eitaa logo
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
345 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
81 فایل
خوش آمدید عزیزان کپی کلیه مطالب آزاده ولی سعی بشه مطلب کامل منتقل بشه ممنون🌹🤲⁦❤️⁩ https://abzarek.ir/service-p/msg/2055694 👆👆👆 لینک ناشناس جهت ارتباط گیری اعضای کانال با ادمین‌های محترم و بیان سوالات و انتقادات و دیدگاهها
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل کلان انقلاب اسلامی مقدمه: (قسمت اول) 🌿 بسم الله الرحمن الرحیم🌺 الحمدلله رب العالمین خدا توفیق داد بتونیم با بحث تحلیل کلان انقلاب اسلامی🇮🇷 خدمت شما بزرگواران باشیم ببینید چرا عنوان بحث رو ما گذاشتیم تحلیل کلان انقلاب اسلامی تحلیل کلان برای چی اگر ما نسبت به هر شخصی نسبت به هر مجموعه نسبت به هر تشکیلات نسبت به هر چیزی در عالم یک نگاه کلان نداشته باشیم قطعا در تحلیل دچار خطا می شویم❌ شما وقتی می‌خواهید یک شخصی رو مورد ارزیابی قرار بدید این شخص یک اقدامات منفی⛔️ داره یک اقدامات مثبت ✅ اگر ما به جنبه اقدامات منفیش نگاه کنیم فقط دیگه اصلا مهم نیست که یک اقدام منفی داشته باشه یک عمل منفی داره یا هزار عمل منفی اگر شما فقط به نیمه این طرف نگاه بکنید با یک عمل منفی یا هزار عمل منفی نتیجه یکسانه 📛 اما اگر مثبت و منفی رو با هم ببینیم قطعا تحلیل متفاوت میشه👍 یعنی چی یعنی اگر یه نفر ⬇️ صد نکته منفی داشته باشه در عین حال هزار نکته مثبت هم داشته باشه این انسان، انسان خوب یا سرجمع آدم خوبیه✅ اگر صد تا منفی داشته باشه صد تا مثبت میگیم شخصیتی مثلا مساوی داره ✴️ 🔰حالا اگه یه نفر صد تا مثبت داشته باشه و صد تا منفی باز هم تحلیلمون به نسبت اینکه یک نفر فقط یه دونه منفی داشته باشه اما اصلا به قسمت مثبتش نگاه نکنیم متفاوته با وجود این که اینجا هشتاد تا مثبت هم داشت اما ندیدیم و فقط اون یه دونه منفی رو دیدیم 😢 اگر به یک جنبه نگاه بکنیم اصلا دیگه عدد مطرح نیست چون ما فقط داریم منفی رو می بینیم 😔 اما اگر با تحلیل کلان به خوبیها کنار بدیها نگاه کنیم کلا دیدگاهمون متفاوت میشه👌 فرزند بسیاری از ما قطعا سیگار میکشن پدران خیلی از من و شما سیگار میکشن برادران من و شما سیگار میکشن ده تا ایراد دیگه هم دارن شاید یه مقدار نمیدونم خسیس هم باشن شاید یه ذره عصبانی هم بشن تو خونه سر زن و بچشون داد بزنن اما وقتی همین آدم خدای نکرده فوت میکنه همه براش گریه می کنن خدای نکرده نوک انگشتش زخم میشه همه براش میرن بیمارستان😢 چرا چون فقط نکات منفیش نیست اگر صد تا نوع ایراد مثل سیگار کشیدن باشه اما هزار تا مثبت هم داره و لذا ما تو تحلیل متفاوت باهاش رفتار میکنیم 💚 هیچ انسان عاقلی با بچه ش که ده تا ایراد هم داره با لگد تعامل نمیکنه اتاق بچش رو آتیش نمیزنه این نتیجه گرفته از یک تحلیل درسته 👍✅ ادامه دارد... 💠🇮🇷 eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
#خار_و_میخک فصل هفدهم 6⃣ ✍.... چشم ما از دور به هم می رسید هر بار که او را در جاده می دیدم احساس م
فصل هفدهم 7⃣ ✍.... وقتی به خانه رسیدم و وارد اتاق شدم، ابراهیم را دیدم که روی تختش نشسته و مشغول خواندن یکی ازکتاب های دانشگاهش است، به او گفتم چه خبر است و او آماده شد تا بیرون برود، سپس به ساعت نگاه کرد و گفت: اگر نبود. خیلی دیر نیست، من برای دیدن او بیرون می روم، اما اگر در این ناوقت شب بیرون بروم، دولت (مادرم) مرا لو می دهد، پس تا صبح صبر می کنیم. ☀️صبح مدتی قبل از رسیدن به دیوار مسجد البته دیوار مورد نظر، به من هشدار داد که بایستم یا با دست به دیوار اشاره نکنم، بلکه بدون علامت با او صحبت کنم، من با او صحبت کردم و قبل از رسیدن به آن محل، به او هشدار دادم که توانست آن را ببیند، خوب بعد از اینکه از محل رد شدیم زمزمه کرد: از این تابلوها خیلی جاها هست و قبلا توجهم را جلب کرده بود و فکر می کردم تابلوی شهرداری برای فاضلاب یا برق یا چیزی شبیه آن است، اما برای هوشمندی جاسوسان است. یعنی نشانه هایی برای قرار ملاقات با ماموران بسیار مخفی و بسیار خطرناک هستند چرا که اگر سوخته و شناخته شده بودند این تلاش و این پیروزی لازم نبود. 💯دوباره به آن نگاه کردیم و وقتی از آن رد شدیم ابراهیم با خود زمزمه کرد و با خود گفت: این برای امروز است، این برای این ساعت و این برای آن مکان است. از او پرسیدم: «چی میگویی؟» گفت: «هیچی.» خواهیم دید. 🔰بعدازظهر همان روز مرا با خود به داخل ماشین برد و از من خواست که دفتر و خودکاری در بیاورم و آماده باشم تا برخی چیزها را ضبط کنم و شروع به رانندگی با ماشین در خیابان های کمپ کرد و هر وقت از یکی از دیوارها رد می شدیم سرعتش را کم می کرد و می گفت: به دیوار سمت راستت نگاه کن، این سیگنالی است شبیه سیگنال امشب، آن را در دفتر یادداشت ضبط کن، سپس علامت دوم، آن را در دفتر یادداشت، یک سوم و یک چهارم ثبت کردم و ما رفتیم اردوگاه به محله‌های دیگر، این و آن را ضبط کردیم دهها تابلو جمع‌آوری کردیم و در یکی از مساجدی که اذان مغرب در آنجا خوانده می‌شد ، پایین آمدیم و نماز خواندیم، سپس به خانه برگشتیم. 🚫وارد اتاق شدیم دفترچه را از دستم گرفت و روی میز گذاشت و شروع کرد به مقایسه بین اعداد و زمزمه کردن: آیا این شباهت صد در صد را نمی بینی ⁉️بین (1) و (31) آیا این منطقی نیست⁉️ درست جوابش را دادم، بعد شروع کرد به مقایسه عدد دوم و گفت: به نظر می رسد این یعنی ساعت، آیا نمی بینی که بین (1) و (24) و بر اساس تعداد ساعات روز است⁉️ این معقول نیست⁉️ ✅پاسخ دادم: درست است، گفت: این اعداد نشانگر دقیقه است، مگر نمی بینی در کنار اعداد بزرگی که ساعت را نشان می دهد که یا (15) ، (30) ، یا (45)است، کوچک هستند، فقط گفتم:صد در صد. 🔰 لبخندی زد و کف دستش را بالا آورد تا به کف دستم بزند، پس کف دستم را دراز کردم و با صدایی آرام به آن ضربه زد. 🆘🆘سپس گفت: این کد سرویس مخفی با مامورانش است احمد، آنالیز اش کرده ایم، نکته مهم اینکه من فرصت را مناسب یافتم تا موضوعی را باز کنم که مدتهاست در مورد آن می سوزم، بنابراین گفتم: "آه، الان مهم این است که ما از آن بهره مند شویم.دستگاه خود را روشن کنید حالا . با تندی و عصبانیت سرش را بلند کرد و گفت: این چه حرفی است که می زنی⁉️ درباره کسانی که گزارش را برای شما تهیه کردند. ⚠️با نگاهی ملامت آمیز گفت: آیا قبول نکردیم این موضوع را فراموش کنیم⁉️گفتم: نه، ما قبول نکردیم که فراموش کنیم، اما قرار گذاشتیم که با هیچکس در موردش صحبت نکنم و باتو حرف بزنم نه با کس دیگری. ❌عصبی گفت: چه می خواهی⁉️ خودم را گیج دیدم، چون دقیقاًنمیدانستم چه میخواهم، بنابراین پاسخ دادم: "نمیدانم، نمیدانم. حالا فراموشش کنیم". بعد از اینکه ابراهیم کاغذها را کاملا از بین برد، به خواب رفتیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمان من عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری 🍂ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت 🍂تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده‌ که این جمعه هم گذشت 🍂مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت 🌱پدر منتظران! چشم به راهان توییم... روزها گم شده در پشت سر غیبت تو... روشنایی شب تار کجایی آقا...؟
🌷🌷شهید شدن دل مےخواهد… دلے کہ آنقدر قوے باشد و بتواند بریده شود.. از همہ تعلقات! دلے کہ آرام لہ شود زیر پایت! و شهدا دلدارِ بےدل بودند..🕊💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق به نیابت از فرماندهان قهرمان حماس، شهداءالقدس 🕊 (ابوالبراء) – معاون فرمانده کل گردان‌های قسام🥀 🕊 (أبوموسی) – فرمانده بخش تسلیحات و خدمات رزمی 🥀 🕊 – فرمانده بخش نیروی انسانی🥀 اَلسَّلامُ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ فعالیت های امروزمون و هديه می کنيم به ارواح پاک و مطهر شهداء القدس 🥀 🥀 🥀
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ‏« لَتَجِدَنَّ اَشدَّ الناسِ عَداوتا للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا ....» (۸۲ مائده) 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 سلام بر شعبان و اعیادش ، سلام بر حسین و عباسش ، سلام بر سجاد و سجودش ، سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش. حلول ماه پر فیض و برکت شعبان، ماه رسول خدا ، ماه شادی آل الله و فرا رسیدن دهه ی فجر، ماه روشنایی بخش تمام تاریکی ها و ایام رسیدن به حق را به همه ی شما خوبان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. طبق روال شنبه ها در بخش اول با بحث و در بخش عصرگاهی با توجه به این دو مناسبت فرخنده با مطالب ویژه در خدمت شما هستیم. ❌إن شاءالله امروز به ادامه مطلب واکاوی می پردازیم. ✅✅یکی از زیبایی های این بحث ، حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و شخصیت واقعی آن دو نفر است که در دل متن نهفته است. ✅با ما همراه باشید.... 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
#بنی_نضیر_جنگ_طمع_کارانه_یهود ♨️پس از #نبرد_احد و بازگشت سپاهیان اسلام به مدینه، #بنی_نضیر با #سوءق
🕍 ، جنگ مشرکان 🚨هیئتی از روسای یهود، و به مکه رفتند و را به گردآوری نیرو تحریک کردند. بهانه آنها نیز برای تشویق، پیروزی مشرکان در بود. پس از جنگ احد ناامیدی مشرکان که در حاصل شده بود، تبدیل به بارقه گردید؛ امید به این‌که می‌توانند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را از میان بردارند. ♨️ این هیئت به سراغ قبایل دیگر شبه جزیره نیز رفتند و آنها را برای حمله به مدینه با خویش هم‌رأی کردند. ⚠️در عملیات پیش نیز بنی‌نضیر به مشرکان قول همکاری داده بودند، اما عمل نکرده بودند. اما این بار قول دادند که هم زمان عملیات انجام دهند. پس از رفت و آمد فراوان ، لشکر ده هزار نفری که از تمام جمع شده بود، به سمت مدینه، صلی‌الله‌علیه‌وآله مردم مدینه را جمع کرد و نظر آنها را خواست، مردم که از مشاوره سال گذشته خود در جنگ احد، نتیجه بدی گرفته بودند، گفتند: همان یک بار که سال پیش نظر دادیم، ما را بس است؛ حرف حرف شما باشد. 💯 که برده یک یهودی بود، وبا ورود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه اسلام آورده بود و طبق قراردادی که به امر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با اربابش بست. توانست با مسلمین، قیمت خود را بپردازد و آزاد شود و این حضور آزادانه سلمان نزد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بود. (۱) گفت: یا رسول الله، در وقتی جمعیتی به شهری می‌کرد و توان انسانی و تجهیزاتی مدافعان و مهاجمان برابر نبود، در برابر مهاجمان می‌کندند. بدین‌صورت، جنگ می‌شد و در نتیجه، احتمال دشمن افزایش می‌یافت. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نظر سلمان را دانست و پذیرفت. (٢) 📚١_البدء و التاریخ، ج۵، صص ۱۱۲ و ۱۱۳ ٢- تاریخ الطبری، ج۲، صص ۲۳۲-۲۳۸؛ السیرة النبویة، ج۲، صص ۲۱۴-۲۲۵. 🇮🇷💠https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
♨️شایان توجه است که شهر از جانب غرب و شرق، در دو رشته کوه به نام حره غربی و شرقی قرار داشت، در ناحیه جنوبی هم حره جنوبی و کوه عیر، بودند. بنابراین، تنها قسمتی که می‌شد از آن به شهر کرد، قسمت شمالی بود که با فاصله‌ای نسبتا زیاد در آن قسمت قرار داشت. 🔰علت این‌که در نبرد سال قبل هم، به احد آمدند، همین نکته بود. از آنجا که احد از شهر بسیار دور بود، در نقطه‌ای جنوبی‌تر که بین کوه احد و کوه سلع بود، حفر گردید. ❌ خاک خندق در سمت ریخته شد و لشکر سه هزار نفری مسلمین بر دامنه که مشرف به خندق و بود، استقرار یافت. این نحوه آرایش نظامی، شاهدی روشن بر رعایت از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است. 💯دشمن با دیدن این مانع، دریافت که این طرح از نیست. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله سه هزار نیرو در مدینه بسیج کرده بود. در همین زمان، در مدینه عهد خویش را با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شکستند و کردند مسلمانان حتی در مدینه هم امنیت نداشتند؛ چرا که یهود در داخل شهر به افرادی که در سر راه خود می‌دیدند، می‌کردند. این اوج خیانت یهودیان و سوءاستفاده آنان از اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و از عمق کینه آنها به اسلام حکایت داشت. ✅پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: رفت و آمد کنندگان باشند. زن‌ها را نیز در قلعه‌هایی جمع کردند و را که از شاعران بزرگ آن عصر بود، به نگهبانی از آنان گماشتند. 🆘در یکی از روزها، مردی به قصد ، در اطراف یکی از این قلعه‌ها می‌گشت؛ ، عمه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به حسان گفت: از ما دفاع کن. حسان گفت: من به جبهه نرفتم تا نجنگم. من مرد جنگ نیستم. شمشیر حسان را گرفت و آن یهودی را به رساند! (١) 📚١- تاریخ الطبری، ج۲، صص ۲۴۱ و ۲۴۲؛ السیرة النبویة، ج۲، ص۲۲۸. 🇮🇷💠https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
♨️ بیش از بیست روز طول کشید. از طرفی، اوضاع داخل مدینه هم مخاطره‌آمیز شد. به‌قدری شرایط دشوار گردید که لب به شکایت گشودند و شایعه کردند که مردم تصمیم گرفته‌اند از بگریزند. «وَ إِذْ یقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِی یقُولُونَ إِنَّ بُیوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِی بِعَوْرَةٍ إِنْ یرِیدُونَ إِلاَّ فِرَاراً (۱) منافقان و آنها که در دل‌هایشان بیماری است، می‌گفتند: خدا و پیامبرش جز فریب، به ما وعده‌ای نداده‌اند و گروهی از آنها گفتند: این مردم یثرب، اینجا جای ماندن نیست، بازگردید و گروهی از آنها از پیامبر رخصت طلبیدند. می‌گفتند: خانه‌های ما را حفاظتی نیست. خانه‌هایشان بی‌حفاظ نبود. می‌خواستند بگریزند». ⚠️این حرف‌هایی بود که پشت خاکریز رد و بدل می‌شد. سه ، وضعیت را بسیار دشوار کرده بود: سرمای بهمن ماه؛ گرسنگی و ضعف پس از ماه مبارک ، چرا که در ماه رمضان را کنده بودند؛ ترس از ده هزار نیروی کاملاً و باران تیر که به جبهه مسلمانان می‌آمد. ترس و ضعف و سرما، را از پا درمی‌آورد. 🔰البته در آن سو، مشرکان نیز گرفتار ای سخت شده بودند. آنان جنگی کوتاه مدت را پیش‌بینی کرده و آذوقه‌ای اندک با خود آورده بودند، اما به طول انجامیده بود. افزون بر آن، ترس و ضعف و سرما دامن‌گیر آنان نیز شده بود. خداوند فرمود: «وَ لاَ تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ یرْجُونَ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (٢) در دست یافتن به آن قوم مکنید. اگر شما آزار می‌بینید، آنان نیز چون شما آزار می‌بینند، ولی شما از خدا چیزی را امید دارید که آنان امید ندارند و خدا دانا و حکیم است.» ♨️ و تعداد دیگری از قهرمانان عرب، از باریکه‌ای در عبور کردند. علیه‌السلام به همراه چند نفر، سریع خود را به آن باریکه رساندند و آنجا را بستند. ☺️ در شوره‌زار میان خندق و کوه سلع جولان می‌داد و می‌طلبید. حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به اصحاب فرمود: کیست که با او مبارزه کند؟ هیچ‌کس جز علیه‌السلام پاسخ نداد. حضرت فرمود: این است! بنشین شاید برخیزد. برای مبارزه با عمرو برخاستن نداشت. به روایت ابن ابی الحدید، علیه‌السلام رهسپار میدان شد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: امروز در برابر قرار گرفت. 💯 در برابر چشمان حیرت‌زده مشرکان و مسلمانان، با علیه‌السلام از پای درآمد. با کشته شدن وی، دشمن روحیه‌اش را از دست داد. (٣)✌️👏👏👏 📚١-سوره مبارکه احزاب، آیات ۱۲ و ۱۳. ٢- سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۴. ٣- ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص ۱۸۲؛ السیرةالنبویة، ج۲، ص ۲۲۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص ۲۸۵. ✅ادامه دارد.... 🇮🇷💠https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز نوزدهم: شهید علیرضا صیفی فخرآبادی 🌷