#خاطره_خواب_امام_زمان
📌شهید محمدرضا رزقی شیرسوار
✍️🌹جمعه روزی بود که چند روزی بود که از مرخصی آمده بود خانه برایم تعریف میکرد که دیشب #خوابیدم دیدم در درون سنگری هستم و شب میباشد و تاریک آمدم بیرون که #نوری را دیدم که نزدیک میشود و هنگامی که نزدیک شد دیدم مردی با چهره ی #نورانی و قامتی بلند است و کمی صحبت و احوال پرسی کرد و بعد از زیر عبایش درون جیب #شیشه ی عطری را بیرون آورد و من ناخودآگاه دستم را دراز کردم و اون آقا بر دستم #عطری ریخت و من به تمام لباسم و صورتم کشیدم و این آقا کم کم از من دور شد و سپس رفت و من هم از خواب #بیدارشدم و دیدم که خواب می بینم و فردای صبح از خواب بیدار شد و صبحانه خورد و در حال رفتن حمام محله #دوستانش را دید مقداری صحبت کردند و در میان حرف ها یکی از بچه ها گفتند #محمدرضا ما تا به حال عطری به این خوش بویی و ملایم نداشتیم یک کمی از این عطر ها به ما هم بزن و گفت من که عطری به همراه ندارم #بعدازخداحافظی از بچه ها خواب همان شب به یادش آمد و بعد رفت حمام و برگشت به خانه به من گفت که لباسم را بو کن و من لباسش را بو کردم و گفتم منظورت چیست؟ و گفت بوی #عطری احساس میکنی گفتم نمیدانم بوی شامپو هست بوی عطر هست گفتم دقیقا نمیدانم
🌹بعد ماجرای آن خواب را برایم تعریف کرد و رفت #نمازجمعه با حاج آقا روحانی ( امام جمعه ی شهرستان بابل در آن زمان) آن خواب را درمیان گذاشت و حاجی گفت آن آقا $امام زمان (عج) بود تو چه کار کردی که آقا به خوابت امد و گفت شهادتت نزدیک است آقا پرونده #شهادتت را امضاء کرد و تشییع جنازه #شهید در #روزجمعه بود که امام جمعه در آن روز گفتند امروز ما میزبان شهیدی بودیم که قبل از شهادتش خواب امام زمان را دیده بود.
🌺شهید محمد رضا رزقی بعد از ۱۰ روز از آن خواب در منطقه ی عملیاتی مهران در سال 1365در #آزادسازی مهران شهید در بخش خمپاره 81میلیمتری در صبح #عیدفطر به تعبیر خوابش رسید و به آقا امام زمان عج لبیک گفت و به #شهادت رسید تا همیشه در دل ها جاودانه باشد.
✍️به روایت خواهر #شهیدمحمدرضارزقی
برای شادی روح این شهید صلوات❤️
@sangareshohadababol
خاطره_خواب_امام_زمان
📌شهید محمدرضا رزقی شیرسوار
✍️🌹جمعه روزی بود که چند روزی بود که از مرخصی آمده بود خانه برایم تعریف میکرد که دیشب #خوابیدم دیدم در درون سنگری هستم و شب میباشد و تاریک آمدم بیرون که #نوری را دیدم که نزدیک میشود و هنگامی که نزدیک شد دیدم مردی با چهره ی #نورانی و قامتی بلند است و کمی صحبت و احوال پرسی کرد و بعد از زیر عبایش درون جیب #شیشه ی عطری را بیرون آورد و من ناخودآگاه دستم را دراز کردم و اون آقا بر دستم #عطری ریخت و من به تمام لباسم و صورتم کشیدم و این آقا کم کم از من دور شد و سپس رفت و من هم از خواب #بیدارشدم و دیدم که خواب می بینم و فردای صبح از خواب بیدار شد و صبحانه خورد و در حال رفتن حمام محله #دوستانش را دید مقداری صحبت کردند و در میان حرف ها یکی از بچه ها گفتند #محمدرضا ما تا به حال عطری به این خوش بویی و ملایم نداشتیم یک کمی از این عطر ها به ما هم بزن و گفت من که عطری به همراه ندارم #بعدازخداحافظی از بچه ها خواب همان شب به یادش آمد و بعد رفت حمام و برگشت به خانه به من گفت که لباسم را بو کن و من لباسش را بو کردم و گفتم منظورت چیست؟ و گفت بوی #عطری احساس میکنی گفتم نمیدانم بوی شامپو هست بوی عطر هست گفتم دقیقا نمیدانم
🌹بعد ماجرای آن خواب را برایم تعریف کرد و رفت #نمازجمعه با حاج آقا روحانی ( امام جمعه ی شهرستان بابل در آن زمان) آن خواب را درمیان گذاشت و حاجی گفت آن آقا $امام زمان (عج) بود تو چه کار کردی که آقا به خوابت امد و گفت شهادتت نزدیک است آقا پرونده #شهادتت را امضاء کرد و تشییع جنازه #شهید در #روزجمعه بود که امام جمعه در آن روز گفتند امروز ما میزبان شهیدی بودیم که قبل از شهادتش خواب امام زمان را دیده بود.
🌺شهید محمد رضا رزقی بعد از ۱۰ روز از آن خواب در منطقه ی عملیاتی مهران در سال 1365در #آزادسازی مهران شهید در بخش خمپاره 81میلیمتری در صبح #عیدفطر به تعبیر خوابش رسید و به آقا امام زمان عج لبیک گفت و به #شهادت رسید تا همیشه در دل ها جاودانه باشد.
✍️به روایت خواهر #شهیدمحمدرضارزقی
برای شادی روح این شهید صلوات❤️
@sangareshohadababol
خاطره_خواب_امام_زمان
📌شهید محمدرضا رزقی شیرسوار
✍️🌹جمعه روزی بود که چند روزی بود که از مرخصی آمده بود خانه برایم تعریف میکرد که دیشب #خوابیدم دیدم در درون سنگری هستم و شب میباشد و تاریک آمدم بیرون که #نوری را دیدم که نزدیک میشود و هنگامی که نزدیک شد دیدم مردی با چهره ی #نورانی و قامتی بلند است و کمی صحبت و احوال پرسی کرد و بعد از زیر عبایش درون جیب #شیشه ی عطری را بیرون آورد و من ناخودآگاه دستم را دراز کردم و اون آقا بر دستم #عطری ریخت و من به تمام لباسم و صورتم کشیدم و این آقا کم کم از من دور شد و سپس رفت و من هم از خواب #بیدارشدم و دیدم که خواب می بینم و فردای صبح از خواب بیدار شد و صبحانه خورد و در حال رفتن حمام محله #دوستانش را دید مقداری صحبت کردند و در میان حرف ها یکی از بچه ها گفتند #محمدرضا ما تا به حال عطری به این خوش بویی و ملایم نداشتیم یک کمی از این عطر ها به ما هم بزن و گفت من که عطری به همراه ندارم #بعدازخداحافظی از بچه ها خواب همان شب به یادش آمد و بعد رفت حمام و برگشت به خانه به من گفت که لباسم را بو کن و من لباسش را بو کردم و گفتم منظورت چیست؟ و گفت بوی #عطری احساس میکنی گفتم نمیدانم بوی شامپو هست بوی عطر هست گفتم دقیقا نمیدانم
🌹بعد ماجرای آن خواب را برایم تعریف کرد و رفت #نمازجمعه با حاج آقا روحانی ( امام جمعه ی شهرستان بابل در آن زمان) آن خواب را درمیان گذاشت و حاجی گفت آن آقا $امام زمان (عج) بود تو چه کار کردی که آقا به خوابت امد و گفت شهادتت نزدیک است آقا پرونده #شهادتت را امضاء کرد و تشییع جنازه #شهید در #روزجمعه بود که امام جمعه در آن روز گفتند امروز ما میزبان شهیدی بودیم که قبل از شهادتش خواب امام زمان را دیده بود.
🌺شهید محمد رضا رزقی بعد از ۱۰ روز از آن خواب در منطقه ی عملیاتی مهران در سال 1365در #آزادسازی مهران شهید در بخش خمپاره 81میلیمتری در صبح #عیدفطر به تعبیر خوابش رسید و به آقا امام زمان عج لبیک گفت و به #شهادت رسید تا همیشه در دل ها جاودانه باشد.
✍️به روایت خواهر #شهیدمحمدرضارزقی
برای شادی روح این شهید صلوات❤️
@sangareshohadababol
خاطره_خواب_امام_زمان
📌شهید محمدرضا رزقی شیرسوار
✍️🌹جمعه روزی بود که چند روزی بود که از مرخصی آمده بود خانه برایم تعریف میکرد که دیشب #خوابیدم دیدم در درون سنگری هستم و شب میباشد و تاریک آمدم بیرون که #نوری را دیدم که نزدیک میشود و هنگامی که نزدیک شد دیدم مردی با چهره ی #نورانی و قامتی بلند است و کمی صحبت و احوال پرسی کرد و بعد از زیر عبایش درون جیب #شیشه ی عطری را بیرون آورد و من ناخودآگاه دستم را دراز کردم و اون آقا بر دستم #عطری ریخت و من به تمام لباسم و صورتم کشیدم و این آقا کم کم از من دور شد و سپس رفت و من هم از خواب #بیدارشدم و دیدم که خواب می بینم و فردای صبح از خواب بیدار شد و صبحانه خورد و در حال رفتن حمام محله #دوستانش را دید مقداری صحبت کردند و در میان حرف ها یکی از بچه ها گفتند #محمدرضا ما تا به حال عطری به این خوش بویی و ملایم نداشتیم یک کمی از این عطر ها به ما هم بزن و گفت من که عطری به همراه ندارم #بعدازخداحافظی از بچه ها خواب همان شب به یادش آمد و بعد رفت حمام و برگشت به خانه به من گفت که لباسم را بو کن و من لباسش را بو کردم و گفتم منظورت چیست؟ و گفت بوی #عطری احساس میکنی گفتم نمیدانم بوی شامپو هست بوی عطر هست گفتم دقیقا نمیدانم
🌹بعد ماجرای آن خواب را برایم تعریف کرد و رفت #نمازجمعه با حاج آقا روحانی ( امام جمعه ی شهرستان بابل در آن زمان) آن خواب را درمیان گذاشت و حاجی گفت آن آقا $امام زمان (عج) بود تو چه کار کردی که آقا به خوابت امد و گفت شهادتت نزدیک است آقا پرونده #شهادتت را امضاء کرد و تشییع جنازه #شهید در #روزجمعه بود که امام جمعه در آن روز گفتند امروز ما میزبان شهیدی بودیم که قبل از شهادتش خواب امام زمان را دیده بود.
🌺شهید محمد رضا رزقی بعد از ۱۰ روز از آن خواب در منطقه ی عملیاتی مهران در سال 1365در #آزادسازی مهران شهید در بخش خمپاره 81میلیمتری در صبح #عیدفطر به تعبیر خوابش رسید و به آقا امام زمان عج لبیک گفت و به #شهادت رسید تا همیشه در دل ها جاودانه باشد.
✍️به روایت خواهر #شهیدمحمدرضارزقی
برای شادی روح این شهید صلوات❤️
@sangareshohadababol
خاطره_خواب_امام_زمان
📌شهید محمدرضا رزقی شیرسوار
✍️🌹جمعه روزی بود که چند روزی بود که از مرخصی آمده بود خانه برایم تعریف میکرد که دیشب #خوابیدم دیدم در درون سنگری هستم و شب میباشد و تاریک آمدم بیرون که #نوری را دیدم که نزدیک میشود و هنگامی که نزدیک شد دیدم مردی با چهره ی #نورانی و قامتی بلند است و کمی صحبت و احوال پرسی کرد و بعد از زیر عبایش درون جیب #شیشه ی عطری را بیرون آورد و من ناخودآگاه دستم را دراز کردم و اون آقا بر دستم #عطری ریخت و من به تمام لباسم و صورتم کشیدم و این آقا کم کم از من دور شد و سپس رفت و من هم از خواب #بیدارشدم و دیدم که خواب می بینم و فردای صبح از خواب بیدار شد و صبحانه خورد و در حال رفتن حمام محله #دوستانش را دید مقداری صحبت کردند و در میان حرف ها یکی از بچه ها گفتند #محمدرضا ما تا به حال عطری به این خوش بویی و ملایم نداشتیم یک کمی از این عطر ها به ما هم بزن و گفت من که عطری به همراه ندارم #بعدازخداحافظی از بچه ها خواب همان شب به یادش آمد و بعد رفت حمام و برگشت به خانه به من گفت که لباسم را بو کن و من لباسش را بو کردم و گفتم منظورت چیست؟ و گفت بوی #عطری احساس میکنی گفتم نمیدانم بوی شامپو هست بوی عطر هست گفتم دقیقا نمیدانم
🌹بعد ماجرای آن خواب را برایم تعریف کرد و رفت #نمازجمعه با حاج آقا روحانی ( امام جمعه ی شهرستان بابل در آن زمان) آن خواب را درمیان گذاشت و حاجی گفت آن آقا $امام زمان (عج) بود تو چه کار کردی که آقا به خوابت امد و گفت شهادتت نزدیک است آقا پرونده #شهادتت را امضاء کرد و تشییع جنازه #شهید در #روزجمعه بود که امام جمعه در آن روز گفتند امروز ما میزبان شهیدی بودیم که قبل از شهادتش خواب امام زمان را دیده بود.
🌺شهید محمد رضا رزقی بعد از ۱۰ روز از آن خواب در منطقه ی عملیاتی مهران در سال 1365در #آزادسازی مهران شهید در بخش خمپاره 81میلیمتری در صبح #عیدفطر به تعبیر خوابش رسید و به آقا امام زمان عج لبیک گفت و به #شهادت رسید تا همیشه در دل ها جاودانه باشد.
✍️به روایت خواهر #شهیدمحمدرضارزقی
برای شادی روح این شهید صلوات❤️
@sangareshohadababol