🔶 #مسجدالاقصی کجاست..
دقت کنید #مسجدالقبله قبله اول مسلمانان است. ولی کل این محوطه شامل چندین مسجد و محل عبادت، مسجدالاقصی است و نام دیگرش: #بیت_المقدس
#قبه_الصخره، نزدیکترین نقطه زمین به #آسمان است و زیر آن #صخره ای است که پیامبر از روی آن به #معراج رفتند..
#مقدس #قدس #مسجد #صهیونیسم #فلسطین #اسیر #حضرت_محمد #اسلام #مسیحیت #یهود #میراث_فرهنگی #فرهنگ #روزقدس
@sangareshohadababol
💠💠یادنامه ای در #فراق برادر
🔶ترکه ای بود وسیه چرده؛
لکنت زبان بامزه ای داشت،در کودکی به #بیماری سختی دچار شد، به اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادی #دهه ۴۰محلی ها به #آقابزرگ می گفتنداین بچه بیمارتو خوب نمیشه، خیلی خرج دوا و#درمانش نکن.اما پدر دور اندیش بی توجه به سرزنش ونکوهش اطرافیان برای درمان کودکش خیلی #هزینه کرد.
🔶روزگاری سپری شد تاپسر و پدر در #آزمون سخت دیگری قرار بگیرند. #جنگ شد، دفاع پیش آمد، هرکسی هر توانی داشت در کنف اخلاص نهاد.یک پول داد، دیگری ماشین، یکی هم خودش و همه #پسرانش را عازم میدان جنگ کرد.
🔶رزمنده قصه ما که حالا واسه خودش مرد غیوری شده هنگام وداع در #سپاه بابل رو به پدرش میکنه و میگه #میزداش! یادت میاد تو کودکی محلی ها میگفتن واسه درمان پسرت خرج نکن. به اینها بگو پسرم حالا بزرگ شده وداره میره #جبهه واسه دفاع از سرزمین و انقلاب بجنگد!
🔶پسرک دیروز قصه ما پس از چندبار جبهه رفتن، سرانجام در#نوزدهمین بهار زندگی در ۱۲تیرماه ۱۳۶۵در #عملیات "کربلای یک" در ارتفاعات "قلعه آویزان" #مهران آسمانی شد وبه برادر شهیدش #رمضان پیوست.
🔶در روز تشییع جنازه اش که پیکر شهید #بهزاد هم در معراج شهدا بود #پدر پاسدار وباصلابتش به مردم گفت :فرزندان دیگر منم فدای اسلام وامام ومیهن.
🔶 مادرش مویه کنان در مقابل #معراج شهدای بابل در بیمارستان شهید یحیی نژاد ناله می زد:گلاب دستم دی تا بیه، دده بمیره، مه جان #اسرافیل دده بمیره!
✍️ ایرج نیاز آذری
🆔 @sangareshohadababol
💠یادنامه ای در #فراق برادر
🔶ترکه ای بود وسیه چرده؛
لکنت زبان بامزه ای داشت،در کودکی به #بیماری سختی دچار شد، به اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادی #دهه ۴۰محلی ها به #آقابزرگ می گفتنداین بچه بیمارتو خوب نمیشه، خیلی خرج دوا و#درمانش نکن.اما پدر دور اندیش بی توجه به سرزنش ونکوهش اطرافیان برای درمان کودکش خیلی #هزینه کرد.
روزگاری سپری شد تاپسر و پدر در #آزمون سخت دیگری قرار بگیرند. #جنگ شد، دفاع پیش آمد، هرکسی هر توانی داشت در کنف اخلاص نهاد.یک پول داد، دیگری ماشین، یکی هم خودش و همه #پسرانش را عازم میدان جنگ کرد.
🔶رزمنده قصه ما که حالا واسه خودش مرد غیوری شده هنگام وداع در #سپاه بابل رو به پدرش میکنه و میگه #میزداش! یادت میاد تو کودکی محلی ها میگفتن واسه درمان پسرت خرج نکن. به اینها بگو پسرم حالا بزرگ شده وداره میره #جبهه واسه دفاع از سرزمین و انقلاب بجنگد!
پسرک دیروز قصه ما پس از چندبار جبهه رفتن، سرانجام در#نوزدهمین بهار زندگی در ۱۲تیرماه ۱۳۶۵در #عملیات "کربلای یک" در ارتفاعات "قلعه آویزان" #مهران آسمانی شد وبه برادر شهیدش #رمضان پیوست.
🔶در روز تشییع جنازه اش که پیکر شهید #بهزاد هم در معراج شهدا بود #پدر پاسدار وباصلابتش به مردم گفت :فرزندان دیگر منم فدای اسلام وامام ومیهن.
مادرش مویه کنان در مقابل #معراج شهدای بابل در بیمارستان شهید یحیی نژاد ناله می زد:گلاب دستم دی تا بیه، دده بمیره، مه جان #اسرافیل دده بمیره!
✍️ ایرج نیاز آذری
🆔 @sangareshohadababol
🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس #فاطمه با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول #آقامهدی، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم #دلتنگی های پدر برای مادرش بود.
🍃صدای ترک های #دلم را می شنوم و این بار عکس #زهرا و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه #دخترها_باباییاند را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از #اشکم، به عکس #محمدجواد و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند.
🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس #همسر_شهید، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم #حضرت_زینب کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای #شهادتش، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند.
🍃بدرقه کرد #همسرش و به یک چشم بر هم زدنی خود را در #معراج دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه #سهساله_ارباب شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد #مزار مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ #پدر را می گرفت....
✨ #شهادتت_مبارک آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_قره_محمدی
📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨
📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol
جمله ی از دامن زن , مرد به معراج
می رود , اگر تصویررررر بود .... !!!
.
#زن
#معراج
#چادر
#شهید_پرور
#زن_اقتدار_سربلندی
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس #فاطمه با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول #آقامهدی، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم #دلتنگی های پدر برای مادرش بود.
🍃صدای ترک های #دلم را می شنوم و این بار عکس #زهرا و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه #دخترها_باباییاند را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از #اشکم، به عکس #محمدجواد و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند.
🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس #همسر_شهید، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم #حضرت_زینب کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای #شهادتش، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند.
🍃بدرقه کرد #همسرش و به یک چشم بر هم زدنی خود را در #معراج دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه #سهساله_ارباب شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد #مزار مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ #پدر را می گرفت....
✨ #شهادتت_مبارک آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_قره_محمدی
📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨
📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol