eitaa logo
سرباز ( محتوای روشمند )
536 دنبال‌کننده
507 عکس
440 ویدیو
62 فایل
اخلاص،نگفتن نیست بلکه برای رضای خدا گفتن است بزرگترین افتخارم سربازی مولایم حضرت مهدی ارواحنا له الفداء است و سرباز اگر سرباز باشد سربار نیست سردار است واین یعنی مأمور به وظیفه بودن نه نتیجه اما معطوف به نتیجه و پایانش هر چه باشد زیباست عابدی @sarbaz135
مشاهده در ایتا
دانلود
25.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نگاهی کوتاه به مدال نوکری 1401 👥 با حضور اساتید حاج مهدی منصوری، حجج الاسلام حقیقت نژاد ، داستانپور ، عابدی 👁 👌منتظر شما هستیم در تیرماه۱۴۰۲ 🌱 مجموعه فرهنگی رسانه‌ای رویش @m_rouyesh_ir
بین نمازی اداره ۲۲ خرداد تفسیر قرآن.mp3
2.7M
زمان :۲۲ خرداد ۱۴۰۲ مکان : مخاطب : موضوع: آیه ۱۴ نوع : مدت : ۳ دقیقه ✅کانال سرباز محتوای روشمند صوتی 🆔https://eitaa.com/sarbazeshgh
سلام بر رفقای عزیز طلبه اگر تجربه ی تبلیغی چهره به چهره ای داشتید که دارای نکته برای دیگران هست، لطفاً به @sarbaz135 بفرستید تا انتشار دهیم.
تجربه اول مدتی در پارک شهید رجایی رفت و آمد داشتیم. گروه های مختلفی از نوجوانان و جوانان می آمدند و می رفتند. بعضی ها فقط نگاهمون می کردند. بعضیا زیر لب یه چیزایی هم میگفتن که ان شاءالله دعا بوده... 😊 بعضیا هم تا ما را میدیدن راهشونو عوض می کردن این وسط یه عده شون هم می اومدن کنارمون و باهامون حرف میزدن و ازمون سوال می پرسیدن امیر حسین هم با اونا بود، میومد کنارمون، اما از لحظه ی اومدن تا آخر فقط نیش و کنایه که شما پولای مملکت را می خورید و پولِ نفت مال شماست و مرفهین بی درد و... چند باری سعی کردم باهاش بیشتر صحبت کنم ولی مرتبا حرفای خودشو تکرار میکرد: چیه مرفه بی درد؟؟ حاجی چند تا شمش طلا تو خونه داری؟ و... منم فقط با صبر و لبخند و شوخی باهاش رفتار میکردم . چند هفته ای گذشت و این داستان ادامه داشت تا یکی از شب ها که رفتیم داخل پارک دیدم اومد سمتم و گفت: حاجی میشه بیای؟ کارت دارم. باهاش رفتم. یه گوشه تنها رو یه نیمکت نشستیم. منِ منِ میکرد که حرف بزنه. گفتم: جانم، بگو. گفت: اشتباه کردم . گفتم: چی شده؟ چه اشتباهی؟؟ گفت: من خیلی به شما تیکه انداختم، خیلی مسخرتون کردم، خیلی پشت سرتون غیبت کردم، مرتب میخواستم یه کاری کنم عصبانی بشی ولی دمت گرم هیچ وقت چیزی بهم نگفتی. کم کم اشک از چشمانش سرازیر شد. گفت و گفت، از مادرش که سرطان داره، از پدرش که چند وقتی بود بیکار بود، از برادر کوچیکش که خیلی براش نگران بود. میگفت و اشک می ریخت. حرفاش که تموم شد گفت: ببخش کسی را ندارم باهاش حرف بزنم، به دوستام هم نمی تونم بگم، اینم که میام اینجا برا اینه که وقتی میرم خونه و می بینم کاری ازم برنمیاد بیشتر اذیت میشم، کسی مطمئن تر از شما پیدا نکردم. اونشب باهاش خیلی صحبت کردم و گذشت. اونشب هم اون گریه کرد هم من. اون پیشِ من بخاطر مشکلاتش. من وقتی رسیدم خونه بخاطر لطفی که خدا در حقم کرده بود. از اون به بعد دیگه خبری از کنایه و تمسخر نبود، محبت جای همه ی اونها را گرفته بود. و این نتیجه صبری بود که خدا توفیقشو بهم داده بود.
المنطق ۲۳ خرداد کلاس اول.mp3
25.83M
زمان : ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ کلاس اول مکان : ارواحنا له الفداء مخاطب : عزیز موضوع: تقسیمات قضیه شرطیه منفصله ص۲۷۴ ادامه درس ۲۹ نوع : روش: مدت : ۳۵ دقیقه ✅کانال سرباز محتوای روشمند صوتی 🆔https://eitaa.com/sarbazeshgh
المنطق ۲۳ خرداد کلاس دوم.mp3
27.48M
زمان : ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ کلاس دوم مکان : ارواحنا له الفداء مخاطب : عزیز موضوع: القسمة ص۱۸۶ درس ۲۰ نوع : روش: مدت : ۳۸ دقیقه ✅کانال سرباز محتوای روشمند صوتی 🆔https://eitaa.com/sarbazeshgh