eitaa logo
یادداشت های فلسفی
2.4هزار دنبال‌کننده
43 عکس
20 ویدیو
55 فایل
آنچه در این کانال خواهید خواند فهم های بنده از مطالب فلسفی است. گاهی تفاوت هایی با فهم های متداول دارد. لینک ارتباط با ادمین‌ها: @Mahdisarbakhshi @Mohammadsarbakhshi
مشاهده در ایتا
دانلود
70. آموزش فلسفه، درس 49، بخش دوم (converted).mp3
37.46M
70. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس چهل و نه، بخش دوم تدریس: سربخشی @sarbakhshi
71. آموزش فلسفه، درس 50، بخش اول (converted).mp3
37.22M
71. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه، بخش اول تدریس: سربخشی @sarbakhshi
3 (converted).mp3
31.92M
نشست نقد و بررسی نظریه قرب گرایی (نظریه اخلاقی حضرت آیت الله مصباح یزدی ره) مجمع عالی حکمت، گروه فلسفه اخلاق ارائه دهنده: سربخشی اين جلسه: نقدهای دکتر مجتبي مصباح جلسه سوم @sarbakhshi
با عرض سلام خدمت سروران عزیز، در جلسه سوم بررسی نظریه قرب گرایی، جناب استاد مجتبی مصباح به نقد مطالب ارائه شده توسط بنده پرداختند که در فایل بالا میتوانید گوش بفرمائید. منتها به دلیل تمام شدن وقت امکان ارائه عرایض بنده فراهم نشد. نکاتی رو یادداشت کرده بودم که در آن جلسه تقدیم کنم. اکنون آنها را به صورت مکتوب خدمت عزیزان ارائه میدم. البته مطالب نیازمند توضیح بیشتری است، ولی فعلا بیش از این امکانش موجود نبود. بخش اول: 1. بايد و نبايد براي بيان الزام کاربرد دارد، اما جملاتي که الزام موضوعات اخلاقي ميکند، ربطي به علم اخلاق ندارد. اينها در واقع جملاتي هستند که مربي اخلاق ميگويد تا تربيت اخلاقي رخ دهد. مثل دستورالعمل هاي پزشکي است و نسبتش با علم پزشکي. اين جمله که بايد ماسک بزنيد، ربطي به علم پزشکي ندارد، علم ميگويد: براي جلوگيري از بيماري واگيردار ماسک زدن لازم است. نقد و بررسي: 1. آيا علم فقط شامل توصيف است؟ توصيه ها جزو علم نيستند؟ درست است که توصيه جنبه عملي دارد؛ يعني اولاً يک عمل است؛ ثانياً ناظر به‌يک عمل است؛ اما به هر حال جنبه‌ي علمي هم دارد. با توجه به اين که مباحث داخل يک علم عمدتاً بر اساس غايت تعيين ميشود و به‌يک معنا اعتباري است، لازم است جملات توصيه اي هم داخل يک علم بحث شوند. 2. نکته‌ي ديگر اين است که منظور از اخلاق چيست؟ به عبارت دقيقتر وقتي ميگوييم فلسفه اخلاق؛ مراد از مضاف اليه اين ترکيب چيست؟ آيا علم اخلاق مراد است يا خود اخلاق؟ ظاهراً برخي آن را علم اخلاق تلقي کرده‌اند, ولي به نظر ميرسد خود اخلاق مراد است و خود اخلاق شامل توصيه ها هم مي باشد. يعني حتي اگر بپذيريم که علم اخلاق شامل توصيه نيست و اساساً هيچ علمي شامل توصيه نميشود, باز هم بايد گفت چون در اينجا خود اخلاق مراد است و اخلاق شامل توصيه هم ميشود, پس ايرادي وارد نيست. توضيح اينکه: در فلسفه اخلاق ميخواهيم حقايق اخلاقي را بررسي کنيم. اين حقايق شامل موضوعات, محمولات و الزامات و تکاليف ميشود. الزام در واقع دو رو دارد که‌يک رويش مربوط به الزام کننده است و رويه ديگرش مربوط به الزام شونده. فلسفه اخلاق بايد تکليف اين امور را روشن کند که آيا واقعيت دارند يا خير. به اين نحو است که پاي بحث الزام اخلاقي، به فلسفه اخلاق باز ميشود. 3. نکته سوم اينکه الزام تنها به غايت تعلق نميگيرد که با نفي آن تفکيک بين لزوم و الزام بي ثمر شود. الزام اغلب اوقات به افعال تعلق ميگيرد. فلسفه اخلاق بايد تکليف اين الزامات را روشن کند که چه نسبتي با واقعيت دارند. فلذا داخل بحث فلسفه اخلاق است، ولو آنکه داخل علم اخلاق نباشد. به خصوص با توجه به ديدگاه فلاسفه اي که همه جملات اخلاقي را نوعي الزام ميدانند که مبتني بر واقعيت است (مثل حضرت علامه طباطبائي). هم چنين با توجه به ديدگاه امرگرايي و توصيه گرايي که غايتي را مدنظر قرار نميدهند در الزامات شان. همچنين ديدگاه وظيفه گرايانه که الزامات را ناظر به غايت نميداند. 2. آيا الزام ميتواند به غايت تعلق بگيرد؟ بايد سعادتمند بود، به معناي الزام مقدمات است. به فرض هم بتوان الزام را به غايت زد، اين ديگر جمله اخلاقي نيست؛ مثل آنچه در الزام افعال گفتيم که نيست. نقد و بررسي: مانع تعلق گرفتن الزام به غايت چيست؟ آيا عرف چنين کاري نميکند؟ واقعش اين است عرف با آن مشکلي ندارد. آيا عقلاً الزام غايت غيرممکن است؟ چون الزام اعتبار است، چنين چيزي محال نيست؟ آيا منظور اين است که الزام غايت، بدون توجه به اينکه غايت بدون مقدمات محال است، معقول نيست. پس در واقع الزام غايت به معناي الزام مقدمات است و الزام مقدمات، لزوم بالقياس است؟ 3. اما غايت هيچ علمي داخل مسائل آن علم نيست. لذا غايت اخلاق هم داخل علم اخلاق نيست و ضرورتي ندارد درباره آن بحث کرد. غايت علم مربوط به علم هست، اما داخل آن نيست. نقد و بررسي: غايت اخلاق چه داخل اخلاق باشد و چه نباشد، اهميتي ندارد. آنچه مهم است اين است که ما وقتي درباره‌ي فلسفه اخلاق بحث ميکنيم، بايد تکليف ارزش ذاتي اخلاقي را که مربوط به غايت اخلاق است روشن کنيم. در اينجا هم اينکه بگوييم مضاف اليه ترکيب فلسفه اخلاق، علم اخلاق نيست و خود اخلاق است ميتواند مساله را حل کند. @sarbakhshi
بخش دوم: ۲. آيا الزام ميتواند به غايت تعلق بگيرد؟ بايد سعادتمند بود، به معناي الزام مقدمات است. به فرض هم بتوان الزام را به غايت زد، اين ديگر جمله اخلاقي نيست؛ مثل آنچه در الزام افعال گفتيم که نيست. نقد و بررسي: مانع تعلق گرفتن الزام به غايت چيست؟ آيا عرف چنين کاري نميکند؟ واقعش اين است عرف با آن مشکلي ندارد. آيا عقلاً الزام غايت غيرممکن است؟ چون الزام اعتبار است، چنين چيزي محال نيست؟ آيا منظور اين است که الزام غايت، بدون توجه به اينکه غايت بدون مقدمات محال است، معقول نيست. پس در واقع الزام غايت به معناي الزام مقدمات است و الزام مقدمات، لزوم بالقياس است؟ ۳. اما غايت هيچ علمي داخل مسائل آن علم نيست. لذا غايت اخلاق هم داخل علم اخلاق نيست و ضرورتي ندارد درباره آن بحث کرد. غايت علم مربوط به علم هست، اما داخل آن نيست. نقد و بررسي: غايت اخلاق چه داخل اخلاق باشد و چه نباشد، اهميتي ندارد. آنچه مهم است اين است که ما وقتي درباره‌ي فلسفه اخلاق بحث ميکنيم، بايد تکليف ارزش ذاتي اخلاقي را که مربوط به غايت اخلاق است روشن کنيم. در اينجا هم اينکه بگوييم مضاف اليه ترکيب فلسفه اخلاق، علم اخلاق نيست و خود اخلاق است ميتواند مساله را حل کند. ۴. الزام يا به معناي امر و نهي است يا به معناي فرض لزوم است. علامه مثلا ميگويد الزامات اخلاقي که ناظر به افعال است, فرض لزوم است (لزوم بالغير طبعاً). اگر اولي مراد باشد غايت را نميتوان متعلق امر قرار داد و اگر دومي مراد باشد معنا ندارد بگوييم در مورد غايت فرض لزوم کرده ايم؛ زيرا اين لزوم يا ضرورت بالغير است يا بالذات يا بالقياس. هيچ کدام درست به نظر نميرسد. نقد و بررسي ۱. اولا الزام به معناي امر با الزام به معناي فرض لزوم دو روي يک سکه اند. ۲. ثانياً غايت را ميتوان متعلق امر قرار داد. مثلا ميگوييم سعادتمند باش و مراد ايجاد خود سعادتمندي باشد, بدون آنکه پاي فعل به ميان بيايد. گرچه ما عملاً نميتوانيم بدون فعل اين کار را انجام دهيم, ولي معناي اين حرف آن نيست که وقتي ميگوييم سعادتمند باش, اراده کرده ايم که با انجام افعال مناسب اين کار را بکن. ۳. ثالثاً فرض لزوم غايت هم مشکلي ندارد. قطعاً ضرورت غايت، ضرورت بالقياس و بالذات نيست, بلکه ضرورت بالغير است. يعني اگر ميتوان فاعل را ملزم به سعادتمند بودن کرد, سعادتمندي هم ضرورت بالغير (البته اعتباري) پيدا ميکند. @sarbakhshi
بخش سوم: حب ذات 1. در حب ذات سوال اين است که کدام ذات مراد است؟ خود مستقلي وجود ندارد. پس حب به ذات در اولياء الله حب به ذاتي است که عين ربط است و آنها عين ربط بودن را عينا مي يابند. 2. از طرفي حب ذات انحصاراً ريشه‌ي همه‌ي حب هاست و نميشود چيزي در کنار يا قبل از آن باشد. اين را ميتوان به صورت فلسفي اثبات کرد. 3. اما اينکه حب ذات منشأ بقيه حب هاست؛ اولا منشئيت به نحو تحليلي است؛ ثانياً منشئيت وجودي است و ربطي به توجه ندارد؛ حب مثل علم است. همانطور که همه‌ي علمها برميگردد به علم به ذات, همه‌ي حب ها هم برميگردد به حب به ذات. نقد و بررسي 1. در علمْ حضور کافي نيست, توجه لازم است. پس ميتواند توجه به خود نباشد و غفلت باشد. حب هم همينطور. 2. اساسا علم عين توجه است. درست است که توجه به مفاهيم لازم نيست, اما بدون توجه به معلوم علم به معلوم ممکن نيست. 3. اما اينکه وجود ذات منشأ وجودي علم و حب است, نميتواند دليل اين باشد که همه حب ها برميگردد به حب به ذات. چون بدون علم به ذات، حب به ذات ممکن نيست و بدون توجه به ذات هم علم به ذات ممکن نيست. غفلت از ذات و در نتيجه عدم حب به ذات ممکن است. 4. از طرفي حب به ذات ريشه در حب به کمال (مطلق کمال، يعني کمال هر موجودي، نه کمال خود) دارد. لذا عالمانه هم ميتوان ميان حب به ذات و حب به غير ذات انتخاب کرد. منظور از حب به کمال, کمال ذات نيست. مطلق کمال مراد است. @sarbakhshi
138. نهايه، مرحله 11، فصل دوم (converted).mp3
32.2M
138. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل دوم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
هدایت شده از یادداشت های فلسفی
فایل های صوتی درسهای ارائه شده توسط حقیر (سربخشی) که در کانال یادداشت های فلسفی موجود است 👇👇👇 عزیزان با استفاده از لینک های زیر میتوانند به ابتدای فایل ها رفته و آنها را دانلود کنند: لینک اولین فایل آموزش فلسفه: https://t.me/msarbakhshi/3 لینک اولین فایل بدایه الحکمه: https://t.me/sarbakhshi/516 لینک اولین فایل درس نهایه الحکمه https://t.me/sarbakhshi/1204 لینک اولین فایل بحث فرگشت: https://t.me/sarbakhshi/1101 لینک اولین فایل بحث علیت: https://t.me/sarbakhshi/1129 لینک اولین فایل بحث مساله شر و ظلم در آفرینش https://t.me/sarbakhshi/1107 لینک اولین فایل بحث معنای زندگی: https://t.me/sarbakhshi/1071 لینک اولین فایل معرفت شناسی: https://t.me/sarbakhshi/1086 لینک فایل های خداشناسی به صورت یکجا: https://t.me/sarbakhshi/1136 لینک اولین فایل انسان شناسی: https://t.me/sarbakhshi/1141 لینک اولین فایل فلسفه اخلاق: https://t.me/sarbakhshi/1155 لینک اولین فایل بحث رابطه دین و اخلاق: https://t.me/sarbakhshi/1173 @sarbakhshi
139. نهايه، مرحله 11، فصل دوم (converted).mp3
30.13M
139. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل دوم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
72. آموزش فلسفه، درس 50، بخش دوم.mp3
26.83M
72. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه، بخش دوم تدریس: سربخشی @sarbakhshi
73. آموزش فلسفه، درس پنجاه و يک(1).mp3
29.29M
73. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه و يک تدریس: سربخشی @sarbakhshi
74. آموزش فلسفه، درس 52، بخش اول(1).mp3
28.73M
74. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه و دو، بخش اول تدریس: سربخشی @sarbakhshi
75. آموزش فلسفه، درس 52، بخش دوم (converted).mp3
30.79M
75. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه و دو، بخش دوم تدریس: سربخشی @sarbakhshi
140. نهايه، مرحله 11، فصل سوم.mp3
34.96M
140. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل سوم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
141. نهايه، مرحله 11، فصل جهار و پنج.mp3
29.33M
141. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل چهارم و پنجم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
گزاره‌هايي براي تامل دوباره: ابن‌سينا حرکت را توسطيه مي‌دانست. ملاصدرا آن را قطعيه دانست و حرکت توسطيه را رد کرد. حضرت علامه هر دو را واقعي مي‌دانست. به نظر مي‌رسد در عالم طبيعت حرکت توسطيه است (جوهر يا عرض سيال، بدون آن‌که امتدادي داشته باشد. در واقع امتداد توهمی است) و در عالم نفس قطعيه است (داراي امتداد). زمان نيز عين حرکت است. پس زمان در عالم طبيعت، آن سيال خواهد بود، نه کم متصل غير قار و در عالم نفس کم متصل غير قار. ديگر آن‌که چون زمان عين حرکت است و حرکت شتاب مي‌گيرد، پس زمان هم شتاب مي‌گيرد. @sarbakhshi
76. آموزش فلسفه، درس پنجاه و سه (converted).mp3
26.1M
76. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیت‌الله مصباح، دوره جدید (۱۴۰۰) درس پنجاه و سه تدریس: سربخشی @sarbakhshi
142. نهايه، مرحله 11، فصل شش و هفت.mp3
28.44M
142. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل ششم و هفتم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
📜معنای این که «معقولات ثانیه فلسفی مابإزاء عینی ندارد »چیست؟ برگرفته از آموزش فلسفه ج۱ درس ۱۵،۱۷ ص ۱۹۳،ص۲۱۹ شرح نهایه ج ۲ ص ۸۳،۸۴،۸۶ اسفار ج ۱ جز ۲ ص ۲۰۷ علامه مصباح در آموزش فلسفه در مورد معقولات ثانیه فلسفی می فرمایند که این گونه مفاهیم مابإزاء عینی و خارجی ندارد. « ویژگی مفاهیم فلسفی این است که بدون مقایسات و تحلیل‌های عقلی به‌دست نمی‌آیند و هنگامی که بر موجودات حمل می‌گردند، از انحاء وجود آنها (نه حدود ماهوی آنها) حکایت می‌کنند؛ مثلاً مفهوم علت که بر آتش اطلاق می‌گردد، هیچ‌گاه ماهیت‌ خاص آن را مشخص نمی‌سازد، بلکه از نحوهٔ رابطه آن با حرارت که رابطه تأثیر است حکایت می‌کند؛ رابطه‌ای که بین اشیاء دیگر هم وجود دارد. گاهی از این ویژگی به این صورت تعبیر می‌شود که مفاهیم فلسفی «ما بازاء عینی» ندارند»، یا عروضشان ذهنی است.»  «این مفاهیم «ما بازاء عینی» ندارند، در عین حالی که اتصافشان خارجی است.» 🔰حال آیا مراد از مابإزاء نداشتن چیست ؟ آیا این مفاهیم صرفا ذهنی هستند؟ سابقا مطرح کردیم واقعیت های خارجی وجود دارند که مفاهیم فلسفی بر آن حکایت می کنند نه این که این مفاهیم صرفا ساخته ذهن باشد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/PhilosophyofAyatollahMesbah/66 🔹با این حال در اینجا می افزاییم که مراد ایشان از نداشتن مابإزاء این نیست که این مفاهیم مطلقا مابإزاء ندارد بلکه مراد ایشان این است که این مفاهیم مابإزاء مستقل ندارد. ایشان در شرح اسفار می فرمایند: « گاهی مفاهیم به گونه ای هستند که هر چند در ذهن و مفهوم متعدد هستند ولی در خارج به یک وجود موجودند مثل مفهوم علم و قدرت و حیات که در خداوند متعال به یک وجود موجودند و بساطت ذات او را خدشه دار نمی سازند.» ایشان در شرح نهایه نیز می فرمایند «معقولات اولى مابازاى خارجى دارند اما معقولات ثانیه ندارند. توضیح اینکه هر یک از معقولات اولى در خارج از ذهن وجود و واقعیتى خاص به خود دارد؛ یعنى، هر کدام وجودى على‌حده و سواى از وجود سایر معقولات اولى دارد؛ به عبارت دیگر، ما به تعداد معقولات اولى واقعیت خارجى داریم و نمى‌توان دو معقول اوّل پیدا کرد که با یک وجود موجود باشند. اگر ما دو مفهوم کلى انسان و سفیدى را دو معقول اوّل دانستیم، به این معناست که انسان وجودى دارد براى خود و سفیدى نیز وجود دیگرى، پس به ازاى هر یک از معقولات اولى یک واقعیت خارجى هست، غایت امر اینکه بعضى از این واقعیات متکى به بعضى دیگرند، مثل اینکه وجود سفیدى متکى به وجود انسان یا چیزهاى دیگر است و یا وجود بو متکى به وجود عطر است ولى در هر حال دو واقعیت و دو وجودند. این ویژگى را گاه با این تعبیر نیز بیان مى‌کنند که عروض معقولات اولى خارجى است. در مقابلْ معقولات ثانیه، چه منطقى و چه فلسفى، مابازاى خارجى ندارند؛ عروض هیچیک خارجى نیست. هیچکدام از آنها از خود وجود و واقعیتى ندارند، بلکه واقعیت معقولات ثانیه فلسفى عین واقعیت خارجى معقولات اولى است و نیز واقعیت معقولات ثانیه منطقى عین واقعیت ذهنى معقولات اولى است.» ایشان در جای دیگر از این کتاب مراد خودشان را تصریح می کنند: « در خارج يك وجود و واقعيت بسيط است كه مصداق انسان است و همين واقعيت بسيط بعينه مصداق واحد و حادث و ممكن و جوهر و بالفعل و معلول نيز هست. منظور از اينكه معقولات ثانيه فلسفى مابازاى خارجى ندارند يا اينكه معقولات ثانيه فلسفى وجود و واقعيتى در عرض ساير اشيا ندارند همين است.» 📃یادآوری این نکته از این حیث قابل اهمیت است که در برخی نوشته ها به آن توجه نمی شود. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
143. نهايه، مرحله 11، فصل هشت.mp3
32.16M
143. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل هشتم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
هدایت شده از فکرت
🔰 علامه مصباح از فلسفه‌‌ورزی تا نوآوری‌های اسلامی حجت‌‌الاسلام دکتر محمد سربخشی، استاد فلسفه مؤسسه آموزشی_پژوهشی امام خمینی(ره) قم ▪️علامه مصباح در حوزه فلسفه شارح صرف نبودند؛ بلکه نظریه‌پردازی بودند که دیدگاه‌های فیلسوفانه داشتند. ▪️بحث مقولات از شواهد بسیار روشن و آشکار بر رویکرد انتقادی حضرت استاد مصباح یزدی در فلسفه است. این بحث در طول تاریخ فلسفه و تا زمان حضرت علامه تقریباً مورد اتفاق بوده است. ▪️یکی از ویژگی‌های شخصیت فلسفی حضرت استاد مصباح یزدی که به نظرم بسیار قابل توجه است تکیه بر مسأله اقامه برهان در بحث‌های فلسفی و اجتناب از مباحث ذوقی است. ▪️به اعتقاد بنده حضرت استاد با توجه به رویکردی که در ارتباط‌گیری با فیلسوفان و حوزۀ اندیشه‌ای غرب داشتند هوشمندانه به این نکته رسیده بودند که برای ارائه مطالب فلسفی خودشان باید صرفاً از توصیف‌ها و تبیین‌های عقلی و اقامه برهان عقلی استفاده کنند. 💢متن کامل گفت‌و‌گو در فکرت 🔻فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 🆔 @Fekrat_Net
144. نهايه، مرحله 11، فصل نهم (converted).mp3
36.56M
144. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل نهم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
145. نهايه، مرحله 11، ادامه فصل نهم (converted).mp3
30.08M
145. نهایة الحکمة، مرحله یازده, ادامه فصل نهم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
146. نهايه، مرحله 11، فصل دهم (converted).mp3
35.43M
146. نهایة الحکمة، مرحله یازده, فصل دهم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi
147. نهايه، مرحله 11، ادامه فصل دهم و فصل يازدهم (converted).mp3
26.17M
147. نهایة الحکمة، مرحله یازده, ادامه فصل دهم و فصل يازدهم تدریس: سربخشی تقریر کتاب همراه با نقد @sarbakhshi