eitaa logo
صرف و نحو کاربردی
3.9هزار دنبال‌کننده
45 عکس
2 ویدیو
12 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ❓سؤال: @ArefAshrafian @mojtaba1843 :⁦انتقاد و پیشنهاد🖊 @ArefAshrafian 🎓زیر نظر رئیس مرکز مدیریت حوزه‌های خراسان جنوبی 📝 گروه بـَـحث_جَنجالے_طَلبگے: eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba 🏫 مدرسه علمیه رضویه بیرجند
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تفاوت‌های لا نهی با لا نفی 1⃣ لای نهی عامل هست و فعل را جزم می‌دهد بر خلاف لای نفی 🍃مثال: لا تَضرِبْ (نهی) لا تضربُ (نفی) 2⃣ جمله‌ای که با لای نهی آغاز شده، انشائی است ولی جمله‌ای که با لای نفی آغاز شده، خبری است. 3⃣ لای نهی فقط بر سر فعل مضارع می‌آید ولی لای نفی، هم بر ماضی داخل می‌شود و هم بر مضارع. 4⃣ زمان لای نهی، همیشه آینده است ولی زمان لای نفی، می‌تواند گذشته یا آینده باشد. 5⃣ لای نهی، فقط یک نوع است ولی لای نفی انواع مختلفی دارد؛ مثل لای نفی جنس، لای شبیه به لیس، لای نافیه‌ی مضارع، لای عاطفه و… 6⃣ لای نهی فقط بر سر فعل در می‌آید ولی برخی از اقسام لای نفی، بر سر اسم در می‌آید. ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🖤🍂 🍂 وقتی برای گریه دلم تنگ می شود لب با دَم حسین هماهنگ می شود تنها نه دل به یاد تو می سوزد ای حسین از روضه هایت آب، دل سنگ می شود شهادت سرور جوانان اهل بهشت، حضرت حسين ابن علي عليه السلام و اصحاب باوفاى آن بزرگ‌مرد را خدمت تمام محبین آن حضرت و دنباله رو های ایشان تسلیت عرض می‌کنیم. از همه در این ایّام التماس دعا داریم. 🏴 @sarf_v_nahve 🍂 🖤🍂
✅ اگر ذو الحال نکره محضه باشد، باید مؤخر گردد، مانند: «جاء راکباً رجلٌ». @Nardebane_feghahat
✴️ نکره: 🍃 محضه 🍃 غیر محضه (مخصَّصه) نکره‌ی غیر محضه نکره‌ای است که صفت داشته باشد یا به یک نکره‌ی دیگر، اضافه شده باشد؛ مثل رجلٌ عالِمٌ. رجالُ إیران. نکره‌ی محضه نکره‌ای است که صفت نداشته باشد و به اسمی دیگر، اضافه نشده باشد؛ مانند رجلٌ، کتابٌ و… 🖌 درصد نکره بودنِ نکره‌ی غیر محضه از نکره‌ی محضه کم‌تر است؛ زیرا با صفتی که دارد یا با مضاف إلیهی که دارد، دائره‌ی عمومیتش تنگ‌تر می‌شود. ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
❗️به مثال های زیر توجه کنید:❗️ ۱. یا عليَّ بنَ محمّدٍ اشکُرْ. ۲. هذا محمّدُ بنُ عليٍّ. ❓در مثال اوّل، «علي» منادای مفرد معرفه است ولی به چه دلیل به صورت منصوب آمده است؟ ❓در مثال دوّم نیز کلمه‌ی «محمّد» با وجود اینکه نه «ال» دارد و نه اضافه شده است، چرا تنوین نگرفته است؟ ✅ جواب 🔷 کلمه‌ی «اِبن» هرگاه صفت باشد و بین دو عَلم بیاید، دو حالت دارد: 1⃣ صفت برای منادای مفرد معرفه باشد؛ 🔹 که در این صورت منادیٰ می‌تواند هم ضمّه بگیرد و هم فتحه؛ مانند: «یا عليُّ بنَ محمّد» یا «یا عليَّ بنَ محمّد» (جواب سال اوّل⁦👆🏻⁩⁦👆🏻⁩⁦👆🏻⁩) 2⃣ صفت برای غیر منادیٰ باشد. 🔹 در این صورت، باید موصوف، قبل از آمدنِ ابن، مفرد و تنوین دار و علم باشد و مضاف الیهِ «ابن» نیز علم و مفرد باشد و بین موصوف و صفت فاصله‌ای نباشد؛ مانند: هذا محمدُ بنُ عليٍّ. که در این مثال موصوف (محمّد) واجب است که تنوین نگیرد؛ به خاطر داشتن شرایط. (جواب سؤال دوّم⁦👆🏻⁩⁦👆🏻⁩⁦👆🏻⁩) 📚منبع: مبادئ العربیّة، ج۴، ص۲۸۰ و النّحو الوافي، ج۱، ص۴۴ و ۴۵ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
جواب شرط در توالی و تعاقب دو شرط یا بیشتر ، چهار حالت دارد. 1⃣ اینکه بین دو شرط ادات عطف نیامده باشد. مثال: «مَن یَعتدِلْ فی شبابه ، مَن یَحرصْ على سلامة جوارحِه و حواسِه يسلَمْ مِن متاعبِ الكهولة» 🔷 در این مثال جواب شرط «یسلمْ من متاعب...» برای ادات شرط اول «من یعتدل فی شبابه» و جواب ادات شرط دوم «من یحرص علی سلامة...» به قرینه این جواب در تقدیر است. 2⃣ اینکه دو ادات شرط ، بوسیله «واو» به همدیگر عطف شده باشند. مثال: «مَن يُحجِمْ عَن نِداءِ الخير و مَن يَنْأَ عَن داعي المروءة يَعِشْ بغيضاً مَنبوذاً» 🔶 در اینصورت جواب برای هردو ادات شرط میباشد، زیرا «واو» برای مطلق جمع است. 3⃣ اینکه دو ادات شرط ، بوسیله «أو» به هم عطف شده باشند. مثال: «إن تغبْ عن عيني أو تَحضرْ فَلستَ عَن خاطري بغائبٍ» 🔷 در این حالت جواب فقط برای یکی از دو ادات شرط است «تفاوتی ندارد برای اولی یا دومی» و جواب ادات شرط دیگر محذوف است، برای اینکه معنای «او» احد الشیئین یا اشیاء میباشد. 4⃣ دو ادات شرط ، بوسیله «فاء» عطف شده باشند. مثال: «إن تُمارِسْ عملاً فإن تخلصْ فيه يُحالِفكَ الفوزُ و التوفيقُ» 🔶 در این مثال جواب «یحالف الفوز...» برای ادات شرط دوم «ان تخلص...» میباشد و مجموع شرط و جواب «ان تخلص... یحالف الفوز...» ، جواب شرط برای ادات شرط اول «ان تمارس...» میباشد. 📚منبع: النحو الوافی_ ج۴ _ ص۴۸۹و۴۹۰ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┏━📚📖━━━━━━━━┓    @sarf_v_nahve   join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
💠 واجب بودن اتحاد عامل در حال و ذوالحال ، یکی از نحوی است. ❗️به این👇🏻👇🏻👇🏻دو مثال دقت کنید❗️ «إتَّبِعُوا مِلّة ابراهيمَ حنیفاً» «أيُحِبُّ أَحَدُكُم أن يَأكُلَ لَحمَ أخِيه مِيتاً» در این دو مثال ، کلمه «حنیفاً» و «میّتاً» حال از دو کلمه «إبراهیم» و «أخ» می‌باشد. عامل در حنیفاً، «اِتَّبِعوا» و عامل در میّتاً «يأكل» می‌باشد و عامل در دو ذوالحال به ترتیب «ملة» و «لحم» می‌باشد؛ زیرا مضاف عامل در مضاف الیه است. (قول مشهور) : ⁉️آیا در این دو مثال ، اتّحاد عامل در حال و ذوالحال رعایت شده یا خیر؟ : ☘حال از مضاف الیه با یکی از شرایط زیر جایز است: 1⃣ بتوانیم مضاف را حذف کنیم و مضاف الیه را در جایگاهش قرار دهیم. مثال: «إتَّبِعُوا مِلّة ابراهيمَ حنیفاً» در توضیح این مثال باید گفت عامل در کلمه «ملّة» و «حنیفا» ، «اتّبعوا» می‌باشد. (یعنی عامل مضاف و حال یکی هستند.) و با قرار دادن کلمه‌ی «ابراهیم» به جای «ملة» گویا عامل مضاف الیه همان عامل مضاف شده است. (اتّبعوا ابراهیمَ حنیفاً) ✅ پس عامل حال «حنیفاً» و ذوالحال «ابراهیم» با این فرض و تقدیر، متّحد شدند. : یکی از مواضعی که می‌توان مضاف الیه را در جایگاه مضاف قرار داد ، زمانی است که مضاف جزئی از مضاف الیه باشد. مانند: «أيُحِبُّ أَحَدُكُم أن يَأكُلَ لَحمَ أخِيه مِيتاً» که «لحم» جزئی از «أخ» می‌باشد. 2⃣ مضاف عامل در حال باشد. مثال: «أَعْجَبَنِي ذِهابُكَ مُسرِعاً» در این مثال «مُسرعاً» حال از ضمیر مخاطب «کاف» می‌باشد و عامل این حال کلمه «ذهاب» است. ⚠️ در شرط اوّل، اتّحادِ حال و ذوالحال، تقدیراً است و در شرط دوّم اتّحاد حال و ذوالحال ، تحقیقاً می‌باشد. 📚 منبع: الحدائق النّدیّة، ص۳۲۲ و ۳۲۳ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🖌 و دعای هفتم صحیفه‌ی سجادیه 🍀 فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَلَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَلَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَلَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَلَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَلَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. 🍀 آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هيچ كس باز نَبَرد و آن‌چه تو به سوی من روان كرده‌ای، هيچ كس برنگرداند. دری را كه تو بسته‌ای، هیچ كس نگشايد، و دری را كه تو گشوده باشی، هیچ كس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند، و آن كس را كه تو خوار گردانی، هیچ یاوری ندارد. «فاء»: استینافیة «لا مُصدِرَ»: «لا» حرف نفی جنس، «مُصدِر» اسمِ فاعل از باب إفعال، اسمِ لا و مبنی بر فتح و خبرش محذوف است. (موجودٌ) «لِما»: جار و مجرور. «لـِ» لام تقویت، برای تقویت عاملش آمده و نیازی به متعلَّق ندارد؛ چون زائده است. «ما» اسم موصول محلّاً مجرور و محلّ «لام و ما» باهم منصوب، مفعول به برای مُصدِر جملات «ولَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ» ترکیبشان مثل جمله(لَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ) «صارِف»: اسم فاعل ثلاثی مجرّد «فاتِح»: اسم فاعل ثلاثی مجرّد «مُغلِق»: اسم فاعل ثلاثی مزید باب إفعال «مُیَسِّر»: اسم فاعل ثلاثی مزید باب تفعیل «ناصِر»: اسم فاعل ثلاثی مجرّد 🍀 جملات: «لا مُصدِرَ…»: محلی از اعراب ندارد (جمله‌ی مستأنفه) جملات «ولَا صَارِفَ…، «وَلَا فَاتِحَ…»، وَ لَا مُغْلِقَ...، وَ لَا مُیسِّرَ...، وَ لَا نَاصِرَ...» محلی از اعراب ندارند(عطف به جمله مسانفه) شدند. ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
اصل در ، اتصال است. و مراد از استثناء متّصل، همجنس بودن مستثنیٰ با مستثنیٰ منه می‌باشد. مانند: 🍃جاء القوم الا زیداً. در این مثال، زیداً که در نقش مستثنیٰ قرار گرفته است، از جنس قوم که مستثنیٰ منه است، می‌باشد و به عبارت اُخریٰ، مستثنیٰ (زید)، داخل در مستثنیٰ منه (قوم) است. منبع: ۱- مدرس الأفضل فيما يرمز و يشار إليه في المطوّل، ج‏4، ص: 414 ۲- الأطول شرح تلخيص مفتاح العلوم، ج‏1، ص: 109 ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
💎 «أن» ناصبة دارای ویژگی‌هایی می‌باشد؛ مانند: ۱. ناصب فعل است. ۲. معنای فعل را به آینده تغییر می‌دهد. ۳. جمله‌ی بعدش را تأویل به مصدر می‌برد. 🍁 مثال: «أن تَصُومُوا خيرٌ لكم: روزه گرفتن شما در آینده، برایتان بهتر است.» فعل «تصوموا» لفظاً منصوب است و جمله‌ی «تصوموا...» محلّی از اعراب ندارد. ‼️ توجّه ، توجّه‼️ هنگامی که بر ماضی داخل می‌شود، نه نصب می‌دهد و نه زمان ماضی را تغییر می‌دهد. بلکه فقط جمله بعدش را تاویل به مصدر می‌برد. 🍁 مثال: «فَرِحتُ بأن زُرْتَنِي: به خاطر زیارت کردن تو، من را (در گذشته)، خوشحال شدم» جمله ی «زرتَني....» نیز محلّی از اعراب ندارد. 📚 منبع: النّحو الوافي، ج۴، ص۲۸۲ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🌴قُلْ اللّهمَّ فَاطِرَ السَّماوَاتِ وَ الأَرضِ…🌴 🔰 در خصوص ترکیب کلمه‌ی «فاطر» در آیه‌ی ۴۶ سوره مبارکه‌ی «الزمر» سه قول وجود دارد: 1⃣ بدل از الله: قائلین به این قول غالباً اضافه‌ی «فاطر» به «السّماوات» را اضافه‌ی لفظیه می‌دانند. 2⃣ صفت از الله: معتقدین به این ترکیب، اضافه‌ی «فاطر» به «السّماوات» را اضافه معنویه می‌دانند؛ زیرا در این صورت صفت و موصوف در تعریف مطابقت می‌کنند. 3⃣ منادیٰ مستقل است: در این صورت اضافه‌ی «فاطر» به ما بعدش اضافه‌ی معنویه است ولی کلمه‌ی «فاطر» صفت برای منادای الله نیست؛ چون «میم مشدّدة» حکم کلمه‌ی مستقلّه را دارد و هم‌چنین بین صفت و موصوف فاصل جایز نیست و این «میم» بین «الله» و «فاطر» فاصل ایجاد کرده است ، پس نمیتواند «فاطر» صفت برای «الله» باشد. بلکه «فاطر السماوات» خود نیز منادی بوده که حرف ندایش حذف شده است. اصل آیه: «قل یااللهُ یافاطرَ السماوات.....» 📚 منبع: الحدائق الندية، ص۴۳۲ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🔎با تفحّص در کتب صرفی و نحوی در می‌یابیم که یکی از تقسیم بندی های فعل، تقسیم آن به و است. ✏️ : فعلی است که بتوان آن را به صورت های ماضی و مضارع و امر به کار برد و به عبارت دیگر، فعلی که دارای صرف اجمالی (فَعَلَ، یَفعِلُ، لیفعل و…(ماضی، مضارع و امر)) و تفصیلی(فَعَلَ، فَعَلا، فَعَلُوا و…) باشد. که به آن "تام التصریف" نیز گویند. 🔰 مانند: کَتَبَ، ظَلَمَ و… ✏️فعل : فعلی است که نتوان آن را به هر ۳ صورتِ ماضی و مضارع و امر به کار برد و آن بر دو قسم است: 1️⃣ آن دسته از افعال که فقط به شکل ماضی می‌آیند و به آنها "افعال جامد" نیز می‌گویند. 🔰 مانند: لیس و دام 2️⃣ آن دسته از افعالی که به دو صورت می‌آیند (ماضی و مضارع یا...) و به آن ها "ناقص التصریف" می گویند. 🔰 مانند: اوشک، مازال و… ❗️❗️ 1️⃣ اکثر افعال در زبان عربی، از قِسمِ "تامّ التصریف" هستند. 2️⃣ برخی از افعال در بین نحویین مورد اختلاف است وشاید عدّه‌ای گویند فلان فعل "ناقص التصریف" است و عده ای درباره همان فعل گویند: "تام التصریف" 📚منبع: ۱. دانش صرف(حمید جزایری)، ص۵۲ ۲. المرشد إلی قواعد اللغة العربیة (المرحلة الثانویة)، ص۱۸۹ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
در تقدیم حال بر عاملش در بین برخی از مذاهب نحوی اختلاف وجود دارد. از جمله‌ی این مذاهب می‌توان به بصریین و کوفیین اشاره کرد. 📖 دیدگاه از این قرار است: تقدیم حال بر عاملش جائز نیست و این عدم جواز زمانی است که ذوالحال، اسم ظاهر باشد و اگر ذوالحال ضمیر باشد، این تقدیم از دیدگاه ایشان بلامانع است. مثال: 🍃راکباً ذهب زیدٌ. کوفیین تقدیم حال در این مثال را بر عاملش (ذهب) جائز ندانسته اند. بخلاف: 🍃راکبا ذهبتُ که حال(راکباً) می‌تواند بر عاملش (ذهبتُ)، مقدّم شود. چون ذوالحال ضمیر است. 🔍دلیل کوفیین بر سخنشان بدین شرح است: غالباً در لفظ حال ضمیری مستتر است که به ناچار باید به ما قبل (یعنی ذوالحال) برگردد. و در مثال هایی که ذوالحال اسم ظاهر است، ضمیر در حال به ما بعد بر می‌گردد و این خلاف قاعده است. بنابراین تقدیم حال بر عاملش در این مورد جائز نیست. دلیل کوفیین، ظاهراً مبتنی بر اصلِ: «ضمیر به ماقبل خودش عود می کند» است. 📖 نظر در این مسأله این‌طور است: تقدیم حال بر عاملش مطلقاً (چه ذوالحال اسم ظاهر و چه ضمیر باشد) جائز است. مانند: 🍃باکیاً رجعتُ 🍃 باکیاً رجع بَکرٌ. 🔍دلیل بصریین: سخن ایشان مبتنی بر نقل و قیاس است که ما تنها قیاس را ذکر می‌کنیم. عامل در حال متصرّف است. هر زمان عامل در حال متصرّف باشد، عملش هم متصرّف است. از مصادیق تصرّف در عمل، می‌توان به عملِ عامل در لفظ حال در این مثال اشاره کرد: 🍃 راکباً ذهب زید 📚منبع: الإنصاف فی مسائل الخلاف بین البصریین والکوفیین، ص ۲۱۰ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
⚠️به دو مثال زیر توجه کنید. «فاطمةُ أفضَلُ مِنْ غَيرِها» «هاتان أجمَلُ مْرَأَتَينِ» 🖌 سؤال… چرا در مثال‌های بالا، اسم تفضیل که در جایگاه خبر واقع شده‌است، با مبتدایش مطابقت نکرده است؟ یعنی چرا به این صورت نیامده: «فاطمة فُضلَی مِن غیرها» «هاتان فُضلَیَا امرأَتَينِ» 🖌 جواب… أفعل تفضیل در دو صورت همیشه به صیغه‌ی مفرد مذکّر می‌آید؛ حتی اگر ماقبلش (مبتدا یا موصوف یا...) مفرد مذکّر نباشد: 1⃣ هرگاه مجرّد از «ال» و «اضافه» باشد که در این صورت واجب است با «مِن» تفضیلیّة استعمال شود. 🔷 مثال: «فاطمةُ أفضَلُ مِنْ غَيرِها» 🍀 در مثال بالا با وجود اینکه مبتدا مفرد مؤنث است ولی خبر که أفعل تفضیل است مفرد مذکّر آمده است به خاطر اینکه أفعل تفضیل خالی از ال و اضافه است. 2⃣ هرگاه به نکره اضافه شود. 🔷 مثال: «هَاتَانِ أجمَلُ امْرَأَتَينِ» 🍀 در این مثال چون اسم تفضیل اضافه به نکره شده واجب است که به صورت مفرد مذکّر بیاید ولو ماقبلش مفرد مذکّر نباشد. 📚 منبع: موسوعة النّحو والصّرف والإعراب، ص۶۱ و ۶۲ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🖌 و دعای هفتم صحیفه‌ی سجادیه 🍀 فصَلِّ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِك، وَ اکسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِك، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ… 🍀 پس بر محمّد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من! به فضیلت خويش دَرِ آسايش به روی من بگشا و به نيروی خود، سختیِ اندوهم را در هم شكن و عطا کن به من در آن‌چه زبان شكايت بدان گشوده‌ام، نیکوییِ دیدنت را… «فصلِّ»: «فاء» حرف استیناف «صَلِّ»‌ فعل امر، صیغه‌ی ۷، مبنی بر حذف حرف علّه و فاعلش أنت مستتر. «علیٰ محمّد»: جار و مجرور متعلّق به «صلِّ» «وَ»: حرف عطف و مبنی بر فتح «آلِه»: عطف به «محمّد» و «ـهِ» ضمیر متّصل مجروری؛ به دلیل مضاف إلیه بودن «وَ»: حرف عطف؛ برای عطفِ «افتح» به «صلِّ» «افْتَحْ»: فعل امر، مبنی بر سکون و فاعلش ضمیر مستتر «أنتَ» «لي»: جار و مجرور متعلّق به «افتح» «یا ربِّ»: «یاء» حرف نداء، نائب فعلِ «أنادي»، «ربّ» منادای مضاف، به حذف مضاف إلیه و تقدیراً منصوب؛ چون مفعول به است برای اُنادي، کسره دلالت می‌کند بر مضاف إلیهِ محذوف که «یاء» متکلّم بوده (ربّي). «بابَ الفرجِ»: «باب» مفعول به و «الفرج» مضاف إلیه «بطَولِك»: جار و مجرور متعلّق به افتح و «کاف» مضاف إلیه «واو»: عاطفه «اِکسِرْ»: مثل «اِفتَح» «عنّی»: «عَن» حرف جر، «نون» وقایه به صورت وجوبی بین «عن» و «یاء» متکلّم می‌آید. جار و مجرور متعلّق به «اکسر» «سُلطانَ الهَمِّ»: «سلطان» مفعول به و «الهم» مضاف إلیه «بِحَولِك»: جار و مجرور متعلّق به «اکسِر» و «کاف» مضاف إلیه «واو»:حرف عطف «أَنِلْنِي»: «أنِلْ» فعل امر از باب إفعال، صیغه‌ی هفت، مبنی بر سکون و فاعلش ضمیر مستتر (انتَ)، «نون» وقایة، «یاء» مفعول به اوّل و محلّاً منصوب «حُسنَ النّظرِ»: «حُسن» مفعول به دوّم، «النّظر» مضاف إلیه «فیما شَکَوْتُ»: «في» حرف جر، «ما» اسم موصول محلّاً مجرور، «شکوتُ» فعل ماضی، صیغه‌ی سیزده و صله‌ی ما، «تُ» ضمیر متّصل مرفوعی و فاعل، عائد صله‌ محذوف است.(ـهُ) 🍀 : جمله‌ی «صَلِّ…» محلّی از اعراب ندارد؛ زیرا مستأنفه است. «یا ربِّ»: جمله‌ی معترضه جملات «افتح لي» و «اکسر عنّي…» و «أنلني حُسنَ…» هم محلّی از اعراب ندارند؛ زیرا عطف به جمله‌ی مستأنفه شدند. ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🖌 و دعای هفتم صحیفه‌ی سجادیه 🍀 وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْك رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِك مَخْرَجاً وَحِیّاً. 🍀 و مرا در آن‌چه از تو خواسته‌ام، شيرينیِ استجابت بچشان و از پيشِ خود، رحمت و گشايشی دلخواه به من ده و راهِ بيرون شدن از اين گرفتاری را پيش پايم نِه. «أذِقْنِي»: «أذِقْ» فعل امر باب إفعال، صیغه‌ی هفت، مبنی بر سکون، فاعلش أنت مستتر، «ن» نون وقایه، «ي» مفعول به اوّل «حَلَاوَةَ»: اسم مصدر، مفعول به دوّم «الصُّنْعِ»: مضاف إلیه «فِیمَا»: جار و مجرور متعلّق أذِقْ «سَأَلْتُ»: جمله‌ی صله، «تُ» فاعل، ضمیر عائد صله همان مفعول بهِ محذوفِ سألتُ است. (ـهُ) «واو»: حرف عطف «هَبْ لِي»: «هَب» فعل امر از مادّه‌ی «وهب»، فاعلش أنت مستتر، «لي» جار و مجرور متعلّق به هَب. «مِن لَدُنْك»: جار و مجرور متعلّق به هب، «کاف» ضمیر متّصل مجروری، مضاف إلیه «رحمةً»: مفعول به برای هَب «واو»: حرف عطف «فَرَجاً»: عطف به رحمةً «هَنِیئاً»: صفت برای فَرَجاً «واو»: حرف عطف «اجعَلْ»: فعل امر حاضر، صیغه‌ی هفت، فاعلش أانتَ مستتر «لِي»: جار و مجرور متعلّق به اجعل «مِن عِندِك»: جار و مجرور متعلّق به اجعل، «کاف» مضاف الیه «مَخرَجاً»: مفعول به برای اجعل «وَحِیّاً»: نعت برای مخرجاً 🍀 جملات: جملات «أذقني حلاوةَ…» و «هب لي من لدنك…» و «اجعل لي من عندك…» هیچ‌کدام محلّی از اعراب ندارند؛ چون عطف شده‌اند به جمله‌ای که محلّی از اعراب ندارد. ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
🌸🌸 ————————————— 🌺اسم به مختلف تقسیم بندی هایی دارد:🌺 1-به عامل بودن و عدم عمل؛{العامل و معمول}✅ 2- به قبول اعراب و عدم قبول آن؛{معرب و مبنی}✅ 3-به معیین بودن مصداق؛{معرفه و نکره}✅ 4- به کیفیت وضع کردن آن؛{جامد و مشتق}✅ 5-به جنس؛{مذکر و مونث}✅ 6- به حرف آخر؛{صحیح و غیرصحیح}✅ 7-به کمیت اجزای آن؛{ساده و مرکب}✅ 8- به عدد؛{مفرد،مثنی و جمع}✅ ————————————— .... : بداءة النحو ————————————— ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
💠 در آیه ۴۲ سوره مدثر 《قَالُوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ》، "نَکُ" چیست؟ ♻️ فعل ناقصه "کَانَ"، چند ویژگی جداگانه نسبت به بقیه‌ی دارد که یکی از آنها این است: جواز حذف نون کانَ در مضارع مجزوم؛ البته با ۴ شرط👇🏻 1⃣ مابعد آن ساکن نباشد (برخلاف لَم یَکُنِ الله) 2⃣ از صیَغ خمسه باشد. 3⃣ مابعدش ضمیر متصل نباشد (برخلاف البَخِیلُ لَم اَکُنْهُ) 4⃣ بر او وقف نشود (برخلاف کَاذِباً لَم اَکُن) ☑️به کانال صرف و نحو کاربردی بپیوندید.👇🏻👇🏻👇🏻 🆔 @sarf_v_nahve 🎉
🔰 دخول فاء بر خبر، دارای موارد و است. شروط دخول فاء بر سر خبر بصورت 👇🏽 1. مبتدا باید از اسماء مبهم باشد و دلالت بر عموم کند. مانند: اسماء مصول و اسماء نکره 2. باید جمله یا شبه جمله ای بعد از مبتدا ذکر شود. البته در آن جمله نباید از ادوات شرط، چیزی ذکر شده باشد. 3.جمله خبر باید مترتب بر مبتدا باشد، تا اینکه مشابهت را به جمله جزاء شرط برساند. ❇️مانند: وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (سوره محمّد- آیه4) در این عبارت نورانی هر 3 شرط رعایت شده است فلذا خبرِ مبتدا، به همراه فاء آمده است. 🗝 لازم به ذکر است جمله یا شبه جمله مابعدِ مبتدا، غالبا در نقش های یا هستند. بعبارت اخری از آنجا که مبتدا باید از اسماء مبهمه باشد، و این اسماء مبهم غالبا اسماء موصول و اسماء نکره هستند، پس: جمله یا شبه جمله ای که مابعد اسم موصولی که مبتدا باشد بیاید، است. و جمله یا شبه جمله ای که مابعد اسم نکره بیاید، در عنوان خواهد بود. ❇️مانند: الذی کتب فکاتب (که جمله کَتَبَ در این جمله صله قرار گرفته است، چون مبتدا اسم موصول است.) و ❇️مانند: طالب یجتهد فناجح (جمله یجتهد در اینجا در نقش صفت قرار گرفته است، چون مبتدا اسم نکره است.) 🔰دخول فاء بر سر خبر بصورت تنها در یک مورد است، و آن هم خبرِ مابعدِ است. ❇️مانند: أمّا علي فكريم‏ 📚1. التطبيق النحوي، ص: 102و 103 🧿 برای مشاهده مواضعی که خبر به همراه فاء می آید، به 📚2. النحو الوافي، ج‏1، ص: 490 و 492 و 493 رجوع شود.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┏━📚📖━━━━━━━━┓    @sarf_v_nahve   join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
👇به معیین بودن مصداق؛{معرفه و نکره}👇 ———————————————— بر دو قسم است: 1-محضه 2-غیر محضه : به هر فردی اطلاق می شود در حالتی که اضافه نشود و وصف هم نشود : نکره است که بر خلاف نکره محضه اضافه می شود و وصف هم می شود ———————————————— 👇 نکره به معرفه👇 اسم نکره هرگاه اضافه به معرفه گردد و بر آن (ال) تعریف اضافه گردد از نکره بودن به معرفه بودن تغییر حالت می دهد ———————————————— : اسمی است که بر شخص معینی دلالت می کند اسماء معرفه عبارتند از: 1-ضمیر 2-اسم اشاره 3-اسماء موصوله 4-علم 5ذواللام 6-اضافه به هریک از این ها ———————————————- : هرگاه اسم نکره در مقام نفی واقع گردد افاده عموم می کند. مانند:رجالٌ لا تُلهِیهِم تِجارةٌ بعضی از اسماء نکره تبدیل به معرفه نمی گردند؛ مانند: احد،دیّار،شبه،غیر ------------------------ ┏━📚📖━━━━━━━━┓ @sarf_v_nahve join us ┗━━━━━━━━📚📖━┛
▪️هر چه ما روضه شنیدیم تمامش را دید ▪️آتش و سوختن اهل خیامش را دید 🏴 شهادت یعقوب دشت نینوا، حضرت امام سجاد علیه السلام را به همه عشاق آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم 🔘 @Sarf_v_Nahve