که اکثرا گفتند: نه چون شما حرف های ما را به دروغ در کشورتان پخش می کنید 🌺در این میان علی تفی نژاد آمد پیش خبرنگار فرانسوی وگفت: « من مصاحبه می کتم ولی شرط دارد وآن اینکه هرچه گغتم عینا در کشورتان پخش کنید و دراین جا هم من در حین مصاحبه از شما عکس گرفته تا مدرک داشته باشم و همچنین در جمع از شما قول مردانه می خواهم تا مدرکی زنده ازشما در جمع بگیرم که حرف ما بسیجیان را دروغ تحویل مردم تان ندهبد» آن خبرنگار دست دراز کرد و قول داد که آنچه مصاحبه گرفته را پخش کند سپس علی گفت : اول آنکه ما داوطلبانه به جبهه داریم می رویم وکسی به زور ما را نمی فرستد دوم آنکه هرچه امام ما گفت برای ما مهم است سوم آنکه همه دولت های شما وآمربکا ودیگران هرچه به صدام کمک کنند عاقبت ما پیروزیم چهارم آنکه به مردم تان حرف هایمان را دروغ تحویل ندهید » وقتی دوربین خبرنگار فرانسه وآلمان به اینجا رسید کات ( قطع) زد وتقی نژاد گفت : الآن اینهایی که گفتم را فیلم گرفتی؟ وهردوخبرنگار گفتند : بله گفت : قول دادید ها ؟! فردا این را دروغ تحویل ندهید؟! آن دو گفتند : ما طبق قولی که دادیم آنچه از شما گرفتیم ارسال می کنیم منتها آنجا ( کشور ما ) ممکن است کمش کنند 🌷آنجا بود که من صلابت یک بسیجی مکتب امام را در چهره وکلام علی تقی نژاد دیدم هرگاه از کمربندی امیرکلا رد می شوم و چهره این شهید را در کنار بلوار می بینم یاد این خاطره زیبایش می افتم. ✍️اقای حسن شعبانپوررزمنده شرکت کننده در عملیات کربلای یک 🌺 🌸🍃 🌼🍃🌼 @sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج آسمانی شهید محمدعلی حسین پور نام پدر : غلامعلی نام مادر : کبوتر کاظمی تاریخ تولد :1336/02/12 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : قلاویزان(مهران) گلزار:شهدای مناسکلا 6️⃣کربلای یک ❤️پدر عزیزم، نور چشم من، میدانم که برایت بسیار سخت می گذرد. میدانم که شما زحمت بسیار کشیده اید. اما آنچه را که مهمتر از همه اش اسلام است، حفظ قرآن است من هم بچه هایم را مثل تو دوست دارم. بچه هائیکه موقع رفتنم به جبهه پای مرا می گرفتند و می گفتند، بابا تو رو بخدا نرو. آیا مقام می خواستم؟ آیا منتظر مقام هستیم؟ نه پدر،خواستاران مقام برای مردم مشخص هستند. پس برای رضای خدا هم شده از بچه هایم نگهداری کن، نگذار گرد یتیمی در پیشانیشان نشیند.مرا هم ببخش که نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم. 🌸حال مادرم تو چی، حتماً میخواهی بگویی نمی گریم، نمیگویم گریه نکن فقط بیاد ام الیلا باش که علی اکبرش را به خداوندهدیه نمود. بزرگم کردی میوه نچیدی اما بدان قیامت وجود دارد.منتظر باش که در آن روز خداوند پاداش خواهد داد. شکر کن که فرزندشجاع داشتی با آنکه میدانست عملیات در پیش است به جبهه شتافت پس بدانکه خواست خداوند است. @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید قدرت الله رزاقی نام پدر : عبدالوهاب نام مادر : صبح گل حبیب زاده تاریخ تولد :1347/02/08 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : قلاویزان (مهران) گلزار:حمزه کلاشش پل 7️⃣کربلای یک 🌷ما ۱۰ نفر از روستایمان (حمزه کلاشش پل ،جاده قدیم آمل) در عملیات آزادسازی مهران ( کربلای ۱ با رمز باابالفضل العباس ) شرکت داشتیم که البته آقای دبیر مهدی رجب تبار و آقای احمدذبیحی در مرحله انتهایی عملیات خود را رساندند و ۴ نفر ازاین ۱۰ نفر در یک گروهان و یک دسته از گردان امام محمدباقر ( ع) سازماندهی شدند. و از این ۴ نفر ۳ نفرشان با فاصله زمانی کمی از همدیگر به شهادت رسیدند که طی ۲ روز ۳ شهید درحمزه کلاشش پل تشییع جنازه شد. شهیدان حسین جعفری وقدرت رزاقی درکنارهمدیگر به شهادت رسیدند ( حسین جعفری آرپی جی زن و شهیدقدرت رزاقی کمک آرپی جی اش بود ) هردو قامتی رشید وعباس گونه داشتند که لباس رزم به قامت بلندشان برازنده بود که بقول بیدل: « قیامت قامت وقامت قیامت » بوده اند. ✍️حسن شعبانپور @sangareshohadababol
❤️ شهیدحسن محمدتبار با فاصله ای چند دقیقه در تپه ای دیگر با اصابت گلوله به چشم و دستان وبدنش به شهادت رسید. جالب اینجاست همانطور که از تصویر پیکرشان پیداست. هرسه به پیروی از عباس دشت کربلا از ناحیه چشم ، صورت ، ودست مورد اصابت قرار گرفتند و شهادتشان هم براساس رمز عملیات ، عباس گونه بود. و ما « لنگ لنگان طریقت » مانده ایم در این روزگار « دور از حقیقت» ✍️ اقای حسن شعبانپور از راست: 1-🌷شهیدحسن محمدتبار 2-🌷شهید حسین جعفری 3-آقای مهندس جعفر صادقی 4-🌷شهیدقدرت الله رزاقی @sangareshohadababol
4️⃣سالروز عروج آسمانی شهید حسنعلی محمدتبار نام پدر : گل محمد نام مادر : سیده فرخنده صفی نژاد تاریخ تولد :1347/02/05 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : قلاویزان(مهران) گلزار:حمزه کلا شش پل 8️⃣کربلای یک 🌹دوست صمیمی شهید،حسن شعبانپور : حسن از اول فردی خوش استعداد و دارای توانمندی های فراوانی در زمینه های مختلفی بود. ما از دوران تحصیلی بسیار با هم صمیمی بودیم و ایشان ذاتا شوخ طبع بودند و به خاطر همین شوخ طبعی اش، از جایگاه ویژه ای در بین دوستان برخوردار بود. با وجود این که سن و سال 15-14 سالگی را می گذراند. ولی از فهم بالایی برخوردار بود و در صحنه های نظام در زمانی که دبیرستان خود را می گذراند، حضور فعالی داشت و در تظاهرات همیشه تا جایی که می توانست شرکت می کرد و دیگران را به این امر تشویق می نمود. @sangareshohadababol
5️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید حسین جعفری نام پدر : سالار آقا نام مادر : بانو هادی پور تاریخ تولد :1346/06/14 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : قلاویزان(مهران) گلزار:حمزه کلا شش پل 9️⃣کربلای یک 🌸خواهر شهید : یک روز غروب که به خانه پدرم رفتم در حالی که مادرم را صدا می کردم برادرم را دیدم که از اتاق بیرون آمد و جواب داد: خواهرم سلام شما هستید ؟ و دستش را به نشانه ی احترام دراز کرد و دست هایم را محکم در دستش فشرد الان که با همین دستان خاطره اش را می نویسم گرمی دست هایش را در دستم حس می کنم . یادم هست به من گفت خواهر جان این روزها من مهمان شما هستم باید به جبهه بروم و از وطن و ولایت فقیه خودم دفاع کنم. زمانی که من رفتم بیشتر به مادر سر بزنید و او را تنها نگذارید . @sangareshohadababol
6️⃣سالروز عروج آسمانی شهید حسن علیپور انگیلی نام پدر: اسکندر نام مادر: عشرت محل تولد:روستای انگیل نوشهر تاریخ تولد : 1340/7/7 تاریخ شهادت :1365/4/12 محل شهادت : قلاویزان (مهران) گلزار : شهدای گله محله 🔟 کربلای یک @sangareshohadababol
7️⃣ سالروز عروج آسمانی شهید نبی الله علی پور نام پدر : مختار نام مادر : زهرا داداش زاده تاریخ تولد :1339/11/15 تاریخ شهادت : 1362/04/12 محل شهادت : آبادان گلزار : علی آباد لاله آباد @sangareshohadababol
8️⃣سالروز عروج ملکوتی شهیدحرمت الله کاظمی کانی (نفر وسط) نام پدر :علیجان نام مادر:صدیقه حسین پور تاریخ تولد :1336/01/09 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت :مهران گلزار:شهدای ورمتون 1️⃣1️⃣کربلای یک ❤️ والدین شهید: فرزندمان از همه مهربان تر و با معرفت تر و اهل کار و تلاش بود.تدین و تقید زیادی نسبت به واجبات دینی همچون نماز، قرائت قرآن، دعا و نیایش داشت.و به همراه دوستان خود، راهی مساجد می شد. 🌹آیت اله موسوی :در زمان جنگ با تیلر، هدایا وکمک ای مردمی را جمع آوری می کردو برای جبهه و جنگ ارسال می نمود.و تا زمانیکه حضرت امام،فرمان تشکیل بسیج بیست میلیونی را دادند،ما حدودپنج نفر بودیم که بسیج محل را تشکیل دادیم و در آنزمان هم به خدمت نرفته بودیم. ما پنج نفردر زمین فوتبال به تمرین، رژه و حرکات نظامی می پرداختیم. برای آموزش به پادگان ولیک بابل اعزام شدیم. در آن زمان، سردارسعادتی فرمانده سپاه منطقه مارزندران، در آنزمان، به همراه شهید بهاور،مسئول آموزش پادگان ولیک بود.ما خوابگاهی درپادگان نداشتیم. فقط آشپزخانه ای بودکه ما در آن به استراحت می پرداختیم. و با شلیک تیر،سینه خیز به داخل آب می رفتیم. @sangareshohadababol
9️⃣ سالروز عروج آسمانی شهید عسگری گل بابازاده نام پدر : محمدکاظم نام مادر : نرگس علیگل تبار تاریخ تولد :1347/10/09 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : مهران گلزار : شهدای شهیدآباد 2️⃣1️⃣کربلای یک @sangareshohadababol
🔟 سالروز عروج ملکوتی شهید روح اله رحیمی متکی نام پدر: شکرالله نام مادر: مروارید غلامی متکی تاریخ تولد : 1338/12/20 تاریخ شهادت : 1365/4/12 محل شهادت : مهران ( کربلای یک ) گلزار : متکه ،لاله آباد 3️⃣1️⃣ کربلای یک @sangareshohadababol
1️⃣1️⃣سالروز عروج آسمانی شهید صادق فرهاد پور عزیزی نام پدر : جعفر نام مادر: فاطمه تاریخ تولد : 1345/9/10 تاریخ شهادت : 1362/4/12 محل شهادت : جفیر گلزار : شهدای عزیزک @sangareshohadababol
2️⃣1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید اسرافیل نیاز آذری نام پدر : آقابزرگ نام مادر: فرنگیز محمدی تاریخ تولد :1346/05/09 تاریخ شهادت : 1365/04/12 محل شهادت : مهران گلزار:شهیداسماعیل پور،کتی 4️⃣1️⃣کربلای یک 🌸روزی که داشت می رفت جبهه در سپاه بابل به پدر گفت: میداش! به اون آقایی که در کودکی و بیماری من مانع درمانم بود بگو اسرافیل رزمنده شده و رفت به جبهه تا برای اسلام بجنگد. اسرافیل نیروی پیامی بود. بارها به جبهه رفت تا اینکه در ۱۲ تیر ۶۵ در عملیات آزادسازی مهران در عملیات کربلای ۱ در ارتفاعات قلاویزان با اصابت تیر مستقیم به قلبش پس از ده ماه انتظار آسمانی شد و دو روز قبل از شهادت شهید بهزاد به برادر شهید رمضان نیازآذری پیوست تا مادرش در روز تشییع کنار بیمارستان شهید یحیی نژاد، مویه کند: 🌹" گلاب دستانم دوتا شد دده بمیره . مه جان اسرافیل دده بمیره"! 🌹 آن فرو ریخته گلهای پریشان درباد کز می جام شهادت همه مدهوشانند نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند! @sangareshohadababol
💠💠یادنامه ای در برادر 🔶ترکه ای بود و‌سیه چرده؛ لکنت زبان بامزه ای داشت،در کودکی به سختی دچار شد، به اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادی ۴۰محلی ها به می گفتنداین بچه بیمارتو خوب نمیشه، خیلی خرج دوا و نکن.‌اما پدر دور اندیش بی توجه به سرزنش و‌نکوهش اطرافیان برای درمان کودکش خیلی کرد.‌ 🔶روزگاری سپری شد تاپسر و پدر در سخت دیگری قرار بگیرند. شد، دفاع پیش آمد، هرکسی هر توانی داشت در کنف اخلاص نهاد.‌یک پول داد، دیگری ماشین، یکی هم خودش و همه را عازم میدان جنگ کرد.‌ 🔶رزمنده قصه ما که حالا واسه خودش مرد غیوری شده هنگام وداع در بابل رو به پدرش میکنه و میگه ! یادت میاد تو کودکی محلی ها میگفتن واسه درمان پسرت خرج نکن. به اینها بگو پسرم حالا بزرگ شده وداره میره واسه دفاع از سرزمین و انقلاب بجنگد! 🔶پسرک دیروز قصه ما پس از چندبار جبهه رفتن، سرانجام در بهار زندگی در ۱۲تیرماه ۱۳۶۵در "کربلای یک" در ارتفاعات "قلعه آویزان" آسمانی شد و‌به برادر شهیدش پیوست.‌ 🔶در روز تشییع جنازه اش که پیکر شهید هم در معراج شهدا بود‌ پاسدار و‌باصلابتش به مردم گفت :فرزندان دیگر منم فدای اسلام و‌امام و‌میهن. 🔶 مادرش مویه کنان در مقابل شهدای بابل در بیمارستان شهید یحیی نژاد ناله می زد:گلاب دستم دی تا بیه، دده بمیره، مه جان دده بمیره! ✍️ ایرج نیاز آذری 🆔 @sangareshohadababol
🏴انالله و اناالیه راجعون ◾️حاجیه خانم‌ مرضيه حسن‌ نتاج مرزونی مادر شهید والامقام محمدحسن قلمی اصفهانی شامگاه چهارشنبه ۱۱ تیرماه در سن ۹۱ سالگی و بر اثر کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست. پیکر پاک این مادر والامقام امروز پنجشنبه ۱۲ تیر راس ساعت‌ ۱۰ صبح در آرامستان معتمدی تشييع و به خاک سپرده‌ شد. 🌷 شهید محمد حسن قلمی اصفهانی دهم تیرماه سال ۱۳۴۲ در بابل متولد و در پنجم‌ مهر سال ۱۳۶۰ در آبادان به درجه‌ رفيع شهادت‌ نائل شد. روحشان شاد يادشان گرامی باد 🌺 روابط‌عمومی بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌ بابل @sangareshohadababol
✍️سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟ ✅آیت‌ الله بهجت (ره): اگر مقصود، حضور قلب در نماز است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود. و از آن جمله، تبدیل نماز فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور قلب، اختیاراً آن را از دست ندهد. 📚 به سوی محبوب، ص۶٢ @sangareshohadababol
🌹خادمی امام رضا (ع) افتخار من است ‌‌ ♦️رهبرمعظم انقلاب : ‌حقاً و انصافاً خدمت آستان مقدس امام هشتم علیه‌السّلام وقتى با شرایط و شئون ویژه‌ى آن انجام بگیرد، از بزرگترین ارزشها و بزرگترین افتخارات است و امروز چنین چیزى میسور است و وجود دارد، بنده هم افتخار مى‌کنم اگر چه به نام و نه به عمل جزء شما هستم و مشرف به خدمت این آستان قدسم ... این سخن دل را با شما در میان بگذارم که دل ما آن جایى است که شما همواره در آن‌جا مشرفید و خوشا به حالتان و حقیقتاً شیرین‌ترینِ لحظات براى بنده، آن لحظاتى است که به آستان قدس مشرف مى‌شوم. ‌ ۱۳۶۷/۹/۱۷ @sangareshohadababol
دوازدهم تیر ماه در شلمچه 1️⃣ عبدالصمد زراعتی جویباری ✍️🌹سی و یکسال ( ۱۲/ ۴/ ۱۳۶۷ ) از آن روز گذشت؛ که گردان ما ( گردان صاحب الزمان از تیپ سوم از لشکر ۲۵ کربلاء ) در شلمچه مستقر بود!!. هوا به شکل هول ناکی گرم بود!، نه بیرون از سنگر امانی از خمپاره های دشمن بود و نه درون سنگر جایی برای خنک شدن!!. مگس های قد و نیم قد اما سمج امان آدم را می بریدند و دریغ از وزیدن لحظه ای باد گرم!!. یخ ها هم درون یخ دان ها دوامی نداشتند و گرما هر چیزی را به رنگ و طعم خود در می آورد!؟. امروز نماز جماعت ظهر و عصر را به سنگر یکی از گروهان ها رفته بودم و معلمی از اهالی پل سفید که طبع روحانی داشت و او را زاپاس الاسلام می خواندیم!!، در سنگر فرماندهی نماز جماعت خوانده بود!!. 🎋🌴ناهار امروز دوازدهم تیرماه سال ۶۷ عدس پلو بود و ماستی که از ترشیده گی کف می کرد!!. برای ناهار به سنگر فرماندهی بر گشتم، سفر مختصری بود که اغلب محل جولان موش های گنده می شد!، هر گاه وقت غذا خوردن بود، باید بشقاب ها را روی دست های مان نگه می داشتیم تا در جست و گریز موش ها، غذای ما آلوده نشود. مشغول بودیم که تلفن قار قارکی به صدا در آمد و من گوشی را بر داشتم. پاسدار اسدی نکایی فرمانده ی دسته ای بود که در منتهی الیه جناح راست خط ما که بر و بچه های تیپ روح الله ( یگان رزمی کمیته ی انقلاب اسلامی ) مستقر بودند، خط نگه دار بودند.... او با حرارت گزارش داد که یک دستگاه آیفای عراقی مشغول پخش غذا است و در تیر رس است چه کار کنم!؟. گفتم: کاری نکن الان خودم اومدم!!. جابر جعفری فرمانده ی گردان گفت: چی شده شیخ؟!. گفتم: چیزی نیست خودم میرم حل اش می کنم!!. پا برهنه از سنگر خارج شدم و حتی فرصت پوشیدن یک دمپایی را هم به خودم ندادم!!!. تا آن سنگر بیش از صد متر فاصله داشتیم و چنان سریع دویده بودم که بخش زیادی از راه را رفته بودم!!. 🌴☘️دیگر دیر شده بود و مجالی برای باز گشت نبود!!، سنگ ریزه ی کف جاده ی کنار خاک ریز قیر اندود بودند و چنان داغ شده بودند که به تمام کف پای من چسبیدند و درد و سوزش تا به مغز استخوان ام رفته بود!!. باقی راه را رفتم وقتی رسیدم فقط گفتم: آب سرد بیارید!!؟، سفره ی ناهار شان پهن بود... و یخ دان را گشودند، آب سرد نبود و روی پاهای من ریختند ولی چه حس خوبی داشت!!!.... هم چنان که درد پاها آزارم می داد، پرسیدم: چی شد!؟. ماشین آیفا دشمن کجا است!؟، اسدی داشت توضیح می داد که وقت ضیق بود، کف پای من یک بند می سوخت و درد سوختن هم امان مرا بریده بود... از خاک ریز بالا رفتم، خاک نرم روی خاک ریز پاهای مرا در بر گرفته بود و حس آرامش بخشی به من داده بود!!. نگاه به خاک ریز کوتاه دشمن کردم که از این نقطه به آنان بسیار نزدیک بودیم!. دو نفر بیل به دست از درون دیگ های غذا که در پشت ماشین بود؛ به بقیه ی یگان رزم خود که در پایین ایستاده بودند، غذا می دادند!!. بچه ها سفره ی غذا را ول کرده بودند و پایین خاکی ریز جمع شده بودند، اسدی نکایی گفت: حاجی؟!، خطر داره بیا پایین. گفتم: نگران نباش!!، زودی یک آر پی چی و موشک بهم بده... زود باش!!. هم چنان روی خاک ریز ایستاده بودم و آیفای دشمن هم بی خیال ایستاده بود!!، اسدی در خواستی مرا آورد و گفتم: مواظب عقبه ی آر پی چی باشید!!. پیر مردی سید از اهالی قائم شهر بود که قِلِقِ خاصی داشت، با همه کس دم خور نبود ولی با من خیلی راحت بود. 📚 آرشیو کانال سنگر شهدا 🌸 🌼🍃 🌺🍃🌺 @sangareshohadababol
سالروز جنایت جنگی امریکا اما رادیو خبر مصیبت باری داده بود و آن انهدام هواپیمای مسافربری ما توسط ناو جنگی آمریکا در خلیج فارس بود.... خشم و نفرت سراپای ما را فرا گرفته بود و من همه ی درد و زخم پایم را فراموش کرده بودم.... ✍️عبدالصمد زراعتی @sangareshohadababol
دوازدهم تیر ماه در شلمچه2️⃣ ✍️🌺سال های زیادی آقا سید علی مهجوری در جنگ حضور داشت و به لباس بسیجی اش خیلی افتخار می کرد. در پایین خاک ریز دستی به سرش کشید و گفت یا جدّا؟!!. لبخندی زدم و گفتم: سید برو کنار... و در لحظه ای آیفای عراقی را هدفی گرفته و شلیک کردم.... همه ی بچه ها آمده بودند و سر های شان از خاک ریز بالا بردند و... انفجار..... آیفا را زدم و آدم های داخل اش با دیگ و باقی وسایل پرت شدند و دود بلند شد!!. بچه ها از شدت خوش حالی، هم دیگر را بغل کرده بودند و به تکبیر می گفتند... و مرا دوره کرده می بوسیدند!!... اما من پاهایم ورم کرده بود و تاول سر تا سر کف پاهای مرا پر کرده بود.... دشمن دقایقی را در حوالی نقطه ی شلیک گلوله باران کرده بود و حتی یک خمپاره هم به نزدیکی سنگر خورده بود که گرد و خاک آن، سنگر را غبار آلود و غذا ها که هنوز روی سفره بود و حتماً در دقایقی که ما در گیر ماشین و نفرات دشمن بودیم، موش ها شکمی از آن خورده بودند!!، را خاک اندود کرده بود!!. آب که از آسیاب افتاد و بچه ها هم چنان از لذت تماشای انفجار آیفای عراقی می گفتند من از درد پا حواسی نداشتم و لذتی از کارم نبرده بود.... 🌴🌹با تیغه ی پاها راه می رفتم که البته ماشین به سراغ من آمد و مرا به سنگر فرماندهی بردند و امداد گر که چیزی از کارش بلد نبود آمد و تاول ها را باز کرد و داروی ضد عفونی زد و داد مرا و خنده ی هم سنگران مرا بلند کرد و رفت.... غروب البته هوا از گرمی اش کاسته شده بود و درد من هم با افول خورشید هم کم تر شده بود!!. اما رادیو خبر مصیبت باری داده بود و آن انهدام هواپیمای مسافر بری ما توسط ناو جنگی آمریکا در خلیج فارس بود.... خشم و نفرت سراپای ما را فرا گرفته بود و من همه ی درد و زخم پایم را فراموش کرده بودم.... ✍️عبدالصمد زراعتی 📚 آرشیو کانال سنگر شهدا 🌺 🌸🍃 🌼🍃🌼 @sangareshohadababol
3️⃣ تولد زمینی شهید محمد قبادی نام پدر : غلامحسین نام مادر : نیره قبادی تاریخ تولد : 1345/4/12 تاریخ شهادت : 1366/1/21 محل شهادت : فاو (دیدبان ادوات) گلزار : شهدای معتمدی @sangareshohadababol
گر چه یاران فارغ اند از یادِ من ؛ از من ایشان را هزاران یاد باد ... @sangareshohadababol