eitaa logo
سرائر | مجله دین و روحانیت
577 دنبال‌کننده
106 عکس
43 ویدیو
8 فایل
توجه: درج اخبار و مطالب به معنای تأیید محتوای آن از سوی سرائر نیست ارتباط با مدیر کانال (سیدیاسر تقوی): @t_sedyaser کانال شخصی مدیر: @sedyaser
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سیدیاسر تقوی
☑️انتقاد می‌کنم، پس هستم! 📌لایو اینستاگرامی | گفتگوهای حوزوی (۲) 🔸آسیب‌شناسی شیوع ادبیات انتقادی در فضای مجازی 🔹مهمان: دکتر علیرضا داودی، سردبیر پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل 🕰 یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۰ 🎥 پخش زنده از صفحه اینستاگرام سیدیاسر تقوی: 👇👇👇 https://www.instagram.com/sedyaser 🔻🔻🔻 @sedyaser
هدایت شده از سیدیاسر تقوی
☑️دین و دین‌داری در فضای‌ مجازی 📌لایو اینستاگرامی | گفتگوهای حوزوی (۳) 🔸فرم و ساختار فضای مجازی با امر قدسی چه می‌کند؟ 🔹مهمان: دکتر محمدعلی روزبهانی، عضو هیئت علمی مرکز مطالعات فضای مجازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🕰 دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۰ 🎥 پخش زنده از صفحه اینستاگرام سیدیاسر تقوی: 👇👇👇 https://www.instagram.com/sedyaser 🔻🔻🔻 @sedyaser
هدایت شده از سیدیاسر تقوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دکتر علیرضا داودی ضمن تشریح نقش حکومت‌های پادشاهی و دولت رانتی در شیوع ادبیات انتقادی در ایران امروز: قبل از جمهوری اسلامی، در دوران سلطنت یک پادشاه داریم که زور دارد و می‌تواند همه را تحت فرمان در بیاورد. اینجا جامعه نسبتی با حکومت ندارد و حکومت هم بواسطه زور نیازهای خودش را تأمین می‌کند. اما پس از انقلاب و در زمانی که وارد دولت رانتی در دوره جمهوری اسلامی می‌شویم، اینجا اتفاقی که می‌افتد این است که بی‌نیازی دولت از مردم و یا جامعه شکل می‌گیرد. جامعه عمومی و نخبگانی ما بیننده‌ای از طرف دولت ندارد چرا که دولت برای تأمین منافع خود نیازی به مردم ندارد. این اتفاقات موجب می‌شود فرد ایرانی احساس می‌کند علیرغم تمام ظرفیت‌هایی که دارد جایی برای سخن گفتن ندارد 🔻🔻🔻 @sedyaser
📜روشنفکری دینی و قرآن 🔻سیدعلی میرموسوی، استاد دانشگاه مفید: 🔹"بازگشت به قرآن" آموزه ای است که در برنامه جریان روشنفکری دینی از جایگاهی با اهمیت برخوردار است. به طور خلاصه این جریان با رجوع به قرآن چند هدف را دنبال کرده است:نخست،نقد برداشت‌ها و تفاسیر سنتی و محافظه‌کارانه از دین، دوم ارائه تفسیری نو و فهمی متناسب با شرایط تاریخی و اقتضائات روزگار جدید از دین و در نهایت تطبیق اصول اخلاقی و حقوقی قرآن با شرایط جدید. 🔹روشنفکران‌دینی با درک این که فهم سنتی از دین پاسخگوی مسائل دنیای کنونی نیست، به بازنگری در آن به شیوه‌ای انتقادی پرداخته اند و در این راستا از قرآن بهره برده اند. آنان با این فرض که قرآن تنها منبع اصیل دین است که از تحریف مصون مانده و از اصالت و اعتبار برتری نسبت به دیگر منابع برخوردار است، کوشیده اند با اتکاء به آن به نقد تفاسیر رایج و سنتی بپردازند. آنان با این هدف و در راستای ارائه فهمی متناسب با شرایط و روزگار جدید از دین، آموزه «بازگشت به قرآن» را طرح کرده اند. از دیدگاه آنان بخشی از چالش هایی که اندیشه دینی در جهان کنونی با آن روبرو شده است، از سنت سرچشمه می گیرد و در پرتو بازگشت به قرآن می توان آن ها را برطرف کرد. 🔹اسلام قرآنی هر چند زمینه را برای عبور از پاره ای از تنگناهای فقه و شریعت فراهم می کند، ولی با محدودیت هایی نیز روبرو است. زیرا پاره ای از احکام یا هنجارهای اخلاقی و حقوقی قرآن با اقتضاءات روزگار کنونی ناسازگاری آشکار دارند. برای مثال نظام جزایی و کیفری مطرح در قرآن مجازات هایی را در بردارد که در جهان امروز انسانی تلقی نمی شود. همچنان که بر پایه این هنجارها، تبعیض های مذهبی و جنسیتی به رسمیت شناخته می شوند. آموزه "بازگشت به قرآن" روشنفکران دینی را با این معضل روبرو کرد که چگونه این هنجارهای اخلاقی و حقوقی را تفسیر یا تاویل کنند تا این ناسازگاری‌ها برطرف شود. 🔹روشنفکران دینی برای حل این دشواری رویکردی زمینه‌گرایانه به قرآن را در پیش گرفتند. از این دیدگاه در تفسیر قرآن باید از ظواهر آن عبور کرد و تنها به فکر تفسیر لفظی و متنی قرآن نبود. از دید آنها توجه به روح و گوهر قرآن که می‌توان آن را همیشگی و جهان‌شمول دانست، اهمیت بیشتری دارد. شاه ولی الله دهلوی(۱۷۰۳-۱۷۶۲ م)، شخصیت برجسته اصلاح طلبی مذهبی در شبه قاره هند، از نخستین کسانی است که با چنین رویکردی به قرآن نگریسته است. اقبال لاهوری(۱۸۷۷-۱۹۳۸م) نیز از وی پیروی کرده است. پس از وی می توان از فضل الرحمان ملک (۱۹۱۹-۱۹۸۸م) روشنفکر پاکستانی‌الاصل و بنیان گذار موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه شیکاگو یاد کرد. در جهان عرب نیز افرادی همچون عابدالجابری، نصر حامد ابوزید قابل ذکرند. در ایران نیز مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش همین راه را برگزیده اند. 🔹روشنفکری دینی با اتخاذ رویکرد زمینه گرایانه به قرآن از نگرش متن گرایانه فاصله می گیرد و به ارتباط متن قرآنی و تاریخ و نیز ارتباط وحی و تاریخ توجه می‌کند. از این دیدگاه هرچند متن قرآنی سرچشمه ای وحیانی دارد و از منبعی الهی و فراانسانی به انسان می‌رسد، ولی در چارچوب زبانی مطرح می‌شود که امری اجتماعی و تاریخی است. از آن جا که وحی در چارچوب زبان خاص عصر نزول مطرح می‌شود، از آن رنگ می‌پذیرد. 🔹افزون بر این متن قرآنی از زبان پیامبر(ص) مطرح می‌شود و پیامبر(ص) شخصیتی است که بعد تاریخی دارد، در نتیجه شرایط روان‌شناسانه شخصیت پیامبر(ص) و موقعیت تاریخی او در این متن بازتاب می‌یابد. این ویژگی ما را با این پرسش روبرو می سازد که چگونه می‌توان ابعاد همیشگی و جهان‌شمول متن قرآنی را از ابعاد تاریخمند که متناسب با شرایط تاریخی عصر نزول است، تفکیک کرد؟ از این رو تأمل در وحی و اینکه فرایند وحی چگونه است، برای روشنفکران دینی اهمیت می‌یابد و با نقد نظریه و تلقی سنتی در باره وحی و در پرتو نظریه هایی که در فلسفه و کلام اسلامی در ارتباط با وحی از سوی فارابی، ابن سینا و دیگران مطرح شده است، به جستجو نظریه‌ای می پردازند که بتواند رابطه وحی و تاریخ را به خوبی توضیح دهد. 🔹این رویکرد به روشنفکران دینی کمک کرده است تا در تفسیر قرآن از عقل و یافته های عقلانی بهره ببرند. بر این اساس یافته‌های عقلانی اعم از این که از راه برهان‌های عقلی به دست ‌آید، یا از راه تجربی و یا از راه عقل عملی که در قالب اصول اخلاقی مطرح می‌شود، و نیز آنچه به عنوان بناء عقلا شناخته می‌شود، در فهم و تفسیر قرآن اهمیت پیدا می‌کنند. 🔹بنابراین به طور خلاصه می‌توان گفت که رویکرد روشنفکران دینی به قرآن سه ویژگی مهم دارد، نخست این که زمینه‌گرا است و متن‌گرا نیست، دوم اینکه به رابطه متن قرآنی و شرایط تاریخی و نیز رابطه وحی و تاریخ توجه زیادی میکند و سوم اینکه به عقل و یافته های عقلی و انسانی در فهم قرآن اهمیت زیادی میدهد. @alimirmoosavi @saraeer
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺گزارشی از مواجهه‌ مراجع تقلید، حوزه‌های علمیه و روحانیت با مسأله کرونا @saraeer
📜تأملی بر ادعای «بازگشت به قرآن» از سوی روشنفکران دینی 🔻احمد نظری، طلبه سطح خارج و فارغ التحصیل فلسفه علوم اجتماعی: 🔹برخی روشنفکران در ایام ماه مبارک رمضان مباحثی تحت عنوان بازگشت به قرآن مطرح می‌کنند. برای توجیه این رویکرد از حصر منبع «قطعی» دینی در قرآن بهره برده می‌شود. لکن این ادعا نیازمند تبیین عدم قطعیت «سنت» است و چنین امری حاصل غفلت از موارد قطعی سنت. بلکه این روشنفکران صراحتا از متن قرآن نیز عبور می‌کنند. عبور از ظواهر قرآن به دلیل اقتضائات روزگار نشان می‌دهد «بازگشت به قرآن» فی الواقع بهانه‌ای برای عبور از شریعت و فقه بوده و دلیل آن، اعتبار انحصاری قرآن نیست، بلکه دلیل اصلی همان است که گفته‌اند؛ اقتضائات روزگار حاضر! 🔹به هر حال در آموزه بازگشت به قرآن عناصر مختلف معرفتی از جمله عبور از متن قرآن و زمینه گرایی در تفسیر، اعتقاد به تاریخی بودن برخی از جنبه‌های قرآن، اعتباربخشی به درک‌های ظنی و اعتبار اقتضائات روزگار حاضر در مسائل بسیار بنیادین و اساسی مانند تعیین مصادیق «انسانیت» است. در این زمینه نکاتی وجود دارد که بیان میشود. 🔹مراجعه به قرآن مستلزم التزام به نصوص و ظواهر آن است. برخی به ظاهر روشنفکران دینی رسماً به مخالفت با آن پرداخته و چه بسا تصریح می‌کنند که چاره‌ای جز عبور از آن ندارند؛ دلیل آن هم چیزی نیست بجز اقتضائات روزگار. اقتضائات روزگار حاضر، جایگاه یک «دین» را به خود گرفته و در اساسی ترین رفتارها و اندیشه‌ها حکمرانی می‌کند. به عنوان مثال در تعیین مصداق رفتار «انسانی» از همین اقتضائات پیروی کرده و معیار تعیین امری بسیار اساسی مانند «انسانیت» می‌دانند. 🔹با این وجود چگونه و اساسا چرا باید به دنبال رجوع به قرآن به عنوان یک منبع دینی بود؟ چرا باید دین را با این اقتضائات منطبق کرد و در هر تغییری که در جوامع به وجود می‌آید و «اقتضای جدیدی» محقق می‌شود به نوعی آن را قرآنی نمایاند؟ فلسفه نبوتی که متناسب با این نوع اهتمام به فرهنگ عمومی جوامع و متناسب با این نوع روش درک دین باشد چیست؟ دین در این تفسیر تنها در گوشه‌ای که اقتضای روزگار متعرض آن نباشد می‌تواند حکم براند! البته اگر چنین گوشه حقیری نیز باقی مانده باشد! 🔹سنت و تاریخ بی‌تردید در حال تغییر و دگرگونی است. حکم به «لزوم تبعیت از سنت حاضر در اندیشه و عمل» بر چه مبنایی استوار است و چرا باید این اصل را، اصیل‌ترین اصل در فهم دین دانست؟ این اندیشه می تواند مبتنی بر عدم امکان تعیین تاریخ و فرهنگ برتر و به اصطلاح نسبیت در حوزه اندیشه و اخلاق باشد که در این صورت اساسا لزوم التزام به دین نیز، نه برخاسته از امری واقعی و لازم حقیقی؛ که متاثر از میل و خواست و قرارداد است! در این صورت هر تفسیری از دین منطقی است چنانکه عدم اعتقاد و التزام به دین می‌تواند باشد. 🔹لزوم تبعیت از سنت حاضر می‌تواند دلیل دیگری داشته باشد و آن اعتقاد به برتری سنت حاضر است. این مبنا تصریح به استقلال عقل در درجه‌بندی فرهنگ بوده و دقیقاً در مقابل اندیشه نارسایی درک بشری در تعیین مصادیق خوب و بد است. اندیشه‌ای که بدون آن لزوم التزام به دین توجیه معقولی ندارد. 🔹اعتقاد به عدم امکان یا عدم حقانیت تعرض به ساحت اقتضائات روزگار حاضر از یک سو و دغدغه حفظ انتساب رفتار و اندیشه‌ها به دین (که البته گفته شده وجه آن روشن نبوده و با این مبنا، منطقی ندارد) از سوی دیگر زمینه را برای تدوین عجیب‌ترین نوع روش تفسیر و فهم دین فراهم کرده است؛ «زمینه گرایی و گوهر جویی بدون تبیین نسبت با لفظ و متن»! با حذف جایگاه متن و لفظ از فرایند کشف مراد، سلیقه‌ای و تاریخی‌ترین وجه ممکن در تفسیر به وجود می‌آید. 🔹برخی علاوه بر تکرار ادعای انتساب الفاظ قرآن به شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله (که مخالف با آیات متعدد قرآن است) ویژگی‌های تاریخی و روانشناختی ایشان را در لفظ قرآن موثر می‌دانند و بدین وسیله قرآن را دارای دو جنبه وحیانی و تاریخی می‌پندارند. سپس درصددند فارغ از لفظ قرآن، گوهر «همیشگی!» و «جهان شمول!» آن را بیابند و درک خود را تاریخی و متاثر از ویژگی‌های روانشناختی خود نمی‌دانند! اگر واقعا قرآن دارای جنبه تاریخی است چگونه این به ظاهر روشنفکر، مدعی تفکیک این دو وجه از یکدیگر است ولی امکان تفکیک آن را از خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله سلب می کند؟ 🔹بنابراین با توجه به رفتار دوگانه برخی روشنفکران این توجه حاصل می‌شود که روشنفکران نیز وجدانا اعتقاد به وجود گزاره‌های جهانشمول و امکان دستیابی به آن را قبول داشته و بر همین اساس دست به برداشت گوهر جهان شمول دین، متناسب با اقتضائات روزگار حاضر زده‌اند. @saraeer
📜غفلت روشنفکران دینی ما از فقه باعث شده همیشه در تله ادبیات بدعت بیفتند/ تضادی که روشنفکری دینی بین فقه و اخلاق ایجاد کرده، هر دو را از کار می‌اندازد/ با اخلاق نمی‌توان جامعه‌ را اداره کرد 🔻داود فیرحی در گفتگوی مجازی انجمن اندیشه و قلم: 🔹روشنفکری دینی با چهار مشکل مواجه است اول این که روشنفکری دینی از ابتدا، تحت تأثیر جریان‌های چپ، دین را به یک ایدئولوژی تبدیل کرد. منطق دین بیشتر شبیه علم است تا ایدئولوژی؛ حال آنکه با مساوی شدن دین با ایدئولوژی، به دلیل تضاد ایدئولوژی و علم، این ایده شکل گرفت که دین با علم در تضاد است. 🔹دوم اینکه روشنفکری دینی حتی الهیات نظری و عملی را از هم جدا می‌کند. روشنفکران دینی ما بشدت روی کلام و فلسفه فشار آورده و از ارزش فقه غافلند. حال آنکه زندگی عملی را فقه اداره می‌کند. این خطرناک‌ترین رویکردی است که به آن دچار هستند؛ گویی یک چرخ دوچرخه را نوسازی کرده و چرخ دیگر را کهنه باقی بگذارید. این رویکرد، نوعی عدم توازن در دینداری ایجاد می‌کند. 🔹خطای عجیب گفتمانی است که برخی تصور می‌کنند نظر اولویت دارد و اگر نظر اصلاح شود، عمل هم اصلاح می‌شود. حال آنکه تجربه تاریخی برعکس این را می‌گوید. متفکران مشروطه از عمل شروع کردند؛ آخوند خراسانی، نائینی، محلاتی و حقوقدانانی مثل فروغی، عدل و حتی مدرس، به بحث‌های کلامی پیله نکردند و وارد دستگاه فقهی شدند و جهتی را برای نوگرایی درست کردند که مشروطه را شکل داد. 🔹غفلت روشنفکران دینی ما از فقه باعث شده همیشه در تله ادبیات بدعت بیفتند و مخالفانشان آنها را به چیزهایی متهم کنند که نیستند، به اتفاقی که چند سال پیش درباره هاشم آقاجری افتاد اشاره کرد و آقای سروش هم در بحث‌هایی که اخیرا در اردیبهشت امسال مطرح کردند، می‌گویند یکی از روحانیان به ایشان نسبت دئیسم داده و ادبیات استاد مجتهدشبستری هم دارد چنین گیرهایی پیدا می‌کند. 🔹مشکل سوم روشنفکری دینی، دوگانه‌سازی فقه و اخلاق و دوگانه‌سازی حق و تکلیف است. تضادی که روشنفکری دینی بین فقه و اخلاق ایجاد کرده، هر دو را از کار می‌اندازد؛ وقتی فقه را با شمشیر اخلاق می‌زنید، قسمت‌ مولد فقه را که پایه‌هایی برای قواعد مدنی است شل می‌کنید. با اخلاق نمی‌توان هیچ جامعه‌ای را اداره کرد چون اخلاق ضمانت اجرایی ندارد. 🔹روشنفکری دینی ما، دوگانه‌ دیگری هم ساخته که فقه را مساوی با تکلیف و اخلاق را مساوی با حق می‌داند و این از عجایب تاریخ روشنفکری دینی است؛ دستگاه فقهی ما پر از حقوق است و اساسا ابتدای فقه، از حق شروع می‌شود و تکالیف، گاردریل‌های جاده حقوق هستند. وقتی روشنفکری دینی این دوگانه را القا می‌کند، در واقع هر دو را با مشکل مواجه می‌سازد چون اخلاق بشدت از تکالیف اخلاقی صحبت می‌کند و حتی مدرن‌ترین متفکران مانند کانت نیز از تکالیف اخلاقی سخن می‌گویند. از طرف دیگر، این القا، ۸۰ درصد فقه را نیز فاکتور می‌گیرد. 🔹مشکل چهارم دستگاه روشنفکری دینی ایرانی خلط بین فقه و سنت فقاهتی است، «مثل اینکه افرادی مثل پوپر، در نقد سنت‌های بسته تفلسف، اصل فلسفه را رد کنند.» فقه به عنوان یک دانش، امکانات بسیاری دارد که سنت آن سال‌ها اقتدارگرا شکل گرفته است؛ حال اگر برای اصلاح مشکلات این سنت فقاهتی، به اصل فقه هجوم بیاوریم، دچار خطا شده‌ایم. در حالیکه «تفقه» چه سنتی چه بازاندیشانه، کارویژه‌ای دارد به نام پیوند نص و زندگی. مسلمان نمی‌تواند از فقه جدا شود. 🔹دکتر سروش می گوید «دین در جهان امروز حذف‌شدنی نیست. اگر دین توانست انقلابی ایجاد کند، می‌تواند دموکراسی هم بسازد.» باید گفت فقه هم همین طور است. چرا که به خاطر سابقه ۱۴۰۰ ساله‌اش، قواعد پخته‌ای دارد. وقتی شیخ فضل الله و مخالفان مشروطه، آن را بدعت و حرام اعلام کردند و به محمدعلی شاه به عنوان شاه اسلام‌پناه تکلیف کردند مجلس را به توپ ببندد، رهبران دینی حامی مشروطه، از همین قواعد فقهی، استدلال‌هایی آوردند که نه تنها اثبات می‌کرد مشروطه بدعت نیست بلکه مشروطه را از باب مقدمه واجب، واجب می خواند. از این راه، دستگاه فقه توانست مشروطه و الزاماتش را تأیید کرده و مشروعیت بدهد. 🔹نه تنها روشنفکری دینی که حتی روشنفکران سکولار نیز وظیفه دارند در راه اصلاح دستگاه فقهی به جای طرد آن گام بردارند چراکه فقه طردشدنی نیست. افرادی مثل علی‌اکبر داور، فروغی، مصطفی عدل و تقی‌زاده، در دوره مشروطه، بیشترین توجه‌شان به ادبیات فقهی بود تا بتوانند وضع جدید را پشتیبانی کنند. 🔹اصلاح دستگاه فقهی موضوع غایب روشنفکری دینی امروز است. بر این اساس می‌شود یک علامت سؤال بزرگ گذاشت که «چرا روشنفکری دینی در توصیف وضعیت فقه در جهان اسلام، به یک توصیف متقن و قریب به واقعیت نرسیده است؟» امروز ما به نگارش کتابی شبیه کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» (نوشته پوپر) در حوزه تجربه فقهی نیاز داریم 🔸به نقل از نامه‌های حوزوی @saraeer
📜امر سیاسی در اسارت کرامات/ چرا سیستانی از بهاءالدینی نام برد؟ 🔻محمدرضا کدیور: 🔹مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی خاطرات خود را از سفر به عراق و دیدار با مرجعیت شیعه در آن کشور منتشر کرده است. در بخشی از خاطرات مربوط به دیدارش با آیت الله سیستانی می‌خوانیم: «شما خودتان این وضع را به وجود آورده‌اید. هی گفتید آقای بهاء‌الدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید... معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداخته‌اید که این گرفتاری‌ها پیش آمده و جمکران را آنطور بزرگ کرده‌اید و منبری‌ها آن حرف‌ها را می‌زنند...» 🔹واقعیت این است که در میان دین داران در ایران نقل کرامات علمای اهل سلوک و عرفا امر مرسومی است. طی سال های اخیر در زمینه کرامات و حدیث زندگی علمای عارف مشرب کتاب های متعددی منتشر شده است. برای نگارنده این پرسش مطرح گردید که چرا از بین علما و عرفای متأخر (به مانند شیخ حسنعلی نخودکی، جعفرآقا مجتهدی، آیت الله مرعشی نجفی، شیخ رجبعلی خیاط و شاگردان آیت الله قاضی) که از کرامات آنها بسیار نقل شده، آیت الله سیستانی از مرحوم آیت الله بهاءالدینی نام برده، حال آن که از آیت الله بهاءالدینی چندان کرامتی نقل نگردیده است؟ 🔹سیدرضا بهاءالدینی از علمای اخلاقی متاخر است که گر چه مشی عرفانی داشته اما به مانند سایرین که از آنها نام رفت به عارفی دارای کرامات و بروز خرق عادت مشهور نیست و می‌توان گفت کرامت او حقیقتا زیست ساده و اخلاقی اش بود. با این وصف چرا آیت الله سیستانی در دیالوگی که با مسیح مهاجری دارد؛ آن زمان که پای بسط خرافات در ایران به میان می آید از وی نام می برد؟ بر این باورم که نام بردن از سید رضا بهاءالدینی تصادفی نبوده و بسیار هوشمندانه صورت پذیرفته است. بیش از بیست سال است که اقوالی به آقای بهاءالدینی نسبت داده می شود: 🔹۱. پس از امام، آقای منتظری رهبر نمی شود و رهبری آقاسید علی خامنه ای برای آینده کشور پیش ما محرز است. ۲. آقای منتظری به درد رهبری کشور نمی‌خورد. ۳. مسئله قائم مقامی سر نمی گیرد و دلخوشی ما به آقای خامنه‌ای است. و نقل می کنند آن زمان که به ایشان خبر می‌رسد آیت الله خامنه ای از سوی مجلس خبرگان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شده است، گفته بود: ما مدت‌ها پیش به این مطلب رسیده بودیم و بیان کرده بودیم که هیچ کس بعد از حاج آقا روح‌الله نمی تواند رهبر شود جز سید علی آقا. جز این عبارات که در قالب پیش گویی در خصوص آینده رهبری پس از فوت امام است، نقل قول چندانی از کرامات وی شنیده نشده است. 🔹آنچه در ذهن نگارنده از عبارت آیت الله سیستانی متبادر می‌شود آن است که او با نام بردن از مرحوم بهاالدینی خطر اتکا به کرامات را در عرصه اجتماعی-سیاسی مطرح کرده که در این سال ها روزافزون شده است. آیت الله سیستانی قطعا با برخی از این فرزانگان حشر و نشر داشته است، اما انگشت اشاره را به سمتی می‌برد که کرامات و خرق عادات با امر سیاسی گره می‌خورَد نه به زندگی عادی مردم که گاه برای دفع امراض جسمانی و کسب موفقیت های مالی و ... به سراغ اهل سلوک می‌رفتند. 🔹این اقوال در حالی نقل شده که تئوریسین ولایت فقیه در قرن اخیر، برای اثبات ولایت فقیه از منابع عقلی و نقلی استفاده می نماید و برای انتخاب ولی فقیه از رای غیرمستقیم مردم بهره می گیرد. با این که خود اهل سلوک عرفانی بود و در این مسیر محضر اساتید برجسته ای را درک کرده بود، در ارجاع به مباحث سیاسی و حکومت داری هرگز به ساحت عرفان و رویا و کرامات دست نیازید. روشن است که اگر قرار بر پیش گویی در خصوص آینده نظام می بود، شخص بنیانگذار انقلاب با جایگاه رفیعی که در حوزه عرفان داشت و مقاماتی که کمتر از دوست صمیمی‌اش حاج آقا رضا بهاءالدینی نبود، خودش برای آینده بینی سزاوارتر می‌نمود. 🔹آن نقل قول ها که از حاج آقا رضا بهاءالدینی در سال های پیش صورت گرفت، امروز بستری برای امثال صدیقی و سعیدی (ائمه جمعه تهران و قم) و شماری دیگر از اهل وعظ و منبر به وجود آورده که به کرّات کراماتی دیگر را نقل کنند و هر بار جامعه را با سخنان خود به تعجب وا دارند. آن ها یک امر حکومتی-عرفی را در ساحت قدسی می نشانند، حال آنکه در بیانات و سیره رهبر انقلاب نیز این امور هیچ گاه جایگاهی آسمانی نداشته و این همان خطری است که آیت الله سیستانی به نیکی ریشه یابی و گوشزد نموده است. 🔹هدف از نگارش این یادداشت، تشکیک در اقوال وارده از آیت الله بهاء الدینی نیست بلکه آسیب شناسی بکارگیری این رویکرد در امر سیاسی بوده و نقدی است بر تقلیل مشروعیت حکومت بر اساس نقل کرامات. 🔸کانال نواندیشی دینی کیان @saraeer
📜رهبری دینی در بحران کرونا 🔻علی مهدیان: 🔹در مدیریت بحران کرونا به نظر می‌رسد نقش دستگاه سلامت و پزشکی محوری تر از دیگران بود. چرا؟ فروشگاهها و بازار زودتر از مساجد و محافل شروع به کار کرد، چرا ؟ بعد از دو سه ماه و با این نوع بیان، رهبری بحث بازگشایی مساجد را پیش کشید، چرا؟ آیا سبک مدیریت کشور در این ایام ، دینی بود؟ آیا در مجموع یک مدیریت منفعل غربگرا را تحمل کردیم؟ 🔹اولا در سبک تصمیم گیری ولی خدا عزت جامعه و تقابل با اراده دشمن رکن محوری است. جایی که تصمیم گیری های کلان و اراده سیاسی دشمن رقم میخورد، طاغوت است که در واقع راس دشمن است. مبارزه با این بعد است که تعیین میکند چه زمان با چه بعدی از غرب باید درگیر شد. حقیقت جهاد کبیر این نکته است. 🔹محور دشمنی چه بود؟ برخی گفتند بنا است مردم دنیا تابع قانونهای پزشکی مدرن شوند. برخی گفتند بنا است مردم به صورت جهشی آلوده محیط مجازی شوند. و ذیل مدیریت دشمن در آن فضا قرار بگیرند. برخی هم گفتند بنا است فشار اقتصادی به ما چند برابر شود. البته دشمن در همه محورها دشمن است اما تمرکز او کدام بود؟ رهبر معتقد بود نبرد اقتصادی محور است. شعار سال در اوج ایام کرونا جهش تولید بود. 🔹ثانیا در صحنه پیاده سازی شریعت و ساختارهای دینی یک نوع تقدم منطقی را میبینیم که حفظ سلامت و جان و سپس حفظ مال را بر تکالیف و نهادها مقدم میکنند. این اندیشه ای است که فقها ذیل قاعده لاضرر و لاضرار فی الاسلام بحث میکنند. حضرت امام میگوید این قاعده حاکمیتی است که در مقام اجرا و پیاده سازی دین، حاکمان رعایت میکنند. 🔹در سبک مدیریت ولی فقیه این تقدم را به خوبی میشد ملاحظه کرد اول جان بعد مال و سپس صورت‌ نهادهای مقدس دینی. اول قرنطینه بعد به آرامی باز شدن مسیر مشاغل و کار و اقتصاد و حالا نیز مساجد و محافل. او به گونه ای این دستور را صادر کرد که هم مرجعیت مدیران دولتی در تصمیم گیری تضعیف نشود و هم بالاشاره، زمان این اتفاق یادآوری شده و تلویحا تسریع در آن ذکر شود. 🔹مهمترین رکن در مبارزه اقتصادی با دشمن ایجاد روحیه انسجام درونی و اعتماد به نفس در مردم بود. قصه کرونا این واقعه را در جان امت به ظهور و بروز کشید. و رهبر همین نکته را بارها و بارها تقویت کرد و به چشم آورد. احساس کارآمدی و انسجام در صحنه داخل نیاز اساسی کشور برای رشد و جهش تولید بود. تولید که رکن اصلی مبارزه اقتصادی بود. در مجموع ما با یک سبک تصمیم گیری کلان و منضبط فقهی و دینی مواجه بودیم. @ali_mahdiyan @saraeer
📜علوم و معارفی که یک مرجع تقلید باید از آنها برخوردار باشد 🔻سیدکمال حیدری: 🔹بنده معتقدم اگر انسان، جامع معارف دینی نباشد نمی تواند در مسائل دینی نظر بدهد؛ یعنی زمانی که می خواهد در فقه اصغر نظری بدهد، باید از باقی معارف دینی نیز مطلع باشد، نه این که کسی بگوید: فقه به تفسیر چه ارتباطی دارد؟! یا این که رابطۀ تفسیر با علم کلام چیست؟! یا این که رابطه علم کلام با اخلاق چیست؟! بلکه صحیح این است که گفته شود این مجموعه فکری، یک مجموعه واحد و یکپارچه است که هر جزء از آن با اجزاء دیگر کاملا مرتبط و هماهنگ می باشد؛ لذا کسی که می خواهد در هر کدام از این اجزاء نظری بدهد، باید بر تمام این مجموعه واقف و از آن مطلع باشد. اما سؤال این است که این معارفی که باید مرجع دارای آن ها باشد، چیست؟ 🔹اولاً: معارف قرآن کریم است؛ زیرا اهل بیت (علیهم السلام) آن را اساس قرار داده اند و فرموده اند: "سخن ما را بر کتاب پروردگارمان عرضه نمایید، اگر برای آن شاهد و مؤیداتی یافتید پس آن گاه به سخن ما تمسک کنید وگرنه آن کلام، حرفی است آراسته شده که ما آن را نگفته ایم." حال چگونه ممکن است کسی که می خواهد در یک مسأله – خواه مسأله عقیدتی باشد یا مربوط به فروع – نظری بدهد، بر معارف قرآنی واقف نباشد؟! 🔹ثانیاً؛ او باید از کلیت معارفی که از اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است مطلع باشد؛ زیرا رسول اعظم (ص) به ما فرموده است:" إني تارک فیکم الثقلین ما إن تمسکتم به لن تضلو بعدي أبداً : کتاب الله و عترتي اهل بیتي". بنابراین هیچ کس نمی تواند بگوید: کتاب خدا ما را کفایت می کند بلکه علاوه بر فهم قرآن کریم، می بایست جمیع معارف وارده از اهل بیت (ع) را نیز درک نماید؛ یعنی آنچه از پیامبر و امام علی و امام حسن و امام حسین تا آخرین امام (علیهم السلام) روایت شده است را باید بداند. مرجع باید از همه این مجموعه معارف مطلع باشد، و تنها در آن زمان است که او حق پیدا می کند در مسأله ای دینی نظر بدهد، خواه این مسأله مرتبط به عقاید باشد یا اخلاق و یا فروع یعنی همان مسائل حلال و حرام. 🔹از همین خاستگاه است که بنده این مسأله ای که قبلاً به آن اشاره کردم را مطرح نمودم، که همان نظریه «مرجعیت جامع» است. این همان مرجعیت دینی است، مقصودم این است که مرجع باید، مرجع در تمام دین باشد، نه این که فقط مرجع در خصوص حلال و حرام باشد! 🔹[ثالثا؛ فلسفه و عرفان؛] من معتقدم که این علوم به عنوان مقدماتِ فهمِ معارف دینی، جزئی اساسی است. به عنوان مثال: ما در علم اصول ده ها مسائل فلسفی و منطقی را برای فهم مسائل فقهی مطرح می کنیم کسانی که مسائل علم اصول فقه را دنبال می کنند می دانند که بسیاری از مسائل علم اصول فقه مسائل فلسفی است که از مباحث فلسفی یا مباحث کلامی گرفته شده است. چرا به آن ها احتیاج دارند؟ گفتند: فهم کلام امام معصوم به فهم این مقدمات بستگی دارد. 🔹مثالی روشن تر: قرآن کریم به لسان عربی مبین نازل گشته است، آیا ممکن است که کسی قرآن را بفهمد در حالی که عربی را نمی داند و بلد نیست؟ کجا از اهل بیت (علیهم السلام) وارده شده است که فرموده باشند: عربی را فرا بگیرید تا قرآن را بفهمید؟! این یک مقدمۀ عقلی واضح است؛ زیرا قرآن کریم به زبان عربی نازل شده است. بنابراین، این که زبان عربی را فقط بیاموزید کفایت نمی کند بلکه باید زبان عربی و قواعدش را یعنی صرف و نحو و قواعد بلاغت و... را هم فرا بگیرید. این در زمینه الفاظ بود. 🔹و اما در زمینه محتوا و مضمون هم مطلب همین طور است. مضامین زیادی وجود دارد که باید بفهمید و به آن ها نیاز دارید، قواعد در علمِ اصولِ فقه، قواعد فلسفی، قواعد منطقی و قواعد عرفانی؛ این ها همان مجموعه معارفی است که کسی که می خواهد در معارف دینی نظر بدهد، به آن ها نیاز دارد. 🔸منبع: «کانال رسمی آیت الله حیدری» @saraeer
Mihan_33-1.pdf
213.7K
🔺مجله میهن منتشر کرد: گونه‌شناسی گفتمان روحانیت در مواجهه با کرونا- حسین فرشتیان ⚠️این فایل صرفا جهت اطلاع شما منتشر شده است و محتوای آن لزوما مورد تأیید سرائر نیست @saraeer
🔺"مسجد مریم" در کپنهاگ دانمارک طرفدار "پیشنماز شدن" زنان و امامت آنها در مساجد است و ازدواج بین الادیانی را حمایت می کند و از حق طلاق زنان نیز پشتیبانی می کند. در پشت سر خانم «شیرین خنکان» آیه ای از قرآن است که اشارت به خلقت گروه های انسانی اعم از شعوب و قبائل و جنس انسان اعم از زن و مرد دارد که این تمایزات و تفاوت ها مایه تعمیق قوه شناخت انسان اعلام شده است. جالب تر اینکه در نزد خداوند عامل تقرب "تقوی" عنوان شده است و خانم خنکان که در جامعه دانمارک زندگی می کند تلاش می کند تفسیر دیگری از نسبت جنسیت و دیانت ارائه دهد. به سخن دیگر، نقش مقتضیات زمان و مکان -آنگونه که در فقه گفته می شود- کافی نیست بل مقتضیات زمان اجتماعی و مکان اجتماعی هم باید ملحوظ شود. 🔸منبع: کانال سیدجوادمیری @saraeer
📜فقه پویا بر اساس تعامل با سایر علوم است 🔻محمود قیوم‌زاده، مدرس حوزه در گفتگو با شبکه اجتهاد: 🔹باید واژه‌ها مشخص بشود یعنی مشخص شود منظور از کارآمدی چیست؟ آیا منظور از آن، این است که فقه یک دنیای آبادی برای افراد بسازد ولو اختلاف طبقاتی هم وجود داشته باشد؟ یعنی گروهی از دسترنج افرادی استفاده کنند و طبقه مرفه داشته باشند و بقیه هم بهره کمی داشته باشند در حدی که فقط بتوانند زندگی کنند؟ 🔹در برخی از جوامع پیشرفته این قاعده برقرار است که برای گروه‌های متوسط و زیر متوسط، زندگی اجتماعی فی‌الجمله مطلوبی تهیه شود، اما بسیاری از سرمایه دارها و متمولین از حاصل دسترنج آنها تغذیه می‌کنند و بهره‌مند می‌شوند. آیا منظور از کارآمدی این است که ساختمان و برج‌هایی ساخته شود اما به حوزه معنویات و عبادات و اخلاقیات چندان توجهی نشود؟ 🔹یعنی توقع شان از فقه، ساختن زندگی مرفه و بدون مشکل است و اگر چنانچه نتواند این زندگی را برایشان فراهم کند گله مند می‌شوند، در حالی که منظور از فقه کارآمد چنین نیست بلکه منظور این است که برای حیات دنیوی برنامه‌ریزی داشته باشند اما اصل و اساس را تلاش برای حیات اخروی قرار دهند. 🔹مراد از واژه فقه چیست؟ یعنی منظور از فقه، دستورات و بایدها و نبایدها است یا اینکه به سایر امور نیز می پردازد؟ در رابطه با بایسته های فقه کارآمد با توجه به تعریفی که از کارآمدی داریم، این است که نگاه به فقه متفاوت است؛ یعنی کسانی که فقه را حداقلی معنا می‌کنند، مرادشان از فقه، دستورات بین خالق و مخلوق، رعایت حریم بین افراد و طهارت و نجاست و حلیت و حرمت است و از حوزه اجتماعی فاصله می‌گیرند. در حوزه و بین فقها چنین نظریات و افرادی وجود دارد مخصوصا در عصر غیبت، تعبیر از فقه حداقلی می شود. 🔹اما شاخصه‌های فقه کارآمد، آن است که هدف گذاری حیات بشر و خلقت انسان را تامین کند. این هدف‌گذاری ارتباط بین خودش و سایر مخلوقات و طبیعت و دیگر انسانها و از همه مهمتر ارتباط با خدا را باید تنظیم کند. و نهایتا سعادت بشر را در سعادت اخروی ببیند، یعنی اگر تعارض با زندگی دنیا و سعادت اخروی باشد سعادت اخروی را ترجیح می‌دهند. اما شاخصه‌های آن که اگر بخواهد کارآمد باشد و ارتباطات را تأمین کند بی نیاز از سایر علوم نیست و نباید تمام علوم را کنار زد و فقط به فقه پرداخت. 🔹به عنوان مثال، فقه بیان می‌کند که ثروت عادلانه توزیع شود. عادلانه توزیع شدن ثروت را باید در سایر علوم و رشته ها جستجو کرد یعنی باید اقتصادی بر اساس اقتصاد پویا و فعال و و با بهره وری بالا به طوری که همه دسترسی به منابع داشته باشند در فقه وجود داشته باشد. پس فقه پویا بر اساس تعامل با سایر علوم است. 🔹این طور نیست که فقه بیان احکام کند و شیوه اجرا نداشته باشد در سیره هم این قضیه برقرار است مثلا امیرالمومنین هم بیان احکام داشتند و هم شیوه اجرا؛ همچنین پیامبر(ص). 🔹در فقه هم در حوزه مالی و تجارت، بیان شیوه مضاربه و مشارکت و سرمایه گذاری و همچنین بیان احکام هر یک را دارد. یا در قضاوت، علاوه بر بیان احکام شیوه اجرا حکم هم بیان شده است. پس فی‌الجمله علاوه بر بیان احکام، شیوه اجرا هم دارد و اجرا هم انجام داده اما فقه متکفل سیاست‌ها هم است. حتی در حوزه اجرا مثلاً قائل است که نباید از منکِر، دلیل مطالبه کرد، بلکه از مدّعی باید مطالبه کرد و باید تجربه بشری و سایر علوم مرتبط وارد شود و بیان اینکه کدام مقتضیاتی برای جمع دلیل لازم است. 🔹پس رسالت فقه، بیان احکام کلی است و سایر علوم بشری باید در نحوه اجرای این احکام و اصول کلی دخالت کند. @saraeer
📜کشف حجاب در فضای مجازی تخلف است 🔻رامین پاشایی، معاون اجتماعی پلیس فتا: 🔹هیچ تفاوتی میان جرائم در فضای مجازی و واقعیت وجود ندارد و هر امری که موجب تشویش اذهان عمومی می‌شود قطعا با آن برخورد خواهد شد و پلیس در این رابطه با جدیت عمل می‌کند. قدرت نمایی اراذل و اوباش در فضای مجازی نیز ذیل همین موارد است و اخلال در امنیت محسوب شده و قطعا با آن‌ها برخورد می‌شود. در رابطه با کشف حجاب در فضای مجازی نیز باید گفت به علت اینکه زیرمجموعه ناهنجاری‌ها قرار می‌گیرد، نیز تخلف محسوب می‌شود. 🔸برنا @saraeer
📜معتبرترین اعلامیّه حقوق بشر 🔻آیت الله صافی گلپایگانی: 🔹روزی از روزها كه طبق معمول به محضر استاد بزرگ آيت الله العظمي آقاي بروجردي قدّس سرّه مشرّف شدم، در حالی كه از آن سرچشمه‌ی علم استفاده می‌كردم، آن استاد بزرگوار نامه‌ای را كه همان روز به ايشان رسيده بود، به من مرحمت كردند. نامه را گرفتم و مطالعه نمودم. آن چه از نامه در خاطرم باقی مانده است، به طور خلاصه به اين مضمون بود 🔹شخصي مسيحي، كاتب و استاد لبنانی، «جرج جرداق» به محضر آيت الله نوشته بود: من درباره تاريخ زندگي امام علی عليه‌السّلام مطالعات بسيار كرده‌ام و اين حقيقت را دريافتم كه همه اصولی كه در دنيای متمدّن معاصر، مورد قبول و اتّفاق ملل و امم واقع شده و اساس ترقّی و زندگی انسانی شناخته می‌شود، از زندگی امام، دستورات، روش و رفتار آن حضرت استفاده می‌شود و علمای اسلام، آنچنان كه بايد (البتّه اين نظر اوست) به اين اصول بر نخورده، و يا آن‌چنان كه بايد آن را تشريح نكرده‌اند. 🔹علمای غرب نيز اين مطلب را كتمان كرده‌اند؛ چون نخواسته‌اند قبول كنند كه شخصيّتی در شرق، مظهر و مبيّن تمام اين اصول باشد، و من سزاوار نديدم كه چنين شخصيّتی در شرق باشد، و شأن و منزلت و حقّش مجهول بماند؛ بنابراين، اين كتاب را نگاشتم، و چون من مسيحی هستم، كسي نمی‌تواند مرا به تعصّب متّهم كند. 🔹نيز نوشته بود كه شما را شايسته‌ترين شخصيّتي يافتهام كه اين كتاب را به او اهدا كنم. بنابراين آن را به شما اهدا می‌كنم و شما پس از مطالعه، تصديق می‌كنيد كه: اِنّي اَنْصَفْتُ الْاِمامَ بَعْضَ الاِنْصافِ. 🔹مرحوم استاد، منتظر وصول كتاب بودند كه هنوز نرسيده بود. به عرض رساندم كه كتاب ان‌شاءالله تعالی می‌رسد؛ ولي همين نامه نيز از نظر مطالب و اعترافاتی كه در آن است، سند مهمّی می‌باشد. پس از مدّتی كتاب رسيد. نام كتاب، «اَلامام عليّ صَوتُ الْعدالَةِ الانسانِيَّه» بود؛ كه در يك جلد چاپ شده بود و اخيراً به وضع فعلی در چند جلد در آمده است. 🔹حضرت آيت الله پس از آن كه اندكی فرصت يافتند، كتاب را مطالعه كردند و به من نيز امر فرمودند كه از ابتدا تا پايان آن را مطالعه كنم و هرجا كه اشتباهي به نظرم آمد، يادداشت نمايم. من هم به فرمايش استاد آن را مطالعه كرده و آن موارد را يادداشت نمودم و به محضرشان تقديم كردم و ایشان تأیید فرمودند و در ترجمه توصیه کردند آن نکات اشتباه تذکّر داده شود. از جمله مطالب ارزنده‌ای كه در آن كتاب خواندم، بررسی عهدنامه مالك اشتر و مقايسه آن با اعلاميّه حقوق بشر بود. 🔹اين دانشمند مسيحی، موادّ اعلاميّه حقوق بشر را نوشته و در مقابل هر مادّه‌ای جمله اي از اين عهدنامه را قرار داده است و می‌گويد: اين اعلاميّه حقوق بشر است، و اين هم عهدنامه امام به مالك اشتر. هر دو را كه ملاحظه می‌كنيم، می‌بينيم در تمام مواد، جملات عهدنامه كامل‌تر و رساتر است؛ با اين تفاوت كه: 🔹1. اعلاميّه حقوق بشر را در عصری كه به اصطلاح، دنيا پيشرفت كرده، نوشته‌اند و پس از چند مرتبه تكميل، به صورت فعلی در آمده است؛ امّا علي عليه‌السّلام عهدنامه را بيش از سيزده قرن قبل در موقعی كه اين حقوق، مطرح و مورد توجّه نبوده است، مرقوم فرمود. 🔹2. در اطراف موادّ اين عهدنامه و مضمون و الفاظ و متن آن، علمای حقوق و دانشمندان كشورهای مختلف اظهار نظر كرده و بررسی‌ها نموده، و در روزنامه‌ها در معرض افكار عموم گذاردند، و با اشتراك مساعی آن را نوشتند. امّا امام عليه‌السّلام شخصاً و بدون اينكه با احدی مشورت كرده باشد، هنگامي كه مالك اشتر را به حكومت مصر معيّن فرمود، اين عهدنامه را نوشت. 🔹3. اينان وقتی اعلاميّه حقوق بشر را نوشتند، هر چه توانستند بر سر ملل دنيا، به خصوص ملل ضعيف و استعمار زده و محروم منّت گذارده و به آن افتخار كردند؛ در حالی كه امام در اعلام اين حقوق برای بشر به احدی منّت نمی‌گذاشت، و آن را انجام وظيفه مي‌دانست. 🔹4. كسانی كه اعلاميّه حقوق بشر را به دنيا عرضه داشتند، و خود را بنيانگذار آن (البتّه به دروغ) معرّفی نمودند، خودشان برای اين اعلاميّه احترامی قايل نيستند؛ و در موقعی كه پای منافعشان در بين باشد، موادّ آن را زير پا می‌گذارند و به آن عمل نمی‌كنند. امّا امام عليه‌السّلام به شهادت تاريخ، خودش در عمل به اين عهدنامه پيش قدم‌تر بود، و از موادّ آن هرگز تخلّف نفرمود. 🔸سایت دفتر معظم‌له @saraeer
📜دانش‌‌‌های اسلامی معاصر در غیاب «عدالت علی‌(ع)» 🔻رضا تاران: 🔹امام علی(ع) نماد عدالت در اندیشۀ شیعیان است. اشاره اصلی به دورۀ زمامداری ایشان و طبعاً منظور اجرای «عدالت اجتماعی» در این دوره است. اما پرسش این است که «مفهوم عدالت» مورد نظر که بخش مهمی از هویت مذهبی شیعیان را تشکیل داده است، چه جایگاهی در دانش‌های امروزی شیعیان، به‌ویژه در حوزه‌های علمیه دارد؟ این مسئله از آن جهت مهم است که اگر یک مفهوم بنیادی چون عدالت در یکی از حوزه‌های دانشی طرح نشود، نمی‌تواند در حوزه عمل و خصوصاً عمل سیاسی هنجارآفرین باشد. 🔹به‌نظر می‌رسد مفهوم «عدالت» در چهار دانش کلام، فلسفه، اخلاق و فقه محل بحث و گفتگو است: 🔹۱. عدالت در دانش کلام اسلامی: عدل در اصطلاح علم کلام مربوط به افعال الهی و موضوع بحث متکلمان است. عدل تکوینی، یعنی خداوند هر موجودی را با توجه به استعداد ذاتی او ایجاد کرده و متناسب با غایت مطلوب وی، اسباب و شرایط لازم حیات را برای او فراهم می‏‌آورد و نظام آفرینش نیز بر اساس بهترین طرح، طراحی شده است. 🔹عدل تشریعی یعنی خداوند موجوداتی که شایستگی دریافت کمالات عقلانی و معنوی را دارند، از هدایت‌‌‌های تشریعی بهره‏‌مند ساخته است. عدل در مقام جزا یعنی عقوبت‌‌‌ها و کیفرهای الهی عادلانه است و هر کسی را نسبت به گناهانی که مرتکب شده است عقوبت می‏‌کند و از پاداش نیکوکاران نیز چیزی نمی‏‌کاهد (ربانی گلپایگانی، 1371). 🔹دانش کلام از نظر جایگاه دانشی، برای دانش فقه، اصول موضوعه می‌سازد. تفسیر از انسان، عقل، وحی، غایت زندگی و قانون مورد نیاز برای رسیدن به سعادت در این حوزه از دانش شکل می‌گیرد و می‌تواند تأثیر مستقیم در قانون‌گذاری عادلانه فقهی داشته باشد. اما در تفاسیر کلامی «عدالت اجتماعی» چندان مورد توجه نبوده است. 🔹۲. عدالت در دانش فقه: در کتاب‌‌‌‌های فقهی، از عدالت قاضی، امام جماعت، امام جمعه، شهود و گواهان، مرجع تقلید، عدالت در تعدد زوجات و چگونگی همکاری یا عدم همکاری با عمال جور در دوره غیبت بحث می‌‌‌شود. در تعریف فقهی، عدالت کیفیتی نفسانی یا ملکه‌ای در انسان است که او را بر ملازمت تقوا (یا تقوا و مروّت) برمی‌انگیزاند. در تعریف دیگر عدالت یعنی ترک گناهان یا خصوص گناهان کبیره که از ملکه نفسانی ناشی می‌شود. 🔹در دانش فقه، عدالت صفتی برای امام‌‌‌جماعت، قاضی، حاکم‌ شرع و حکمران است و با فرض عادل بودن او عدالت اجتماعی قابل تحقق خواهد بود. در نظریه‌های جدید، عدالت وصف سیستم سیاسی است و نه وصف کارگزار. گذری بر مباحث فقهی در حوزه علمیه نشان می‌‌دهد بحث عدالت همچنان به عنوان وصف کارگزار در نظر گرفته می‌شود و در مباحث فقهی از عدالت فردی به عدالت‌ اجتماعی، تحول چندانی رخ نداده است. 🔹۳. عدالت در دانش اخلاق: عدالت عبارت است از مطیع‌ بودن قوه عامله بر قوه عاقله در جمیع تصرفات (نراقی، معراج‌السعاده: 27). «عدالت یا در اخلاق است یا در افعال یا در عطاها و قسمت اموال یا معملات در میان مردمان یا در حکمرانی و سیاست؛ پس مقتضای عدالت این است که حد وسط را نگه دارد؛ پس واجب است عادل واقعی حکیمی دانا به قواعد شریعت الهیه و نوامیس نبویه باشد.» (نراقی، معراج‌السعاده: 46). دانش اخلاق در حوزه‌‌‌های علمیه معاصر بسیار نحیف شده است. مباحث حسن و قبح، خیر و شر، ظلم و عدل می‌تواند مقدمات بحث عدالت اجتماعی را فراهم آورد. 🔹۴. عدالت در حکمت عملی: فیلسوفان مسلمان حکمت را به نظری و عملی تقسیم می‌‌کنند. حکمت عملی شامل تهذیب نفس، تدبیر منزل و سیاست مُدن است که در حوزه اراده انسان جای دارند. «عدالت» از مفاهیم بنیادی در حکمت علمی فارابی است که در ترسیم رفتارهای نیک و بد مدینه، جایگاه داوری دارد. برای فهم جایگاه حکمت عملی در حوزه علمیه امروز می‌توان به دو کتاب فلسفی «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» اشاره کرد که اساساً بخش حکمت عملی ندارند تا مفهوم عدالت را طرح کرده باشند. 🔹شاید همین تفاسیر از عدالت موجب شد در دهه‌های چهل و پنجاه، کنش‌گران سیاسی به قرآن و خصوصا نهج‌البلاغه پناه ببرند و عدالت اجتماعی را از آن دو متن جستجو کنند، و شاید اعتراض برخی اشاره به همین مسئله دارد که می‌گویند: انقلاب با قرآن و نهج‌البلاغه شکل گرفت و حکومت با توضیح‌المسائل و بحارالانوار اداره می‌شود. 🔹در دهه‌های اخیر برخی از حوزویان مانند شهید مطهری و دیگران مباحثی دربارۀ عدالت طرح کرده‌اند، اما به‌نظر می‌رسد مادامی که این مباحث، در حوزۀ دانش‌های اسلامی وارد نشود، بعید است تحول جدی در تفسیر این مفهوم رخ دهد. و همچنان تئوری‌های چپ بر مباحث عدالت سایه خواهد افکند. - نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، سازمان انتشارات جاویدان، بی تا. - ربانی گلپایگانی، علی، مکتب‌های کلامی، کیهان اندیشه، شماره 51، 1372. 🔸نامه‌های حوزوی @saraeer
📜عدالتخواهانی که علی (ع) را کشتند 🔻علی مهدیان: 🔹اعرف الحق تعرف اهله پاسخ امیرالمومنین است به یک پرسش. پرسشی که نماد یک زخم کاری و عمیق بر جان اندیشه خوارجی است. اندیشه کسانی که قدرت ندارند در میانه دعواها و نقشه ها حق را بیابند. شاخص ها و استاندارد هایشان غلط و ناقص است ظاهرگرایانه است و برای اینکه دچار استانداردهای دوگانه نشوند تیغ را به روی حق و باطل هر دو میکشند. هم علی هم معاویه و عمروعاص. 🔹چرا حکومت داری؟ اصلا حکومت مال خدا است. پس هر کس حکومت دارد بزنیم. چرا پول داری پول مال خدا است پس هر کس پولدار است بزنیم. تو پول و قدرت داری و این همه انسان فقیر داریم پس تو بدی. اگر بگویی خدیجه پولدار بود محمدص پولدار بود موسی ع پولدار بود امیرالمومنین پولدار بود امام خمینی پولدار بود نمی‌فهمند. اگر بگویی باید پول داشت و خرج جبهه حق کرد حکومت داشت و خرج احقاق حق مظلوم کرد نه چپ‌گرایانه هر پولدار قدرتمندی را محکوم کرد ارور میدهند. باور کنید ظلم ستیزی کمونیستی روحش ظلم ستیزی خوارجی است. ظلم ستیزی بر بستر ظاهرگرایی. 🔹در جامعه دینی اینها عدالتخواهانی هستند که آرمانجوییشان ربطی با ولایت ندارد ان الحکم الا لله یعنی آرمان بی ولایت، یعنی توحید بدون ولایت، یعنی حرکت بدون رهبر. چرا رهبر نه ؟ چون ولایت و رهبری عقل جامعه است و این آرمانجویی با عقل نسبتی ندارد. چون ولایت روح جامعه است و این جریان بدن را میشناسد نه روح. 🔹مارخوش خط و خالند چون حرف از ارزش ها میزنند حرف از آرمانها میزنند اینها قبل از آنکه شکم بیگناهان را با تیغ نفهمی هایشان سفره کنند کمر علی ع را شکسته بودند. به نام پر زرق و برق ترین شعارها از جمله توحید. 🔹حاصل عمرم در حوزه یک جمله شده و آن اینکه هر آرمانی و هر ارزشی، دقیقا هر ارزشی، در زبان هر کس شنیدم نسبتش را با اندیشه ناب محمدی بیابم با اندیشه امام. از جمله عدالت. عدالت علوی و ناب با عدالت ظاهرگرایانه متحجر با عدالت مارقین با عدالت کمونیستی فرق میکند. ظلم ستیزی خمینی با ظلم ستیزی کج کلاههای سیبیلو با ظلم ستیزی کسانی که شاخص‌های رشدشان قواره ای بیش از چشم‌هایشان ندارد با ظلم ستیزی جاهلان ظاهرگرا فرق میکند. 🔹اینها فقط اهل ظلم به این و آن نیستند ظلم اصلی را به انقلاب مردم میکنند. چهل سال انقلاب را شکست میدانند چرا که آرمانها به تقریرشان رخ نداد. بیانیه گام دوم را یک دروغ بزرگ میفهمند. ربطی به مدرک و سواد و مقاله و کتاب ندارد اینها حوادث و وقایع و رخدادها را بر اساس حق نمی‌شناسند بر اساس ظاهر تقریر میکنند. 🔹معمولا ابزار دست انگلیس و آمریکا و خلاصه دشمن هوشمند دنیاخواهند. این جریان محل خیزش و رویش ابن ملجم ها است. ببینید شهید مطهری را چه کسانی و چرا کشتند. 🔸برپا @saraeer
📜با کدامین کارنامه حکمرانی، سودای جهانگشایی داریم؟ 🔻مهدی نصیری: 🔹 آیت الله علیرضا اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و عضو فقهای شورای نگهبان و امام جمعه قم و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و ... و .... اخیرا اظهار داشته اند: «حوزه باید پاسخگوی هفت میلیارد بشر باشد؛ نمی توان بعد از تحولات جهان کار کرد؛ بلکه باید قبل از آن برنامه ریزی های لازم را انجام داد.» (حوزه‌نیوز) پیرامون این سخنان چند نکته قابل ذکر است: 🔹1. این گونه حرف زدن از مصادیق غلو و مبالغه گویی غیر منطقی است که در امر دین و مقدسات زیانبار تر از عرصه های دیگر است. آیا واقعا حوزه ما سرشار از پاسخ های متقن و منقح و علمی برای مشکلات بشریت و دنیاست؟ ما که در پیش پا افتاده ترین مسائل فقهی خود مانند وقت نماز صبح تا مهمترین مساله کلامی و فلسفی مان یعنی توحید، اختلافات در حد تضاد و تناقض داریم؟ 🔹و البته همان طور که در کتاب «عصر حیرت» توضیح داده ام چنین اختلافات و تحیرهای نظری و فقهی و کلامی از لوازم عصر غیبت و شرایط عدم دسترسی به هادی و فصل الخطاب معصوم است که لازم است فقها و عالمان شیعی پیوسته متذکر این امر باشند و از بلندپروازی های اصلاح گرانه و انقلابی بر حذر باشند. . 🔹2. ما به ازای عملی ما در قبال شعارها و ادعاهایمان برای عرضه به دنیا چیست؟ کشوری مملو از مشکلات عدیده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و....با قوای سه گانه ای گرفتار ضعف های اساسی ایده ای و ساختاری و مدیریتی و انضباطی و ...؟ کشوری گرفتار دوقطبی های مزمن فرساینده و ویرانگر اجتماعی و سیاسی با کاهش حضور مردم در میدان انتخابات و سطوح بالای طلاق و اعتیاد و کاهش زاد و ولد و بیکاری و فقر و تورم لجام گسیخته و شکاف طبقاتی و گرفتار در چنبره اژدهای هفت سر فساد و چپاول بیت المال و مسئولان اشرافی و... ؟ 🔹البته این حرف به معنای انکار نقاط قوت و دستاوردهای جمهوری اسلامی نیست اما به نظرم این حجم از دستاوردها و نقاط قوت هنوز به سطحی نرسیده که با اتکای به آن بتوان به دنیا فخر فروخت و ادعای ام القری بودن نه تنها برای جهان تشیع و جهان اسلام که برای کل جهان و بشریت را کرد! 🔹3. جایگاه اصل انتظار و مهدویت و ضجه های تاریخی شیعه در دعای افتتاح و ندبه و هزاران آیه و روایت در این موضوع، در این نوع نگاه که این قدر اعتماد به نفس در طرح وعده تمدن سازی و اصلاح عالم پیش از ظهور و یا مقدمه ظهور دارد (که البته ظهور متوقف بر چنین اصلاحات بلندپروازانه ای نیست)، کجاست؟ 🔹به نظرم نقطه قوت اغلب مسئولان جمهوری اسلامی به خصوص روحانیون و حوزویان آنها در فن خطابه و عبارت پردازی و بلیغ گویی، از جمله عوامل ضعفها وکاستی ها در تمام سالهای پس از انقلاب بوده است چه آن که این توانایی، امر را بر آنان مشتبه کرده و احساس می کنند که با سخندانی و سخنرانی (به خصوص وقتی به زیور طبع و پخش و نمایش در رسانه های مکتوب و صوتی و تصویری آراسته می شود) مسائل و امور جامعه، تمشیت و حل و فصل، و رضایت عامه جلب می شود، در حالی که واضح است وقتی در مقام حرف قوی و در مقام عمل ضعیف باشیم خود از اسباب تضعیف و ادبار ملک است. 🔸کانال نویسنده @saraeer
📜توصیه سیدحسن نصرالله برای شب قدر 🔻سیدحسن نصرالله: 🔹شب قدر واجب و مهم نیست که جوشن، ابوحمزه، افتتاح، کمیل، دعای توبه و فلان مناجات و دعاهای کوچک و دعاهای بزرگ را بخوانیم. لزومی ندارد. اگر توانستیم روی دو سه دعا تمرکز کنیم و آسوده‌خاطر وقتی به آن‌ها اختصاص دهیم و با آرامش و حزن و غم بخوانیمشان قطعا می‌توانیم دستاورد بسیار بزرگی از شب‌های قدر و شب‌های ماه رمضان داشته باشیم، تا این‌که بیاییم یک برنامه‌ی سه چهار ساعته بریزیم و جسم و جان و عقل و قلب خود را خسته کنیم و مدام در عجله باشیم و هیچ چیز دستگیرمان نشود و روی هیچ چیز تمرکز نکنیم و هیچ چیز نفهمیم. 🔸نصرالله.آی.آر @saraeer
📜تاراج اقتصادی کشور و بی‌کفایتی مسئولان و سکوت روشنفکران و روحانیت 🔻عبدالحسین خسروپناه: 🔹متاسفانه کار از گرانی گذشته است و شاهد تهاجم و ناتوی اقتصادی در کشوریم؛ این تاراج اقتصادی، کارشناسانه زاییده بی‌کفایتی مدیران اجرایی از سطح کارمندان تا وزیران است و نیز نفوذ مافیای قدرت داخلی و خارجی، ساختارهای معیوب و فسادزا، ضعف نظارتی و رسیدگی نکردن به پرونده‌های تفحص و سکوت روشنفکران و روحانیت که از هر بابی سخن می‌گویند مگر درد و گرفتاری‌های مردم. 🔸کانال نویسنده @saraeer
📜امیرالمومنین و فضای آزاد سیاسی! 🔻سلمان کدیور 🔹در دولت علوی، زندانی سیاسی، دیده نمی‌شود. فهم این امر برای ما که ادعای حکومت علوی داریم بسیار مهم است. اینکه حاکمیت چگونه با مخالفین و منتقدین خود برخورد می کند. این روش و منش باید الگوی امروز ما باشد. 🔹این بدان معنا نیست که در حکومت حضرت، کسی مرتکب جرم سیاسی علیه حکومت نمی‌شد، بلکه به عکس، در آن دوره به دلیل فتنه خوارج، شورش طلحه و زبیر، و شرارت‌های معاویه، اوضاع جامعه از نظر سیاسی بسیار ملتهب بود، به خصوص که چون خوارج و اصحاب جمل، از میان یاران حضرت انشعاب پیدا کردند و با تبلیغات گمراه‌کننده‌ی ضدِ حضرت، عضو گیری می‌کردند، ارتکاب جرائم علیه حکومت فراوان اتفاق می‌افتاد. 🔹آن گروه‌ها، پس از شورش مسلحانه، با مقابله‌ی حضرت و جنگ رو به رو شدند، ولی قبل از آن، زندانی نداشتند در حالی که برخی از آن‌ها به حضرت دشنام می‌دادند، برخی دیگر به نشر اکاذیب و تشویش اذهان می‌پرداختند، برخی هم تجمعات علیه حکومت تشکیل می‌دادند و... 🔹شگفت آور است که در آن شرائط حادّ امنیتی و سیاسی، حتی نام “چند نفر” که زندانی شده باشند، دیده نمی‌شود! در حالی که مخالفان، افراد سرشناسی بودند و حبس آن‌ها در تاریخ ثبت می‌شد. شگفت آورتر آنکه در همان اوضاع، افراد متعددی از مسئولان دولت منصوب خود امیر المومنین به دلیل تخلفات خود، در زندان بودند! 🔹کثیر حضرمی، می‌گوید فضای آزاد سیاسی به حدی بود که در مسجد کوفه، گروهی علیه امیرالمؤمنین که حاکم حکومت بود، صحبت می‌کردند و یکی از آن‌ها قسم خورد که حضرت را خواهد کشت، من او را گرفتم وخدمت حضرت آوردم حضرت فرمود: آزادش کن! توقع‌داری که قبل از اقدام به قتل، او را بکشم!؟ گفتم: به شما اهانت می‌کرد! فرمود: تو هم به او اهانت کن یا رهایش کن. 🔹این را بگذارید کنار قوانین خودمان که جرمی به نام توهین به مقامات در دادگاه ها داریم. حضرت امیر اصلا چنین تخلفی را جرم نمی دانستند. 🔹نکته بسیار حیرت انگیز دیگر که امروزه یک عرف پذیرفته شده امنیتی است، حضرت امیر .ع. آن را ظلم می دانست. امروزه حکومت‌ها معمولاً، مخالفان را پیش از اقدام علیه حکومت دستگیر می‌کنند، سایت هاشان را تعطیل می کنند، رهبرانشان را بازداشت می کنند، تا فرصت اقدامات ضد حکومتی را از آنان بگیرند، ولی امیرالمؤمنین شیوه‌ی دیگری داشت. 🔹مثلاً خرّیت بن راشد، سر به عصیان برداشت و خروج کرد، برخی اصحاب اصرار داشتند که حضرت او را دستگیر کند و حتی در این باره به حضرت اعتراض کردند، ولی پاسخ حضرت این بود که تا جنایتی اتفاق نیفتاده نمی‌توان کسی را زندانی کرد، و الّا باید زندان را از متهمان پر کنیم: انا لو فعلنا هذا لکل من نتهمّه من الناس ملأنا السجون منهم. 🔹یا روایاتی مبنی بر اطلاع حضرت از نقشه ابن مجلم برای قتلشان و امتناع ایشان از قصاص پیش از جنایت آن ملعون، همگی سیره ای را نقش کرده که امروزه برای ما عجیب می نماید. 🔹امیرالمومنین تا لحظه ای که دشمنان دست به اقدام عملی نمی زدند، یا دست به سلاح نمی بردند، با آنها درگیر نمی شد. 🔸کانال فلاخن @saraeer
📜خطر خودی‌ها/ عدالتخواهانی که علی (ع) را کشتند- ۲ 🔻علی مهدیان: 🔹در سخنرانی رهبری با دانشجویان یک کلیدواژه مهم در فضای دینی را معادل مطالبه گری قرار دادند. و آن مفهوم نهی از منکر بود. جالب است که یکی از مهمترین جریانهای انقلابی صدر اسلام که مفهوم نهی از منکر را در دست گرفت جریان خوارج بود. تحلیل‌های مهمی درباره کافر بودن یا نبودن کسانی که مرتکب منکر میشوند در این جریان شکل گرفت. علت تکفیر یا ضد انقلاب شمردن این و آن نیز همین نکته بود. عمدتا نهی اینها نیز ناظر به منکرات در ساحت حکومت بود. کسانی که در تاریخ میگردند که کجای تاریخ اشاره شده که خوارج عدالت‌خواه بوده اند همین کلیدواژه نهی از منکر که رهبری بیان کردند برایشان کافی است. 🔹برای ما از عدالت خواهی امیرالمومنین گفته اند اما از عدالت خواهی خوارج نگفته اند. این باعث شده که مشکلات جدی را در تاریخ عدالت خواهی خود مشاهده کنیم. شکست و انحراف جنبش مشروطه را باید ناشی از همین خطا قلمداد کرد. جنبشی که با عدالت خواهی آغاز شد و دم در سفارت انگلیس تمام شد. 🔹اگر بگوییم عدالت خواهی که اراده ولی خدا و اراده دشمن در آن مشاهده نشود باعث میشود که آن مشروطه خواه یا بفرمایید عدالت‌خواه خبیث شلوار خود را پایین بکشد و روی بدن شیخ فضل الله ادرار کند و در نهایت خروجی این عدالت خواهی ، رضا شاه است، شاید کسی باور نکند. 🔹رهبری در جایی میگوید: «یکی از کسانی که در راس خوارج بود کسی است به نام ذوالثدیه، این در زمان پیغمبر در جنگ حنین وقتی پیغمبر ص داشتند غنائم حنین را تقسیم میکردند بین مسلمانها ، این خودش را رساند به پیغمبر ص، صدا زد که «یا رسول الله اعدل»، عدالت را مراعات کن....» «کتاب بصیرت و استقامت انتشارات صهبا» 🔹درگیری این جماعت با عثمان را نیز از همین منظر باید دریافت. بی عدالتی و فساد نظام عثمانی. و متاسفانه هیچ کس نمیپرسد عدالت علوی با چه منطقی مخالف شورش مقابل نظام عثمانی بود؟ 🔹اساسا دین به گونه ای جامعه را بار آورده بود که همه مسلمین به صورت خودآگاه و ناخودآگاه متوجه این بودند که همه آرمانها را در مفهوم عدالت باید قرار داد. اندیشمندان مسلمان در این باره کتابها نوشته اند که عدالت در مرکز اندیشه دینی است و بحث از عدالت خداوند بر این پایه و بستر مطرح شده. که یک سر این مباحثات نیز اشعری ها هستند که امتداد خوارجند به قول شهید مطهری. 🔹در اندیشه شهید مطهری و رهبری ویژگی اصلی این جریان غلبه احساسات بر آگاهی و فهم است. دردی که در سخنان رهبری با دانشجویان تاکید شد. علت بد دهنی و توهین و بی اخلاقی در این جماعت و همینطور در اختیار جریان اموی و یزیدی و زبیری قرار گرفتنشان همین است. 🔹به نظرم نقد عدالت خواهی و انقلابی گری در کشور برای امروز ما که بنا است جوانان انقلابی زمام کار را به دست بگیرند مثل نان شب واجب است. 🔹البته ظاهراً دوستان علاقه دارند مفهوم عدالت خواهی را در قوطی کبریت یک جریان سیاسی اجتماعی خاص در کشور محصور کنند و این نیز برای رشد و بالندگی عدالت خواهی در کشور خطرناک است. 🔸بر پا @saraeer
📜حیرت یا مجاهدت؟ انفعال یا امید و اقدام؟ 🔻محمد ایمانی: 🔹برادر ارجمندم، جناب آقای مهدی نصیری در نقد این سخن آیت الله اعرافی که "حوزه باید پاسخگوی هفت میلیارد بشر باشد؛ نمی توان بعد از تحولات جهان کار کرد؛ بلکه باید قبل از آن برنامه ریزی های لازم را انجام داد"، نوشته اند: 🔹"با کدامین کارنامه حکمرانی، سودای جهانگشایی داریم؟ آیا واقعا حوزه ما سرشار از پاسخ های متقن و منقح و علمی برای مشکلات بشریت و دنیاست؟ ما که در پیش پا افتاده ترین مسائل فقهی تا مهمترین مساله کلامی و فلسفی مان یعنی توحید، اختلافات در حد تضاد و تناقض داریم؟... چنین اختلافات و تحیرهایی از لوازم عصر غیبت و شرایط عدم دسترسی به هادی و فصل الخطاب معصوم است. 🔹ما به ازای عملی ما در قبال شعارها و ادعاهایمان برای عرضه به دنیا چیست؟ کشوری مملو از مشکلات عدیده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و....با قوای سه گانه ای گرفتار ضعف های اساسی ...؟ کشوری گرفتار دوقطبی های مزمن فرساینده و ویرانگر با کاهش حضور مردم در میدان انتخابات و سطوح بالای طلاق و اعتیاد و کاهش زاد و ولد و بیکاری و فقر و تورم لجام گسیخته و شکاف طبقاتی و گرفتار در چنبره اژدهای هفت سر فساد و چپاول بیت المال و مسئولان اشرافی و...؟". 🔹در این که با ببرخی آرمان ها - چه در حوزه نظریه پردازی و چه در حوزه عمل- فاصله داریم، تردیدی نیست. علت را باید در کم کاری، غفلت یا دنیازدگی جست و جو کرد؛ این موانع، همان است که نگذاشت حکومت امیر مومنان (ع) به پنج سال برسد، به حکمیت تحمیلی ختم گردید و مانع از تشکیل حکومت توسط ائمه معصومین (ع) شد. همین مهیا نبودن بسترهای سیاسی و اجتماعی و معرفتی است که موجب شده انقلاب مهدی موعود (عج) 12 قرن تاخیر بیفتد. 🔹اما داشتن نگاه صفر و صدی، رهزن عقل و دین است. تصور این که عملکرد مجموعه نظام بی عیب بوده و همه چیز برای ظهور مهیاست، نادرست است؛ همچنان که تصور ناکامی مطلق، خلاف حقیقت است. بلکه اگر منصفانه و مصون از تبلیغات دشمن قضاوت کنیم، کفه موفقیت ها چند برابر سنگین تر از ناکامی هاست. 🔹اگر شاهد کم کاری و کم فروشی و قصور یا خیانت برخی خواص در ادوار مختلف بوده ایم که عصر ظهور را به تاخیر انداخته، در عین حال شاهد عمیق ترین، بیشترین و بی سابقه ترین شکوفایی نیروها و توانمندی های جبهه مومن به مهدویت بوده ایم؛ حقیقتی که بلا شک، بشارت نزدیک تر شدن دوران ظهور را می دهد. 🔹هرگز جبهه حق در طول تاریخ 300 هزار شهید پا به رکاب (و چندین برابر آن، مهیای مجاهدت و شهادت) به خود ندیده. کمّیت و کیفیت مدافعان حرم و دیگر نیروهای جوان و مومن انقلابی که در بخش های مختلف، منشا خدمات معجزه آسا شده اند، در تاریخ بی نظیر است. همچنان که گسترگی جغرافیایی این نیروها و قدرتشان در شکست پیاپی مستکبران عالم کم سابقه است. 🔹کسی منکر اشکالات، نواقص و تخلفات نیست. علت اصلی هم عدم تمکین یا اهتمام کافی به هدایت های ولی فقیه است. اما در عین حال موفقیت های بزرگی هم به دست آمده که در چند قرن اخیر بلکه کل تاریخ ایران بی سابقه است. از موفقیت های بزرگ فنی و علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی و خدمت رسانی و محرومی زدایی که بگذریم، درحوزه اجتماعی، فرهنگ سازی و تمدن سازی نیز برخی کارکردها بی نظیر است 🔹آخرین شاهد، کارکرد موثر در مبارزه با کرونا و پیامدهای آن در مقایسه با اغلب کشورهای پیشرفته است. این در حالی است که ما در معرض تحریم گسترده قرار داریم. همچنان که اهتمام کم نظیر نظام در صیانت از مردم به چشم آمد، عمق و گستره همدلی و کوشندگی اجتماعی (مجاهدت جمعی)هم درخشید 🔹بی تردید،اگر جمهوری اسلامی نبود،نه آن توانمندی برای مبارزه با بیماری وجود داشت و نه این همدلی شکل می گرفت؛ چنان که در دنیا دیدیم.بله اگر برخی غفلت ها و انحرافات خواص نبود، از این ظرفیتها ده ها برابر بیشتر می شد استفاده کرد، اماهمین ظرفیت ها و فرصت های کم سابقه نیز به برکت نظام و کوشندگان حوزه ها (ونه طیف منفعل)فراهم شده است 🔹حتماجناب آقای نصیری نیز عمده عرائض نگارنده را تایید می کنند و احتمالا دیدن برخی نارسایی ها و معایب مهم،موجب نپرداختن به دستاوردهای بزرگ و بعضا منحصر به فرد شده که با همه نواقص، اصلا قابل قیاس با وضعیت فقدان انقلاب و نظام انقلابی نیست. 🔹کارکرداجزاءنظام را همواره باید نظام تراز اسلامی تطبیق داد و ناکارکردی ها یا بد کارکردی های را اصلاح کرد؛این یک مسئولیت مهم است. اما ضمنا هرگز هم نباید از یاد برد که قبل از انقلاب در چه قهقرای همه جانبه ای بودیم. همچنان که در مقام مقایسه با مجموعه عملکرد نظام های مختلف سیاسی،به مراتب موفق‌تر بوده ایم. تبیین ابعاد این موضوع طبعا نوشتاری مستقل و مبسوط می طلبد 🔹و بالاخره این که اگر بر اشکالات نباید چشم بست، نباید هم از جنگ رسانه ای و نرم دشمن هم که"امید و اراده و اقدام مومنانه"راهدف گرفته، غافل شد @saraeer
📜عارضه‌های گفتمانِ مهار عدالتخواهی 🔻روح الله رشیدی: 🔹تا جایی که به مسئلۀ عدالت مربوط می‌شود، گفتمانِ مسلطِ فضای دینی و سیاسیِ اخیر، معطوف به مهار عدالتخواهی بوده است. اصل برای اغلب سیاسیون و مشاهیر منبری و قوای رسانه‌ای منتسب به نظام، بر این بوده که باورها، انگیزه‌ها و رویکردهای عدالتخواهانه و کنش‌های ضد بی‌عدالتی، تعدیل و در نهایت، تعطیل شود. حتی نگاه‌های به ظاهر اصلاحی نیز در نهایت، با هدف توقف جریان عدالتخواهی شکل گرفته است. 🔹اگر گروه‌هایی از جوانان دردمند و آرمان‌خواه، در مسیر عدالتخواهی، خودآئین می‌شوند، قطعاً یکی از عواملش، سرخوردگیِ ناشی از رویکرد سلبی و گفتمانِ معطوف به مهار عدالتخواهی و اراده‌های گسترده برای منصرف ساختنِ آنها از سوی چهره‌های سیاسی و مذهبی است. این گروه‌ها، در جمع خواص جامعه، کمتر کسی را می‌یابند که انگیزه‌های عدالتخواهانه‌شان را با او همخوان ببینند و رشد دهند. هرچه هست، تفاسیرِ روبه‌پایین و فروکاهنده از عدالت است و بس. 🔹روزگاری، خیزش انگیزه‌های عدالت‌طلبانۀ نسل جوان ایرانی، با معارفِ امثال شهید بهشتی، شهید مطهری، دکتر شریعتی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله خامنه‌ای گره می‌خورد و توسعه و تعمیق می‌یافت. معارفی رو به‌جلو، که نه تنها درصدد منصرف ساختن جوانان از پی‌جوییِ عدالت و مبارزه با بی‌عدالتی نبود، که حتی آنها را تجهیز می‌کرد و مانعِ فروغلتیدنشان در دامِ چپ‌گرایی و تحجر می‌شد. 🔹در دورۀ اخیر، اما هرکس از راه رسید، دم را غنیمت شمرد و با لطایف‌الحیل، کوشید تا انگیزه‌های عدالتخواهانه را مهار و عدالتخواهان را منصرف و حتی منکوب کند. گفتمانِ مهار عدالتخواهی، با تکنیک‌هایی نظیر «تهدیدمحوری»، «امنیت‌زدگی»، «مقدس مآبی»، «دوگانه‌سازی»، «بزرگنماییِ پاره‌ای حرکات تخریبیِ شبه‌عدالتخواهانه» و «دستاویز قرار دادنِ پاره‌ای گرایشاتِ غیردینیِ عدالتخواهانه» پیش می‌تازد. آنچنان که حتی وقتی رهبر انقلاب در یک فراز مهم، از «ضرورت بالا نگه داشتنِ پرچم آرمانخواهی و مطالبه گری با ملاحظۀ مراقبت از آسیب ندیدن نظام» در گفتگوی رمضان 99 با دانشجویان، سخن می‌گوید، گفتمانِ مهار، بی‌توجه به پایۀ اصلی این سخن (ضرورت تداوم عدالتخواهی و مطالبه‌گری) بلافاصله وجهِ تهدیدی و قیدِ «مراقبت از آسیب دیدن نظام» را برجسته می‌کند تا زمینه را برای تداوم مهار عدالتخواهان در حال و آینده آماده نگه داشته باشد. 🔹در همین دیدار، ایجاد تمدن نوین اسلامی هم‌ردیف با «عدالتخواهی و مبارزه با فساد» از مظاهر آرمانخواهی یاد می‌شود. معنای این هم‌نشینیِ مفهومی، برای اهل صدق روشن است؛ اما گفتمانِ مهار عدالتخواهی، عمیقاً فارغ از دغدغۀ اصلاحِ امور و رشد جامعه است و در خوش بینانه‌ترین حالت، به هدفی مانند «تحقق تمدن نوین اسلامی» به مثابۀ امکانی برای لفاظی و حرّافی نگاه می‌کند تا طرحی روی زمین که قرار است از طریق عدالت‌گستری و رفع فساد، محقق شود. 🔸کانال ابتدا @saraeer
📜فلسطین و عالمان اسلامی 🔻مجتبی الهی خراسانی: 🔹اگر جهان اسلام بخواهد برای آینده خود تصویری روشن و جذاب از تمدن اسلامی شامل مجموعه‌ای از کشورهای اسلامی و ملل مسلمان ترسیم کند که در تراز شایسته فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در کنار یکدیگر، و با تعامل و گفتگو و همزیستی همدلانه زندگی می‌کنند، قطعاً چنین آینده‌ای فقط و فقط با نبودن اسرائیل ممکن خواهد بود. 🔹اسرائیل در چند دهه گذشته چونان غده سرطانی بوده که هر از گاهی دولتمردانی را در کشورهای اسلامی به تطمیع یا تهدید، و به صورت سری یا آشکار همچون سالیان اخیر، با خود همراه ساخته است. 🔹اگرچه مظلومیت ملت فلسطین و تاریخ پر غصه دردناک یک ملت اخراج شده و در بند با همه گونه محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی، برای دشمنی و ستیزه مسلمانان با اسرائیل کافی است، اما قطعاً متفکران اسلامی در سراسر دنیا و به خصوص رهبران مذاهب اسلامی و اساتید معاهد، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها و مجامع علمی جهان اسلام، نقشی یگانه در بیدارسازی وجدان عمومی، اتخاذ تدابیر فرهنگی، زمینه سازی سیاسی و فشار افکار عمومی ملت‌ها بر دولتمردان کم و بیش مرتبط یا هراسناک از رژیم سفاک صهیونیستی دارد که بسیار حایز اهمیت است. 🔹پس از ناکامی‌های پی در پی ایدئولوژی مارکسیستی و کارهای دستی جنبش‌های قومیت‌گرایی عربی یکی دو دهه است جنبشی از جوانان متعهد چهارچوب و اصول اسلامی با گرایش‌های مذهبی و سلایق فکری گوناگون راه حل را در مبارزه همه جانبه و مقاومت در همه ابعاد در برابر رژیم غاصب صهیونیستی یافته‌اند. 🔹اما توسعه این جریان و قدرت یافتن این جنبش‌ها در میان ملل مسلمان نیازمند پشتیبانی فکری و هدایت عقیدتی و تبیین مذهبی مقاومت و وجوب آن توسط عالمان اسلامی است و این رسالت حوزه‌های علمیه شیعه را به عنوان پرچمداران مکتب اهل بیت علیهم‌السلام دو چندان می‌سازد. 🔹آنان که پرچم امامان معصوم و جانشینان بی‌بدیل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر دوش می‌کشند و زمینه فکری و عقیدتی و فرهنگی جوامع را برای ظهور منجی موعود آماده می‌سازند، بیش از دیگران مسئولیت پشتیبانی و راهبری فکری جریان مقاومت اسلامی در سراسر جهان را برعهده دارند. 🔹حمایت از مقاومت اسلامی فلسطین توسط عالمان شیعه، امری مستحدث و پس از انقلاب اسلامی ایران نیست، بلکه مورد اتفاق علمای نجف و قم و مشهد بوده است. 🔹بسیار پیشتر به هنگام جنگ‌شش روزه اعراب و اسراییل، آیت‌الله میرزا جواد تهرانی در سر درس خود گفته بود: کاش در صحرای سینا بودم و حداقل خاک کفش سربازان مسلمان مصری را پاک می‌کردم! اعلامیه‌ها و مجالس متنوع علمای قم و نجف و مشهد و مجالس مراجع و علمای حوزه در محکومیت اقدامات رژیم غاصب صهیونیستی، در دفتر تاریخ و آلبوم تصاویر این حوزه‌ها ثبت است. 🔹انقلاب اسلامی ایران این بیداری را از حاشیه به متن آورد و  وجه ثابت حوزه‌ها و شعار جوامع مسلمان تبدیل، و امام خمینی (قدس سره) با اعلام روز قدس، توجه به این مسئله را جزئی از تقویم سالانه کرد و اکنون مقام معظم رهبری، مرشد مقاومت اسلامی به حساب می‌آید. 🔹پاسداشت این دستاوردها می‌سزد خط مسئولیت و آگاهی‌بخشی عالمان حوزه و حمایت‌های گوناگون از خط مقاومت، پررنگ‌تر و مبتکرانه‌تر از پیش باشد. 🔹ملل مسلمان، سخت مشتاق پیام‌های با طراوت، انگیزه‌بخش و مستند به تعالیم قرآن و سنت پیامبر و آموزه‌های اهل بیت پیامبر علیه‌السلام، برای بازیابی عزت خود، و بیرون کشیدن دشنه صهیونیسم از جگرگوشه خود – فلسطین – هستند؛ این اشتیاق را بی پاسخ نگذاریم. 🔸شبکه اجتهاد @saraeer
📜فقر معرفتی در عدالت و ولایت 🔻سیدفرید حاج سیدجوادی، استاد حوزه: 🔹 بحث‌هایی که این سالها بر سر نسبت میان حکومت ولایی و عدالت بر سر منابر و نیز در رسانه‌ها پیدا شده، اگر چه جذابیت رسانه‌ای بالایی دارد، اما غالبا فاقد محتوای معرفتی درخور توجه است. حامیان سویه ولایت، معمولا با استناد به مطلقه بودن ولایت‌فقیه، هرگونه کنش و جنبش اجتماعی و سیاسی را در چارچوب و امتداد پذیرش ولایت رهبری می‌پسندند و هرگونه تکاپوی کنشگران را که نشانه‌های واضحی از همسویی و تایید در بیانات رهبری نداشته باشد، انحراف در ولایت‌پذیری قلمداد می‌نمایند. 🔹 در سوی مقابل عدالت‌طلبان، فلسفه برپایی حکومت اسلامی و یکی از مهمترین اهداف آن را اقامه قسط در جامعه می‌دانند و بر این باورند که کارنامه جمهوری اسلامی در زمینه عدالت نیازمند بازخوانی و نقد اساسی است تا راهی برای اصلاح روندهای حکمرانی به سوی عدالت گشوده شود. مطالبه گران عدالت طیف گسترده‌ای را از دلدادگان انقلاب تا دلبستگان به اندیشه‌های نومارکسیستی در بر می‌گیرند. با وجود گستردگی دامنه، جمعیت کنشگران آنها چندان پرشمار نیست و محدودیت حضور خود در رسانه‌های جمعی را با تلاش و تکاپو در رسانه‌های اجتماعی جبران می کنند. 🔹 فراسوی منازعات رسانه‌ای، شیعیان، «ولایت» و «عدالت» را به عنوان دو اصل مذهبی متمایز خود از عامه مسلمانان می‌شناسند. طبعا برای اجتناب از تقابل میان این دو اصل بنیادین مذهب، لازم است تبیین و تقریر نظری مناسبی از آنها ارائه شود که همسازی اصول مذهب را اثبات و تثبیت نماید. شوربختانه باید گفت منازعاتی این چنین، که عالمان دینی می‌توانند با حضور موثر خود، افکار و اندیشه‌های آحاد جامعه را به سرچشمه‌های هدایت رهنمون شوند، در بازار مجادلات قدرت و سیاست به تهدیدی برای باور دینی تبدیل شده‌است. واقعیت غیرقابل انکار آن است که ادبیات معرفت دینی ما در بنیادهای نظریِ چنین موضوعاتی رشدی متناسب با پیدایش مسائل و ابهام‎ها نداشته و در سالیان اخیر بیشتر به میوه‌چینی از تبیین‌ها دلخوش کرده‌‌ایم که در دهه‌های گذشته ارائه شده‌اند. 🔹 در سالهای پس از انقلاب، درباره عدالت چه در معنای الهیاتی آن و چه در ساحت اجتماعی آن محصول علمی درخور توجهی نداشته‌ایم، که پسندیده اصحاب اندیشه باشد. هنوز هم خوشه‌چین آثار شهید مطهری مانده‎ایم که عدل الهی را در پاسخ به پرسش‌ها و نیازهای فکری آن سالها ارائه شده بود. امتداد حکومتی مباحث ولایت نیز که امام خمینی – ره – ۵۰ سال قبل در ۱۳ جلسه تدریس فرمودند در سالیان پس از آن چندان بسط و تفصیل نیافت. آنچه امام تدریس فرمودند در اثبات اصل تشکیل حکومت به دست فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت بود، اما بسیاری از مسائل و فروعات آن باقی ماند که در سالیان پس از انقلاب با کم‌مهری حوزه‌های علمیه مواجه شد. شاید مهتمرین و مبسوط‌ترین مباحث حکومت در اسلام همان درس‌های آیت‌ﷲ منتظری در دهه ۶۰ باشد که با تغییر مناسبات ایشان با نظام مهجور ماند. 🔹 تا زمانی که ولایت و عدالت را در تراز فروعات فقهی و با مراجعه به شواهد تاریخی درنظر آوریم راهی برای تبیین نسبت میان این دو بنیاد مذهب تشیع گشوده نمی‌شود، چنانکه توحید و نبوت نیز با روش‌های فقهی و تاریخی قابل شناخت و تبیین نیستند. استناد به برخی شواهد تاریخی برای تقدم عدالت بر ولایت یا بالعکس، مناسب جدال‌های رسانه‌ای و سیاسی است، اما نیاز جامعه امروز ما بازشناسی نسبت میان این دو در حوزه اندیشه و معرفت است. جالب آنکه در سلسله نشست‌های «اندیشه‎های راهبردی» که در محضر رهبر انقلاب برگزار می‌شد، یک جلسه به عدالت اختصاص یافت و آنجا نیز معلوم بود، نظریه ای درباره عدالت در چنته نداریم. 🔹 امید آنکه، در پایان این منازعات که نشانه‌ای بود بر مساله خیز بودن عدالت در حکومت اسلامی، از رخوت فکری گذشته در این عرصه به نشاط و تکاپویی معرفتی برآییم. 🔸مباحثات @saraeer
📜شتاب در نقد! 🔻داود فیرحی: 🔹 19 اردیبهشت 99 و به همت انجمن اندیشه و قلم، گفتاری بود با عنوان؛ "فقه و روشنفکری دینی؛ ضرورت پل سازی". 🔹این گفتار به دلیل اهمیت موضوع بازتاب هایی داشت و نقدها و اعتراض هایی را بر انگیخت که همه نیکو است و ارزش بسیار دارد. سعی خواهم کرد در این باره بیشتر بدانم و باز هم بگویم و بنویسم. اما یک نکته منفی و متاسفانه برجسته نیز دیده می شود که ظاهراً در حال تبدیل شدن به عادت رایج است و اینجا بدان می پردازم و آن "عبورنقدها از عیار نقد" است؛ 🔹در منتخب قابوسنامه است؛ " اگر از گران سنگی و آهستگی نکوهیده گردی، دوست تر دارم تا از سبکساری و شتابزدگی ستوده گردی". شتابزدگی، اغلب، نکوهیده است و در حوزه نقد و علم، نکوهیده تر. قابل درک است که شبکه های اجتماعی همگان را به مطالب "فست فودی" عادت داده و ذائقة فرهنگی ما را تغییر داده است،لیکن سرایت آن به اصحاب قلم یاللعجب است؛ سلیقه عمومی جامعه ما مشهور به مشکل پسندی و تلاش در تشخیص اصیل از غیر آن بوده است و در حلقه های مباحث علمی نیز همواره توصیه می شد؛ "علیکم بالمتون لا بالحواشی؛ متن را بنگرید و از افتادن در تله حاشیه ها پرهیز کنید". 🔹سنت نقد دو قاعده نیکو داشت؛ نخست این که ناقد سعی می کرد عصاره ادعای نویسنده یا گوینده را با مراجعه مستقیم و استناد دقیق به متن یا گفتار، صورت‌بندی و ایضاح نماید؛ ثانیاً با طرح فروض و احتمالات ممکن، نقدهای وارده را در قالب "گزاره های شرطی" طرح و توسعه دهد. به عنوان مثال اگر مقصود و مدعا چنان باشد، چنین نقدی بدان وارد است. 🔹اما نقدها (بر فقه و روشنفکری دینی)بیشتر اعتراض بود در قالب نقد! طبق معمول، شبکه های اجتماعی و نشریات هرکدام به اقتضای سلیقه خود بخشی از متن را بریده و برجسته می کنند، لیکن از دوستان دقیق النظر انتظار می رفت که نقد و اعتراض خود را بر اصل مدعا و متن استوار نمایند و نه بریده جراید. از یکی دو تن از این دوستان اندیشمند پرسیدم که اصل گفتار را ملاحظه کرده اند یا نه؟ فرمودند؛ "اصل متن را مراجعه نکرده ام، از سایت ها و کانال های مختلف دیدم"!!! باری، بحث از نسبت فقه و روشنفکری دینی چنان ارجمند است که ارزش گفتگو و نقادی بسیار دارد. 🔸کانال داود فیرحی @saraeer
📜سوسیالیسم با چهره انسانی، اسلام با چهره رحمانی 🔻سعید حجاریان: 🔹اصطلاح «سوسیالیسم با چهره انسانی» در ادبیات سوسیالیست‌ها آشناست و مسبوق به سابقه. این اصطلاح در دهه ۱۹۶۰ از سوی الکساندر دوبچک و لودویک اسوبودا برای تغییرات بنیادین در سیستم کمونیستی چکسلواکی به‌کار گرفته شد. آن‌ها می‌خواستند ضمن حفظ مالکیت جمعی، حوزه‌های سیاست، فرهنگ و سبک زندگی را دموکراتیزه کنند 🔹اما، در کشور چکسلواکی ایده سوسیالیسم با چهره انسانی پایدار نماند و از دو سو مورد تهاجم قرار گرفت. از یک سو، کمو‌نیست‌های ارتدوکس در درون چکسلواکی و همچنین شوروی آن را نوعی تجدیدنظر در مبانی کمونیسم و چرخش به سمت سرمایه‌داری و لیبرالیسم قلمداد کردند. از سوی دیگر، کشورهای اروپای غربی و آمریکا آن را ابزاری برای بقای کمونیسم می‌دیدند و معتقد بودند سوسیالیسم اساساً نمی‌تواند چهره‌ انسانی به‌ خود بگیرد و این فریبی است برای دراز کردن عمر چکسلواکیِ کمونیست 🔹در ایران هم کمابیش چنین اتفاقی رخ داده است. بعد از دوم خرداد سال ۱۳۷۶، اصطلاحی تحت عنوان «اسلام رحمانی» صورتی اجتماعی به‌خود گرفت و پوسته مباحث تئوریک و درون‌گروهی را شکافت. قائلان به این قرائت از اسلام اعتقاد داشتند (و دارند) که این دین نه فرمان به قتل می‌دهد و نه قائل به کشتار جمعی است و می‌گفتند پیامبر اسلام به‌صفت رحمت‌ للعالمین آمده است و در یک کلام، رحمت خداوند بر غضب‌اش سبقت دارد 🔹این قرائت از اسلام هم از قضا با حملاتی مواجه شد؛ از دو سو! از یک طرف، مخالفان اسلام بودند که اعتقاد داشتند این دین اساساً با جنگ و خون‌ریزی ایران را فتح کرده و عملکرد جمهوری اسلامی را نیز شاهدی بر مدعای خود می‌گرفتند و صراحتاً می‌گفتند نمی‌توان بربریت را با پوششی انسانی نادیده گرفت. از طرف دیگر، عده‌ای خشکه‌مقدس بودند که اسلام رحمانی را نواختند و گفتند این مفهوم بنا دارد اسلام را لیبرالیزه کند و تا جایی پیش رفتند که صراحتاً اعلام کردند، اسلام قِتال دارد و شریعت دستور داده است: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» 🔹باید گفت، به‌لحاظ نظری و عملی به‌پایان منطق «چشم در برابر چشم»، «ما و آن‌ها»، «دشنام در برابر دشنام» و... رسیده‌ایم و نباید سنگر ثبات نسبی و همبستگی ملی را برپایه منطقی ناروشن از کف بدهیم و مردم را در مقابل مردم قرار دهیم و با تقابل گفتمانی، شکاف‌ها را افزایش دهیم 🔸کانال ورای حد تقریر @saraeer
📜دو گروه مخالف فلسفه اسلامی 🔻سید محمد جواد موسوی: 🔹مخالفان فلسفه اسلامی دو دسته اند: دسته اول مومنینی که به سبب وجود معارف و اندیشه های زیربنایی دین خود را از فلسفه (به معنای تفلسف) مستغنی می دانند. دسته دوم ملحدینی هستند که زخم خورده از استحکام پولادین فلسفه بوده و "علم زدگی" ایشان، سبب هجمه های تناقض آلود به علم شریف فلسفه شده است. 🔹گروه اول اگر مناسبات علم و دین را خوب و عالمانه برای خویش حل کنند درخواهند یافت که فعالیت فلسفی (تفلسف درباره اندیشه های زیربنایی) سبب رونق علم فلسفه و تدقیق و تحقیق محققانه معارف دینی خواهد شد. 🔹حکیم انقلاب در این خصوص چنین فرموده اند: "فلسفه‌ ملاصدرا فلسفه‌ای‌ عقلی‌، ذوقی‌ و شرعی‌ است‌ و در حقیقت‌ ملاصدرا فلسفه‌ عقلی‌ و ذوقی‌ را برمبنای‌ شرع‌ مقدس‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌ برای‌ او تعبد محض‌، مبادی‌ رسیدن‌ به‌ افکار عالی‌ فلسفی‌ بوده‌ است‌ و این‌ جریان‌ عظیم‌ و جوشان‌ و تمام‌ نشدنی‌ در دوران‌ ریاضت‌ به‌ روح‌ مقدس‌ وی‌ افاضه‌ و نازل‌ شده‌ است‌‌." (1386/ 07/ 09) 🔹گروه دوم نیز لازم است از قرن نوزدهم و بیستم جدا شوند و دریابند "انسان" قرن بیست و یکم در جستجوی معناست و فهم "معنای زندگی" محتاج تامل فلسفی. 🔹و فرمایش مقام معظم رهبری: " امروز آن چیزی که من در محیطهای عملىِ دانشگاههای اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملاصدرا و شیخ انصاری است. شیخ انصاری کارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حکمت الهی است. میگوید من میبینم امروز اینها تشنه‌ی ملاصدرا و شیخ انصاریاند. این برداشتِ یک استاد غرب شناسِ زبان‌دانِ مسلط به چند زبان اروپائی است که سالها هم در آنجاها زندگی کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامی هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستی است."( 1374/ 11/ 15) @elmetawhid @saraeer