📜گزارشی از وضعیت جلسات درس خارج فقه قم/ اختصاص ۷۲ درصد دروس خارج فقه به عبادات
🔻به گزارش خبرگزاری ایکنا:
🔹«حوزه سکولار» عنوانی است که پس از سخنرانی جنجالی حسن رحیمپور ازغدی در مدرسه فیضیه بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و بحث و جنجالها پیرامون آن بالا گرفت.. تا آنجا که برخی از مراجع تقلید علاوه بر پاسخگویی شفاهی به این سخنان، به انتشار بیانیه اقدام کردند. برخی از مراکز و تشکلهای رسمی حوزه نیز با انتشار پیام و بیانیههایی جداگانه این اظهارات را توهین به حوزه علمیه تلقی کرده و به انتقاد از آن پرداختند. سوای بررسی این مسئله که موافقان و مخالفان سکولاریسم در حوزههای علمیه چه استدلالهایی دارند و چه میگویند، بررسی آماری پراکندگی موضوعی جلسات درس خارج حوزه علمیه در سال ۹۷ بیانگر واقعیتهایی است که میتواند در مقام داوری مؤثر باشد.
🔸نگاهی آماری به جلسات درس خارج فقه
🔹در آغاز لازم به ذکر است که براساس موضوعبندی کتاب «شرایع الاسلام» فقه شیعه به ۵۲ باب تقسیم میشود. در یک تقسیمبندی کلی همه ۵۲ باب با دو عنوان عبادات و معاملات قرار میگیرند. عنوان عبادات مشتمل بر موضوعات ذیل است: طهارت، نماز، روزه، حج و عمره، خمس، زکات، اعتکاف، جهاد، امر به معروف. عنوان معاملات به سه گروه عقود، ایقاعات و احکام تقسیم میشود و دربرگیرنده ۴۲ موضوع است که از جمله آنها میتوان به نکاح، تجارت، قضاوت، رهن، اجازه، مضاربه، صلح، مزارعه، وکالت، عاریه، حدود، قصاص و دیات اشاره کرد. بخش معاملات شامل روابط حقوقی و قضایی جامعه است که انعکاس آن در قانون مدنی محسوس است.
🔹براساس نمایه دروس خارج فقه حوزه که در سایت شبکه اجتهاد منتشر شده است، ۱۸۰ جلسه درس خارج فقه در شهر قم برگزار میشود. یادآور میشود نمایه مذکور در حال بهروزرسانی است و برنامه دروس خارج بسیاری از مراجع و چهرههای سرشناس حوزه در آن به چشم نمیخورد. با انجام بررسیها مشخص شد از میان ۱۸۰ کرسی درس خارج فقه شهر قم، که اطلاعات آنها در سایت منتشر شده است، ۱۳۰ کرسی به بحث «عبادات» اختصاص دارد. از این میان ۲۲ کرسی در خصوص نماز، ۱۲ کرسی در خصوص طهارت، ۱۱ کرسی درباره حج، ۱۱ کرسی درباره خمس، ۱ کرسی به زکات و ۱ کرسی به روزه اختصاص دارد. ۷۴ کرسی نیز به عنوان عبادات اختصاص دارد که موضوع آن نامشخص است.
🔹بر این اساس روشن میشود حدود ۷۲ درصد جلسات درس خارج فقه شهر قم به بررسی عنوان «عبادات» اختصاص دارد که کمتر از ۲۰ درصد منظومه فقه شیعی را دربرمیگیرد. با اینکه بخش معاملات فقه تماماً ناظر به مسائل حکومتی و مناسبات حقوقی و اجتماعی مردم است، اما کمترین میزان جلسات درس خارج فقه به این موضوعات اختصاص دارد. این در حالی است که اساس نظام جمهوری اسلامی بر پایه مبانی فقه شیعه استوار است و سازوکار اداره جامعه را در درون آثار و نظارت فقهی جستوجو میکند.
🔹نکته جالب اینجاست که سایت اجتهاد در سال ۹۵ گزارشی از پراکندگی موضوعی جلسات درس خارج در کل کشور ارائه کرده است که بخشی از آن چنین است: «با مقایسه آمار دروس ارائه شده، بیشترین مباحث عبادات دارای بیشترین سهم از کل دروس هستند. شهر قم با ۵۸ درصد دروس در صدر این لیست قرار دارد. همچنین بخش کوچکی از مباحث نیز به عنوان مباحث جدید در حوزههای سراسر کشور تدریس میشود که امید میرود در آینده، این مباحث و کارآمد بخش بیشتری از مباحث حوزوی را به خود اختصاص دهند.» ظاهراً توجه بیش از حد به بحث عبادات و غفلت از موضوعات مورد نیاز جامعه مسئلهای است که سابقه چندین ساله دارد. با این حال خبرگزاری ایکنا این آمادگی را دارد تا در صورتی که آمار متفاوت و بهروزتری از وضعیت دروس خارج حوزههای علمیه وجود داشته باشد، آن را منتشر کند.
@saraeer
🔺سیدعلی میلانی در دیدار شایان مصلح: علمای اهل سنت باید سعه صدر داشته باشند؛ همانطور که بعضی اخبار از آنان به گوش ما میرسد و سعه صدر داریم.
@saraeer
📜فقه، تصوف و روشنفکری دینی
🔻رضا بابایی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹اگر بتوان برای روشنفکری دینی، تباری شناسنامهدار در تاریخ مسلمانان یافت، به گمان من عرفان و تصوف است. شریعتی میگوید مثنوی سه بار من را از خودکشی نجات داد. سروش بدون مولانا، چنین نامآور نمیشد. اگر عطار و سنایی و مولوی و محییالدین را از روشنفکران دینی بگیرند، گویی جوانکی بیپناه را در سنگستان تنهایی رها کردهاند. دلدادگی روشنفکری دینی به عرفان و تصوف، بیشتر از وام او به فلسفههای جدید نیست؛ اما اگر فلسفه و کلام، کالبد روشنفکری دینی است، تصوف و عرفان روح آن است؛ هم آنگاه که در موضع نقد و آسیبشناسی است و هم آنگاه که در مقام ایجاب و آفرینشگری است. روشنفکران دینی، آنجا که میخواهند دربارۀ حقیقت ایمان و نسبت دین با آن سخن بگوید، چیزی بیش از مثنوی مولوی و منطق الطیر عطار و حدیقۀ سنایی نمیگویند؛ حتی اگر این کتابها را نخوانده باشند یا مذاق عرفانی نداشته باشند.
🔹تصوف، گرایشی عام در همۀ ادیان است که میکوشد آموزهها و باورهای دینی را درونی کند و در برابر بسندگی به ظواهر بایستد. از همین رو است که دستگاه فقاهت بیش از هر دانش و گرایش دیگری به تصوف یا چیزی شبیه آن نیازمند است تا ظاهرگرایی متکلفانهاش را روحانی کند و جان بخشد؛ اما فقیهان این دوست را دشمن انگاشتند و برخی افراطها و نارواییها را در میان برخی صوفیان قدیم و جدید، بهانه کردند تا بر آنان بتازند. فقه، تصوف و فلسفه را رقیب میبیند؛ اما بهواقع شریعت بدون سامانههای معنویتگستر، قالب تهی میکند. تصوف، خرقه و خانقاه نیست؛ چنانکه فقاهت عمامه و نعلین نیست. یکی متولی قالب است و دیگری متعهد روحمندی آن. جنگ صورت و سیرت، جنگی است که در آن، پیروزی هر یک، شکست هر دو است.
🔹همدلی روشنفکران دینی با تصوف در تعریف دین و ماهیت ایمان، فقیهان را با آنان نیز نامهربان کرده است؛ زیرا در این تعریف، صورت و ظاهر باید خود را با سیرت و محتوا هماهنگ کند؛ نه برعکس که تا کنون بوده است. دین به روایت تصوف و روشنفکران دینی، ایمانمحور است و به قرائت فقه، شریعتمدار. بدین رو هر گونه سیرتگرایی، چه مذاق روشنفکرانه داشته باشد و چه ذوق عارفانه، صورتگرایی فقهی را میآزارد. همایشهای ضد تصوف در سالهای گذشته در قم، بیش از آنکه چند درویش و شماری خانقاه تعطیل را هدف گرفته باشند، جنگ نیابتی با آبای روشنفکری دینی است. غافل از آنکه حذف عرفان یا روشنفکری دینی، جا را برای شریعت فراختر نمیکند؛ بلکه نوعی از سیرتگرایی را مجال ظهور میدهد که دیگر هیچ نسبتی با هیچ نهاد داخلی(حوزوی یا غیر حوزوی) ندارد. جای خالی مثنوی را معراج السعاده پر نمیکند؛ نوبت را به عرفانهای شرق دور یا حتی کاسبان معنویت میدهد.
🔹ارتباط نزدیکتر و گستردهتر فقیهان با مردم کوچهوبازار و همۀ طبقات اجتماعی، که بیشتر علل جامعهشناختی دارد تا منشأ دینی، اقتداری بلندمدت به آنان بخشیده و مقام نظارت استصوابی بر دیگر علوم و گرایشهای دینی را نصیب ایشان کرده است. اگر این اقتدار که میراث تاریخی است، صرف حذف و طرد دیگران شود، نه مدیریت سرمایهها، بر منازعات بیشمار کشور میافزاید؛ کشوری که بیش از هر زمان دیگری نیازمند همگرایی و همدلی است.
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
@saraeer
📜استاد حوزه باید آسیب ها و چالش های شاگردان و حوزه را بشناسد
🔻علیرضا اعرافی در بیستمین اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم:
🔹نباید نگران از کم شدن ورودی ها داشته باشیم؛ بلکه باید نگران این باشیم در دنیایی که این همه نیاز وجود دارد و نیاز ها در سطحی بالاتر از گذشته است، افراد ممتاز را تربیت کنیم.
🔹حوزه ما زنده، پویا و فعال است. تعطیلات حوزه بیش از سایر مراکز علمی نیست و لذا مراقبت از اینکه تعطیلات زیادی در حوزه نداشته باشیم یک ضزرورت است.
🔹در حوزه سنت عمیق و ژرفی داشتیم که استاد مشعل فروزان و محور هدایت فرد است و همه ابعاد شخصیتی را توجه می کرده که امروز باید آن را تقویت و آنچه در باب هدایت علمی دنیال می شود را صیانت کنیم.
🔹معتقدم آزادی هدایت شده و هوشمند را هرچه بیشتر در نظام آموزشی عمق بخشیم در نتیجه خروجی آن انسان های بزرگ تری خواهند شد؛ این آزادی باید در سطوح پایین تر هم باشد و نباید فضای دروس عالی و خارج به سمت فضای کلاسیک و جدول شده برود.
🔹طلبه ما در فضای بدون راهنما، نباید رها باشد و استادان ما نقش جامع تربیتی و هدایت گری خود را ایفا کنند؛ استاد در نظام حوزه هم معلم است هم مشاور و راهنمایی که به همه ابعاد شخصیتی شاگرد توجه دارد.
🔹استاد باید فضای آسیب ها، مشکلات و چالش های شاگردان و حوزه را بشناسد و هوشمندانه و غیر مستقیم در صدد معالجه آن ها بر آید. استادی موفق است که از آسیب های اکنون حوزه و داش پژوهان آگاه باشد؛ چرا که عدم آشنایی به گسستگی فضای حوزه منجر می شود.
🔹احساس هویت حوزه ای در مواردی ضعف دارد و اینکه کسی به حوزه افتخار کند و خود را ریشه دار در اعماق تاریخ حوزه بداند، اگر کاهش یابد بسیار ضربه خواهیم خورد.
@saraeer
📜در صداوسیما اتاقی برای کنترل سخنران ها راه اندازی شود
🔻آیت الله علوی گرگانی در دیدار معاون پژوهشگاه صدا و سیمای قم:
🔹اگر در [تریبون] صداوسیما جمله و کلمه ای که به نفع دین نیست، گفته شود، موجب دردسر برای نظام و رهبری می شود، برای همین حفظ همچین مرکزی بسیار سخت است.
🔹در صدا و سیما اتاقی راه انداز شود تا بتواند سخنران و مقالات را کنترل کنند، تا گوینده هر سخنی را از طریق این تریبون عمومی نگوید.
🔹سخنرانی های که در صدا و سیما پخش می شود، براساس ضابطه و قواعد خاص باشد تا هر چیزی در تریبون گفته نشود.
🔹در این مرکز خیلی باید دقت شود تا هر سخنی از تریبون ملی منتشر نشود که فردا برای نظام درسر شود چون در دنیا پخش می شود و اگر منتشر شود، این را با عذر خواهی نمی توان جمع کرد.
@saraeer
📜در ایران طبقه متوسط نداریم/ افرادی مثل حداد عادل، مصباح یزدی و سروش جریان فکری در این مملکت را قطع کرده اند
🔻ابراهیم فیاض در نشست «طبقه متوسط در فراز و فرود تحولات ایران»:
🔹ما در ایران قشر یا طبقه متوسط نداریم و فقط دو طبقه اشراف و غیراشراف داریم. دلیلش هم این است که قشر متوسط قرار است قشر مبلغ باشد که تحول و تحرک اجتماعی داشته باشد. این قشر همچنین قرار است مولد باشد ولی ما چنین طبقه ای در حال حاضر در ایران نداریم چرا که ساختار معرفتی شکل گیری و چارچوب فکری این طبقه را هم نداریم و بنابراین هیچ وقت مولد نمی شویم.
🔹قشر متوسط موجود در کشور ما فرمالیستی است نه محتوایی؛ این قشر پایگاه اقتصادی پائین ولی پایگاه طبقاتی فرهنگی بالا دارد. به عقیده من ما امروز صاحب قشر متوسط دوپینگی و تزریقی هستیم. قشر متوسطی که واقعی نیست. مولدان ما هم که دارای فکر و تولید علم هستند اغلب به طبقه اول تعلق دارند. نمونه اش داریوش شایگان، سیدحسین نصر و امثال او. من افرادی مثل اینها را توریست فرهنگی می دانم. با اینکه کارهای مشترکی هم با مرحوم شایگان داشته ام، ولی به نظر هیچ وقت کارهایشان خروجی خاصی نداشته است. همچنین از نظر من افرادی مثل حداد عادل، مصباح یزدی و سروش جریان فکری در این مملکت را قطع کرده اند.
🔹متأسفانه امروز متفکران جامعه ما را سلبریتی هایی تشکیل می دهند که به ما می گویند چگونه فکر کنیم و چگونه زندگی کنیم. من فکر می کنم در جمهوری اسلامی به شدت اشراف زادگی رشد کرده است. یکی از مقوله های مهم در قشر متوسط عدالت طلبی است. کشورهایی که عدالت طلبی بالایی دارند، قشر متوسط هم دارند. مثلاً درصد این قشر و عدالت طلبی در آمریکا بسیار بالا است ولی مثلاً در روسیه که یک جامعه اشراف زاده است این رقم بسیار پائین است.
🔹در ایران درصد عدالت طلبی صفر است و طبیعی است که در چنین شرایطی رشد فکری به وجود نمی آید. این در حالی است که ما برای انقلاب، عدالت کردیم اما بعد از انقلاب همه چیز به یکباره به هم خورد و دیگر حرفی از بحث عدالت به میان نیامد. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم علیه عدالت طلبی کار کرد، چون شورای عالی انقلاب فرهنگی قبلاً شورای عالی انقلاب اجتماعی بود که بعد از انقلاب این شورا، انقلاب را مصادره کرد. نتیجه اش هم اینکه دانشگاههای امروز ما نسبت به دوره شاه غربزده تر هستند.
🔹ما در ایران قشر متوسط نداریم، قشر متوسط هر کشوری منحصر به خودش است و نمی توان قشر متوسط کشورها رابا یکدیگر مقایسه کرد. تا زمان انقلاب مشروطه ما سه طبقه اشراف، میانجی و قشر پائین داشتیم. قشر اشراف که شامل حکومتی ها می شد. قشر میانجی آخوندهایی بودند که کمک می کردند کمتر به مردم ظلم شود. قشر پائین هم که مردم کوچه بازار بودند. بعد از ورود رضاشاه و ورود نفت، برج سازی های شهری اتفاق می افتد ولی شهریت اتفاق نمی افتد. همین امروز هم ما در شهری به نام تهران زندگی می کنیم ولی قشر شهری نداریم.
🔸منبع: مهر
@saraeer
📜ادعای امروز را ببینیم یا رفتار دیروز را؟
🔻یکی از مخاطبان برای سرائر نوشت:
🔹سلام علیکم. جناب آیت الله علوی بروجردی طوری مدافع بحث و نتیجه گیری آزاد علما در حوزه علمیه قم شده اند که یادشان رفته که بخاطر صرف یک ابراز نظر تاریخی درباره حضرت رقیه توسط آیت الله خوشوقت در سال ۹۱ (صرف نظر از قضاوت درباره آن) چه بر سرشان آوردند و چگونه در اواخر عمر این عالم متقی درسشان را در مسجد اعظم تعطیل و آبروی ایشان را برده و از ورودشان به مسجداعظم جلوگیری نمودند! این مطلب همان موقع در سطح وسیعی از قول ایشان در سایتها منتشر شد و ایشان نیز در این سالها هیچگاه تکذیب نکردند! ادعای امروزتان را ببینیم یا عملکرد دیروزتان را؟!
🔸لینک خبر مورد اشاره:
yon.ir/TObHl
@saraeer
📜در جهان کو صاحب فهم درست!
🔸«متاسفانه پیشینیه حوزه های علمی ما، به دلیل این که جز در فقه واصول و گاه فلسفه، تخصص جدی نداشته، شغلهایی را از نظر تحقیق و نویسندگی و منبر ایجاد کرده، که ایجاب می کند در باره همه چیز اظهار نظر کند.»
🔻رسول جعفریان در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹آسیب شناسی بحث های مربوط به مفهوم علم، در بخش های کاملا تئوریک از یک طرف، و اخلاق علمی از طرف دیگر، یکی از اصلی ترین و ضروری ترین نیازهای همه جوامع علمی بویژه کشورهایی مانند ماست، شرایطی که معمولا فکر می کنیم عالمانه برخورد می کنیم، اما در واقع، و بسیاری از موارد، گرفتار دورهای عجیبی هستیم. جوامعی که با پیش فرضها و ساختارهای خیلی استوار روبرو بوده و محافظه کارانه علم را مدیریت می کنند، گرفتار آسیب های جدی در این زمینه می شوند.
🔹همه ما آگاهیم که پیراسته کردن مسیر دانش و استدلال، مدیون تقویت دانش منطق و رهایی از همج الرعاعی در تفکر و اندیشه بوده و هست. می دانیم که بحث مغالطه در منطق برای پیراسته کردن دانش بود، و اکنون که بحث های حوزه معرفت گسترش یافته، بررسی انواع مغالطه ها و نیز آنچه به حوزه اخلاق علمی مربوط می شود، نیازمند کاوشهای تازه و جدی تر است.
🔹از میان این آسیب ها می توان به این نکته توجه کرد که در این در جوامع علمی، آدم هایی هستند و رشد می کنند که تقریبا همه هنره هستند، به این معنا که هر چیزی را می توانند اثبات یا نفی کنند. اگر دلشان به طرف اثبات باشد، هزار و یک دلیل برای آن می آورند، و اگر دلشان به سمت انکار و نفی باشد، گردش بحث را چنان سامان می دهند که اساسا و گویی از روز الست، با آن مخالف بوده اند.
🔹اما این که چرا به این روز می افتند، یک دلیلش درست همین است که در هیچ رشته تخصص ای ندارند، بحث از موضوعات تاریخی یا عقایدی و کلامی، و حتی سیاسی و روز و یا هر چیزی به میان بیایید، جملاتی برای گفتن دارند که با روشهای جدلی طرح می کنند. این گروه ضمن این که تخصص ندارند، و اما از هر موضوعی چیزی می دانند، با استفاده از توانایی بیان، آنها را در کنار هم می گذارند و به آنچه می خواهند از انکار یا اثبات می پردازند. مسلما اگر از رشته تحصیلی این افراد بپرسید، پاسخ روشنی دریافت نخواهید کرد.
🔹متاسفانه پیشینیه حوزه های علمی ما، به دلیل این که جز در فقه واصول و گاه فلسفه، تخصص جدی نداشته، شغلهایی را از نظر تحقیق و نویسندگی و منبر ایجاد کرده، که ایجاب می کند در باره همه چیز اظهار نظر کند. این وضع، هرچند در سالهای اخیر با رشد بحث های تخصصی در حوزه، کمی تعدیل شده، اما همچنان وضع غالب حوزه دینی ماست که می بایست به آن توجه شود.
🔹طبعا آسیبی که از این زاویه، علم و دانش می بینید، جز این نیست که گرفتار نوعی هرج و مرج در استدلال و بحث علمی می شود؛ این که کسی بتواند در هر بابی یک مقاله ای بنویسد، این که کسی بتواند، با داشتن هر پیش فرضی، به اثبات یا انکار آنچه می خواهد مشغول شود، بیش از همه، ناشی از عدم باور اینها به نقش علم و دانش و جایگزینی آن با خواهش های درونی، غلبه مواضع عمومی حاکم، اراده وضع معیشت و مشغله روزانه و این قبیل امور دارد.
🔹ما برای پیشرفت چاره ای نداریم جز این که علم را از دست پیش فرض های اثبات نشده، و دلمشغولی های بی ریشه نجات دهیم، و اگر نسل ما به دلیل همه کاره بودن نتوانست از این وضع رهایی یابد، می بایست برای آینده فکر بهتری بکنیم، و بگذاریم دانش ما را از ورطه ای که در این تمدن گرفتارش بوده ایم، نجات دهد. این نصایح بیش از همه متوجه خود این بنده خداست، لطفا کسی به دل نگیرد!
@saraeer
📜اگر نگران دین هستید.../ نکته ای درباره همایش نقد تصوف
🔸«اگر موضوع، نگرانی دربارهٔ دین مردم است، باید بهجای دامن زدن به نفرتها و دور کردن دلها، فکری به حال مواضع، اجبارها و فتواهایی کرد که دین را در نگاه نسل جدید در تعارض با اخلاق و حقوق انسان قرار میدهد و آنان را به دامن معنویتها و عرفانهایی کاذب میکشاند.»
🔻سیدحمید حسینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹اقداماتی چون برگزاری همایش نقد تصوف اگر با اهداف علمی و بدون پیشداوری و جهتگیری خاص انجام شود بسیار مفید و مبارک است؛ ولی اگر قرار باشد با اعتبار حوزهٔ علمیهٔ شیعه شاهد عیبجویی و حمله به بزرگان فرهنگ، ادب و تمدن اسلامی باشیم و مجالی برای نقد واقعی، حضور دیدگاههای متفاوت، گفتگوی آزاد و بیان نقاط قوت و ضعف فراهم نیاید، نهتنها گام مثبتی برداشته نمیشود، بلکه حتی برگزارکنندگان نیز با نتایجی خلاف انتظارشان مواجه خواهند شد.
🔹آنگونه که از اظهارات مسئولان این همایش برمیآید ظاهراً نگرانی از تأثیر جذابیتهای عرفان و تصوف در انحراف جوانان و دور شدن جامعه از مسیری که آن را تنها راه حق و شرط انحصاری نجات میدانند، مهمترین دغدغه و عامل اصلی برای پیگیری و اجرای این برنامه بوده است.
🔹گذشته از اینکه چنین انگیزهای با فعالیتهای تبلیغی و حزبی سازگارتر است تا رخدادهای علمی، ای کاش کسانی که چنین دغدغهٔ مهمی را پیگیری میکنند با نگاهی به واقعیتها ابتدا به این پرسش پاسخ میدادند که آیا اموری چون مثنویخوانی و گرایش بخشی از جامعه به ادبیات عرفانی (که اغلب با پرهیز از مطالب نادرست اینگونه منابع، بر آموزههای اخلاقی و معنوی قرآن و سنت تمرکز دارد) در جذب افراد به دین و معنویت مؤثرتر بوده است یا در دفع آنها؟
🔹بله، در آثار و عقاید گروهها و دورههای مختلف منتسب به تصوف، اشتباههای فراوانی وجود دارد؛ همانگونه که در آثار متکلمان، فقیهان، محدثان و دیگر اصناف نیز میتوان خطاهای بزرگی را پیدا و برجسته کرد؛ ولی اگر موضوع، نگرانی دربارهٔ دین مردم است، باید بهجای دامن زدن به نفرتها و دور کردن دلها، فکری به حال مواضع، اجبارها و فتواهایی کرد که دین را در نگاه نسل جدید در تعارض با اخلاق و حقوق انسان قرار میدهد و آنان را به دامن معنویتها و عرفانهایی کاذب میکشاند.
@saraeer
📜آقایان علما! به ما بگویید کدام معصوم در چنین جایی اصحابش را جمع کرده؟/ آیا سفارش ائمه است که هیچ کس نفهمد این مبالغ چند صد میلیاردی از بودجه سالانه را آقایان چگونه خرج میکنند؟!
🔻سیدمهدی صدرالساداتی، فعال فضای مجازی با انتشار تصویری از اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه در مدرسه امام کاظم نوشت:
🔹من و خیلی از طلبه های دیگر از این حوزه نیستیم که اساتیدش امروز در آن کاخ دور هم جمع شدند و از دستاوردهای بیشمارشان گفتند و رفتند!
🔹آنها که هیچ ابایی نداشتند که با عمامه آنجا بنشینند و عکسهایشان را مردم ببینند! الله اکبر! این سیره پیامبر ص است که گردهماییش روی زمین مسجد بود و اجازه نداد برایش سقف گلی بزنند؟! آقایان علما! به ما بگویید کدام معصوم در چنین جایی اصحابش را جمع کرده؟
🔹خب باید هم این حوزه دکوراسیون زده ساختمان پرور برای روحانیون معممش حضور و غیاب کند که از درس فرار نکنند و سر امتحان مامور بگذارد تا تقلب نکنند !!؟ باید هم طلبه اش فقط نیم ساعت جزوه بخواند و درس پاس کند و به مقامی برسد و زیر دستان تملق گویش او را آیت الله بنامند.
🔹خیلی سفت و محکم میگویم ، ما و بسیاری از طلاب نه اینجا میرویم و نه این نمایش ها را قبول داریم.
🔹پ.ن: عکس از سالن حوزه امام کاظم و سخنرانی رییس حوزه که گفتند: ما اگر حوزه بالنده، انقلابی و پاسخگو داشته باشیم در همه جهان اثر گذار هستیم.
🔹پ.ن2: امام خمینی: از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله ای است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط می شود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.
🔸وی در مطلبی دیگر با انتشار فیلم طلبه پیانونواز لبنانی نوشت:
🔹مدتی پیش این کلیپ پخش شد و خیلی از حوزویان ناراحت شدند و گفتند آخر الزمان شده ! با لباس پیغمبر چه کاری کردید؟! من عرض میکنم حوزه خیلی تغییرات مهم دیگر هم کرده است که ندیدم بخاطر آنها احساس گناه کنیم !؟
🔹این سیره پیغمبر است که این همه خرج کنند و موسسات مجلل با سالنهای فاخر چند منظوره در کنار هم درست کنند که هر کدام به اسم یک آقایی باشد ؟!؟ در حالیکه بسیاری از طلاب از شدت نداری حتی پول کرایه تا محل تبلیغ را ندارند؟! .
🔹شأن لباس پیغمبر حفظ میشود وقتی میبینیم این بناها و موقوفاتی که از مال امام زمان و در دست مرجع بوده، همینطور موروثی در دست فرزندان و نوه و نتیجه ها برسد؟! و از کنارش امکانات و اعتبار کسب کنند؟!
🔹منش پیامبر ص ما این بود که یک فرد پولدار بتواند بخاطر وجوهات سنگینش مرجعش را ملاقات کند و با او چایی بخورد درحالیکه بسیاری از فقرا از دیدن او محرومند؟ سفارش ائمه است که هیچ کس نفهمد این مبالغ چند صد میلیاردی از بودجه سالانه را چگونه خرج میکنند!؟
🔹خب اگر دلمان برای لباس میسوزد چرا در مقابل این چیزهایی که جلوی چشم مردم دارد اتفاق می افتد ، ساکتیم؟! اینها آبروی پیامبر را ببرد اشکال ندارد؟! میترسیم از اینکه آقایان ناراحت شوند؟!
🔸لینک تصویر:
yon.ir/X8KXF
@saraeer
@saraeer.mp3
7.46M
🔺حمله و اهانت غفار عباسی معروف به «استاد غفاری» علیه مدیریت حوزه در درس اخلاق روزگذشته
🚨این فایل تقطیع شده و صرفا جهت اطلاع شماست
🔸منبع: استاد کامل
@saraeer
🔺گردهمایی خودتحریمی ممنوع با مشارکت تشکلهای حوزوی و دانشگاهی در قم
@saraeer
📜بیماری نشنیدن
🔻سید محمد زرهانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹از بیماری های رایج و شایع این روزهای ما تلاش مصرانه و سیستماتیک برای نشنیدن است. به سان قحطی زدگان تا حدی که می شود حرف در انبار ذهن ذخیره سازی می کنیم و با دستپاچگی سعی داریم خود را به جای دایرة المعارف هر موضوعی به فراخور نیاز جا بزنیم. اما جالب آنکه هرگز تن به ذلت شنیدن حرف دیگری نمی دهیم. مثل یک بغض نترکیده منتظریم تا فرد دیگری چالش حرافی را آغاز کند تا بر سرش با قدرت هرچه تمام خراب شویم. ما و دیگری به شیوه ای تدافعی گوش هایمان بسته و به سبکی تهاجمی دهانمان باز است.
🔹علی الظاهر مدت های مدیدی است که متعمدانه نمی خواهیم بشنویم. ناخودآگاه پذیرفته ایم که حرف زدن شیوه ای از اعمال قدرت است و شنیدن به معنای زیر سلطه بودن. این بیماری مخوف اما احتمالا دلایل قابل توضیحی دارد. انسان تا جایی که شناخته شده است، برای نیل به خواسته هایش توامان بایست حرف بزند و بشنود تا در چرخه تبادل اطلاعات، خواسته های خود و دیگری را ابتدا درک و سپس برطرف کند. اما ما در بهترین حالت به صورت گزینشی خواستار شندین حرف های خود از دهان دیگران هستیم.
🔹اما از کجا دچار بیماری نشنیدن شدیم و مهمتر از آن این بیماری از کجا شدت گرفت؟ به نظر می رسد اصل و اساس این بیماری ناظر به اعمال قدرت کسانی است که شغل و حرفه شان "حرف زدن" است. انگ این اتهام متوجه دایره ای به گستردگی دبیران ، خطیبان ، معلمان، واعظان ، منبری ها، روشنفکران، روحانیون، متکلمان، فلاسفه و هرکسی است که با حرف زدن می تواند خواسته ها یا منافعی را به کرسی بنشاند. ایشان به ما یاد دادند که می شود با حرف زدن منافعی را برای خود تدارک دید و از مستمعان برای رسیدن به آن منافع بهره برد. لذا ما را اندک اندک نسبت به عمل "شنیدن" محتاط و بدگمان کرده اند.
🔹اما این بیماری از جایی وخیم تر شد که رسانه ها و تبلیغات ریز و درشت پا به میدان گذاشتند. رسانه ها صنعت حرافی را چنان ارتقا داده اند که سلام گرگ که هیچ ، سلام هیچ جنبنده ای را دیگر بی طمع تلقی نمی کنیم. لذا در قلعه پرتاب حرف سنگر می گیریم و شنیدن را به مثابه از دست دادن قلمرو تلقی می کنیم. می ترسیم با شنیدن ضعیف شویم و مورد تهاجم قرار بگیریم. اینگونه با اتخاذ استراتژی حمله فرصت را از رقیبان می رباییم و به شیوع هرچه بیشتر این بیماری در پیرامون خود کمک می کنیم.
🔹گمان نمی کنم درمان قطعی برای بیماری نشنیدن این روزهای ما وجود داشته باشد. اما به گمان من دوری از حرافان حرفه ای- صنعتی می تواند از سرعت پیشرفت این سرطان در ذهن ما مقدار اندکی بکاهد تا شاید گاه و بیگاه زمانی که لازم است بشنویم، بشنویم.
@Saraeer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سیدکمال حیدری: اجتهاد متفاوت علمای شیعه و سنی نباید منجر به تکفیر یکدیگر شود/ مشکل تعارض ادیان در غرب به دلیل عدم نفی یکدیگر حل شده است
@saraeer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺واکنش مجدد آیت الله مکارم شیرازی به اظهارات حسن رحیم پور ازغدی و دفاع از حوزه نسبت به طرح مسائل روز در کرسی درس اساتید
@Saraeer
📜تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی (قسمت اول)
🔻محمدتقی سبحانی در واکنش به یادداشت «رضا بابایی» نوشت:
🔹یکی از نویسندگان محترم، اخیرا نوشتهاند که «اگر بتوان برای روشنفکری دینی، تباری شناسنامهدار در تاریخ مسلمانان یافت، به گمان من عرفان و تصوف است» و افزوده اند:«اگر عطار و سنایی و مولوی و محییالدین را از روشنفکران دینی بگیرند، گویی جوانکی بیپناه را در سنگستان تنهایی رها کردهاند»
🔹این نوشته البته برای افشای نادرستی همایش تصوف به رشته تحریر در آمده و گویا میخواهند بانیان همایش را به اهمیت کار صوفیان و لزوم تبعیت روشنفکران از آنان آگاه سازند و فقیهان را هشدار دهند که در دنیای جدید، راهی جز پیوستن به ائتلاف صوفیان و روشنفکران ندارند و تا دیر نشده است، برای نجات خود و دینداری، باید به اردوگاه آنان پناه آورند!
🔹این نوشته سخت مایه شگفتی است و نشان میدهد که جریانشناسی و علم پژوهیتاریخی در بین ما هنوز هم رنجور و مظلوم است و افراد گمان می کنند که به دلخواه خود می توانند بر تاریخ فرمان برانند و سرنوشت گذشته را با خیال آتیهخواه خود قلم بزنند:
🔹1. خوشبختانه نخستین اقدام علمی در باب تصوفپژوهی انتقادی با «همایش ملی تصوف؛ شاخصه و نقدها» شکل گرفت و با پیگیری مستمر برنامههای پژوهشی آن در آینده نزدیک، ادبیات علمی مناسبی در این باب تولید خواهد شد و امید است که از آن پس، بازار آشفته داوریهای سوگیرانه و برداشتهای سادهانگارانه، جای خود را به دیدگاههای دقیق و واقع بینانه بدهد.
🔹2. این که روشنفکری و یا روشنفکری دینی تا چه اندازه به تصوف نَسَب می برد، را در دو بخش توصیفی و تجویزی می توان مطالعه کرد. این دو بخش را به اختصار باز مینمایم و امیدوارم که در پژوهشهای آینده، این موضوع به صورت مستند و روشمند، مورد بررسی قرار گیرد.
🔹3. میان تصوف- به عنوان یک منظومه فکری و عملی- با روشنفکری دینی -در بعد فکری و رفتاری- از جهات بسیار ناهمسوئی وجود داشته است:
🔹از منظر تاریخی چنین نَسَبی را نمیتوان نشان داد و پایهگذاران روشنفکری دینی هم چنین «شجرهنامهای» را نپذیرفتهاند و بلکه غالبا به انکار و برائت پرداختهاند. این که نَسبِ نخشب و بازرگان و سحابی و سامی و پیمان و شریعتی را به ادهم و بایزید و عطار و حلاج برسانیم، هم زور علمی می خواهد و هم بار حقوقی دارد.
🔹در «گفتمان» و «ترمینولوژی» این دو گروه نیز نسبتی وجود ندارد . دالّهای مرکزی و کلیدواژههائی همچون عزلت و چله نشینی، ذکر و فکر، مرشد و مرید، سالک و واصل، خلسه و وجد، محو و صحو، فقر اختیاری و فنای در ذات و صفات و ...چه ارتباطی با دموکراسی، پیشرفت، رنسانس اسلامی، حقوقزنان، استعمارستیزی، علمگرائی، عقلورزی، عدالتخواهی، آزادیهای اجتماعی، جهاد، هجرت، شهادت، مدیریت علمی، و برنامههای توسعه و ... دارد؟!
🔹در خصوص «آرمانها» و «ابزارها» نیز میان این دو جریان همپوشی روشنی نیست. در حالی که صوفیان در پی فنای نفس در حق محض بودهاند و ظلمت عالم را به دلیل دوری از لاهوت و ملکوت می دیدند و راه رستگاری را در درون و آزادی روح از تن و دنیای دون می دانستند، روشنفکران دینی به دنبال ساختن دنیای بهتر برای زیستن و برون رفت از انحطاط و عقبماندگی بودند و راه رهائی را در مبارزه با فقر و فساد و خرافه و نابخردی می جستند.
🔹شاید به دلیل همین فاصله عمیق تصوف و روشنفکری است که در سنت روشنفکر دینی معاصر- جز کسانی چون عبدالکریم سروش به دلائلی که بازخواهم گفت- از میراث تصوف بهرهای نبردند و از انتساب خود به این جریان پرهیز کردند.
🔹4. در دهه های اخیر از سه جهت میان روشنفکری دینی با تصوف سنتی، نوعی «خویشاوندی سببی» برقرار شده است:
🔹اولا، روشنفکری دینی پس از انقلاب به نقد دین و فقاهت وحکومت اسلامی روی آورده و دین شخصی، نسبیگرائی، معنویتخواهی سکولار را به عنوان سرپلهای عبور از شریعت، الهیات، منابع وحیانی و نظام مرجعیت و روحانیت قرار داده است. در این فضا، بی گمان میراث صوفیانه می توانست دستمایه خوبی برای فروشکستن حرمتهای شرعی و عرفهای اجتماعی و گذشتن از قواعد فهم دینی و ضوابط زیست مومنانه باشد.
🔹آری، شریعتگریزی، تاویلگرائی ، خردناباوری، درونگرائی و شطحپروری بهترین دستاویز روشنفکران دینی برای جذب جوانان سرگردان و بیپناهِ عصر پساانقلاب بود و کسی چون سروش به خوبی در این میدان، همه ظرفیت و توان را به کار زد و دین را به وادی دل، معرفت دینی را به دامن قبض و بسط، و وحی را به رویای رسولان[صوفیان] حوالت داد.
🔸تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی (قسمت دوم):
https://eitaa.com/saraeer/190
🔸یادداشت رضا بابایی را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/170
@saraeer
📜تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرایی (قسمت دوم)
🔻محمدتقی سبحانی در واکنش به یادداشت «رضا بابایی» نوشت:
🔹ثانیا، آویزه دیگر روشنفکری در دو دهه گذشته، رواداری مطلق و رهائی از تقید و تعبد با چاشنی خوش باشی، بیخیالی و داوریهای ذوقی بوده است که این کار تا حدودی از منطق ابن الوقتی، و آداب قلندری و ملامتی ساخته است و با شعر وشورمندی و شیرینپردازی هم به جان مخاطب مینشیند.
🔹ثالثا، تجربه نشان داده است که جامعه شیعی و انسان ایرانی را از معنویت، اخلاق درونگرا، و مناسک و شعائر نمی توان جدا ساخت. تصوف، تجربه بدیل و مناسبی برای پر کردن این خلأ و بهانه مناسبی است تا این طفل را از سینه آداب فقهی، اخلاق شرعی و مراسم مذهبی و سنتی، به دامن مجالس ذکر و سماع کشاند و جان تشنه آنان را به مولویخوانی و حافظسرائی سیراب ساخت.
🔹این ها چیزهائی است که با عناصر اندیشه مدرن و پسامدرن همآوائی دارد و کار روشنفکران را با دینداری به چالش نمی کشاند.
🔹5. از این زاویه، همآوائی و همروی برخی روشنفکران و صوفیان قابل درک است و این پیوند، بیگمان فرزندانی را به بار آورده که نمونه آن را در بین دانشگاهیان و حوزویان به روشنی می توان دید. البته تصوف در طول تاریخ، فرزندان مشروع و نامشروعی را به بارآورده و با غلوگرائی و شیطانپرستی، سلفیگری و شیعهستیزی، بابسازی و بهائی پروری و دهها مسلک و مکتب گره خورده و این یکی هم بعید نیست که ریشه بگیرد و نتیجه دهد. به ویژه در عصر خِرَدِ خُرد شده فرامدرن و در دنیای دینوارههای نو و گرایش به دینهای خصوصی و دستساز، برآمدن چنین مولود ناموزونی اصلا دور از انتظار نیست.
🔹6.بنده بیآن که بخواهم در مورد زوایای این پروژه نوپا سخن بگویم و از روائی یا ناروائی آن بحث کنم، دو نکته را پیشبینی می کنم :
🔹اولا) این حرکت، هم به انحطاط و انزوای پروژه روشنفکری دینی می انجامد و هم تصوف را از میراث معنوی خود تهی می سازد و «خنثای مشکله» ای بر دست صاحبان آن میگذارد که به درد هیچ یک از طرفین نمی خورد، مگر آن که صوفیان از جلب مریدان دلداده وامانده و به روشنفکران بوالفضول دلخوش داشته باشند و روشنفکران نیز به پایان خویش رسیده و نومید از اصلاحگری و جامعهسازی، بخواهند دمی در خلسه و خیال بیاسایند و روح ناآرام خویش را با شعر وشور و یا ساز و نوائی تسکین دهند.
🔹ثانیا) این پروژه اگر هیچ نتیجه ای نداشته باشد، برای جداسازی نسل جوان از زیر بیرق دین و فقاهت و سپردن آنها به دست تندباد فرقههای معنویتزده و یا گروههای سرخورده اجتماعی و سیاسی سخت کارساز است. به گمانم از هیچ راه دیگری نمی توان دانشجویان دلزده از انقلاب و ناامید از اوضاع را به حلقههای صوفیانه و از آنجا به دکانهای چند دهنهای که هر روز بر شمارش افزوده می شود، تحویل داد.
برای این دو پیشبینی بالا هم می توان دلائل نظری اقامه کرد و هم به شواهد بسیاری که در طول سالهای اخیر توسط پژوهشگران گردآوری شده، استناد نمود. اگر فرصت بود، این بخش را هم تقدیم ارباب نظر و عمل خواهم کرد.
🔸تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی (قسمت اول):
https://eitaa.com/saraeer/189
🔸یادداشت رضا بابایی را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/170
@saraeer
📜حوزهٔ خلع سلاح شده!
🔻سید یاسر تقوی در «مباحثات» نوشت:
🔹 پیش از پاسخ به این پرسش که «آیا حوزه علمیه سکولار است» بهتر است بسترهای روانی این پرسش را مورد بررسی قرار داد. منتقدینی که حوزه را به سکولاریسم متصف میدانند، انتظار دارند، حوزه همانطور که مولد انقلاب بوده امروز پاسخگوی چالشهای اجتماعی نیز باشد و در خطوط مقدم اصلاحات فرهنگی و اقتصادی ایفای نقش کند. البته با توجه به بزرگنماییهای موجود در تبیین جایگاه حوزه و روحانیت، ایجاد این انتظار و تقویت آن چندان بعید به نظر نمیرسد. طبیعی است وقتی حوزه را فراتر از یک نهاد علمی، به عنوان متولی امر دین و راهبر فرهنگی و نظریهپرداز نظامات سیاسی و اقتصادی معرفی میکنیم، باید به این سؤال پاسخ دهیم که چرا خبری از نقشآفرینی حوزه در این آشفتهبازار اقتصادی و فرهنگی نیست؟
🔹 به نظر میرسد، پرسشهای مطرحشده در تجمع مردماه فیضیه برآمده از چنین فضایی صورت گرفته است. اما سخنران جلسه به جای پرسشهای بنیادین پیرامون جایگاه حوزه و روحانیت در جامعهٔ پس از انقلاب، نوک پیکان انتقادات و گلایه خود را متوجه تولیدات علمی حوزه کرد. این در حالی بود که حوزه و پژوهشگاهها و مؤسسات وابسته به آن در عموم مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارای تولیدات علمی فراوان و غیرقابل انکاری هستند. اما چرا آمار و ارقامی که علما و اساتید برای سکولارنبودن حوزه ارائه دادند افکار عمومی و به خصوص طلاب جوان را متقاعد نکرد؟
🔹 نکته مغفول در این پاسخها عدم توجه به تحولات حوزه در چهل سال اخیر است. شایسته توجه است که در نظامسازی صورتگرفته پس از انقلاب، سازوکاری جهت مداخله حوزه در سیاستگذاریهای کلان نظام طراحی نشد و کارکرد فقها و فضلای حوزه در حد عضویت گزینشی برخی از آنان در شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه قضائیه و امامت جمعه آن هم در قالب «نظارت»، «مصلحتسنجی» و «اجرا» تعریف شد. از سوی دیگر غلبه امر «تعلیم» بر «تربیت» در نظام طلبهپروری حوزه و تبدیلشدن آن به شبهدانشگاه، و اضافه بر آن، تغییرات الگوی ارتباطات اجتماعی، روابط بزرگان و اساتید حوزه و بالتبع طلاب را با بدنه جامعه به شدت تضعیف کرد.
🔹 لذا امروز پس از گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود حضور برخی نخبگان حوزوی در مناصب حاکمیتی، ظرفیتهای علمی و پژوهشی حوزه فاقد ساختار تضمینشده جهت عرضه و بهرهوری است. از سوی دیگر کاهش روزافزون سرمایه اجتماعی روحانیت نیز دیگر همانند گذشته قدرت بسیج و هدایت افکار عمومی را ندارد. طبیعتاً از چنین حوزهای که سلاح انقلاب و اصلاحاتش به «توجیه» وجود نظام اسلامی بر زمین مانده و از سوی دیگر به واسطه عدم توجه لازم به پیوند اجتماعی، پشتوانه مردمی خود را کمرنگ کرده است نمیتوان انتظار داشت در تحولات اجتماعی نقشی فراتر از تألیف کتاب، بیانیهنویسی و برگزاری تجمعات مقطعی ایفا نماید.
🔹 پیشنهاد نگارنده آن است که فراتر از دغدغه «سکولاریسم در حوزه» و جدل و نزاع پیرامون آن، دراینباره بیاندیشیم که چگونه میتوان مردمداری را در نظام تربیتی حوزه و اصلاحگری روحانیت را در نظام سیاسی موجود احیا کرد.
@saraeer
📜یوم تبلی السرائر و همایش نقد تصوف
🔻کانال «عرفان و تصوف»:
🔹با وجود اینکه یک هفته به برپایی همایش نقد تصوف در قم باقی مانده است، آثار و برکات این همایش از روزها پیش از برپایی آن، برای همگان آشکار شده است. این روزها همایش مذکور پرده از چهره خیلی از حوزویان مرموز برداشته است، کسانی که سالهای سال با پناه گرفتن در مراکز حوزوی منتقد تصوف و با بهره گیری بودجه های کلان از موسسات و بیوت ضد صوفی،آلاف و الوف ها به هم زده و اسم دَر کرده اند.
🔹کسانی که حتی احیانا کتاب ها و نسخه هایی را در باب نقد تصوف احیا کرده اند و گهگاهی زبان به نقد برخی آداب و رسوم صوفیان می گشودند، اما وقتی دیدند اصل جریان تصوف مورد حمله و نقد قرار گرفته است، به میدان آمده و همایش نقد تصوف را به شدت و با شدید ترین الحان محکوم نمودند و نشان دادند نقد تصوف شان هم نان به نرخ روز خوردن است.
🔹این اشخاص نشان دادند که اگر احیانا، نقد هایی به پاره ای از آداب صوفیانه مانند عزلت و سماع و شطح دارند، وقتی اصل تفکر صوفیانه و شخصیت های عرفانی در معرض انتقاد قرار بگیرد، سینه سپر کرده و تمام چهره علمی و فرهنگی خود را به پای حیات دوباره عرفان در این مملکت ذبح می نمایند.
🔹همانطور که قبلا هم اشاره کردم، طیف روشنفکر دینی اعم از حوزوی و غیر حوزوی، پیوندی وثیق و غیر قابل زوالی با عرفان و تصوف دارد. انتقادات این اشخاص به تصوف، هرگز ناظر به اصل و حیات عرفان و تصوف نیست، بلکه همچون انتقادات خود صوفیان به تصوف (مانند انتقادات درون فرقه ای هجویری و قشیری) در راستای بالندگی و رشد هرچه بیشتر این مکتب می باشد و نه کلامی مخاطره آمیز در باب اصل و هویت تصوف.
🔹روشنفکری یعنی کم رنگ کردن شریعت و یا ارائه تفسیری حداقلی از شریعت، و پررنگ کردن ابعاد اخلاقی و باطنی دین. تصوف هم که می دانید، یعنی سرکوب و منکوب کردن شریعت و محو مرجعیت شریعت مداران برای دین و جایگزین کردن طریقت و احکام اخلاقی و قلبی در مکان احکام شرعی.
🔹پس طبیعی است که می بینید اگر هراز چند گاهی کلامی در نقد روشنفکری یا تصوف بلند می شود، این دو طایفه برای دفاع از هم مسلکان خویش، تمام قد به میدان آمده و برای بستن دهان منتقدین سر و دست می شکنند.
🔹آزاد اندیشی، تنها شعار این طایفه از روشنفکران، برای طرح بدعت ها در دین است و در این نوع موارد می بینید که کوچکترین نقد و اشکالی را برنتافته و به دنبال ساکت کردن منتقدین با شعار حفظ وحدت هستند! اصلا شعارهای این جماعت هم مصلحتی است هرگاه دیدید از حفظ وحدت سخن می گویند بدانید نقد شده اند و هرگاه دیدید به آزاداندیشی پناه آورده اند، بحث بدعت و ضلالتی درکار است.
@saraeer
📜داستان دو استفتاء
🔻محسن الویری در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹پیش از آن که تلگرام از دسترس خارج شود، در یکی از گروههای این شبکه اجتماعی که جمعی از دوستان و همدانشگاهیهای دانشگاه امام صادق علیه السلام دور هم جمع بودیم، یکی از اعضا رفتاری آشکارا ناسازگار با فتوای جمعی از و بلکه همه فقیهان مطرح قم و نجف در باره تعامل ما شیعیان با عزیزان اهل سنت داشت.
🔹نه اندرز دوستان در وی اثر میکرد و نه استدلالهای دینی و عقلی وی را از این رفتار ناصواب باز میداشت، حقیر هم که در آغاز بدون خطاب قرار دادن مستقیم او، نادرستی روش وی را یادآور شده ولی طرفی نبسته بودم، برای اتمام حجت بر او از دو مرجع بزرگوار استفتاء کردم و دو پاسخ به شرح زیر که البته از قبل کاملا قابل پیشبینی بود دریافت داشتم و پس از انتشار این دو استفتاء گروه را ترک کردم.
🔹بازنشر این دو استفتاء برای تأکید بر اهمیت حسن تعامل با اهل سنت و تقویت نگاه همدلانه با دیگر مسلمانان و حفظ پیوستگی با امت اسلامی صورت میگیرد.
❓الف. استفتاء از حضرت آیت الله مکارم شیرازی:
با سلام و تحیت
با توجه به نظر شما و بسیار از مراجع بزرگوار مبنی بر حرمت اهانت به مقدسات اهل سنت، اگر در یکی از گروههای اجتماعی مجازی فردی به گونه ای شک برانگیز نه فقط به مقدسات اهلسنت و خلفاء بلکه به علمای آنها و حتی پایه گذاران مذاهب فقهی آنها از طریق لعن و سب اهانت کند و تذکر هم فایده ای نداشته باشد، با احتمال عقلایی این که ماندن در این گروه به ترویج این گناه بیانجامد و از طرف دیگر ماندن در این گروه سودمندیهای دیگری برای بنده داشته باشد، وظیفه امثال حقیر در ماندن یا ترک این گروه چیست؟ (۶ اردیبهشت ۱۳۹۷)
🔹پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحيم
با اهداء سلام و تحيت؛
اگر ارشاد کردن اثری ندارد با توجه به مفاسدی که اینگونه گروه ها و فضای ایجاد شده در آن دارند، از قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی که نوعی حمایت از آنها نیز محسوب می شود، اجتناب نمایید.
همیشه موفق باشید.
دفتر آيت الله العظمی مکارم شيرازی / استفتائات (۸ اردیبهشت ۱۳۹۷)
❓ب. استفتاء از رهبر معظم انقلاب:
با سلام و تحیت
حقیر مقلد شما نیستم ولی در مسائل عمومی جامعه اسلامی مطابق نظر حضرت عالی عمل میکنم. با توجه به نظر شما و بسیار از مراجع بزرگوار مبنی بر حرمت اهانت به مقدسات اهلسنت، اگر در یکی از گروههای اجتماعی مجازی فردی به گونه ای شک برانگیز نه فقط به مقدسات اهل سنت و خلفاء بلکه به علمای آنها و حتی پایه گذاران مذاهب فقهی آنها از طریق لعن و سب اهانت کند و تذکر هم فایده ای نداشته باشد، با احتمال عقلایی این که ماندن در این گروه به ترویج این گناه بیانجامد و از طرف دیگر ماندن در این گروه سودمندیهای دیگری برای بنده داشته باشد، وظیفه امثال حقیر در ماندن یا ترک این گروه چیست؟ (۶ اردیبهشت ۱۳۹۶)
🔹پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته در فرض سوال وظیفه شما ترک این گروه است. موفق و مؤید باشید. (۹ اردیبهشت ۱۳۹۷)
@saraeer
📜ماجرای تعطیل شدن درس اخلاق مرحوم خوشوقت در مسجد اعظم
🔻اختصاصی سرائر | پاسخ یکی از اعضای دفتر تولیت مسجد اعظم درباره جریان برخورد با درس اخلاق مرحوم خوشوقت در مسجد اعظم:
🔹مطلبی که در کانال سرائر پیرامون اخراج ایشان (مرحوم خوشوقت) از مسجد اعظم و... سازگاری با مواضع آقا[ی علوی بروجردی] ندارد. اصل این ماجرا را ما منکر هستیم. چنین اتفاقی از جانب آقا[ی علوی بروجردی] نیافتاده است. اما آقایان در سال 91 که آقای خوشوقت آن مصاحبه را در تلویزیون انجام داد، آقا[ی علوی بروجردی] به من گفتند که عده ای جمع شده اند تا پای درس ایشان (مرحوم خوشوقت) شلوغ بکنند. قصه را ما به مدیر وقت حوزه گفتیم. مدیر وقت حوزه هم گفتند «اتفاقا من هم مصاحبه را گوش کردم. خیلی مشکل داشت و خیلی بد بود...» خلاصه خیلی مذمت کردند.
🔹اما آقا[ی علوی بروجردی] گفتند «خلاصه این اتفاق قرار است بیافتد و این هیچ ربطی به ما ندارد، خودتان می دانید» مدیران حوزه چون زورشان آقای خوشوقت نمی رسید (بعدها) گفتند که «ایشان (آقای علوی بروجردی) راضی نیست شما در اینجا (مسجد اعظم) درس بدهید» آنها از طرف آقا[ی علوی بروجردی] نقل قول کردند در حالیکه ایشان چنین حرفی را نزده بود.» من به آقا[ی علوی بروجردی] گفتم که «اگر میخواهید ما یک اطلاعیه بدهیم» ایشان گفتند نه! چون هم وجهه مدیر وقت و هم آقای خوشوقت خراب می شود. لذا ما سکوت کردیم.
🔹مطلب دوم آنکه این مسأله ربطی به بحث آزاداندیشی در حوزه که آقا[ی علوی بروجردی] مطرح کرده است ندارد. ایشان (مرحوم خوشوقت) که در حوزه مباحث شان را مطرح نکرده بودند، بلکه در تلویزیون مطرح کردند. بحث آقا[ی علوی بروجردی] پیرامون حوزه است. این دو با هم تفاوت دارد. اگر ایشان (مرحوم خوشوقت) مباحث شان را در درس خارج می گفتند و انعکاسی نداشت، مشکلی نبود.
🔸* پست مذکور که دیدگاه یکی از مخاطبان سرائر بود را اینجا ببنید:
https://eitaa.com/saraeer/174
@saraeer
📜رفتن به سمت دانشگاه به مثابه رفتن به کفرستان بود
🔻سیدهاشم بطحایی در گفتگو با خبرگزاری حوزه:
🔹تحصیلات ابتدایی را در شهرستان گلپایگان گذراندم و در سال 35 به اراک آمدم، ولی حوزه فعالی ندیدم و گفتیم که بهتر است به اقیانوس علم و فقاهت یعنی حوزه علمیه قم نقل مکان کنم. در همان روزها در کنار تحصیلات حوزوی، شوری در من ایجاد شد که در کنار این تحصیلات به تحصیلات کلاسیک نیز روی بیاورم و به همین خاطر در مدارس تحت برنامه کلاسیک آموزشی نیز تحصیل کرده و وارد مدارس آموزش و پرورش شدم.
🔹همچنین در آن زمان تصور اینکه یک طلبه وارد دانشگاه شود بسیار سخت و سنگین و محال و از طرفی یک گناه نابخشودنی به نظر می آمد؛ متاسفانه استعمار با مردم و جامعه ما کاری کرده بود که این چنین فضای جامعه مکدر شده بود و درک درستی از شرایط برای اقشار مختلف فراهم نبود؛ در این جهت آنها به حدی چهره تحصیلات آموزشی را در ذهن حوزویان مکدر کرده بودند که رفتن به آن سمت و سو به مثابه رفتن به کفرستان بود.
🔹حوزه و دانشگاه شباهت ها و تفاوت هایی هم در نوع تعاملات علمی و دانشجویی و طلبگی دارند؛ با این فرق که دانشگاه فارغ التحصیلانش را به نظام وظیفه می دهد؛ یعنی پس از فارغ التحصیلی لیست سربازان جدید را به نظام وظیفه می دادند و در سال 47 هم که فارغ التحصیل شدم، دانشگاه تهران لیست فارغ التحصیلان خود را به نظام وظیفه داد.
🔹 در آن زمان از من خواسته شد که به خدمت سربازی بروم در حالی که من طلبه بودم؛ در آن زمان بزرگانی چون آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله هاشم آملی و پدر حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی در این زمینه اقداماتی کردند، ولی سرلشگر مشاور گفت که تنها یک راه برای خدمت نرفتن من وجود دارد و آن هم سفارش شخص شاه است و طبیعی بود که در این حالت بنده سربازی رفتن را انتخاب می کردم.
🔹در گذشته در شرایطی وارد حوزه می شدیم که به ما می گفتند به شما زن نمی دهند و موارد دیگر، ولی واقعا این مسایل برای هیچ کدام از ما مهم نبود، بلکه به انگیزه خدا و ائمه(ع) و عشق به این راه وارد میدان می شدیم؛ ولی امروز از ورودی حوزه باید پرسید که آیا چنین انگیزه هایی دارند یا خیر؟ البته نگاه ما به این جریان مثبت است؛ ولی باید برای تقویت انگیزه های آنها گام های جدی برداشت؛ باید کاری کرد که آنها تنها برای دفاع خالصانه از دین خدا و انقلاب گام بردارند.
🔸مشروح این گفتگوی خواندنی را اینجا بخوانید:
http://hawzahnews.com/detail/News/460416
@saraeer
📜تردید در مسألهبودگی تصوف و صوفیان
🔻محسن الویری در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹قرار است «اولین همایش ملی تصوف؛ شاخصهها و نقدها» روز پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۷ از سوی دفتر تبلیغات اسلامی در قم برگزار شود. برگزاری این همایش همانند بسیاری از فعالیتهای فکری و فرهنگی دیگر، موافقتها و مخالفتهایی را در دو سطح اندیشهای و اجتماعی پی داشته است.
🔹دستاندرکاران این همایش گفتهاند که برآنند دور از فضای فرقهگرایی و فرقهستیری زمینهای برای «نگاه علمی و انتقادی به پدیده صوفیگرایی» فراهم آورند. به نظر میرسد از نظر اینان این اقدام با رویکرد تمدنی دفتر تبلیغات ناسازگار نیست زیرا اقتضای حرکت تمدنی پیراستن مسیر از کژیها و باورها و رفتارهای تمدنسوز است.
🔹در مقابل، منتقدان برگزاری این همایش افزون بر نقدهای اندیشهای، نفس برگزاری آن را فروغلتیدن در دام منازعات فرقهای و چشم پوشیدن از ظرفیتهای تمدنساز تصوفگرایان به بهای برجسته ساختن برخی آراء و اعمال ناصواب صوفیان میدانند. روشن است که اینها همه تأملات موافقان و مخالفان نیست و سخنانی دیگر هم وجود دارد.
🔹حقیر هم درباره مسألهبودگی تصوف و حتی صوفیان برای ایران کنونی تردید دارم و قبلا هم آن را به اطلاع متولیان امر رساندهام و گمان نمیکنم تأکید بر وجه و وجهه علمی همایش بتواند امتداد اجتماعی آن را همواره آن گونه که ما میپسندیم در اختیار ما نگاه دارد.
🔹حتی اگر نقد پارهای بداندیشیها و بدرفتاریهای صوفیانه که در هر گروه و جماعتی، نمونههایی از آن یافت میشود در شرایط کنونی کشور و امت اسلامیمان ضرورت داشته باشد ـ که عرض کردم این ضرورت محل تردید است ـ بهتر آن بود که همایشی با رویکردی ایجابی مثلا با عنوان «تصوف؛ ظرفیتها و فرصتها» برپا میشد و آفات و آسیبهای این جریان قدرتمند جهان اسلام در خلال آن و در پرتو آن بیان میشد.
🔹تمامی جریانهای صوفیانه و متصوفه خود را به ائمه اطهار علیهم السلام منسوب میدارند و به همپیوستگی تاریخی تشیع و تصوف هم امری شاخص و انکارناپذیر است که تاکنون موضوع چندین پژوهش قرار گرفته و البته صفحات خوانده نشده این کتاب سترگ هنوز بسیار است. بر همین اساس، جای خوشحالی است که اینگونه نقدها از موضع مکتب اهل بیت علیهم السلام صورت میگیرد ولی وقتی نقد طعم طرد بیابد و دلآزار شود، هر چقدر هم درست باشد راه به جایی نخواهد برد.
🔹شاید این از معدود قانونهایی باشد که تاکنون استثناء نخورده باشد. نقدهای صریح ما قطعا آنها را از انتساب خود به ائمه علیهم السلام و در نتیجه ادامه راهی که میپیمایند باز نخواهد داشت ولی میتواند فاصله آنها را از ما بیشتر کند و به نظر چنین میآید که روا شمردن این افزایش فاصله جفا به مکتب اهل بیت علیهم السلام است.
🔹به هر حال اکنون که عزمها بر برگزاری این همایش جزم است و تردیدی هم در حسن نیت و پاکی سرشت برگزار کنندگان آن نیست، وظیفه همه ماست که با همدلی بکوشیم از پیامدهای احتمالی مغایر با حفظ انسجام امت اسلامی آن بکاهیم.
@saraeer
📜طلبهها در زمین سیاسیها
🔻مهراب صادقنیا در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹به دعوت یک دوست وارد یک کانال گفتگو در یکی از پیامرسانهای داخلی شدم. در این کانال بیش از هزار نفر طلبه و برخی از استادها مشغول گفتگو و گاه مشاجره بودند. موضوعات، بیشتر سیاسی و دغدغهها حمایت از جریانی خاصّ بود و به مناسبت این روزها گفتوگو بر سر تصویب سی. اف. تی در مجلس. چند ساعت وقت گذاشتم و بیشتر پیامها را خواندم. برخی پیامها و اظهار نظرها دربر دارندهی توهینهای آزاردهندهای به اشخاص حقیقی و حقوقی بود. برای من جای شگفتی داشت که طلبهها برای حمایت از یک جریان یا فهمِ سیاسی، به خاستگاه خود پشت کرده و بگویند حوزه را باید از دست مسئولانِ، به گفتهی آنان، بیکفایتش(تعبیر آنها خیلی زشتتر بود) آزاد کرد.
🔹تنها در این کانال نیست که طلبهها در زمینی بازی میکنند که مال آنها نیست. متاسفانه تازگی هم ندارد. معمولاً شماری یقه سفید سیاسی تصمیمی میگیرند و یا میخواهند بگیرند، بعد طلبههای معصوم را به جانِ بزرگانِ حوزه میاندازند که چرا در فلان مسألهی سیاسی وارد نمیشوید. یادم میآید چندین سال پیش، من در یک جلسهی سخنرانی نشسته بودم. یک نفر کنار من نشست و به آرامی گفت: «برنامه عوض شده است، فلان شعار را ندهید و جلسه را به هم نزنید.» با تعجّب نگاهش کردم و گویا فهمید که اشتباه کرده است. پرسید مگر شما از طرفِ ... نیامدهاید، من گفتم نه! گفت ببخشید، پس هیچ!
@saraeer