eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
86هزار عکس
6هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷در تیر ماه 1367پس از پذیرش قطع نامه 598 از طرف ایران صدام عهدشکنی اش را مجددا باحمله به شلمچه.کوشک . مجنون و و نفت شهر و وشوکار در تاریخ 4تیر تا 31 تیر آغاز کرد که در این حمله ها علاوه بر شهدا صدام برای گرفتن تعداد بیشتر اسیر از ایران تعداد زیادی از نیروهای ما را به اسارت در آورد اسامی آزادگانی که در این تک ها از شهرستان بابل به اسارت دشمن در آمدند بشرح ذیل می باشند: آزادگان عزیز 1-علی امیری قصاب 2-علی حاجی نژاد (متکه) 3-اصغر حسین زاده سوادی (تیرکلا) 4-محمدعلی صمدی شوب 5ّعبدالرحیم رحیم پور(کروکلا محل اسلرت کوشک) 6-فتحعلی معصومی درزی (درزیکلا بزرگ) 7-ابراهیم رجب پور شوب 8-حبیب علی نیا شیروانی 9-علی اقاجانی دلاور 10-محسن نوشادیان 11-قاسم رستمیان 12-حسن رستمیان دلاور 13-سیدصادق حسنی درزی 14-سیدمهدی میرزاده اطاقسرا 15-ابراهیم عابد 16-قاسم حسین پور(زرگرمحله) 17-قربان آشوری (خراسان محله) 18-اقای بخشی 19-مرتضی مولائیان 20-یونس انسا (شانه تراش) 21-رضا امیری اندی 22-علی هوشیار (گتاب) 23-عیسی عزیزی 24-آقای حیدری 25-مصطفی یزدانی 26-رمضانعلی قارداشی 27-مختاری برسمنانی 28-مختار سهیلی فر 29-علی اصغر قاسمی 30-آقای قاسمی 31-حسین اسکندری 32-مرتضی علی پور 33-حمید داداشقلی زاده 34-وحید امین زاده 35-آقای حسین پور 36-آقای بهمنی 37-سیدرسول هاشمی کروئی 38-ابوالقاسم پور حسین 39-سید علی رضوی گنجی (اسارت در تک مجنون 4تیر) 40-فرزاد خانپور متی کلا 42-جانعلی علی پور 43-فرامرز ابراهیم نژاد دلاور 44- حبیب قلی تبار 45-آقای طالبی 46-آقای احمدی 47-رضا رضا نیا (حمزه کلا شش پل) 48- محمد جعفر بهداد 49-سید مصطفی فیض بخش ✍️حسن شعبانپور 🌺 @sangareshohadababol
° ما برای رفتن شما گریستیم و شما خنده‌کنان پرگشودید اشک ما بر خاک چکید و لبخند شما به افلاک رسید... . . 🌷 @sangareshohadababol
.... 🌷پيرمردى در منطقه بود. پسرش در عمليات كربلاى پنج مفقود شده بود. كار مربوط به مفقودين را من پيگيرى مى كردم. با اين كه وضع پسرش را مى دانستم گفتم بيا برويم بيمارستان هاى اهواز و تعاون را با هم ببينيم. بعد از آن گفتم سرى هم به معراج شهدا بزنيم. 🌷گفت: از اول هم گفتى برويم بيمارستان فهميدم منظورت چيه! با پيرمرد رفتيم داخل سردخانه و شروع كرديم به دقت شهدا را وارسى كردن. بنده خدا همان طور كه نگاه به بدن شهدا مى كرد با خود زمزمه مى كرد. "گلى گم كرده ام مى جويم او را" و اشك مى ريخت اكثر افرادى كه دنبال عزيزانشان بودند تحت تاثير او قرار گرفته بودند و گريه مى كردند. راوى: رزمنده دلاور محسن براسود منبع: سايت دفاع پرس 🌺 @sangareshohadababol
.... 🌷زمانی، بچه ها در شلمچه پیکر یکی از شهدا را که از نیروهای غواص بود، کشف کردند، اما متأسفانه تا نزدیک غروب آفتاب هرچه گشتند، پلاک آن شهید بزرگوار را پیدا نکردند، دیگر مأیوس شده بودند، با خود گفتند: پلاک شهید که پیدا نشد، پس پیکر شهید را همان جا می گذاریم، صبح دوباره برمی گردیم. 🌷صبح، یکی از برادرهایی که با ما کار می کرد، از خواب شب گذشته اش تعریف کرد و گفت: «دیشب خواب دیدم که یک غواص بالای خاکریز آمد و به من گفت، دلاور این جا چه می کنی؟» من گفتم دنبال پلاک شهیدی می گردیم، ولی پیدا نمی کنیم. او گفت: همان جا را مقداری عمیق تر بکنید، پلاکش را هم پیدا می کنید». 🌷....صبح که بچه ها پای کار برگشتند، همان جا را عمیق تر کندند و اتفاقاً پلاک شهید را هم پیدا کردند. 🌺 @sangareshohadababol
.... 🌷درسال ١٣٦٠ در بیمارستان ولی عصر (عج) پادگان اباذر در غرب کشور، مسئولیت پرستاری را داشتم. در نیمه شب یکی از شب های جمعه آن روزهای سراسر افتخار، هنگامی که همه ی کادر بیمارستان در حال استراحت بودند، ساعت ٢٤ طبق برنامه می بایست داروی برخی از مجروحین را می دادم. 🌷 براى چند لحظه به بالکن بیمارستان رفتم، ناگهان شدید بوی عطر گلاب مشامم را معطر کرد که سریع یکی دیگر از پرستاران به نام خانم ثقفی را بیدار کرده، به آن مکان بردم. 🌷 فردا صبح ماجرای بوی عطر گلاب همه جا دهان به دهان روایت می شد. بالاخره مشخص شد بوی عطر مربوط به پیکر پاک ٢ شهید درون کانتینر بود که عصر روز قبل از خط مقدم به بیمارستان آورده شده بودند. 🌷جالب این که در آن پادگان نزدیک خط مقدم به دلیل وضعیت خاص در تخلیه ی مجروحین، هیچ کس فرصت انجام امور شخصی را پیدا نمی کرد چه رسد به گلاب زدن! راوی: خاﻧﻢ مینا ناصری امدادگر زمان جنگ @sangareshohadababol
▞🦋▞▞🦋▞▞🦋▞ 🍚 برخے از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را مےگرفتند، اما آن را به همرزم هایشان مےدادند و خودشان روزه مے گرفتند. ▪️اولین بار ڪه به جبهه رفتم، نزدیڪ شب قدر بود. شب قدر ڪه رسید ، به اتفاق چندین تن از همرزم هایم ، به محل برگزارے مراسم احیا رفتم. ‼️ از مجموع ۳۵۰نفر افراد گردان ، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب ڪردم...! 🌌 شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود ڪه چرا بچه ها براے احیا نیامدند، نڪند خبر نداشته باشند...؟! 🏕از محل برگزارے احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایے بود ڪه شیارها و تل زیادے داشت. به سمت صحرا حرڪت ڪردم، وقتے نزدیڪ شیارها رسیدم، 📿 دیدم در بین هر شیار، رزمنده اے رو به قبله نشسته و قرآن را روے سرش گرفته و زمزمه مےڪند . 📢 چون صداے مراسم احیا از بلندگو پخش مےشد، بچه ها صدا را مےشنیدند و در تنهایے و تاریڪے حفره ها ، با خود راز و نیاز مےڪردند. 🔮 بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم ڪه براے مراسم عزادارے و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. به نقل از 🌷 🌺 @sangareshohadababol
.... 🌷شهید «بروجردی» از فرماندهانی بود که به نقش امدادهای الهی در پیروزی و موفقیت عملیات ها اعتقاد عجیبی داشت. یک بار در یکی از مقرهای فرماندهی در جبهه ی غرب در مورد یکی از محورهای عملیاتی بحثی مطرح بود که آیا در آن محور کاری صورت بگیرد یا نه.تا پاسی از شب همه ی فکرها متوجه نقشه ی منطقه بود، اما صحبت ها به جایی نرسید، شهید بروجردی سرش را بر روی نقشه گذاشته بود و از فرط خستگی به خواب رفته بود، ما هم که نیاز شدید او را به خواب احساس می کردیم و خود نیز خسته بودیم، به خواب رفتیم. 🌷بعد از مدتی محمد بچه ها را بیدار کرد و با قاطعیت گفت: «این عملیات بایستی انجام شود». بچه ها علت این تصمیم ناگهانی را از او پرسیدند، اما او دم برنیاورد. پس از خاتمه ی عملیات که با پیروزی همراه بود، وقتی علت آن تصمیم غیره منتظره را از او جویا شدیم، گفت: «کسی که باید مرا راهنمایی می کرد به خوابم آمد و گفت که این عملیات را انجام دهید.» 🌹 خاطره اى به ياد فرمانده شهيد بروجردى 🌺 @sangareshohadababol
.... 🌷محمد بر اثر اصابت ترکش به سرش شهید شد؛ یکی از همسنگرانش، اسم محمد را روی جنازه می‌نویسد تا گم نشود؛ خبر شهادت را ۲ روز بعد به ما دادند؛ من در مدرسه دبیر نقاشی بودم و زمانی که خبر شهادت فرزندم در مدرسه پخش شد حتی شاگردانم هم گریه می‌کردند. 🌷یک هفته بعد از شنیدن خبر شهادت محمد، پیکرش را برای ما آوردند. سخت‌تر از شنیدن خبر شهادت فرزندم، دیدن وسایل او بود که داخل کیفی گذاشته بودند؛ با دیدن قرآن، مسواک، قاشق، چنگال و لباس او، پاهام سست شد و نشستم؛ انگار قلبم داشت می‌ترکید؛ آن قدر به سر و سینه ‌زدم تا آرام شدم؛ اینجا بود که فلسفه سینه زدن در عزاداری امام حسین (ع) را درک کردم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمد بابایی راوی: بانوی ژاپنی خانم "کونیکو یامامورا" استاد دانشگاه، معلم و هادی سیاسی 🇮🇷 @sangareshohadababol
...!! 🌷اوایل جنگ بود که اسیر شدیم. ما را به بغداد بردند و در زندان وزارت دفاع حبس کردند. ١٢ نفر بودیم. بین ما فقط حاج آقا سالم بود. کسی او را نمی شناخت.... 🌷ماشین که ایستاد، پیاده شد ما را کول می کرد و در یک گوشه می خواباند. فاصله ماشین تا آنجا که پیاده مان می کرد حدود ١٠٠ متر بود. نمی خواست عراقی ها ما را اذیت کنند. 🌹خاطره اى به ياد سید الاسرا حاج سید علی اکبر ابوترابی 🌺 @sangareshohadababol
🌷در تیر ماه 1367پس از پذیرش قطع نامه 598 از طرف ایران صدام عهدشکنی اش را مجددا باحمله به شلمچه.کوشک . مجنون و و نفت شهر و وشوکار در تاریخ 4تیر تا 31 تیر آغاز کرد که در این حمله ها علاوه بر شهدا صدام برای گرفتن تعداد بیشتر اسیر از ایران تعداد زیادی از نیروهای ما را به اسارت در آورد اسامی آزادگانی که در این تک ها از شهرستان بابل به اسارت دشمن در آمدند بشرح ذیل می باشند: آزادگان عزیز 1-علی امیری قصاب 2-علی حاجی نژاد (متکه) 3-اصغر حسین زاده سوادی (تیرکلا) 4-محمدعلی صمدی شوب 5ّعبدالرحیم رحیم پور(کروکلا محل اسلرت کوشک) 6-فتحعلی معصومی درزی (درزیکلا بزرگ) 7-ابراهیم رجب پور شوب 8-حبیب علی نیا شیروانی 9-علی اقاجانی دلاور 10-محسن نوشادیان 11-قاسم رستمیان 12-حسن رستمیان دلاور 13-سیدصادق حسنی درزی 14-سیدمهدی میرزاده اطاقسرا 15-ابراهیم عابد 16-قاسم حسین پور(زرگرمحله) 17-قربان آشوری (خراسان محله) 18-اقای بخشی 19-مرتضی مولائیان 20-یونس انسا (شانه تراش) 21-رضا امیری اندی 22-علی هوشیار (گتاب) 23-عیسی عزیزی 24-آقای حیدری 25-مصطفی یزدانی 26-رمضانعلی قارداشی 27-مختاری برسمنانی 28-مختار سهیلی فر 29-علی اصغر قاسمی 30-آقای قاسمی 31-حسین اسکندری 32-مرتضی علی پور 33-حمید داداشقلی زاده 34-وحید امین زاده 35-آقای حسین پور 36-آقای بهمنی 37-سیدرسول هاشمی کروئی 38-ابوالقاسم پور حسین 39-سید علی رضوی گنجی (اسارت در تک مجنون 4تیر) 40-فرزاد خانپور متی کلا 42-جانعلی علی پور 43-فرامرز ابراهیم نژاد دلاور 44- حبیب قلی تبار 45-آقای طالبی 46-آقای احمدی 47-رضا رضا نیا (حمزه کلا شش پل) 48- محمد جعفر بهداد 49-سید مصطفی فیض بخش ✍️حسن شعبانپور 🌺 @sangareshohadababol
° ما برای رفتن شما گریستیم و شما خنده‌کنان پرگشودید اشک ما بر خاک چکید و لبخند شما به افلاک رسید... . . 🌷 @sangareshohadababol
.... 🌷پيرمردى در منطقه بود. پسرش در عمليات كربلاى پنج مفقود شده بود. كار مربوط به مفقودين را من پيگيرى مى كردم. با اين كه وضع پسرش را مى دانستم گفتم بيا برويم بيمارستان هاى اهواز و تعاون را با هم ببينيم. بعد از آن گفتم سرى هم به معراج شهدا بزنيم. 🌷گفت: از اول هم گفتى برويم بيمارستان فهميدم منظورت چيه! با پيرمرد رفتيم داخل سردخانه و شروع كرديم به دقت شهدا را وارسى كردن. بنده خدا همان طور كه نگاه به بدن شهدا مى كرد با خود زمزمه مى كرد. "گلى گم كرده ام مى جويم او را" و اشك مى ريخت اكثر افرادى كه دنبال عزيزانشان بودند تحت تاثير او قرار گرفته بودند و گريه مى كردند. راوى: رزمنده دلاور محسن براسود منبع: سايت دفاع پرس 🌺 @sangareshohadababol
...! 🌷در تاریخ دوازدهم تیرماه ۱۳۶۰ چند روز پس از شهادت هفتاد و دو تن، برای اولین بار در غرب کشور، عملیات «شمشیر» را شروع کردیم؛ در یک شب ظلمانی، در ارتفاع دو هزار و دویست متری، آن هم در حالی که تمام منطقه مین گذاری شده بود. شب قبل از حمله، در مسجد نودشه برای آخرین بار برای برادران پاسدار اعزامی از خمین، اراک و سایر افراد صحبت کردم. عزیزان ما تا ساعت دو نیمه شب عزاداری کردند و گریه و تضرع و التماس به درگاه خدا داشتند. 🌷آن شب، یکی از برادران اهل خمین خواب حضرت امام، قدس سره، را می‌بیند که پشت شانه او زده و فرموده بود: «چرا معطل هستید؟ حرکت کنید، حضرت مهدی، عجل الله تعالی فرجه، با شماست.» صبح، با پخش این خبر، حالت عجیبی به بچه ها دست داده بود. همه می‌گفتند ما می خواهیم همین الآن عملیات را انجام بدهیم. هر چه گفتم دشمن در بالای ارتفاعات است، شما چه طور می خواهید از میدان مین رد بشوید؟ می‌گفتند: «نه، امام به ما گفته اند حضرت مهدی، عجل الله تعالی فرجه، با ماست.» 🌷به هر صورتی که بود، برادران را راضی کردیم. عملیات در نیمه های شب شروع شد و در ساعت هفت صبح، نیروها به نزدیک سنگرهای دشمن رسیدند. به محض روشن شدن هوا، عملیات شروع شد. طولی نکشید که به خواست خدا در ساعت ده صبح، تمامی ارتفاعات مورد نظر سقوط کرد. برادران ما با صدای الله اکبر، آن چنان وحشتی در دل دشمن ایجاد کرده بودند که نزدیک به دویست نفر از مزدوران بعثی یک جا اسیر شدند. 🌷به یکی از افسران عراقی گفتم: «فکر کردید که ما با چه مقدار نیرو به شما حمله کردیم؟ گفت: «دو گردان!» گفتم: «نه خیلی کمتر بود.» تعداد نیروهای حمله کننده را گفتم. گفت: «مرا مسخره می‌کنید!» وقتی برایش قسم خوردیم و باورش شد، گریه اش گرفت. گفت: «وقتی شما حمله کردید، تمامی کوه، الله اکبر می‌گفت. اگر ما می‌دانستیم تعدادتان این قدر کم است، می‌توانستیم همه شما را اسیر کنیم.» راوی: سردار خیبر، فرمانده شهید حاج ابراهیم همت 🌺 @sangareshohadababol
.... 🌷درسال ١٣٦٠ در بیمارستان ولی عصر (عج) پادگان اباذر در غرب کشور، مسئولیت پرستاری را داشتم. در نیمه شب یکی از شب های جمعه آن روزهای سراسر افتخار، هنگامی که همه ی کادر بیمارستان در حال استراحت بودند، ساعت ٢٤ طبق برنامه می بایست داروی برخی از مجروحین را می دادم. 🌷 براى چند لحظه به بالکن بیمارستان رفتم، ناگهان شدید بوی عطر گلاب مشامم را معطر کرد که سریع یکی دیگر از پرستاران به نام خانم ثقفی را بیدار کرده، به آن مکان بردم. 🌷 فردا صبح ماجرای بوی عطر گلاب همه جا دهان به دهان روایت می شد. بالاخره مشخص شد بوی عطر مربوط به پیکر پاک ٢ شهید درون کانتینر بود که عصر روز قبل از خط مقدم به بیمارستان آورده شده بودند. 🌷جالب این که در آن پادگان نزدیک خط مقدم به دلیل وضعیت خاص در تخلیه ی مجروحین، هیچ کس فرصت انجام امور شخصی را پیدا نمی کرد چه رسد به گلاب زدن! راوی: خاﻧﻢ مینا ناصری امدادگر زمان جنگ @sangareshohadababol
.... 🌷درسال ١٣٦٠ در بیمارستان ولی عصر (عج) پادگان اباذر در غرب کشور، مسئولیت پرستاری را داشتم. در نیمه شب یکی از شب های جمعه آن روزهای سراسر افتخار، هنگامی که همه ی کادر بیمارستان در حال استراحت بودند، ساعت ٢٤ طبق برنامه می بایست داروی برخی از مجروحین را می دادم. 🌷 براى چند لحظه به بالکن بیمارستان رفتم، ناگهان شدید بوی عطر گلاب مشامم را معطر کرد که سریع یکی دیگر از پرستاران به نام خانم ثقفی را بیدار کرده، به آن مکان بردم. 🌷 فردا صبح ماجرای بوی عطر گلاب همه جا دهان به دهان روایت می شد. بالاخره مشخص شد بوی عطر مربوط به پیکر پاک ٢ شهید درون کانتینر بود که عصر روز قبل از خط مقدم به بیمارستان آورده شده بودند. 🌷جالب این که در آن پادگان نزدیک خط مقدم به دلیل وضعیت خاص در تخلیه ی مجروحین، هیچ کس فرصت انجام امور شخصی را پیدا نمی کرد چه رسد به گلاب زدن! : خاﻧﻢ مینا ناصری امدادگر زمان جنگ ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ @sangareshohadababol
...!! 🌷اوایل جنگ بود که اسیر شدیم. ما را به بغداد بردند و در زندان وزارت دفاع حبس کردند. ١٢ نفر بودیم. بین ما فقط حاج آقا سالم بود. کسی او را نمی شناخت.... 🌷ماشین که ایستاد، پیاده شد ما را کول می کرد و در یک گوشه می خواباند. فاصله ماشین تا آنجا که پیاده مان می کرد حدود ١٠٠ متر بود. نمی خواست عراقی ها ما را اذیت کنند. 🌹خاطره اى به ياد سید الاسرا حاج سید علی اکبر ابوترابی 🌺 @sangareshohadababol
🌷در تیر ماه 1367پس از پذیرش قطع نامه 598 از طرف ایران صدام عهدشکنی اش را مجددا باحمله به شلمچه.کوشک . مجنون و و نفت شهر و وشوکار در تاریخ 4تیر تا 31 تیر آغاز کرد که در این حمله ها علاوه بر شهدا صدام برای گرفتن تعداد بیشتر اسیر از ایران تعداد زیادی از نیروهای ما را به اسارت در آورد اسامی آزادگانی که در این تک ها از شهرستان بابل به اسارت دشمن در آمدند بشرح ذیل می باشند: آزادگان عزیز 1-علی امیری قصاب 2-علی حاجی نژاد (متکه) 3-اصغر حسین زاده سوادی (تیرکلا) 4-محمدعلی صمدی شوب 5ّعبدالرحیم رحیم پور(کروکلا محل اسلرت کوشک) 6-فتحعلی معصومی درزی (درزیکلا بزرگ) 7-ابراهیم رجب پور شوب 8-حبیب علی نیا شیروانی 9-علی اقاجانی دلاور 10-محسن نوشادیان 11-قاسم رستمیان 12-حسن رستمیان دلاور 13-سیدصادق حسنی درزی 14-سیدمهدی میرزاده اطاقسرا 15-ابراهیم عابد 16-قاسم حسین پور(زرگرمحله) 17-قربان آشوری (خراسان محله) 18-اقای بخشی 19-مرتضی مولائیان 20-یونس انسا (شانه تراش) 21-رضا امیری اندی 22-علی هوشیار (گتاب) 23-عیسی عزیزی 24-آقای حیدری 25-مصطفی یزدانی 26-رمضانعلی قارداشی 27-مختاری برسمنانی 28-مختار سهیلی فر 29-علی اصغر قاسمی 30-آقای قاسمی 31-حسین اسکندری 32-مرتضی علی پور 33-حمید داداشقلی زاده 34-وحید امین زاده 35-آقای حسین پور 36-آقای بهمنی 37-سیدرسول هاشمی کروئی 38-ابوالقاسم پور حسین 39-سید علی رضوی گنجی (اسارت در تک مجنون 4تیر) 40-فرزاد خانپور متی کلا 42-جانعلی علی پور 43-فرامرز ابراهیم نژاد دلاور 44- حبیب قلی تبار 45-آقای طالبی 46-آقای احمدی 47-رضا رضا نیا (حمزه کلا شش پل) 48- محمد جعفر بهداد 49-سید مصطفی فیض بخش ✍️حسن شعبانپور 🌺 @sangareshohadababol
🌹تصویر فوق در دیماه ۱۳۶۵ شلمچه، سه راه «شهادت» می باشد. همواره برایم جای سؤال است که : این شهید، در آخرین لحظهٔ حیات دنیوی خود کاغذ و قلم به دست گرفته بود، تا چه چیزی را بنویسد؟ برای چه کسی می‌نویسد؟ قصد نوشتن چه چیزی را داشت؟ فهرست اموال و دارایی‌ها؟! حساب‌های بانکی؟! نشانی خانه‌های شخصی؟! حقوق‌های نجومی؟! همه شهدا سفارش حفظ حجاب، پیرو رهبری بودن رو، در وصیت نامه هاشون داشتن وای بر کسانی‌که در طول این سال‌ها با اعمال و رفتارهای دنیا طلبانهٔ خود، خون شهیدان این سرزمین را پایمال و باعث رنجش دل خانواده‌های معزّز شهیدان و جانبازان و ایثارگران و رزمندگان شدند. 🌹شهدا شرمنده‌ایم🌹 @sangareshohadababol
° ما برای رفتن شما گریستیم و شما خنده‌کنان پرگشودید اشک ما بر خاک چکید و لبخند شما به افلاک رسید... . . 🌷 @sangareshohadababol
.... 🌷پيرمردى در منطقه بود. پسرش در عمليات كربلاى پنج مفقود شده بود. كار مربوط به مفقودين را من پيگيرى مى كردم. با اين كه وضع پسرش را مى دانستم گفتم بيا برويم بيمارستان هاى اهواز و تعاون را با هم ببينيم. بعد از آن گفتم سرى هم به معراج شهدا بزنيم. 🌷گفت: از اول هم گفتى برويم بيمارستان فهميدم منظورت چيه! با پيرمرد رفتيم داخل سردخانه و شروع كرديم به دقت شهدا را وارسى كردن. بنده خدا همان طور كه نگاه به بدن شهدا مى كرد با خود زمزمه مى كرد. "گلى گم كرده ام مى جويم او را" و اشك مى ريخت اكثر افرادى كه دنبال عزيزانشان بودند تحت تاثير او قرار گرفته بودند و گريه مى كردند. راوى: رزمنده دلاور محسن براسود منبع: سايت دفاع پرس 🌺 @sangareshohadababol
▞🦋▞▞🦋▞▞🦋▞ 🍚 برخے از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را مےگرفتند، اما آن را به همرزم هایشان مےدادند و خودشان روزه مے گرفتند. ▪️اولین بار ڪه به جبهه رفتم، نزدیڪ شب قدر بود. شب قدر ڪه رسید ، به اتفاق چندین تن از همرزم هایم ، به محل برگزارے مراسم احیا رفتم. ‼️ از مجموع ۳۵۰نفر افراد گردان ، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب ڪردم...! 🌌 شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود ڪه چرا بچه ها براے احیا نیامدند، نڪند خبر نداشته باشند...؟! 🏕از محل برگزارے احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایے بود ڪه شیارها و تل زیادے داشت. به سمت صحرا حرڪت ڪردم، وقتے نزدیڪ شیارها رسیدم، 📿 دیدم در بین هر شیار، رزمنده اے رو به قبله نشسته و قرآن را روے سرش گرفته و زمزمه مےڪند . 📢 چون صداے مراسم احیا از بلندگو پخش مےشد، بچه ها صدا را مےشنیدند و در تنهایے و تاریڪے حفره ها ، با خود راز و نیاز مےڪردند. 🔮 بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم ڪه براے مراسم عزادارے و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. به نقل از 🌷 🌺 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ // سالروز رحلت 🌷سالهایی که نماینده مجلس بود، گاهی عبایش را کنار پیاده رو جلو ساختمان مجلس پهن می کرد و همان جا به درخواست مراجعین رسیدگی می کرد. یک روز یکی از مسئولین حراست مجلس به محافظانش گفت: به حاج آقا بگویید صورت خوبی ندارد کنار پیاده رو بنشیند. 🌷موضوع را به گوش حاج آقا رساندیم. گفت: اگر آنها نگران آمد و شد مردم هستند جایمان را عوض می کنیم، اما اگر نگرانند که مردم بد عادت شوند که در اشتباه اند. بگو مسئولان باید در کوچه و خیابان ها راه بیفتند و به وظایفشان عمل کنند!! 🌹خاطره اى به ياد سید آزادگان مرحوم سید علی اکبر ابوترابی ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ - سالروز درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد @sangareshohadababol
...!! 🌷اوایل جنگ بود که اسیر شدیم. ما را به بغداد بردند و در زندان وزارت دفاع حبس کردند. ١٢ نفر بودیم. بین ما فقط حاج آقا سالم بود. کسی او را نمی شناخت.... 🌷ماشین که ایستاد، پیاده شد ما را کول می کرد و در یک گوشه می خواباند. فاصله ماشین تا آنجا که پیاده مان می کرد حدود ١٠٠ متر بود. نمی خواست عراقی ها ما را اذیت کنند. 🌹خاطره اى به ياد سید الاسرا حاج سید علی اکبر ابوترابی 🌺 @sangareshohadababol
🌷در تیر ماه 1367پس از پذیرش قطع نامه 598 از طرف ایران صدام عهدشکنی اش را مجددا باحمله به شلمچه.کوشک . مجنون و و نفت شهر و وشوکار در تاریخ 4تیر تا 31 تیر آغاز کرد که در این حمله ها علاوه بر شهدا صدام برای گرفتن تعداد بیشتر اسیر از ایران تعداد زیادی از نیروهای ما را به اسارت در آورد اسامی آزادگانی که در این تک ها از شهرستان بابل به اسارت دشمن در آمدند بشرح ذیل می باشند: آزادگان عزیز 1-علی امیری قصاب 2-علی حاجی نژاد (متکه) 3-اصغر حسین زاده سوادی (تیرکلا) 4-محمدعلی صمدی شوب 5ّعبدالرحیم رحیم پور(کروکلا محل اسلرت کوشک) 6-فتحعلی معصومی درزی (درزیکلا بزرگ) 7-ابراهیم رجب پور شوب 8-حبیب علی نیا شیروانی 9-علی اقاجانی دلاور 10-محسن نوشادیان 11-قاسم رستمیان 12-حسن رستمیان دلاور 13-سیدصادق حسنی درزی 14-سیدمهدی میرزاده اطاقسرا 15-ابراهیم عابد 16-قاسم حسین پور(زرگرمحله) 17-قربان آشوری (خراسان محله) 18-اقای بخشی 19-مرتضی مولائیان 20-یونس انسا (شانه تراش) 21-رضا امیری اندی 22-علی هوشیار (گتاب) 23-عیسی عزیزی 24-آقای حیدری 25-مصطفی یزدانی 26-رمضانعلی قارداشی 27-مختاری برسمنانی 28-مختار سهیلی فر 29-علی اصغر قاسمی 30-آقای قاسمی 31-حسین اسکندری 32-مرتضی علی پور 33-حمید داداشقلی زاده 34-وحید امین زاده 35-آقای حسین پور 36-آقای بهمنی 37-سیدرسول هاشمی کروئی 38-ابوالقاسم پور حسین 39-سید علی رضوی گنجی (اسارت در تک مجنون 4تیر) 40-فرزاد خانپور متی کلا 42-جانعلی علی پور 43-فرامرز ابراهیم نژاد دلاور 44- حبیب قلی تبار 45-آقای طالبی 46-آقای احمدی 47-رضا رضا نیا (حمزه کلا شش پل) 48- محمد جعفر بهداد 49-سید مصطفی فیض بخش ✍️حسن شعبانپور 🌺 @sangareshohadababol
🌷در تاریخ اول مرداد ١٣٦٧ ، در جاده اهواز – خرمشهر كه عراقی‌ها آن‌جا را گرفته بودند با تیپ الزهرا، از لشكر ده سید‌الشهدا درگیر می‌شوند و دامنه این درگیری به حدی شدید بوده كه عبارت تن برابر تانك در این‌جا مصداق علنی پیدا می‌كند، آن‌هم در صبح روز عید قربان! 🌷قضیه از این قرار است كه آن روز در حدود ٣٠ رزمنده، سوار بار كامیونی می‌شوند، به قصد جاده اهواز - خرمشهر، كه تیر مستقیم تانك بعثی‌ها كه تا آن‌جا هم راه پیدا كرده بودند به وسط كامیون، اصابت می‌كند و خیلی از بچه‌ها زخمی می‌شوند ولی فقط ٥ سید شهید می‌شوند. 🌷این از نظر من نكته‌ عجیبی است به خصوص وقتی در میان این رزمنده‌ها كسی مثل محسن اسحاقی هم بوده كه ده‌ها تركش می‌خورد اما به شهادت نمی‌رسد، گو این‌كه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده كه در آن كامیون نشسته بودند، آن‌هم به تعداد ٥ نفر! 🌷نام این شهدای خمسه سادات كوثر: سیدعلیرضا جوزى، سیدداود طباطبایى، سیدصاحب محمدى، سیدمهدی موسوی و سیدحسین حسینی است. 🌷پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بی‌سر و دست، به گونه‌ای قطعه قطعه می‌شود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقب‌نشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده می‌شود. 🌷با اتمام جنگ و بازگشت اهالی بومی منطقه که در پی اتفاقاتی با توسل به این قبر مطهر (واقع در سه راه كوشك _ خرمشهر) حاجت می‌گرفتند، بنا به درخواست اهالی از مسئولان منطقه، هویت این قبور مطهر مشخص شد و در سال ۷۶ با اصرارهایی مبنی بر ساخت مقبره با همت خانواده معظم شهدا و جمعی از همرزمان، بقعه کنونی که دارای پنج ستون است احداث شد. این بقعه در میان اهالی منطقه کوشک به بقعه فاطمیه(س) نام گرفته است و زیارتگاه خیل عظیمی از اهالی است. @sangareshohadababol