eitaa logo
سرائر | مجله دین و روحانیت
579 دنبال‌کننده
106 عکس
43 ویدیو
8 فایل
توجه: درج اخبار و مطالب به معنای تأیید محتوای آن از سوی سرائر نیست ارتباط با مدیر کانال (سیدیاسر تقوی): @t_sedyaser کانال شخصی مدیر: @sedyaser
مشاهده در ایتا
دانلود
📜درگذشت مصطفی خمینی و به هم خوردن سیستم وراثتی 🔻روح‌الله جلالی، فارغ التحصیل دکترای انقلاب اسلامی: 🔹اول آبان سال‌روز مرگ مشکوک آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام‌خمینی است. همیشه از مناظر مختلفی لطف بودن درگذشت وی مطرح شده است اما شاید تا به حال از این منظر به آن نگاه نشده باشد که احتمالا زنده بودن سیدمصطفی می‌توانست خطری برای واژگونی نظام وراثتی باشد. 🔹مصطفی در سن پایین توان بالایی در فقه و فلسفه می‌یابد. هوش بسیار بالایی در برخورد و مواجهه اجتماعی و سیاسی دارد به نحوی که حتی در حلقه دشمنان سنتی امام در نجف قرار می‌گیرید و در مقابل حیرت برخی از یاران امام با آنها صمیمیت بسیاری پیدا می‌کند و در آینده بسیاری از آنان را به حلقه یاران و شاگردان امام می‌آورد. 🔹داریوش فروهر مدتی را با وی در زندان قزل‌قلعه هم‌بند بود و همین همراهی کوتاه باعث شد وی هنگام شنیدن خبر درگذشت آقامصطفی در یک سخنرانی در تجلیل از وی اعلام کند: «ایشان با این‌که در سن جوانی بودند بسیار شخصیت گیرایی داشتند. [در زندان] با همه برخوردی بسیار جذب‌کننده داشتند. با اعتمادبه‌نفسی که ناشی از توکل بی‌چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در هنگام شنیدن خبر‌های ناگوار بیرون نشانه‌ای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر زندانی صرف نظر از اعتقادی که داشت برخوردی بسیار صمیمانه داشتند».(اطلاعات، 1آبان59) توان وی به حدی بود که ارزیابی‌های ساواک، فقدان وی را ضربه سنگینی به پیکر نهضت امام‌خمینی در حد توقف آن تلقی می‌کرد. 🔹آقامصطفی خود "آقا" بود و ذره‌ای خلق و خوی آقازاده‌ها را نداشت اما امام هم حتی در حد پرداخت شهریه بیشتر، اجازه آقازادگی به وی نداد، به نحوی که مجبور بود شهریه سایر علما را برای ادامه تحصیل و تدریس دریافت کند؛ جالب اینکه وقتی امام از این امر مطلع شد، شهریه وی را کاهش داد. 🔹وی حتی در حد خرید یک دشداشه عربی برای خادم بیت امام اجازه دخالت نداشت و بعد از این کار، مسئول مربوط از سوی امام توبیخ شد که به مصطفی ارتباطی نداشت که اجازه دهد، با اینکه امام به مصطفی نه تنها به شدت علاقه داشت و حتی به همسر خود گفته بود که او را در همه جهات(مراتب علم و عرفان و اخلاق) بالاتر از خود می‌بیند، بلکه وی را «امید و آینده اسلام» می‌دانست. 🔹امام پس از انقلاب هرگز اجازه برگزاری مراسم و یادبودی برای سیدمصطفی را حتی در حد یک اعلام رادیویی و تلوزیونی نداد و در پاسخ به شکوه همسر خود که با گریه گفته بود باز هم اول آبان شد و کسی از مصطفی من یاد نکرد پاسخ داده بود که در هر خانه‌ای از این مملکت، مردم عزیزی را در راه اسلام از دست داده‌اند و من نمی‌توانم برای فرزند خودم امتیازی قائل بشوم. 🔹سیدمصطفی اول آبان 56 به مرگ مشکوکی هنگام قرائت دعا بعد از نماز صبح درگذشت. روی بدن وی آثار لکه های بنفش بود. امام‌خمینی صلاح ندانست که وی کالبدشکافی شود چراکه معتقد بود این وسط چند بی‌گناه صدمه می‌بینند و این کارها مصطفی را زنده نمی‌کند. پس قتل وی هرگز اثبات نشد و از این رو امام هرگز از مرگ فرزندش به شهادت یا قتل سخنی نگفت. 🔹اما اگر سیدمصطفی با این ویژگی‌های ممتاز زنده بود خیلی سخت می‌شد کسی را در کنار او به عنوان جایگزین امام مطرح کرد. همانگونه که اکبر محتشمی نقل می‌کند که از سال 1350 ش در میان یاران قم و نجف امام بحث بود که چه کسی می‌تواند با توان فقهی و سیاسی، زعامت نهضت و مرجعیت را پس از امام خمینی به عهده بگیرد که نتیجه آن مباحث به سیدمصطفی خمینی و آیت‌الله منتظری ختم می‌شد. طبیعتا آیت‌الله منتظری مبارز زندان‌رفته و برجسته‌ای بود که در فقاهت کم‌نظیر بود اما فاصله زیادی با مصطفی خمینی در کیاست سیاسی داشت. 🔹شاید یکی از الطاف خفیه خداوند این بود که مصطفی در زمان پیروزی انقلاب حاضر نباشد و مرگ او از عوامل شتاب‌زای انقلاب ایران باشد. چراکه با وجود چنین شخصیت برجسته‌ای کار جانشینی و گردش قدرت در سال 1368 شمسی موجب سختی و ابتلائات فراوانی می‌شد. کنار گذاشتنش "خسارت" و روی کار آمدنش "خسارتی دیگر". بازگشت چرخه حاکمیت وراثتی در نظام مشق‌پذیر نوپای ایران، خسارت غیرقابل تصوری بود که تنها با وجود "امید آینده اسلام" محقق می‌شد. 🔸کانال دغدغه‌های حوزوی به نقل از کانال نویسنده @saraeer
📜سادگی فقیهانه 🔻رضا بابایی در کانال تلگرامی خود نوشت: 🔹استقبال مردمی از راهپیمایی اربعین، بسیاری از بزرگان حوزه‌های علمیه را خرسند و راضی کرده است؛ زیرا به‌درستی آن را نشانۀ دینداری مردم می‌بینند. اما در این گونه استقبال‌ها حقیقتی دیگر نیز نهفته است که علی‌القاعده باید فقیهان و اهل حوزه را نگران کند. به گمان من، یکی از دلایل استقبال گسترده و ناگهانی مردم ایران از این گونه آیین‌ها رویگردانی نرم و اعراض خاموش از اسلام فقیهانه و پناه بردن به انواعی دیگر از دینداری است. 🔹بسیاری از مردم ایران - درست یا غلط - به این نتیجه رسیده‌اند که دینداری فقهی برای آنان ممکن یا آسان یا گره‌گشا نیست. از سوی دیگر چون نمی‌توانند خلأ دین و شریعت را در زندگی‌ خود تاب بیاورند، به شکل‌ها یا بخش‌هایی دیگر از دینداری روی می‌آورند تا آن خلأ نامأنوس و وحشت‌‌آور را در وجودشان پر کند؛ به‌ویژه آنکه عزاداری سالانه توأم با رنگ و بانگ و غذا و هم‌نشینی با دوستان و آشنایان و تسخیر کوچه‌ها و خیابان‌ها است، و بسی آسان‌تر از عمل به احکام ریز و درشت و گاه عجیب و غریب رساله‌های عملیه و اصول اخلاق دینی و انسانی. 🔹گرایش شتابنده و گسترده به حلقه‌های عرفانی در ایران از همین‌جا آب می‌خورد. آن نیز کوشش بخشی از دینداران و خداباوران برای حفظ اعتقادات دینی خویش در قالبی دیگر است. من حتی پدیده نوکیشی را که بسیار گسترده و متنوع شده است، بیشتر از همین باب(واکنش به فقه به‌‌ویژه فقه سیاسی) می‌دانم. 🔹بله، راهپیمایان اربعین، به صورت خودآگاه چنین انگیزه و نقشه‌ای ندارند و حتی بسیاری از آنان اسلام فقهی را می‌پسندند و کم‌وبیش به آن عمل می‌کنند؛ اما واقعیت آن است که بخشی مهم از مردم ایران دین‌ورزی فقهی را رها کرده‌اند و روی به جایگزین‌های دیگر آورنده‌اند؛ جایگزین‌هایی که عطش آنان را به امر قدسی و دینی فرونشاند و هم‌زمان با روزگاران جدید سر سازگاری داشته باشد. 🔹حمایت طرفداران اسلام سیاسی از گسترش راهپیمایی اربعین، البته دلیلی دیگر دارد و آن مانور قدرت در برابر چشم جهانیان است؛ حتی اگر این‌گونه مراسم و مناسک جایگزین دین‌ورزی فقهی شود؛ زیرا آنان نیز چندان پروای فقه و قانون ندارند، مگر آن مقدار که در قانون سیاسی و اساسی کشور آمده است و یکی دو قانون اجتماعی فقهی، مانند حجاب و ازدواج زودهنگام دختران. 🔹سکوت فقهای سنتی نجف، مانند آیت الله سیستانی در برابر مناسکی مانند راهپیمایی اربعین، از فراست و آینده‌نگری آنان خبر می‌دهد. آنان از اکنون می‌بینند که این راه به کجا می‌انجامد و چه باقی خواهد گذاشت و چه گنج رایگانی برای مداحان(رقبای خاموش فقیهان) از زیر خاک قرون بیرون می‌کشد. دلیل دیگر سکوت ایشان، آگاهی از بلایی است که دو ماه ‌تعطیلی نانوشته بر سر اقتصاد متزلزل و ناتوان عراق می‌آورد. @saraeer
📜کدام مولانا؟/ پاسخی به چند نگاشته و فتوای فقهی 🔻امیر مسروری در کانال تلگرامی خود نوشت: 🔹مساله‌ای که متاسفانه در پیامد استفتای غلط از آقایان انجام شد این است که "قلمرو دین" کجاست؟! اما قبل از پرداختن به این موضوع بهتر است بگوییم "قلمرو مرجعیت" کجاست؟ 🔹در پاسخ به این سوال باید گفت قلمرو مرجعیت اضافی است. در حقیقت قلمرو مرجعیت در چه دوره‌ای و چه زمانی. مرجعیت "فارجعوا" است و مصداق آن، اما این مصداق حد یقفی دارد به نام حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین. در عصر غیبت با تشکیل دین اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزه‌ی اجتماعی ورود کند. 🔹به این دو پاسخ به استفتا رهبری توجه کنید: "در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و اموری که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولی امر مسلمین باید اطاعت شود. ولی در مسائل فردی محض، هر مکلفی باید از فتوای مرجع تقلیدش پیروی نماید." "اطاعت از حکم ولی فقیه بر همگان واجب است و فتوای مرجع تقلید نمی تواند با آن معارضه کند." 🔹در حقیقت مرجعیت شان ورود به مسائل اجتماعی ندارد. متاسفانه این بی‌توجهی موجب شد تا بسیاری از هزینه‌های گزاف به انقلاب و اسلام بی هیچ ادراک اجتماعی و سیستماتیک به اصل دین‌داری اجتماعی تحمیل شود. دین‌داری که با مشقت و سختی همین مراجع تقلید و تنبه شده است. متاسفانه این توجه به عدم شان ورود موجب شده تا مراجع عظام و عزیز در هر حوزه‌ای اجتماعی نظر دهند و بدتر اینکه در مخالفت با فتوای اجتماعی رهبری اجتهاد کنند! 🔹به عبارت دیگر، مرجعیت اساسا توان ورود به مسائل اجتماعی فقهی ندارند و بدتر اینکه اساسا اجازه ورود به مسائل کلامی و اعتقادی ندارد. در یادداشت بعدی توضیحی تکمیلی از اشتباه رایج و عدم پذیرش شان مرجعیت در حکومت اسلامی مستند به گفتگوها و اظهارات همین مراجع عرض خواهم کرد. @saraeer
📜احترام به قیمت انفعال 🔻رسا | علی خردمردی: 🔹همه این ضرب المثل معروف را شنیده ایم که می گوید آسّه برو آسّه بیا تا گربه شاخت نزنه. کاری به شاخ داشتن یا نداشتن گربه نداریم که خودش بحثی است. اما حرف چیز دیگری است. کجا باید آسّه برویم و کجا باید شاخ گربه را تحمل کنیم؟ 🔹بهتر است کمی جزئی تر شوم. این ضرب المثل در حوزه های علمیه نیز طرفدارانی دارد. به این شکل که می گویند ما در امور اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی اظهار نظر نمی کنیم تا احترام خودمان و حوزه علمیه نزد مردم حفظ شود. راست هم می گویند. مردم به این افراد به دیده ی احترام نگاه می کنند. حتی گاهی دستشان را می بوسند. هنگام گرفتاری به آنان التماس دعا می گویند. 🔹این گروه برای عدم دخالتشان در امور، استدلال هم دارند. می گویند اگر روحانیت در مسائل اجتماعی ورود جدی کند، قطعا نمی تواند خالی از اشتباه باشد و هر اشتباهی یک درجه از اعتماد مردم به نهاد حوزه می کاهد. بنابراین نمی توانیم با آبروی حوزه بازی کنیم و در نتیجه از دور فقط کلیات را به مردم می گوییم تا خودشان اگر صلاح دیدند، به حرف های ما جامه ی عمل بپوشانند. 🔹کار طرفداران این نظریه به جایی می رسد که با اصل حکومت اسلامی به مبارزه بر می خیزند و حکومت را موجب از بین رفتن دیانت مردم می دانند. بماند اینکه خودِ این مبارزه یک عمل سیاسی است. این دسته دلخوش به همین احترامات مردم می شوند و می پندارند که این احترام ها نتیجه ی عدم دخالت آن ها در مسائل اجتماعی است. 🔹برایم سوال بود که چطور مردم به این نوع اشخاص احترام می گذارند؟ چه خصلتی در آنها می بینند؟ مگر انسان منفعل و گوشه گیر قابل احترام است؟ اصلا می توان به او انسان گفت؟ 🔹در ایام سالگرد سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم قرار داریم. مشغول مطالعه ی بخشی از بیانات ایشان در دیدار با طلاب در سفر خاطره انگیز سال 89 بودم که جواب سوالم را گرفتم. ایشان در بخشی از بیاناتشان می فرمایند: 🔹«هیچ مجموعه ی با ارزشی به خاطر انزوا و کناره گیری وگوشه نشینی و خنثی حرکت کردن، هرگز در افکار عمومی احترام بر انگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهاد های بی تفاوت و تنزه طلب که دامن از مسائل چالشی بر می چینند، یک احترام صوری است. یک احترامِ در معنا و در عمق خود، بی احترامی است. مثل احترام به اشیاء است که احترام محسوب نمی شود. آن موجودی که زنده است، فعال است.» 🔹فرق است بین احترام واقعی و صوری. نکته ی اصلی دقیقا در اینجا نهفته است. از باب هر گردی گردو نیست باید گفت که هر خم و راست شدنی هم احترام نیست. انسان ذاتا از حرکت خوشش می آید و از انفعال گریزان است. مردم حتی برای دشمنان فعال و دانایشان احترام قائل اند. 🔹این استدلال غلط محض است که اگر به عرصه ی اجتماع ورود کنیم قطعا بی خطا نیستیم و اشتباه ما موجب تضعیف نهاد روحانیت می شود و در نتیجه نباید در این مسیر پا گذاریم، چرا که انسانِ فعال اگر اشتباهی هم داشته باشد، همین که متوجه شود، در صدد اصلاح آن بر می آید و در نهایت کار را به سرمنزل مقصود می رساند و این قطعا از دست روی دست گذاشتن بهتر است. @saraeer
📜در عراق چه می گذرد؟ 🔻علیرضا داودی در «فکرت» نوشت: 🔹از زمان حضور مقتدا صدر در ایران عیان بود عراق به سمت بحران در حال حرکت است. وقتی جریان واجد بیشترین کرسی در مجلس و محور شکل دهنده به دولت، در حال زدن زیر میز بازی است، زمانی که جریانات رقیب، دولت در سایه قدرتمندی را شکل داده اند، زمانی که عربستان و متحدان داخلی اش رسما مقتدا صدر را به سمت تشکیل دولتی جدید بدون حضور موثر جریانات طرفدار ایران فرا می خوانند و نشانه های دیگر؛ هر تحلیلگر واقع بین با دیدن آن می فهمد انفجار سیاسی در عراق نزدیک است. 🔹دو هفته پیش از حضور صدر در ایران اخبار ضد و نقیضی از پیام عربستان به صدر در برخی محافل شنیده شد. عربستان با اطلاع از حرص بی پایان صدر برای قدرت و عدم رضایت او از دولت عبدالمهدی، پیشنهادی روی میز بازی قرار داده بود تا بتواند در عراق ورق را به نفع خود برگرداند. 🔹جزئیات پیشنهاد را هنوز نمی دانم اما در بازی قطعی سرویس های غربی_عربی_عبری قرار بود در پوشش اعتراضات عمومی برخی تسویه حساب ها انجام، برخی گروه ها به کناری رانده و نقشه قدرت مجدد چیده شود اما با ترکیبی خارج از نقش آفرینی جریانات مقاومت. 🔹مقتدا صدر در ایران به دنبال مسیر کم خطرتری برای رسیدن به ملک ری بود و می خواست ایران واسطه برای حمایت همه جانبه جریان های شیعی از او برای تشکیل دولت جدید باشد اما به نظر می رسد ایران حاضر به انجام این کار نبوده و نیست. 🔹فساد در نظام اداری عراق زیاد است، مشکلات ساختاری بیشمار است، درآمدهای ملی به ملت اختصاص پیدا نمی کند، تبعیض و رانت عادی است، کمبودها عاصی کننده است و هزاران چیز دیگر که بی شک برای خروش هر ملتی کافی است اما آنچه اتفاق می افتد هدفی غیر از رفع نگرانی ها و نارضایتی های مردم دارد. 🔹یادمان نرود تمامی جریان های میانه میدان تظاهرات، خود بخشی از فساد سیستماتیک و ریشه دار عراق هستند؛ از صدر و حزبش تا جریانات غیر شیعی، غرب گرا و... 🔹نمای زیبای ضد فساد برای آغاز تظاهرات کافی بود و توقف به منظور برگزاری هر چه بهتر پیاده روی اربعین، این پیام را ارسال می کرد که مخالفین، احترام آیین ها و باورهای عمومی عراق را واجب می دانند و اکنون با پایان دوران صلح مسلح در عراق، فرصت برای تسویه حساب فرارسیده است اما پازل این تسویه حساب و رسیدن به مقصود یک قطعه کم دارد و آن عامل مکمل برای مشروعیت است. 🔹وقایع تاریخی همیشه تکرار می شوند گویی جهان بازپخش اشتباهات ثابت است. همواره باطل برای فریب عمومی از ابزاری مشابه استفاده می کند و آن سکوت یا تحلیل اشتباه افراد دارای نفوذ در میان حامیان حق است؛ چه در ماجرای سقیفه یا شورای شش نفره یا جنگ جمل یا پذیرش حکمیت یا صلح امام حسن و بارزترین آن نقش سلیمان صرد خزاعی در ماجرای مسلم بن عقیل و ابوموسی اشعری در ماجرای هانی بن عروه و شهادت امام حسین. 🔹در این نقشه، گروه های وابسته به جبهه غربی_ عربی_عبری و علی الخصوص جناب صدر به عامل مشروعیت بخش رفتار خود در عراق نیازی مبرم داشتند، هرچند که جامعه با شعار ضد فساد همراه باشد اما مشروعیت دینی این رفتار در جامعه ای با اکثریت شیعه معنای متفاوتی دارد. 🔹این جریانات نیاز داشتند مشروعیت تظاهرات ضد فساد را فراگیر، تداومش را تضمین و فرصت را برای اجرای نقشه های سیاسی شوم آشوب گران فراهم سازند و متاسفانه به نظر می رسد با اشتباه تاریخی مرجعیت اعلای عراق، این کشور برای بلند مدت روی آرامش سیاسی را نخواهد دید و قدرت در عراق بازیچه دست کودکان و کوته فکران و محلی برای دولت های کم مایه و کوتاه مدت خواهد بود. 🔹آنجا که لازم بود مرجعیت اعلی به عنوان پدر جامعه در میانه میدان حاضر باشد، خود آسیب ببیند اما مانع تشتت و افتراق جامعه، ریختن خون بی گناهان و نفوذ اغیار شود، رفتاری انجام گرفت که آتش آشوب ها را پردامنه تر کرد. 🔹آیت الله سیستانی می تواند ولو با بذل بخشی از آبروی خود مانع خسارتی بزرگ شود. اگر ایشان به عنوان راس جریان ضد فساد وارد عمل شود هرچند که دشمنان و قدرت طلبان ایشان را نیز مورد آماج حمله ها قرار خواهند داد اما می توان امید بست که خواسته به حق ملت عراق به ابزار تسویه حساب های سیاسی و کشت و کشتارهای عقیدتی_حزبی منجر نشود. 🔹نقد همیشگی مسئولان سیاسی عراق به آیت الله سیستانی همین مجهول بودن خواسته ها و کلی گویی های غیر اجرایی است و همواره از ایشان تقاضا شده مسیری مبتنی بر اولویت ها برای دولت عراق ارائه دهند اما محصول نهایی فقط بیانیه هایی است که از یک سو مسیر تداوم تظاهرات و بن بست در کشور را باز می کند و از طرفی بستر آشوب گری و فتنه را فراهم می آورد. 🔹انقلاب اسلامی از ماجراهای منافقین و بنی صدریون تا فتنه 78 و 88 که جلوی چشمانم رژه می رود تازه می فهمم داشتن رهبری که خود را فدای سلامت و تعالی جامعه اش کند برای عبور از گردنه های تاریخی هر ملت چه نعمت بزرگی است. @saraeer
📜تعطیلی روز شهادت امام رضا (ع)؛ آری یا خیر؟ 🔻سیدحسن موسوی، فارغ التحصیل فلسفه علوم اجتماعی: 🔹در قدیم رسم حوزه و بازار این بود که برای شهادت امامان علیهم السلام تعطیل میکردند و به عزاداری میپرداختند. بر همین اساس چند سالی است که روز آخر ماه صفر هم بعنوان روز شهادت تعطیل شد. اما به نظر می آید این کار از چند جهت اشتباه است: 🔹1. امروزه تعطیلی با شادی تناسب پیدا کرده و افراد از تعطیلی شاد میشوند و معمولا به برنامه های تفریحی مانند مسافرت میپردازند. 🔹2. امروزه نسل جدید آمادگی بیشتری دارد که در شادی ها، مراسمات دینی را برگزار کند؛ اقبال مردم به جشن های دینی بیشتر از گذشته شده. کاش بجای روز شهادت، روز ولادت امام مهربانی ها را تعطیل میکردیم. مطمئنا مراسمات باشکوه زیادی در کشور برگزار میشود و بازتاب بهتری دارد. 🔹3. تعطیلی 28 و 30 صفر، با تعطیلات قبل و بعدش، یک هفته را به تعطیلی میکشاند مثل همین امسال. این به تعطیلی کشیده شدن واقعا به صلاح مملکت نیست و زبان طعنه زنان به دین را نیز درازتر میکند. 🔹چند سال پیش به یکی از نمایندگان مجلس که خودش روحانی است پیشنهاد کردم بجای شهادت روز تولد را تعطیل کنند، خلاصه حرفشان این بود که موافقم اما جرأت نداریم. بخاطر تعصب عوام، روحانیون هم جرأت حرف حساب زدن را ندارند! @saraeer
📜یادداشت جناب بابایی تمرین خوبی برای درس مغالطات دانش آموزان است 🔻دیدگاه مخاطبان | میثم فتحی 🔹بحث سرعت و وسعت گسترش رویکردهای معنویت گرای جدید حتی آتئیستی و اگناستیسیستی در مقابل مناسک دینی، بحثی فنی در حوزه فلسفه دین،جامعه شناسی دین و روانشناسی دین است که شایسته و بلکه بایسته پژوهش های عمیق بوده و هست. 🔹اما یادداشت جناب رضا بابایی تمرین خوبی برای کتاب کار منطق دانش آموزان سال دهم انسانی، در بخش مغالطات است. واقعا هدف ازاین نوشتار تحقیر و تصغیر نیست چه اینکه مغالطه اند بلکه هدف، بیان واقعیت است. 🔹اما مغالطات: ۱. مدعای بی دلیل؛ قرار دادن اسلام فقهی در مقابل پیاده روی اربعین،سکوت علمای نجف، دو ماه تعطیلی عراق و.. ۲. تمثیل ناروای پیاده روی اربعین با عرفانهای نوظهور. ۳. تعمیم ناروا؛ آنجایی که مینویسند بخش مهمی از مردم ایران دین ورزی فقهی را رها کرده اند. 🔸یادداشت رضا بابایی را اینجا ببنید: https://eitaa.com/saraeer/660 @saraaer
📜روحانیت و چالش اختلافات درونی 🔻ابراهیم‌ منهاج دشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: 🔹روحانی، آخوند، یا متصدی امور دینی در هر مقام و رتبه، به دلیل اینکه متصدی یک امر مقدس است خود را تا حدودی مقدس می‌داند. و آگاهانه و نا آگاهانه حیثیت و عظمت یک شخصیت مقدس به خود می‌گیرد و خود را دارای هویت خاص می‌پندارد. از ابتدای شروع به تحصیل علوم دینی و پوشیدن لباس مخصوص و رفتن بالای منبر و دیدن مردمی که متواضعانه در برابر او نشسته و بدون داشتن حق انتقاد متواضعانه به سخنان او گوش می‌دهند، و ملقب شدن به القاب مخصوص و بلامنازع، احساس چنین شخصیت و هویت و مقامی در ذهنش رشد می‌کند به طوری که در اعماق وجودش ریشه می‌دواند و یک تمرین و ریاضت و خودسازی مخصوص لازمه لاینفک وجود و ماهیت او می‌‌شود. و در طول سالیان متمادی این حالت که در ابتدا یک حالت ثانوی و عارضی بود تبدیل به یک حالت طبیعی و شبه ذاتی می‌شود. 🔹مسلما بسیاری از افراد به خطر این بیماری توجه داشته و در برابر آن بی‌تفاوت نمانده و در صدد علاج آن برآمده‌اند. بعضا هم با کم و بیش در این زمینه به توفیقاتی نائل شده‌اند ولی غالب شدن بر نفس أمّاره‌ و شیطان مرموزی که این همه سپاه و انرژی و پشتیبان و حمایت دارد، و در عمق دل هر آدمی لانه ساخته، بسیار بسیار مشکل و کار قهرمانان و اولیاء خدا است که بسیار نادراند. صرف نظر از این گردنه‌های اخلاقی و روانی، فقه و اصولی که به عنوان علوم دینی در تمام عمر، خود را به آنها سرگرم کرده و به سبک‌های گوناگون آنها را تکرار می‌کنیم و در نتیجه، مفتخر به لباس مقدس و ملقب به القاب پر طمطراق می‌شویم نیز، نه تنها مایه انسجام و وحدت و هماهنگی بین ما نمی‌شود بلکه زمینه و شرائطی برای تفرقه و ناهماهنگی و تکروی در بین ما‌ها نیز ایجاد می‌کند. 🔹اختلاف بین مرحوم آخوند خراسانی و همفکران او در نجف و تهران در باره مشروطه با علما و مراجع مخالف مشروطه که هم در نجف بودند و هم در تهران، مخصوصا شیخ فضل الله نوری، که به شکست مشروطه انجامید، و همین طور اختلاف بین علمایی که تا پیروزی انقلاب اسلامی با هم متحد بودند و بعد از پیروزی دچار تفرقه و اختلاف شدند، مانند اختلاف بین مرحوم امام خمینی و مرحوم شریعتمداری و مرحوم طالقانی و بعدا مرحوم آیت الله منتظری، و همین طور اختلاف بین مرحوم هاشمی رفسنجانی و دیگران و کسانی دیگری که از دنیا رفته یا در حبس خانگی قرار گرفته یا در قید حیات می باشند، مانند اختلافات عادی و طبیعی نیست که با کم و بیش در بین همه مردم دنیا وجود داشته و دارد، بلکه ریشه‌ها و آثار مخرب و صعب العلاج یا لاعلاجی دارد که باعث تضعیف اعتقادات مردم و دین گریزی می‌شود و هیچ زمینه‌ای برای انسجام و همکاری و هماهنگی در بین ما باقی نمی‌گذارد، به هیچ وجه قابل اغماض نیست و می توان گفت که ریشه در تار و پود روحانیت دارد. 🔹البته این حوزویان در عین حال که در بین خود این همه تفرقه و اختلاف دارند، در برابر غیر خود با هم اتحاد دارند که اجازه بحث و اظهار نظر در باره حوزه و امور دینی به دیگران نمیدهند. بنا براین روحانیت چاره‌ای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه انتخاب نماید. یا در بین خود سازمان و تشکیلات واحد و مرجعیت و مدیریت واحدی ایجاد نماید که در بارۀ مدیریت‌های کلان جامعه تصمیمات هماهنگ و حساب شده‌ای اتخاذ نماید که مانع سرایت اختلافات زیانبار به درون جامعه شودو یا اگر اقدام به چنین امری مقدور یا صلاح نمی‌داند و می‌خواهد به همین وضع ادامه دهد، چاره‌ای ندارد جز اینکه به تذکرات کلی در باره سیاست اکتفا نموده و حکومت و کشور داری را به منتخبین واقعی مردم واگذار نماید. @saraeer
📜هنوز برای تحلیل عملکرد مقتدی‌صدر زود است 🔻سیدپویان حسین‌پور در کانال تلگرامی خود نوشت: 🔹خاندان صدر، از مهم‌ترین خانواده‌های شیعه در عراق است و چه بسا نام این خاندان، با تاریخ سیاسی عراق هم گره خورده باشد. طبیعتا مقتدی صدر هم از این قاعده مستثنی نیست و نامش و تحرکاتش، تأثیر ویژه‌ای در تحولات سیاسی عراق دارد. 🔹صدر حتی اگر گرایشاتی هم به انقلاب اسلامی ایران داشته باشد، باز صدرِ عراقی‌ست و منطقا نباید توقع داشت که صرفا براساس منافع یا علائق ایرانیان عمل کند و یا موضع‌گیری‌های خود را براساس تحلیلِ تحلیل‌گران ایرانی تنظیم کند. 🔹برخلاف بسیاری از دوستان فعال در شبکه‌های اجتماعی ایران که من دقیقا نمی‌فهمم بر اساس چه فکت و تحلیل متقنی، یک سوگیری منفی در مورد مقتدی صدر دارند، من هنوز معتقدم در قضایای اخیر عراق، مواضع صدر اینقدر منفی نبوده که او را از دایره مقاومت خارج کنیم یا برچسب مهره آمریکا و سعودی بودن به او بچسبانیم. 🔹علی‌ای‌حال من این ۳ سناریو را در توضیح عملکرد صدر در اعتراضات اخیر عراق محتمل می‌دانم؛ 🔹اول: بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اعتراضات اخیر عراق، سَر ندارد و جنبش اعتراضی، به خاطر همین حرکت بدون لیدر است که گاهی رادیکال می‌شود و گاهی بی‌هدف پیش می‌رود. مقتدی صدر با درک این مفهوم، سعی دارد خود را به‌عنوان رهبر این جنبش تثبیت کند تا امکان کنترل اوضاع را برای مقاومت عراق فراهم کند.. 🔹دوم: مقتدی صدر، با طرح بعضی مواضع شاید شاذ، سقف مطالبات معترضین را مطرح می‌کند و عملا همه طیف‌های معترض مردمی(نه وابسته به بیگانگان)، خواسته‌های خود را در سبد راهبری صدر می‌بینند. راهبری که مطالبات را در سطح مطلوب پیگیری می‌کند نه سطح خطرناک! 🔹سوم: فرض محال که محال نیست. هست؟! پس فرض کنیم شاید اوضاع به سمتی پیش رفت که دولت عراق سقوط کرد یا حتی فراتر از آن، نظام حاکمیتی عراق تغییر کرد. در این شرایط، ما با مقتدی صدر نزدیک به ایران که بر اساس عملکرد فعلی، نقش مهمی در اوضاع پس از تغییر خواهد داشت، بهتر تعامل می‌کنیم یا مثلاً بعثی‌های صدامی؟! 🔹با همه این اوصاف، من گمانم هنوز برای تحلیل سود و زیان کلان عملکرد کسی مثل مقتدی صدر و ارزش‌گذاری و نمره قبولی یا رد دادن به تحرکات او زود است و بایستی کمی تا روشن‌تر شدن اوضاع و فروکش‌کردن احتمالی التهابات، صبر کنیم. @saraeer
📜تحلیل های عجیب و غریب استاد بابایی و دوری او از واقعیت ها 🔻دیدگاه مخاطبان| محمدصابر صادقی: 🔹برای من خیلی تعجب آور است این بیانات و تحلیل ها. اولا جامعه ای که در راهپیمایی اربعین شرکت می کند نه تنها رویگردان از اسلام فقاهتی نیست، بلکه در این مسیر بیشتر از قبل به فقه روی می آورد، کسانی که اهل جماعت نیستند، بیشتر توجه می کنند نماز ها را بهتر از قبل می خوانند و اصولا توجه شان به احکام گل می کند. 🔹چه کسی می گوید عراق دو ماه تعطیل است؟ عطله اربعینی برای مدارس 10 روز است که آن هم در مناطق شیعه نشین اجرا می شود عملا، من در مسیر سامرا و نزدیک کاظمین، چند روز مانده به اربعین، مدارس باز و دانش آموزان را دیدم. چه کسی می گوید عراق ضربه اقتصادی می خورد؟ 🔹امروزه و در همین ایام، قرار دادهای تجاری بین مردم و نهادها برقرار می شود، برخی را عینا خبر دارم. از طرفی عراقی ها علی رغم هزینه و پذیرایی که به نیت عزاداری اباعبدالله صرف می کنند، سود زیادی هم می برند، اکثر عراقی ها از خریدها و هزینه های رفت و آمد و ... سود زیادی می برند، برخی از آنان در سفر به ایران به مهمان شدن در منازل رفقای ایرانی خود بسنده کرده و کمتر هزینه می کنند. 🔹چه کسی گفته آیت الله سیستانی نسبت به اربعین ساکت است؟ از عجایب روزگارست این حرف، ایشان حتی ابتکار نماز جماعت سراسری سه روز مانده به اربعین را مطرح و عملی کردند، این نوشتار مطالب وصله و پینه ای دیگری هم دارد که بی ربط به اربعین است اما ذهن نگارنده آن، درگیر آن است. ایکاش سفری می آمدید و از نزدیک شاهد حماسه فقاهت و عرفان شیعی می بودید، آنجا که سیاست طفیلی فقه و عرفان است ایکاش کسی این جواب را به آقای بابایی می رساند. 🔸یادداشت رضا بابایی را اینجا ببنید: https://eitaa.com/saraeer/660 @saraeer
🔺دیدگاه مخاطبان | یکی از مخاطبان سرائر با ارسال این تصاویر نوشت: 🔹سلام بر شما. یکی از مشکلات اساسی و مهم در زندگی طلاب بحث معیشت و درآمد آنها می‌باشد. میبینم که اکثر آنها به دنبال ارتقا شهریه، هدایا ازدواج در دفتر مراجع، دریافت وام در مرکز خدمات و عبادات استیجاری می‌باشند و همین‌ها باعث شده که خود تحقیری در مورد در آمد در خودمان شروع و به بیرون هم سرایت کند. 🔹تمامی کانال‌ها و صفحات مجازی مرتبط با طلاب برای جذب عضو بیشتر و به تبع در آمد زایی از این طریق اخبار کذب مثل شهریه و هدایای میلیونی را برای تبلیغات بکار می‌برند. اگر یک فرد غیر آشنا با حوزه با چنین اخباری برخورد کند، چه فکری در مورد روحانیت و زندگی آنها میکند؟ @saraeer
📜نظر برخی از مراجع تقلید درباره ایام محسنیه 🔸اختصاصی سرائر 🔻آیت الله مکارم شیرازی: 🔹توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهم السلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است، ولی بهتر این است که برنامه های جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود تا برنامه های موجود کم رنگ نگردد. (سایت دفتر معظم له) 🔻آیت الله هاشمی شاهرودی: 🔹برگزاری مجالس عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) در هر زمانی که باشد و به هر مناسبتی که باشد از اعظم شعائر اسلامی محسوب می شود و اشکال ندارد. (سایت معظم له) 🔻آیت الله علوی گرگانی: 🔹اولاً عزاداریها باعث اندوه و افسردگی شیعیان نمی شود؛ بلکه همین سوگواری ها و مجلس است که موجب زنده بودن اسلام واقعی شده است. شيعه، حزن براي خاندان رسول الله(ص) را براي خودش افتخاري ميداند نه اينكه وادار به این کار شود. ثانیاً در باب ایام محسنیه، اينها عملي است كه دوستان انجام ميدهند و به حسن سليقه خودشان بستگي دارد. 🔹اينکه در ایام مختلف براي اين خانواده مجالس حزني تشكيل داده شود از باب تعظيم و نگه داشتن احترام آنهاست؛ نه اينكه در اين جهت مسأله خاصی باشد.. بهرحال تشكيل اين جلسات اشكالي ندارد و يك امر عاطفي است و اجباري هم نيست. علت اين حركت محبت است و افراد بر اساس محبت و معرفت خود جلسه ای می گیرند و سفره ای مي اندازد. (معظم له درگفتگو با ابنا) 🔻آیت الله شبیری زنجانی: 🔹افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. از آنجا که جامعه نمی تواند نسبت به همه عزاداری های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی میاورد. ترویج دهه های پیاپی عزاداری زمینه ساز رویگردانی جامعه از عزای اهل بیت علیهم السلام است. همین طور پشت سر هم دهه درست کردن،توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری ها را به وجود می آورد.افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. 🔹موضوع هتک عزاداری را عرف تشخیص می دهد و مسأله ای شرعی نیست، حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداری ها وجود ندارد. از نظر شرعی هتک حرمت عزای اهل بیت – علیهم السلام- خلاف شرع است، اما این که چه کاری هتک حرمت است را خود افراد باید تشخیص بدهند.. عده ای امروزه با افراط در عزاداری ها زمینه هتک حرمت را فراهم می کنند. این افراد در این زمینه مسئولند.آیا واقعا کسی که مدعی محب اهل بیت – علیهم السلام- بودن است موظف به چنین کارهایی است؟! 🔹امروزه برخی از منبری ها و بعضی از مداح های بی تقوا حرفهای بی سند و مجالس بی سندی را ترویج می کنند نظر عرف، پس از ترویج آن در جامعه، ممکن است به اینکه هرگونه مجلس شادی در این ایام، هتک حرمت باشد تغییر کند البته در این صورت موضوع هتک حرمت محقق است و افراد هم شرعا موظفند هتک حرمت نکنند ولی آیا ما باید دنبال این باشیم که آنقدر در اذهان مردم بعضی از مصادیق را به عنوان هتک عزاداری مطرح کنیم و آن را تبلیغ کنیم تا واقعا عرف آن را هتک بداند؟ آیا شرع چنین سفارشی به ما کرده است؟ (سایت دفتر معظم له) @saraeer
📜کوروش‌ستیزی؛ آری یا خیر! 🔻احمد فربهی در کانال خود نوشت: 🔹کسانی که با جریان کوروش مخالف‌اند بر چند نکته تأکید دارند؛ 🔹(1) کوروش همان ذوالقرنین نیست، زیرا ذوالقرنین یکتاپرست بوده، اما منابع تاریخی، کوروش را به عنوان یکتاپرست معرفی نمی‌کنند؛ بلکه هم‌چنان‌که در استوانه‌ی کوروش آمده، او خود را فرستاده‌ی مردوک خدای بابلیان می‌دانست. 🔹(2) منشور کوروش، نکات خاصی در بر ندارد؛ بخشی از آن به جهت شکستگی استوانه‌ی کوروش، نامفهوم، و بخشی دیگر درباره‌ی مردوک خدای بابلیان، و نیز معبدها، و بخشی درباره‌ی سرِ تسلیم فروبردن افراد در مقابل کوروش، و بخشی از آن درباره‌ی رفتارهای خوب کوروش است که بسیاری از پادشاهان، ادعا دارند این‌چنین بوده‌اند؛ عدالت‌گستر، راست‌گو، امنیت‌آور؛ اما نکات حکیمانه‌ای که نشان‌دهنده‌ی حکمت کوروش باشد، در آن دیده‌ نمی‌شود، به‌خلاف شخصیت‌‌هایی هم‌چون ارسطو که نظام‌های فکری گسترده‌ای به جامعه‌ی بشری ارائه‌ کرده‌اند‌. 🔹(3) شاعران بزرگی هم‌چون سعدی، حافظ و مولوی که برخی از آنان به داستانِ شاهان و سلاطین پرداخته‌‌اند، و یا فردوسی که شاهنامه نوشته‌، درباره‌ی شاهان بزرگ ایران؛ چه پیش از کوروش و چه پس از کوروش، سخن‌ها گفته‌اند اما درباره‌ی کوروش سخنی نگفته‌اند؛ این‌‌ نشان می‌دهد کوروش، درخششی که عده‌ای در عصر حاضر ادعا کرده‌اند، ندارد. 🔹(4) یاد کردن از کوروش و ستایش او؛ به‌خودی خود عیبی ندارد، اما تبدیل آن به نماد پادشاهی، برای زنده‌نگهداشتن حکومت‌های شاهنشاهی در ایران، نوعی استفاده ابزاری از داستان کوروش و فریب‌ دادن جامعه است. 🔹(5) اگرچه در منشور کوروش می‌توان سخنانی درباره‌ی ارزش‌های انسانی از قبیل عدالت، صداقت و امنیت یافت اما بدون شک، آن سخنان، ظرفیت ندارد تا تبدیل به کوروش‌پرستی شود، زیرا محوریت دادن به آن توصیه‌ها، نوعی ارتجاع به شمار می‌آید؛ امروزه سخنانی بسیار متعالی‌تر توسط ادیان آسمانی و فلسفه‌های بشری ارائه شده که می‌تواند محور زندگی انسانی در عصر حاضر باشد؛ سخنان کوروش صرفا می‌تواند بخشی از تاریخ ایران‌زمین به شمار می‌آید. 🔹(6) اسلام، غیر از پیامبران الهی، انسان‌هایی که در یکی از جلوه‌های حق و حقیقت درخشش داشته‌اند را ستوده و آن‌‌ها را تا ابد زنده نگه‌داشته، کوروش نیز از این قاعده مستثنی نیست او نیز به هر اندازه‌ که دارای جلوه‌های حق و حقیقت باشد، قابل ستایش است اما ترجیح او بر اسلام و یا مبارزه‌کردن با فرهنگ اسلام به اسم اصالت‌دادن به ایرانیت و به اسم مبارزه‌ با عربیت، تبدیل‌کردن کوروش به ابزاری برای دین‌ستیزی‌است؛ کوروش؛ بنابه نقل برخی منابع تاریخی، انسان دین‌ستیزی نبوده، بلکه فرستاده‌ی خدای بابلیان و یا یهوه بوده، اما در عصر حاضر عده‌ای او را وسیله‌ای برای دین‌ستیزی قرار داده‌اند. 🔹(7) برخی از کوروش‌ستایان، زنده‌کردن کوروش را نمادی برای زنده‌کردن آباء، اجداد و یا بزرگان این سرزمین؛ به صرف این‌که پدران و یا بزرگان این سرزمین بوده‌اند، قرار داده‌اند، در صورتی که زنده‌کردن پدران و بزرگان، و غفلت‌ از تأکید بر ارزش‌های آن‌‌ها، گونه‌ای از بت‌پرستی است؛ ما باید بر این باور تأکید کنیم که کوروش، به همان اندازه که یکتاپرست و عدالت‌پیشه بوده قابل ستایش است. 🔹(8) گاه ستایش کوروش، با نجات و بازگشت یهودیان به اورشلیم همراه می‌شود و زمینه‌‌ای برای مشروعیت بخشیدن به تشکیل اسرائیل بزرگ می‌گردد؛ و عده‌‌ای از افراد، کوروش را با همین عناوین زنده می‌کنند در حالی‌که زنده‌کردن کوروش با این عناوین، ترویج تفکر صهیونیستی و کمک به ظالمانی است که عده‌ای از مسلمانان را از سرزمین‌های خود بیرون رانده‌اند. 🔹(9) با این‌‌که کوروشِ کبیر، فرستاده‌ی یهوه خدای آسمان‌ بوده و اجرای اراده‌ی یهوه‌، فرمانی بوده که خدا به کوروش داده، اماعده‌ای از افراد آن‌را وسیله‌ای برای سکولاریزه‌کردن حاکمیت قرار می‌دهند. 🔹(10) برخی از سخنانی که به کوروش نسبت می‌دهند فاقد سند است لذا در نشریات و فضاهای مجازی نیز بدون سند ذکر می‌شود، برخی از ترجمه‌ها نیز سخنان سکولاریزه شده‌ای به نام ترجمه‌ی استوانه‌ی کوروش هستند که برای تقویت جریان سکولار بیان می‌شوند در صورتی که نه انتساب آن سخنان و رفتارها به کوروش سند دارد و نه برخی از ترجمه‌ها معتبر است(ویکی‌پدیا ذیل واژه‌ی منشور کوروش). 🔹این‌ها سخنانی است که در کلام مخالفان کوروش دیده می‌شود؛ برخی از مخالفان، کاملا تاریخی سخن گفته‌اند (ویکی‌پدیا، ذیل واژه‌ی کوروش و منشور کوروش) و برخی دیگر سیاسی و گاه انگیزه‌ای؛ آن‌چه بنده به عنوان کوروش‌ستیزی دیده‌ام بیان همین سؤالات و اشکالات بوده‌است. @saraeer
📜چرا با هجمه به کوروش، نفرت‌پراکنی کنیم؟ 🔻حسین مرادیانی در نقد یادداشت «کوروش‌ستیزی؛ آری یا خیر!» نوشت: 🔹کوروش‌پرستی و ترجیح او بر اسلام باطل است. ولی تلاش در جهت نفی کلی او یا نفی وجود تاریخی او هم کار سودمندی نیست بلکه مضر است. وجود کوروش، پادشاهی او و لشکرکشی‌هایش در گزارش مورخین ملت‌های مختلف یونانی، رومی، یهودی، بابلی، کلدانی، ایرانی به صورت متواتر آمده و با داده‌های باستان‌شناسی (در داخل و خارج ایران) هم تایید می‌شود. 🔹فرموده‌اند : چرا کوروش در تاریخ ایران درخششی نداشته است؟ درپاسخ باید گفت: اسم او و حکومت او در برخی تواریخ ما آمده است، ولی قرار نیست به صرف واقعیت داشتنش برای همیشه جلوه کند! 🔹همین الان در کتاب مقدس یهود اسمی از سامری، آصف بن برخیا (وصی سلیمان نبی)، هامان وزیر فرعون و ... وجود ندارد. در حالی که آشنایان با عهد عتیق می‌دانند این مجموعه، در گزارش وقایع تاریخی بسیار تفصیلی و جزئی مطالب را شرح داده است. آیا مجوز می‌شود که بگوییم سامری و ... وجود نداشته‌اند؟ 🔹درباره اینکه آن استوانه معروف از او هست یا نه؟ یا اینکه ذوالقرنین بوده یا نه؟ هم می‌شود بحث کرد و اثبات کرد و نکاتی گفت. ولی همین مقدار کفایت می‌کند. 🔹نکته آخر اینکه وقتی برای حفظ وحدت جامعه از هجمه علنی عمومی علیه مقدسات اهل سنت جلوگیری می‌شود (که البته کار درستی است) چرا باید با هجمه به کوروش، نفرت پراکنی شود؟ در حالی که بسیاری در ایران او را قبول دارند. چه نیازی هست با خیلی از جوانان این ملت درگیر شویم؟ 🔹توجه کنید که سند بسیاری از نسبت‌های نیک و بد به کوروش، قابل خدشه است. متقابلا ما نسبت به اشکالات خلفا اسناد قطعی داریم ولی برای حفظ مصالح از رفتارها و گفتارهای تشنج‌آفرین خودداری می‌کنیم. 🔸یادداشت «کوروش‌ستیزی؛ آری یا خیر!» را اینجا ببینید: https://eitaa.com/saraeer/671 @saraeer
📜نکاتی درباره نظر آیت الله وحید خراسانی نسبت به عزاداری ایام محسنیه 🔻مهدی مسائلی در کانال خود نوشت: 🔹پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸ دفتر آيت الله وحیدخراسانی موضع ایشان را درباره عزاداری ایام محسنیه این‌گونه اعلام کرد: "پیرو سوالات مکرر مؤمنین به اطلاع می‌رساند، طبق نظر آیت الله العظمی وحید خراسانی، عزاداری برای حضرت محسن بن علی علیهماالسلام از افضل قربات است، منتهی عدم‌عزاداری در هفته اول ماه ربیع الاول موجب هتک‌حرمت اهل‌بیت علیهم‌السلام نمی‌باشد." 🔹این اعلامیه تنها یک روز پس از آن بود که به نقل از جناب حسینی قمی(سخنران معروف)، حکایت از نظر منفی آیت الله وحید خراسانی درباره عزاداری محسنیه شده بود. جناب حامد کاشانی در کانال تلگرامی خود نوشته بود: "در جلسه‌ای که... در قم در منزل آقای حسینی قمی برگزار شد، ایشان گفتند من از حضرت آیت‌الله وحید خراسانی سؤال کردم، آقا شما بعد از صفر، و در آغاز ربیع عزاداری دیگری دارید؟ پاسخ ایشان منفی بود و آمادگی و کمک به شور و حرارت مردم برای ایام فاطمیه را ترجیح دادند...حاج آقای نظری منفرد گفت، من هم همین را از حضرت آیت‌الله وحید پرسیدم و مثل پاسخی را که به شما دادند به من هم فرمودند و برای ایام محسنیه در اوایل ربیع به صورت عمومی نظری نداشتند." 🔹پیش از این بنده مطالبی را در نقد عزاداری ایام محسنیه منتشر کرده بودم، در اینجا فقط دو نکته‌ را درباره اعلامیه دفتر جناب وحید خراسانی بیان کنم: ۱. در این اعلامیه ضمن تایید و توصیه به عزاداری محسنیه آمده است که: "عدم‌عزاداری در هفته اول ماه ربیع‌الاول موجب هتک‌حرمت اهل‌بیت علیهم‌السلام نمی‌باشد" 🔹این سخن بدان معناست که اگر کسی در این ایام عزاداری نمی‌کند با او کاری نداشته باشید و نهی از منکرش نکنید. در واقع این بیان ناظر به کسانی که خواستار عمومیت بخشیدن به عزاداری ایام محسنیه و اعلام عزای عمومی و ادامه سیاه‌پوشی در این ایام هستند. به دیگر سخن، زوج‌های جوانی که دو ماه منتظر برگزاری مراسم جشن ازدواج خود بوده‌اند، شاید در چند روز ابتدایی ربیع‌الاول بتوانند مراسم خود را برگزار کنند؛ مراسمی که تا شروع ایام فاطمیه فقط دو ماه فرصت برای برگزاری آن وجود دارد. اما نکته‌ای که در اینجا از آن غفلت شده است این‌که با تأیید و حتی توصیه به عزاداری ایام محسنیه، به مرور زمان حرمتی برای این ایام به وجود می‌آید که چه جناب آیت الله بگویند و چه نگویند عزاداری نکردن در ایام موجب هتک حرمت آن خواهد شد و جنجال‌ها و مخاصمه‌ها را در این‌باره افزون‌تر می‌کند. 🔹این مطلب همان نکته‌ای است که چند سال پیش آیت الله شبیری زنجانی آن را متذکر شده و گفتند: "همين طور پشت سر هم دهه درست كردن، توسط جامعه قابل پذيرش نيست و به مرور زمان زمينه انكار مجموعه عزاداری‌ها به وجود مي‌آيد. افراط در عزاداری‌ها به تفريط مي‌انجامد...حديث خاصی راجع به مدت زمان عزاداری‌ها نيست. اگر برپایی مجلس‌های شادی در زمانی باشد كه در عرف آن را هتك حرمت عزای اهل‌بيت(ع) می‌دانند خلاف شرع است. البته اين كه چه كاري هتك حرمت است را خود افراد بايد تشخيص بدهند. قول ما درباره اينكه آيا شادي در ايامي غير از روز شهادت هتك حرمت هست يا نه، حجت نيست و جامعه مشخص مي‌كند تا چه زماني بايد عزا نگه داشته شود. اما متاسفانه عده‌اي امروزه با افراط در عزاداري‌ها زمينه هتك حرمت را فراهم مي‌كنند و اين افراد در اين زمينه مسوولند. آيا واقعا كسی كه مدعی محب اهل بيت(ع)بودن است موظف به اين كارهاست؟! " 🔹۲. رسمیت دادن به عزاداری محسنیه و اتصال آن به ایام محرم موجب تقویت و غلبه‌ی روحیه‌ی فرقه‌گرایی بر عزاداری‌ها خواهد شد. حقیقت اینکه عزاداری امام حسین(ع) جلوه‌ فرقه‌گرایی ندارد و اگر بر اساس محتوای واقعی آن پیش رود، تنها اعتراضی بر حکومت‌های جائر و ستم‌گر خواهد بود. این عزاداری هیچ‌گاه جنگ مردم بر علیه مردم نبوده است. ولی جلوه‌ای از عزاداری که هم‌اکنون تبلیغ می‌شود و در حال گسترش است منجر به جنگ و مخاصمه مردم(شیعه) با مردم(اهل‌سنت) خواهد شد. ایام محسنیه را اضافه کنید به تلاش‌هایی که اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش صورت می‌گیرد. بی‌شک پیشبرد این راهبرد به صورتی خواهد بود که در زمان‌های آینده مراجع نیز توانایی کنترل آن را نخواهند داشت. @saraeer
09.pdf
368.4K
🔺مقاله علمی پژوهشی | نقد رویکردها و بازشناسی زمینه‌های اسطوره‌سازی از کوروش 🔸روح‌الله رضوی، کارشناس ارشد مطالعات ادیان شرق 🔹چکیده: «کوروش» هخامنشی از نامدارترین شخصیت‌های تاریخی ایران زمین است که جریان‌های فرهنگی و علمی معاصر سیمای متفاوت و متناقضی از وی ارائه کرده‌اند؛ گروهی او را بسان فرستادۀ آسمانی ستوده و اسطورۀ نجات و نجابتش خوانده و گروه دیگر او را پادشاهی جلاد و خون‌ریز و اسطورۀ سفاکی و شرارتش دانسته‌اند. بازشناسی زمینه‌ها و علل رفتار متضاد یاد شده، مسئلۀ اصلی این مقاله است. 🔹مقالۀ پیش‌رو با استفاده از شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی توانسته در زمینۀ تاریخ‌نگاری، نقش یهود و تاریخ‌نگاران یونانی و در زمینۀ سیاسی، نقش مشروعیت‌سازی برای سلسله‌های پادشاهی و نقش انگیزه‌های دین‌ستیزانه را مورد بررسی و نقد قرار دهد و نقش زمینه‌های یاد شده را در اسطوره‌سازی از اولین پادشاه هخامنشی بازنمایی کند؛ امری که می‌تواند ضمن بی‌اعتبار کردن دست آویزهای افراط‌گرایان، زمینه‌های تفریط در این مسئله تاریخی را زایل سازد. @saraeer
📜خودمان عراقی‌ها را تحریک می‌کنیم! 🔻سید زین العابدین صفوی در کانال خود نوشت: 🔹نفرت پراکنی بر ضد ایران در عراق، از سال ها پیش، برایم‌ محسوس بود.برای این کار به شبکه های خارجی و شیعه انگلیسی چندان نیازی نیست. بلکه تبلیغات غلط ما ایرانی ها، کافی است که عراقی ها را از ایران متنفر کند. برخی از مبلغان ایرانی بدون توجه به تکثر و تغایرات فکری در عراق، با سقوط حزب بعث، بیش از حد هول شدند و گمان کردند که از این‌پس عراق همان ایران است! 🔹احساس خودمانی شدن! با یک‌کشور دیگر، اگر ازیک حد و اندازه مشخصی تجاوز کند، واکنش های معکوسی درپی خواهد داشت. حتی خدمت به دیگران و نوع تبلیغِ آن خدمت،باید از اندازه و اصول علمی و روانشناختی تجاوز نکند. و گرنه به قول مولا علی(ع) باید از شر کسی که به او بیش از حد نیکی کرده ای، در هراس باشی."اتق شر من احسنت الیه" 🔹به نظرم ایران در نجات عراق حتی اگر سهم صددرصدی هم می داشت، نمی بایست نقش خود را در رسانه ها به گونه ای طرح کند که از آن بوی انحصار و مداخله در عراق احساس شود و بر شایعه "سیطره گری ایران" صحه بگذارد. بعضی از مسئولان درباره عراق جوری سخن‌می گویند که گویی در باره کشور خود حرف می زنند. 🔹آقای یونسی می گوید:"بغداد پایتخت دوم ما ست" آقای علم الهدی می گوید:" امروز حشدالشعبی عراق، ایران است" مجموعه ای از این سخنان در همین روزهای ملتهب با زیرنویس عربی در عراق و رسانه های عربی منعکس می شود و رگ های ملی گرایی عربی را بر ضد ایران متورم می کند. @saraeer
📜مراجع را مقلد خود نپنداریم 🔻عمیدرضا اکبری: 🔹آقای امیر مسروری یادداشت ‌هایی در نقد فتوای برخی از فقها در مورد فیلم مولوی نوشته‌اند. در میان آن با آنکه برخی از مسئولان شیعی را که در مرزها در ظاهر خدمت به زوار و آب دادن برآمده اند، بدون دلیل روشن متهم به «نفاق» و «اسلام‌فروشی» کرده، و بی ذکر دلیل «بی‌شعوری» جملگی مسئولان را مسلم می‌دانند؛ اما در ادامه معتقدند «بیش از ۵۰۰ میلیون مسلمانِ صوفی مسیر رسیدن به سعادت را مستقیما از معارف اهل بیت می‌دانند. و معتقدند آن‌ها... مسیر و مقصد رسیدن انسان به عرفان حقیقی و شناخت و ادراک الهی هستند.» 🔹و چنین بر هم سلکان خود چنین تیغ قلم کشیده، و اغیار را چنان تزکیه می‌کنند. حال نمی‌دانیم نویسنده این همه فرق گوناگون صوفی از مایلان به غلو شیعی تا گروندگان به دشمنان اهل بیت ع و... را چگونه یک کاسه می کند؟ و از اساس مگر چقدر از صوفیه عملاً مدعی مرجعیت معارفی و اعتقادی ائمه امامیه ع هستند؟ چه مرجعیت فقهی را که اکثراً آشکارا کنار گذاشته یا منکرند. حتی صوفیان شیعی هم مرجعیت معارفی اهل بیت ع را بیشتر به زبان و شعار پذیرفته اند. و گرنه کجا پایه‌های کلام و عقاید خود را از معارف معتبر مروی از ائمه ع می گیرند؟ عرفان صوفیانه حتی در نسخه شیعی خود هم کاملاً وامدار تصوف عامه است. 🔹نویسنده که از ابتدا مولوی را «معشوق حسین بن علی علیه السلام» می خواند! می نویسد: «مثنوی مولا سراپا معارف حقه‌ تالی‌ تلو معارف اهل بیت و جدا از آن نیست.» «مولانا تجلی یک انسان در مسیر اهل بیت است... و [به عقیده برخی] معجزه‌ای دیگر خلق کرد.» به نمونه اشکالات این غلوها پیشتر پرداختیم: t.me/gholow2/1418 و t.me/gholow2/1688 اما عجیب تر این‌که ایشان در انتقاد از فتاوای مراجع، «حد یقف مرجعیت را حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین» می داند. و معتقد است «با تشکیل دین [؟] اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزه‌ی اجتماعی ورود کند.» 🔹در مورد این عبارت پر تشویش، گذشته از اینکه می پرسیم این قاعده را از کجا در آورده اید؟ به عنوان نقض بر کلام ایشان هم می گوییم که حتی در تجربه حکومت معصومین هم افراد از ورود به امور اجتماعی نهی نمی‌شدند. این نه شدنی است، و نه معقول. بلکه ظاهرا نویسنده با تفاوت دیدگاه‌های رهبران نظام در مورد ولایت و حدود و مصداق آن نیز آشنایی ندارد. چند سوال: این شأنیت را چه کسی تعیین می کند؟ اگر سخن دین است که مجتهدش هم لابد همان فقیهان هستند. و چنین برداشتی نداشته اند. و نویسنده محترم هم دلایل فقاهی از کتاب و سنت و عقل در نقد دیدگاه فقها ارائه نداده است. و اگر سخن خود نویسنده است، عرض می شود، هیچ یک از مراجع مقلد شما نیستند. پس سخن گفتن با ایشان از موضع بالا وجهی ندارد. 🔹اما عباراتی را که از رهبر انقلاب روایت کرده اند، گذشته از اینکه بر برداشت ایشان دلالت ندارد، به هرحال مساله ای نظری است، و آرا در آن گوناگون. و بحث علمی با ارائه یک دیدگاه پایان نمی‌یابد. اما شاهد اشتباه بودن برداشت نویسنده هم این است که این همه رساله‌ها و استفتائات مراجع پر از ورود به امور اجتماعی است. در حالی که نه هیچ فقیهی و نه هیچ یک از رهبران نظام به آن اشکال کرده‌اند. و البته اگر غیر این بود، پس چرا بسیاری از سران نظام پیاپی از برخی از حوزویان و فقها می‌خواهند که بیشتر در امور اجتماعی ورود کنند؟ چه در خود استفتای رهبری هم -فارغ از صحت و سقم آن- سخن از لزوم اطاعت از ایشان «در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و امور عامه مسلمین» است. و گرنه اگر به مانند تصور نویسنده، صرف داشتن جنبه اجتماعی یک امر، مانع از تقلید از غیر رهبری می‌بود، در همان نماز جماعت، حج، زکات، خمس، امر به معروف و... کسی حق فتوا نداشت. و این خلاف ضرورت فقه امامیه است. 🔹برخلاف نظر نویسنده، نه تنها مراجع، که عموم صاحب‌نظران نیز می‌توانند در حد اطلاعات و تخصصشان در مسائل اجتماعی اظهار نظر کنند. به عنوان نمونه خود شما که مرجع هم نیستید، نه تنها در امور اجتماعی ورود می کنید. که فتوا هم می دهید. به مراجع هم فتوا می دهید! آن هم فتوایی که نظر هیچ فقیهی نیست!بنابراین بهتر است این استبداد علمی را کنار بگذارید. و بگذارید هم چنان که عملاً هرکسی نظرش را در امور اجتماعی اظهار می کند. مراجع نیز از این مطلب مستثنا نباشند. و آزادانه برداشتشان را از نصوص دینی بگویند که «تقویت صوفیه مثلاً با فیلم ساختن برای مولوی حرام است». ایشان که فتوای نابود کردن عوامل فیلم را نداده‌اند. خوب شما قبول ندارید، بروید و به ترویج تصوف بپردازید. ولی معنا ندارد که مرجعی در شرایط عادی در پاسخ به استفتای مقلدش، آن‌چه را که درست می داند نگوید. چه این تئوری مستبدانه نویسنده بیشتر «هزینه‌های گزاف برای نظام»دارد؛ تا آزادی بیان اهل علم! 🔸یادداشت امیر مسروری: https://eitaa.com/saraeer/661 @saraeer
📜یونان معبر فلسفه الهی است نه مبدأ آن/ دین به «قلم» قسم یاد می‌کند نه به اسلحه و موشک 🔻آیت‌الله جوادی آملی در دیدار دیمیتری الکساندر کیس، سفیر یونان: 🔹سقراط می‌گوید مرگ پوسیدن نیست، بلکه از پوست به در آمدن است و منشأ این تفکر، آموزه‌هایی است که از رهبران الهی و انبیای دریافت کرده بود، در واقع یونان، معبر فلسفه الهی است نه مبدأ آن؛ ابراهیم خلیل که دست به تبر برد و به قول سعدی «همه بت‌های آذری بشکست» و بعد ماجرای «بَرْداً وَ سَلاماً» رخ داد. 🔹یونانی‌های خوش‌فهم این پیام ابراهیم خلیل را دریافت کردند که ابوریحان بیرونی در کتاب شریف خود به نام «تحقیق ماللهند» به این نکته اشاره می‌کند که سقراط این پیام الهی را شنید و فهمید که انسان موجودی ابدی است که بعد از مرگ به جهان ثبوت می‌رود، لذا در پای عقیده خود ماند و سم را نوشید. 🔹دول غربی، حداقل ۷۰ میلیون انسان را در جنگ جهانی اول و دوم کشتند، اینها فکر می‌کردند اسلحه، موشک و قدرت نظامی، انسان را متمدن می‌کند، هم اکنون نیز برخی این چنین فکر می‌کنند، اما سقراط، ثابت کرد انسان با قربانی شدن و جانفشانی در پای عقیده الهی خود می‌تواند به آن نقطه ثبات که مقصد اوست برسد. 🔹این تفکر و سخنانی است که بوی وحدت بین تفکر یونان و تفکر الهی ما را می‌دهد، این تفکر الهی می‌گوید اسلحه را بگذار و قلم را بردار! دین به «قلم» قسم یاد می‌کند نه به اسلحه و موشک! حرف‌های سقراط و افلاطون نیز از این جنس است. 🔹امیدواریم ایران و یونان با همکاری‌های علمی خود، تفکر الهی و عقلانی را در جهان احیاء کنند و به گوش همه جهانیان برسانند تا مستکبرین، موشک و اسلحه را کنار بگذارند و قلم بردارند و به گفت‌وگوی علمی و منطقی بپردازند. @saraeer
📜درباره ارتباط روحانیت با مردم در عراق 🔻کانال مرحوم شیخ نصرالله شاه‌آبادی منتشر کرد: 🔹با وجود تمام قوّت‌های علمی و اخلاقی در حوزه علمیه نجف، کاستی‌ها و مشکلاتی هم وجود داشت. اولین اشکال، آن بود که روحانیت با مردم ارتباط نداشتند. البته مردم نجف نوعاً متدیّن و اهل نماز جماعت و وجوهات بودند و مسائل شرعی خود را می‌پرسیدند. نمازهای جماعت هم شلوغ بود. اما مشکل این بود که پس از سلام نماز، خداحافظی می‌کردند و می‌رفتند و ارتباط معنوی و عاطفی میان اهل علم و مردم شکل نمی‌گرفت و پس از نماز‌ها خبری از جلسات قرائت قرآن و تفسیر و بیان احکام نبود. 🔹این عدمِ ارتباط کم کم سبب بروز مشکلاتی شد. مثلاً در زمان عبدالکریم قاسم، توده‌ای‌ها به روحانیت اهانت می‌کردند و کسی دفاع نمی‌کرد. علت اصلیش عدم ارتباط روحانیت با مردم بود. اگر ارتباط بود، مردم مانع هتک حرمت می‌شدند. 🔹این مشکل مرا به این فکر انداخت که در این جهت اقدام کنم. با بعضی از رفقا صحبت کردم و تصمیم گرفتیم با برخی از علماء صحبت کنیم. ابتدا با علمای عرب مانند شیخ مرتضی آل یاسین و مرحوم آل راضی که با مردم هم زبان بودند صحبت کردیم. 🔹به آقایان نجف این را تفهیم کردیم که اگر می‌بینید یکی از علمای ایران قیام می‌کند و چندین هزار نفر از آن حمایت می‌کنند، به برکت وجود همین جلسات است. این جلسات مردم را به دین سوق می‌دهد و به روحانیت علاقه‌مند می‌کند. اگر این جلسات بود، و کسی اهانتی به آیةالله حکیم می‌کرد، ده نفر در دهانش می‌کوبیدند که دیگر جرأت چنین کاری پیدا نکند. اما وقتی بین روحانیت و مردم فاصله بود، همین می‌شود که به آقای حکیم ناسزا می‌گویند و کسی پاسخ نمی‌دهد. @saraeer
📜استفتای تلفنی سرائر از دفاتر مراجع تقلید درباره مجالس «عیدالزهرا» 🔸اختصاصی سرائر 🔻نظر آیت الله خامنه ای: 🔹هر جلسه ای که تشکیل و شرکت در آن موجب اختلاف شود اشکال دارد (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله سیدصادق شیرازی: 🔹اگر مجالس در مرآی اهل سنت نباشد اشکالی ندارد اما اگر علنی باشد به این معنا که سبب خطر برای مومن و مسلمان شود جایز نیست. (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله صافی گلپایگانی: 🔹مجالسی که موجب گناه و معصیت و وهن نظام و اختلاف نباشد، اگر به صورت خصوصی طوری که هم مسائل به کودکان تفهیم شود و موجب سوء استفاده دشمن قرار نگیرد باشد اشکالی ندارد (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله وحید خراسانی: 🔹چیزی در این خصوص [از معظم له] نشنیده ایم (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم و مشهد) 🔹این مجالس را کسی به صورت علنی اجازه نمی دهد. معنا ندارد وقتی در این زمانه که این کارها باعث می شود خون شیعیان ریخته شود و مشکلاتی به وجود آید [این مجالس برگزار شود]. (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در اصفهان) 🔻نظر آیت الله مکارم شیرازی: 🔹مجالس عیدالزهرایی که امروزه در بعضی جاها مرسوم است که همراه با بعضی خلاف شرع ها و کارهایی که موجب دشمنی بین مذاهب و توهین و لعن و اسم بردن از اشخاص است، حضور در این مجالس شرعا حرام است و فرقی بین خصوصی و عمومی بودن آن نیست (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله نوری همدانی: 🔹به طور کلی لعن و توهین علنی به مقدسات اهل سنت جایز نیست. اگر مراسم خصوصی باشد و هیچ عکس و فیلم و صوتی از آن منتشر نشود اشکالی ندارد. البته معظم له به طور کلی شرکت در چنین مراسمی را توصیه نمی کنند. (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله سیدمحمود شاهرودی: 🔹اگر صرفا مجلس مدح اهل بیت (ع) باشد و در آن اهانتی نکنند اشکالی ندارد. اما اگر لعن و بی احترامی و اهانت در آن صورت بگیرد جایز نیست (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله جوادی آملی: 🔹اگر مجلس، جنبه تولی داشته باشد و یا تبرایی که به طور کلی مطرح شود اشکالی ندارد اما اگر از اشخاص اسم برده شود به طوری که امنیت شیعیان را در سایر بلاد اسلامی به مخاطره اندازد جایز نیست (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻آیت الله سبحانی: 🔹از آقا چیزی در خصوص این مطلب نشنیده ایم (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله صانعی: 🔹این مجالس و محافل جز اینکه باعث اختلاف افکنی و بهم خوردن اوضاع و احوال جامعه شود چیزی ندارد و فرقی میان مجالس عمومی و خصوصی نیست (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله شبیری زنجانی: 🔹اگر علنی نباشد اشکالی ندارد (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله مظاهری: 🔹جایز نیست. چه خصوصی باشد چه عمومی (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله علوی گرگانی: 🔹اگر موجب وهن نباشد اشکالی ندارد اما اگر موجب وهن و بهم خوردن وحدت شود جایز نیست (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔻نظر آیت الله سیستانی: 🔹اگر چنانچه آشکارا نباشد و گناه و معصیت در آن صورت نگیرد اشکالی ندارد اما علنی نباید باشد چرا که به شیعیان و مسلمانان ضربه می خورد و جان شیعیان در برخی مناطق به خطر می افتد (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در مشهد) 🔹آقا چیزی در این باره نگفته اند. (پاسخ تلفنی دفتر معظم له در قم) 🔸صوت مکالمات سرائر موجود است @saraeer
📜چند نکته درباره‌ی لعن 🔻احمد فربهی در کانال خود نوشت: 🔹(۱) اصل لعن کردن؛ همانند رحمت‌فرستادن، یکی از فرهنگ‌های قرآنی است ما باید مراقب باشیم این آموزه‌ی دینی، در فراز و نشیب رفتارهای صواب‌‌‌ و خطا، از دست نرود؛ این فرهنگ را همانند سایر آموزه‌های قرآنی، باید تبیین و ترویج کرد. 🔹(۲) هر کس نسبت به لعن کردنِ کسانی که خدا آن‌‌ها را لعن کرده، احساس گناه و بدبودن کند، در واقع خودش را مستحق لعن الهی کرده، مانند ابلیس که خودش را؛ به جهت مخالفت با آن‌چه خدا آن‌را امر فرموده بود، مستحق لعن کرد؛ این‌که کسی بگوید؛ لعن یعنی چه؟! چرا لعن؟! و امثال این تعابیر، برخوردی مخالف با قرآن کرده، برخی از افراد؛ با به‌کاربردن این‌تعابیر، خود را مستحق لعن الهی می‌کنند؛ این یک واقعیت است. 🔹(۳) برخی از کسانی که مورد لعن اهل بیت علیهم‌السلام قرار گرفتند، کسانی بودند که در لعن کردنِ دشمنان اهل بیت، ضوابط و آداب را مراعات نمی‌کردند؛ مراقب باشیم با رفتارهای غلطمان مستحق لعن اهل بیت علیهم‌السلام نشویم. 🔹(۴) نشر حقیقت باید در یک «مکانیسم مصونیت‌بخش» باشد؛ مصونیت خودِ حقیقت و اهل آن، و حتی مصونیت مخاطب، از انحراف و عناد؛ ما در فرهنگ شیعه، به این مکانیسم، تقیه گوییم؛ تقیه، عقلائی‌ترین شیوه‌ی نشر حقایق، در فضای اختلاف ظرفیت‌ها و روحیات است. 🔹(۵) مراعات‌نکردن چارچوب‌های تقیه، گاه منجر به قتل اهل‌بیت و شکسته‌شدن آنها در جامعه می‌شود، برخی از رفتارها، گاه چنان زشت و آسیب‌زاست، که در حکم قتل عمدیِ امامان معصوم ع، به‌شمار می‌آید. 🔹(۶) لعن دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، از جمله آداب دینی ماست، این سنتِ ضروری را باید با حفظ شرایط آن زنده نگه‌ داریم؛ انتقال این خرده‌فرهنگ به فرزندان و نیز تقویت آن در بین افرادِ با ایمان، وظیفه‌ای همگانی است. 🔹(۷) لعن‌کردن، ایجاد مقاومت منفی در مقابل نمادهای کفر و بدی‌است، از این‌رو عاملی مهم برای مصونیت فرهنگ دینی از تحریفات و انحرافات است؛ ما وقتی نمادی از نمادهای باطل را لعن می‌کنیم، در درون خود مقاومتی در مقابل پذیرش شخصیتِ‌ او، و مؤلفه‌های فرهنگی او درست می‌کنیم، هم‌چنان‌که وقتی به شخصیتی متعالی، سلام می‌دهیم، خود را از نظر فضای روانی، آماده‌ی پذیرش آن شخصیت و مؤلفه‌‌های فرهنگیِ او می‌کنیم. فرهنگ لعن و سلام، یکی از متعالی‌ترین فرهنگ‌های تشیع است؛ این دو هنجار دینی را از آسیب‌ها حفظ کنیم. @saraeer
📜استعفا از لباس در اینستاگرام؛ چرا؟! 🔻مباحثات | صادق بابایی: 🔹مرزبندی‌های هویتی انکار شده! نشانه‌هایش را هم یکی پس از دیگری می‌بینیم. چند روز پیش‌تصویر یک آخوند ملبس را دیدم که با هجده سال سابقه‌ی طبلگی، از لباس آخوندی‌اش استعفا داد، آنهم در کجا؟ در اینستاگرام؛ سلبریتیزه‌ترین اَپ اجتماعی، مکانی که از اصل و اساسش به کار قِر و فِر مانکن و مدل جماعت می‌آید و حضور جدی دیگران در آنجا، مثل یک شوخی کوچک بیشتر نیست. تنها همین پدیده‌ی منفرد کافیست تا نشان‌مان دهد که مرزهای هویتی و ارزشی پیشین رنگ باخته. استعفا از لباس! در اینستاگرام! 🔹از این که بگذریم، به چرایی می‌رسیم!؟ اساساً چرا شخصی با هجده سال سابقه‌ی طلبگی، که طبیعتاً تازه اول بازدهی و باروری علمی و مالی و… اوست، به قول خودش، فصل جدیدی از زندگی را شروع می‌کند و از رخت آخوندی به در می‌آید!؟ کاری به شخص حقیقی این فرد ندارم، این سوالی است که مصادیق فراوانش، در ذهن مخاطبِ آشنا، خودنمایی می‌کند. چرا لباس‌گریزی و بی‌میلی نسبت به لباس آخوندی، در میان کثیری از طلاب شایع شده است؟ 🔹بعقیده‌ی من، اینجا هم می‌توان سراغی از همان کلیدواژه‌ی پیشین گرفت: انکار مرزها! لباس آخوندی در قدیم معنایی داشت و اکنون نیز معنایی دارد؛ اما تا حد زیادی متفاوت با معنای پیشین. لباس آخوندی تاکنون معنایش نمایندگی دین بود، شعبه‌ای سیّار از ورثة‌الأنبیا که دوّار بطبه بود و بین مردم می‌زیست تا هدایت‌شان کند. اخیراً اما، معنای این چند تکه پارچه عوض شده و یا به تعبیری وسعت یافته است؛ امروزه این لباس، علاوه بر نمایندگی دین، نمایندگی حاکمیت سیاسی را هم به گُرده می‌کشد. تجمیع این دو رسالت سترگ، آنهم در عصر خدایی کردن تکنولوژی، نسبیت ارزش‌ها، تبادل فرهنگ‌ها و انفجار اطلاعات، بالعیان بسی سنگین خواهد نمود. 🔹هرچند! آنکه این رخت از تن می‌کَنَد، از ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی دم می‌زند اما، پیام مخفی این کنش و حتی توجیه و توضیح صریحی که به دنبالش می‌آید، آنست که افرادی در این صنف و لباس، دیگر حاضر نمی‌شوند که بار کمرشکن دفاع از دین سنتی و حاکمیت پر‌چالش مبتنی بر آن را به گُرده‌ی خویش بکشند؛ آنها ترجیح می‌دهند که حتی در فصل شکوفایی طلبگی‌شان هم که شده، عشق و علاقه‌شان به دین و حکومت دینی را نزد خود و در پستوی دل‌شان انباشت نمایند و حیات اجتماعی‌شان را از نو و با هویتی نوین بسازند. 🔹بسیاری از آنها احساس می‌کنند، تراز ورزیدگی علمی، اخلاقی و اجتماعی که این لباس طالب آنست، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حوزه توشه کرده‌اند. گویا که این افراد حاضر نمی‌شوند، محدودیت در سبک زندگی طلبگی و انزوای منزلتی و گفتمانی آن را توأمان تحمل کنند؛ در نتیجه ترجیح می‌دهند که در پوششی مصلحت‌اندیشانه و یا حتی صادقانه، از ابتدا ملبس به این لباس نشوند و یا در صورت تلبس، از مخاطرات آن بکاهند و یا همچون آن طلبه‌ی مزبور، این رخت گران را برای همیشه از تن به در کنند. 🔹پانوشت: گویا آن شخص طلبه، پس از اعلام عمومی، از تصمیم خودش در ترک لباس پشیمان شده که در جای خود محل تامل است؛ آنچه پابرجاست، وجود پدیده‌ی لباس‌گریزی در میان بخشی از بدنه‌ی طلاب است. @saraeer
📜موقعیّتِ بی‌چراییِ سخن‌وران مذهبی 🔻مهراب صادق‌نیا در کانال تلگرامی خود نوشت: 🔹مدتی است دوستِ جامعه‌شناس‌ام، جناب محسن‌ حسام‌مظاهری با تکیه بر داده‌های تجربی از پدیده‌ی فربه‌شدن، تورم، و توسعه‌ی مناسک در میان شیعیان می‌گویند و می‌نویسند. تا اندازه‌ی زیادی با برساخت مفهومی ایشان موافقم؛ ولی به گمانم به این پدیده‌ها باید به مثابه نشانه‌هایی از تحوّل در نظام باورداشت‌های شیعیان نگریست. زیرا همان‌گونه که برخی جامعه‌شناسان گفته‌اند مناسک، صورت عینیّت‌یافته‌ی باورداشت‌ها هستند و تورّمِ مناسک نشانه‌ی تغییراتی ماهوی در باورداشت‌ها و یا گفتمان اعتقادی شیعیان است. 🔹فرآیند تغییر در گفتمان باورداشت‌های شیعی به گونه‌ای است که پیدایش مناسک جدید کم‌ترین و نزدیک‌ترین ره‌آورد آن است؛ در این فرآیند باید منتظر پیدایش دین و یا گروه‌های دینی جدید بود؛ حسن بصری یمانی، سید محمود صرخی، خراسانی، یعقوبی، شیرازی‌ها، و .. زائیده‌ی همین ادبیات‌اند. از چند دهه پیش که منبری‌های مورد حمایت برخی نهادهای رسمی در ایران، گفتمان اعتقادی شیعه را به ادبیاتِ عاطفی نزدیک و صنعتِ مدّاحی را متوّلی این گفتمان کردند، زمینه برای رشد ادّعاهایی فراهم شد که خود را "بی‌چون" و "بی‌چرا" می‌انگارند. در این گفتمان راه برای هر ادّعای مذهبی باز است؛ از ملاقات با امام زمان گرفته تا بابیّت ایشان، و نیز هاله‌ی نور و مخالفت امام زمان با دچرخه‌سواری بانوان. همین حالا منبرها و سخنرانی‌های مذهبی را بشنوید؛ پر هستند از ادّعاهایی که تنها بر اعتماد به‌نفس دروغینِ گوینده و البته حمایت برخی نهادها استوار است. 🔹موقعیّتِ بی‌چونی و بی‌چرایی زمینه را برای هر گونه ادّعا باز می‌کند. هر کسی می‌تواند ادّعا کند که از زبان دین سخن می‌گوید. چندی پیش در برنامه‌ی تلویزیونی شوک، یک قاضیِ محترم، خانمی را به اتّهامِ "ادّعای همسری امام زمان (عج)" محاکمه می‌کرد. طبیعی بود که آن خانم هیچ دلیلی نداشته باشد تا مدّعای خود را ثابت کند؛ و من منتظر بودم ببینم آیا قاضیِ پرونده این امکان را دارد که ادّعای آن خانم را باطل کند! طبیعی بود که آن قاضی هم نمی‌توانست آن ادّعا را باطل کند، خصوصاً این‌که در جامعه‌ی ما سخن‌وران مذهبی‌ای هستند که بدون ترس از "چرا" و "چگونه" هر چه دلشان می‌خواهد در باره‌ی دین می‌گویند و ادّعا می‌کنند و کسی هم کارشان ندارد؛ بلکه گاهی از آن ادّعا استقبال شده و منبرشان از رسانه‌ی ملّی پخش می‌شود. @saraeer
📜نهم ربیع‌الاول و چند نکته 🔻یادداشت وارده | ایمان ضیائی: 🔹۱. افرادی هستند که برخی از مصادیق عزاداری و تعظیم شعائر و اظهار محبت و مودّت به خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام مانند اقامه عزا برای حضرت محسن روحی فداه در اوائل ربیع الاول را بدعت می‌دانند؛ می‌پرسیم چرا؟ می‌گویند چون بین شیعیان سابقه ندارد. 🔹اما خیلی عجیب است که همین افراد و امثال آنها آغاز امامت امام عصر ارواحنافداه در نهم ربیع‌الاول را آنچنان تبلیغ می‌کنند که گویا آن‌حضرت از همان سال اول امامت همچون پادشاهان جشن تاج‌گذاری می‌گرفته‌اند و یا در برابر چنین جشنی سکوت می‌کنند و اصلا اینجا سابقه نداشتن این جشن در بین شیعیان برایشان اهمیت ندارد و دلیل چنین مواضع دوگانه‌ای روشن است چون آنها لعن و تبرّی در این روز را بر نمی‌تابند و آغاز امامت بهانه خوبی برای غفلت از لعن و تبرّی است. 🔹البته تفاوت مهم اینجا است که آنها دارای تریبون و رسانه و امکانات و زر و زور و قدرت و ثروت هستند و هر تهمت و برچسبی را به‌راحتی جا می‌اندازند ولی طرف مقابل هیچ‌کدام از اینها و امکان دفاع را ندارد. 🔹۲. ترویج نام و یاد و معرفت حضرت ولیّ‌عصر ارواحنافداه بسیار پسندیده و از وظایف شیعیان در عصر غیبت است و مایه خوشحالی است که شیعیان در سال‌های اخیر در چنین روزی به یاد امام زمانشان جشن می‌گیرند و برای فرجش دعا می‌کنند و ما فقط آغاز امامت حضرت ولیّ‌امر آقا حجت‌بن‌الحسن ارواحنافداه را جشن می‌گیریم چون تنها امام حیّ و حاضر ما شیعیان هستند اما سوء استفاده از آن برای محو تبرّی و تغییر ماهیت این روز از تبرّی به آغاز امامت، درست نیست‌. 🔹۳. آغاز امامت حضرت بقیت‌الله ارواحنافداه همراه با آغاز غیبت آن‌حضرت است و خود غیبت، مصیبت بزرگی است که هرچه می‌کشیم از فراق یار می‌کشیم؛ مثل اینکه بگویند امروز خورشید طلوع کرده است و وقتی بپرسیم خورشید کجا است؟ بگویند خورشید پشت ابر است و این پشت ابر بودنِ خورشیدِ امامت، ۱۱۸۶ سال طول کشیده باشد. 🔹اینجا است که برای هر عاشقی، خوشحالیِ آغاز امامت چون با آغاز فراق و هجران آن عزیز همراه است، غمی جانکاه و طاقت‌فرسا به دنبال دارد و اگر اهل دقت و انصاف باشیم می‌بینیم که این غیبت، ریشه در سقیفه دارد و اگر نبودند سران سقیفه و غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بنایی که آنها در این امّت بنیان نهادند، امروز ما در دوران نفس‌گیر و تاریک غیبت تنفس نمی‌کردیم. 🔹بنابراین بغض و لعن و تبرّی ما نسبت به قاتل فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها در این روز باید صد چندان باشد چون زندگی در عصر غیبت و محرومیت از حجّت خدا را او برای ما رقم زد؛ پس جشن آغاز امامت آقا امام زمان علیه‌السلام نه تنها نباید پوششی برای محو تبرّی و لعنِ رأس و رکنِ سقیفه در این روز باشد بلکه باید عاملی برای بغض و لعن و تبرّی بیشتری نسبت به او باشد. 🔹۴. نهم ربیع‌الاول از شعائر شیعه در تبرّی است مانند دیگر شعائر شیعه در تولّی لذا ایجاد شبهه در قتل عمر‌بن‌خطاب که در ذیحجه بوده است یا نهم ربیع‌الاول اصلا اهمیت ندارد؛ آنچه مهم است شعاریّت نهم ربیع‌الاول در لعن و تبرّی از دشمنان و قاتلان اهل بیت علیهم‌السلام است که باید تعظیم شود؛ کدام‌یک از وقایع تاریخی جز چند مورد معدود را می‌توانیم قسم حضرت عباس بخوریم که واقعا در همان روزی که مشهور است واقع شده است؟ 🔹لذا نباید با نقل و ترویج اختلافات تاریخی در بین شیعیان شبهه ایجاد کرد‌ و شعاریّت این روز را سست یا کم‌رنگ کرد و یا اصلا ماهیت این روز را بخواهند از لعن و تبرّی به آغاز امامت تغییر دهند. به امید ظهور امام عصر ارواحنافداه و انتقام از قاتلان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها. @saraeer