eitaa logo
سنگر شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
123.9هزار عکس
11.4هزار ویدیو
147 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر ارزش دارد اسیر چهره‌ پاک تو شدن در میانِ اسارت‌های دنیایی ... @sangareshohadababol
سنگر شهدا
چقدر ارزش دارد اسیر چهره‌ پاک تو شدن در میانِ اسارت‌های دنیایی ... #تخریب_چی #شهید_دانش‌آموز #عبد
خوش‌ سیما ترین شهید تخریب‌چی نوجوان و شهادت غریبانه در بیمارستان الرشید ... عبدالعظیم ..... در یکی از روزهای زیبای اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۹ در شهر نقنه از توابع شهرستان بروجن در استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد ... فقط ۱۲ سال سن داشت. دانش‌آموز اول راهنمایی بود که با شروع جنگ تحمیلی سنگر مدرسه را ترک کرد و علیرغم مخالفت اطرافیان و مسئولان به خاطر سن کمی که داشت خود را به جبهه‌های حق علیه باطل رساند. در اولین حضورش در جبهه وارد گردان تخریب شد و با تلاش و خدمات زیاد مورد توجه فرماندهان قرار گرفت. در همان مرحله اول از ناحیه دست مجروح شد و در بیمارستانی در تهران بستری شد. بعد از بهبود نسبی با وجود مخالفت خانواده و مسئولین بسیج برای آخرین‌بار عازم جبهه‌های غرب کشور شد . در عملیات والفجر ۴ درحالی‌که پیشاپیش رزمندگان مشغول بازگشایی محور عملیاتی و خنثی کردن مین‌ها بود ، به شدت مجروح شد و به اسارت نیروهای عراقی درآمد. به خاطر مجروحیت او را در بیمارستان الرشید عراق بستری کردند ، اما با توجه به‌شدت جراحات وارده و از طرفی شکنجه های بعثیون عراقی ؛ هفتم آذرماه ۱۳۶۲ در همان بیمارستان غریبانه به شهادت رسید . پیکر عبدالعظیم را در همان مکان دفن می کنند تا اینکه بعد از بیست سال پیکرش را به ایران انتقال و طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدا زادگاهش به خاک می سپارند . @sangareshohadababol
چقدر قدم زدی میدون مین رو که من هر جا قدم می‌‌زارم اَمنه ... در حال مشاهدۀ مین‌های ضد تانک که توسط خودش از میادین مین عراقیها بصورت شبانه برداشت شده و مجدداً علیه خود عراقی‌ها بکار گیری می‌کرد (در آن زمان جبهه‌ی ما مین نداشت) شهادت : ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ گیلانغرب بر اثر انفجار مین حین خنثی‌کردن 🆔 @sangareshohadababol
در جبهه معروف بود که اولین اشتباهِ بچه‌های تخریب آخرین اشتباه‌شان است..! 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
یک پایش را در عملیات محرم تقدیم می‌کند اما با یک پا هم می‌ تواند تا عرشِ خدا جاده‌ی عاشقی را بپیماید..! در تصویر پای مصنوعی شهید پیداست. @sangareshohadababol
وقتی «نورالدین» را پایین آوردند ... نمایی که پیش رو دارید، به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳٦۱ در بلندی‌های «بازی دراز» به ثبت رسیده است « نورالدین امینی » از نیروهای یگان تخریبِ «پادگان ابوذر» بود که هنگام خنثی‌سازی مین، در ارتفاعاتِ «بازی دراز» به شهادت رسید. همرزمانش پیکر او را در پتویی قرار داده و در مسیری طولانی تا «پادگان‌ابوذر» پایین آوردند. در میانه‌ی راه، هرکجا که شش رزمنده‌ی حاملِ پیکر، از نفس می افتادند، دقایقی استراحت می‌کردند که این لحظات به ناله و ندبه در کنار پیکر شهید می گذشت. عکاس : عباس رسول شریفی 💠 @sangareshohadababol
چقدر ارزش دارد اسیر چهره‌ پاک تو شدن در میانِ اسارت‌های دنیایی ... @sangareshohadababol
سنگر شهدا
چقدر ارزش دارد اسیر چهره‌ پاک تو شدن در میانِ اسارت‌های دنیایی ... #تخریب_چی #شهید_دانش‌آموز #عبد
خوش‌ سیما ترین شهید تخریب‌چی نوجوان و شهادت غریبانه در بیمارستان الرشید ... عبدالعظیم ..... در یکی از روزهای زیبای اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۹ در شهر نقنه از توابع شهرستان بروجن در استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد ... فقط ۱۲ سال سن داشت. دانش‌آموز اول راهنمایی بود که با شروع جنگ تحمیلی سنگر مدرسه را ترک کرد و علیرغم مخالفت اطرافیان و مسئولان به خاطر سن کمی که داشت خود را به جبهه‌های حق علیه باطل رساند. در اولین حضورش در جبهه وارد گردان تخریب شد و با تلاش و خدمات زیاد مورد توجه فرماندهان قرار گرفت. در همان مرحله اول از ناحیه دست مجروح شد و در بیمارستانی در تهران بستری شد. بعد از بهبود نسبی با وجود مخالفت خانواده و مسئولین بسیج برای آخرین‌بار عازم جبهه‌های غرب کشور شد . در عملیات والفجر ۴ درحالی‌که پیشاپیش رزمندگان مشغول بازگشایی محور عملیاتی و خنثی کردن مین‌ها بود ، به شدت مجروح شد و به اسارت نیروهای عراقی درآمد. به خاطر مجروحیت او را در بیمارستان الرشید عراق بستری کردند ، اما با توجه به‌شدت جراحات وارده و از طرفی شکنجه های بعثیون عراقی ؛ هفتم آذرماه ۱۳۶۲ در همان بیمارستان غریبانه به شهادت رسید . پیکر عبدالعظیم را در همان مکان دفن می کنند تا اینکه بعد از بیست سال پیکرش را به ایران انتقال و طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدا زادگاهش به خاک می سپارند . @sangareshohadababol
من عاشقی تو را به روی مین‌ها ؛ در لحظه‌‌ی انفجار باور کردم... 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
عشـق یعنی به حسین (ع) رسیدن... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان!! هرچه بهانه آوردم قبول نکرد! قسمم داد...!! می‌گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده‌ام پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور..! با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه‌اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گـریه می کرد..!! چند شب بعد عازم مهمانی شد... راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
شهید حسین نیکوصحبت خوانساری قم.عشـق یعنی به حسین (ع) رسیدن... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان!! هرچه بهانه آوردم قبول نکرد! قسمم داد...!! می‌گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده‌ام پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور..! با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه‌اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گـریه می کرد..!! چند شب بعد عازم مهمانی شد... راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
یا حسین (علیه‌السلام)! دوست‌داشتم با دیگر برادران واحد تخریب، تو را زیارت کنم و در صحن و سرایت عزاداری کنم. ولی صلاحدید معبودم در این بود که مرا به سوی خویش فراخواند... 💠 @bank_aks @sangareshohadababol