🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چارة کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این را زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد در اين راه لحظه ای آرام قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب بر علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
🌼
🌸🍃
🌺🍃🌺
🌼🍃🌼🍃
@sangareshohadababol
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چارة کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این را زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد در اين راه لحظه ای آرام قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب بر علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
🌼
🌸🍃
🌺🍃🌺
🌼🍃🌼🍃
@sangareshohadababol
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
@sangareshohadababol
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آغاز بازداشت گسترده و گروهی علوی ها و شیعیان در لاذقیه توسط تروریستها
#انقلابیون
🔵
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷
فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا
🌹در سال 1335 در شهرستان #قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود.
🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید :
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران #کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان #قائمشهر به تحصيل پرداخت.
🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها #تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر #افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت.
🔹اخلاق صادق با ديگر #فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با #فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. #تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان #خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد.
🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات #سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی #فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و #تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف #انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود.
🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از #کردستان در تاسيس انجمن اسلامی #شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای #مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در #سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل #تيپ_کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در #عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات #محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد.
🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک #تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد.
يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به #قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست.
در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
🔸در آنجا صادق به #همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار #شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از #مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که #فرماندهی_تيپ_دوم لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات #شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به #شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
🌺 جنازه #شهيدصادق_مزدستان در گلزار #شهدای_قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد #علی_مزدستان در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش #منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه #عملياتی_چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی #جاویدالاثر باشد.
@sangareshohadababol
سلام
لطفا بحث کمیته‌های محلی را که چند وقت پیش برمبنای دستور حضرت آقا مطرح شد، الان دیگر جدی بگیرید‼️
👈آقایان بسیجی باید امنیت محله را تامین کنند
👈 خانمها باید به تنظیم و تدارک موارد پشت جبهه بپردازند
✔️چند بطری آب
✔️مقداری آجیل و نبات و نان خشک و ...
✔️جعبه‌ی کمک‌های اولیه و قرصهای ضروری که مصرف می‌کنید
✔️تعدادی کنسرو در کمیته‌های محلی داشته باشید که در صورت لزوم نیاز به خروج از منزل نباشد
✔️اقدام به خرید بی‌جا و عدیده و ذخیره‌ی بی‌جهت نکنید
✔️به سمت فروشگاه‌ها و پمپ بنزین‌ها هجوم نبرید
🌷الحمدلله همه چیز به وفور هست و مدیریت خوبی شکل گرفته
◀️ صرفا لازم است در کمیته‌ی محلی تدابیری برای شرایط خاص اندیشیده شود که کل محل را بتوانند پوشش دهند
✅ دیدبانی محل از پنجره‌ها را جدی بگیرید
✅ به بچه‌ها یاد بدهید روی رفتارهای مشکوک حساس باشند(حتی میتوانید این را به عنوان یک بازی جذاب براشون جا بندازید)
✅ تا جایی که می‌شود از تردد بی دلیل در شهر خودداری کنید
✅ امور بیرون از منزل را به آقایان بسپرید
✅ حتما از آقایان بسیجی محل بخواهید یک خط تلفن برای اعلام گزارشات محلی به کمیته‌های محلی، مشخص و اعلام کنند
✅ شماره‌ی کمیته‌ی محلی برای دریافت گزارشات مردمی را به طرق مختلف به اطلاع اعضای محل برسانید
❌موارد مشکوکی که باید به آنها حساس بود:
⏪ ماشینهای قدیمی که در یک محل پارک شده و کسی سراغش نمی‌رود
⏪ ماشین یا موتور سیکلتی که به یکباره در مکانی از محل پارک و رها می‌شود
⏪ افرادی که ماسک میزنند(خودتان هم این روزها ماسک نزنید)
⏪ افرادی که با کلاه کاسکت عبور و مرور میکنند
⏪ موتور سوارها و سواریهای مشکوک که یی جهت در محل دور دور میکنند
⏪ خانه‌های پر رفت و آمد، با رفت و آمد مشکوک
⏪ خانه‌هایی که تعداد زیادی از افراد به آن وارد می‌شوند و به ندرت خارج می‌شوند
⏪ خانه‌هایی که افرادی با بسته ها و کول پشتی و ساک به آن رفت و آمد می‌کند
⏪ کیف، ساک یا بسته‌ای که بی صاحب رها شده
⏪ خانه هایی که اقدام به شعاردهی میکنند
⏪ وانت بارها یا نیسانها‌ی مشکوک، خصوصا کابین دار و ماشینهای شوتی(صندوق عقبشان بالاتر یا پایین‌تر از حد معمول است)
⏪ افرادی که اقدام به فیلمبرداری از اماکن یا محلهای نظامی یا ... محل میکنند یا در این شرايط عکس سلفی وسط خیابان و کوچه می‌گیرند.
⏪ بوی سوختگی یا بوهای عجیب
❌در هیچ یک از موارد شخصا اقدام به هیچ حرکتی نکنید و صرفا به شماره‌ی کمیته‌ی محلی اعلام کنید یا با شماره‌های اعلام شده در کانال تماس حاصل کنید(ورود شما هیچ کمکی نمی‌کند و ممکن است خودش بستر خطرات بزرگی را فراهم کند)
❌ به شماره‌های ناشناس به هیچ عنوان پاسخ ندهید
✅ باید از آقایان بسیجی عضو کمیته‌های محلی بخواهید به تمامی سوپر مارکتی‌ها و سایر مغازه‌دارهای محل، اعلام کنند اگر میزان قابل توجهی ار مایحتاج به صورت مکرر از یک آدرس خرید داشتند، فورا به شماره‌ی کمیته‌ی محلی اعلام کنند که آن خانه تحت نظر قرار گیرد
✅ بهتر است اعضای کمیته‌ی محلی نشان خاصی روی لباسشان داشته باشند و در مساجد به اعضای محل معرفی شوند و به تمامی کسبه‌ی محل و حتی مدیران آپارتمان‌ها معرفی شوند
✅خوادندن دعای جوشن صغیر ، سوره فتح، دعای توسل، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه روزانه
❌ به هیچ عنوان کودکان را به تنهایی جایی نفرستید
❌ دقت کنید به هیچ عنوان در آپارتمان را برای مامور آب و برق و یا پستچی و اسنپ باکس و... بدون رویت کارت و یا اطمینان خاطر از اصالت فرد، باز نکنید
❌ با ماموران آتش نشانی و اورژانس و نیروی انتظامی کمال همکاری را داشته باشید و اگر کسی خواست در کارشان اخلال ایجاد کند فورا از طرف کمیته محلی اقدام به کنترلشان کنید
🍃 پویش #نمی‌دانم را فراموش نکنید و به افرادی که سوال بی‌جا میکنند هیچ پاسخی ندهید
◀️ شماره‌های ۱۱۳ و ۱۱۴ را برای دادن اطلاعات دشمن به اطلاعات سپاه به همه مخصوصا کودکان اعلام کنید
❌این توصیه‌های ایمنی و حفاظتی در شرایط جنگی را جدی بگیرید و به دیگران برسانید
#مرگ_بر_اسرائیل
#انقلابیون
#ضرورت_بصیرت_و_تحلیل
#خون_خواهی
#پاسخ_دندان‌شکن
#فریاد_مطالبه_انتقام_سخت
#بی_درنگ
#لبیک_به_امام_امت
#ایران_قوی
#انتشار_حداکثری
@sangareshohadababol