✳️ موقعیت الله
📌 مهم نبود در چه مرحلهای از عملیات باشه. این هم مهم نبود که آتش دشمن چهطوری روی منطقه میریخت. صدای اذان را که میشنید، هر جا که بود میگفت: «میخوام برم موقعیت الله.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۶۲
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
✳️ ده دقیقه وقت پیدا میکرد، میرفت سروقت کتابهایش
🔻 وقتی از عملیات خبری نبود، میخواستی پیداش کنی، باید جاهای دنج را میگشتی. پیداش که میکردی، میدیدی #کتاب به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت پیدا میکرد، میرفت سروقت کتابهایش. گاهی که کاری فوری پیش میآمد، کتاب همانطور باز میماند تا برگردد.
📚 از کتاب #یادگاران ۱۰
📖 صفحه ۵۲
👤 خاطراتی از #شهید_مهدی_زینالدین
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
@sangareshohadababol
✳️ موقعیت الله
📌 مهم نبود در چه مرحلهای از عملیات باشه. این هم مهم نبود که آتش دشمن چهطوری روی منطقه میریخت. صدای اذان را که میشنید، هر جا که بود میگفت: «میخوام برم موقعیت الله.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۶۲
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
✳️ موقعیت الله
📌 مهم نبود در چه مرحلهای از عملیات باشه. این هم مهم نبود که آتش دشمن چهطوری روی منطقه میریخت. صدای اذان را که میشنید، هر جا که بود میگفت: «میخوام برم موقعیت الله.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۶۲
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
✳️ موقعیت الله
📌 مهم نبود در چه مرحلهای از عملیات باشه. این هم مهم نبود که آتش دشمن چهطوری روی منطقه میریخت. صدای اذان را که میشنید، هر جا که بود میگفت: «میخوام برم موقعیت الله.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۶۲
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
🌴#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🌷کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟!
🌷گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم.
چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
🌷یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟!
میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود
و چشمی که حرام ببیند
توفیق دیدن #امام_زمان خود را پیدا
نمیکند...!!
شهیده راضیه کشاورز🌷
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#اربعین
#حیاتنا_الحسین
#زندگیم_حسین
#ماهم_همسفر_شهداییم
@sangareshohadababol
🌴#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🌷کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟!
🌷گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم.
چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
🌷یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟!
میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود
و چشمی که حرام ببیند
توفیق دیدن #امام_زمان خود را پیدا
نمیکند...!!
شهیده راضیه کشاورز🌷
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#اربعین
#حیاتنا_الحسین
#زندگیم_حسین
#ماهم_همسفر_شهداییم
@sangareshohadababol
#شهیدانه #روایتگری #مقتدرانه
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔆 این کار فلسفه داره!
🥀 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز میآیی وسط بچهها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همانطور که میچرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره.
🌷من جلوی اینها نماز میخونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!»
🥀 قرآن هم که میخواست بخواند، همینطور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خطبهخط با او میخواندم.
اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت بهجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
🌿 برگرفته از کتاب «آسمان ۵ #سرلشکر_شهيد_منصور_ستاری به روايت همسر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sangareshohadababol
✳️ موقعیت الله
📌 مهم نبود در چه مرحلهای از عملیات باشه. این هم مهم نبود که آتش دشمن چهطوری روی منطقه میریخت. صدای اذان را که میشنید، هر جا که بود میگفت: «میخوام برم موقعیت الله.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۶۲
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
🌴#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🌷کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟!
🌷گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم.
چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
🌷یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟!
میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود
و چشمی که حرام ببیند
توفیق دیدن #امام_زمان خود را پیدا
نمیکند...!!
شهیده راضیه کشاورز🌷
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#اربعین
#حیاتنا_الحسین
#زندگیم_حسین
#ماهم_همسفر_شهداییم
@sangareshohadababol