eitaa logo
کانال صرف افعال لهجه عراقی حب الحسین
1.8هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشارکت برای عموم آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۱۶ انترس/ ینترس: پُر شد، پُر می شود (پُر شدن) ماضی👇 هوّه انترس: پُر شد هیّه انترست: پُر شد همّه انترسو: پُر شدند هنّه انترسن: پُر شدند انته انترست: پُر شدی انتی انترستی: پُر شدی انتو انترستو: پُر شدید انتن انترستن: پُر شدید انی انترست: پُر شدم احنه انترسنه: پُر شدیم مضارع👇 هوّه ینترس: پُر می شود هیّه تنترس: پُر می شود همّه ینترسون: پُر می شوند هنّه ینترسن: پُر می شوند انته تنترس: پُر می شوی انتی تنترسین: پُر می شوی انتو تنترسون: پُر می شوید انتن تنترسن: پُر می شوید انی انترس: پُر می شوم احنه ننترس: پُر می شویم امر👇 انترس: پُر شو انترسی: پُر شو انترسو: پُر شوید انترسن: پُر شوید نهی👇 لا تنترس: پُر نشو لا تنترسین: پُر نشو لا تنترسون: پُر نشوید لا تنترسن: پُر نشوید اسم فاعل👇 منترس: پُر شده است، پُر شده ای، پُر شده ام منترسه: پُر شده است، پُر شده ای، پُر شده ام منترسین: پُر شده اند، پُر شده اید، پُر شده ایم منترسات: پُر شده اند، پُر شده اید، پُر شده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi این فعل هم معنا با فعل امتلاء/ یمتلاء می باشد‌.
۵۱۷ أجّر/ یأجّر: اجاره کرد، اجاره می کند (اجاره کردن) ماضی👇 هوّه أجّر: اجاره کرد هیّه أجّرت: اجاره کرد همّه أجّرو: اجاره کردند هنّه أجّرن: اجاره کردند انته أجّرت: اجاره کردی انتی أجّرتی: اجاره کردی انتو أجّرتو: اجاره کردید انتن أجّرتن: اجاره کردید انی أجّرت: اجاره کردم احنه أجّرنه: اجاره کردیم مضارع👇 هوّه یأجّر: اجاره می کند هیّه تأجّر: اجاره می کند همّه یأجّرون: اجاره می کنند هنّه یأجّرن: اجاره می کنند انته تأجّر: اجاره می کنی انتی تأجّرین: اجاره می کنی انتو تأجّرون: اجاره می کنید انتن تأجّرن: اجاره می کنید انی اأجّر: اجاره می کنم احنه نأجّر: اجاره می کنیم امر👇 أجّر: اجاره کن أجّری: اجاره کن أجّرو: اجاره کنید أجّرن: اجاره کنید نهی👇 لا تأجّر: اجاره نکن لا تأجّرین: اجاره نکن لا تأجّرون: اجاره نکنید لا تأجّرن: اجاره نکنید اسم فاعل👇 مأجّر: اجاره کرده است، اجاره کرده ای، اجاره کرده ام مأجّره: اجاره کرده است، اجاره کرده ای، اجاره کرده ام مأجّرین: اجاره کرده اند، اجاره کرده اید، اجاره کرده ایم مأجّرات: اجاره کرده اند، اجاره کرده اید، اجاره کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۱۸ مزّگ/ یمزّگ: پاره کرد، پاره می کند (پاره کردن) ماضی👇 هوّه مزّگ: پاره کرد هیّه مزّگت: پاره کرد همّه مزّگو: پاره کردند هنّه مزّگن: پاره کردند انته مزّگت: پاره کردی انتی مزّگتی: پاره کردی انتو مزّگتو: پاره کردید انتن مزّگتن: پاره کردید انی مزّگت: پاره کردم احنه مزّگنه: پاره کردیم مضارع👇 هوّه یمزّگ: پاره می کند هیّه تمزّگ: پاره می کند همّه یمزّگون: پاره می کنند هنّه یمزّگن: پاره می کنند انته تمزّگ: پاره می کنی انتی تمزّگین: پاره می کنی انتو تمزّگون: پاره می کنید انتن تمزّگن: پاره می کنید انی امزّگ: پاره می کنم احنه نمزّگ: پاره می کنیم امر👇 مزّگ: پاره کن مزّگی: پاره کن مزّگو: پاره کنید مزّگن: پاره کنید نهی👇 لا تمزّگ: پاره نکن لا تمزّگین: پاره نکن لا تمزّگون: پاره نکنید لا تمزّگن: پاره نکنید اسم فاعل👇 ممزّگ: پاره کرده است، پاره کرده ای، پاره کرده ام ممزّگه: پاره کرده است، پاره کرده ای، پاره کرده ام ممزّگین: پاره کرده اند، پاره کرده اید، پاره کرده ایم ممزّگات: پاره کرده اند، پاره کرده اید، پاره کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi قبلا در شماره ۲۱۵ فعل شگّ/ یشگّ صرف شده که به همین معناست.
۵۱۹ تمزّگ/ یتمزّگ: پاره شد، پاره می شود (پاره شدن) ماضی👇 هوّه تمزّگ: پاره شد هیّه تمزّگت: پاره شد همّه تمزّگو: پاره شدند هنّه تمزّگن: پاره شدند انته تمزّگت: پاره شدی انتی تمزّگتی: پاره شدی انتو تمزّگتو: پاره شدید انتن تمزّگتن: پاره شدید انی تمزّگت: پاره شدم احنه تمزّگنه: پاره شدیم مضارع👇 هوّه یتمزّگ: پاره می شود هیّه تتمزّگ: پاره می شود همّه یتمزّگون: پاره می شوند هنّه یتمزّگن: پاره می شوند انته تتمزّگ: پاره می شوی انتی تتمزّگین: پاره می شوی انتو تتمزّگون: پاره می شوید انتن تتمزّگن: پاره می شوید انی اتمزّگ: پاره می شوم احنه نتمزّگ: پاره می شویم امر👇 اتمزّگ: پاره شو اتمزّگی: پاره شو اتمزّگو: پاره شوید اتمزّگن: پاره شوید نهی👇 لا تتمزّگ: پاره نشو لا تتمزّگین: پاره نشو لا تتمزّگون: پاره نشوید لا تتمزّگن: پاره نشوید اسم فاعل👇 متمزّگ: پاره شده است، پاره شده ای، پاره شده ام متمزّگه: پاره شده است، پاره شده ای، پاره شده ام متمزّگین: پاره شده اند، پاره شده اید، پاره شده ایم متمزّگات: پاره شده اند، پاره شده اید، پاره شده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۰ اشتکی/ یشتکی: شکایت کرد، شکایت می کند (شکایت کردن) ماضی👇 هوّه اشتکی: شکایت کرد هیّه اشتکت: شکایت کرد همّه اشتکو: شکایت کردند هنّه اشتکن: شکایت کردند انته اشتکیت: شکایت کردی انتی اشتکیتی: شکایت کردی انتو اشتکیتو: شکایت کردید انتن اشتکیتن: شکایت کردید انی اشتکیت: شکایت کردم احنه اشتکینه: شکایت کردیم مضارع👇 هوّه یشتکی: شکایت می کند هیّه تشتکی: شکایت می کند همّه یشتکون: شکایت می کنند هنّه یشتکن: شکایت می کنند انته تشتکی: شکایت می کنی انتی تشتکین: شکایت می کنی انتو تشتکون: شکایت می کنید انتن تشتکن: شکایت می کنید انی اشتکی: شکایت می کنم احنه نشتکی: شکایت می کنیم امر👇 اشتکی: شکایت کن اشتکی: شکایت کن اشتکو: شکایت کنید اشتکن: شکایت کنید نهی👇 لا تشتکی: شکایت نکن لا تشتکین: شکایت نکن لا تشتکون: شکایت نکنید لا تشتکن: شکایت نکنید اسم فاعل👇 مشتکی: شکایت کرده است، شکایت کرده ای، شکایت کرده ام مشتکیه: شکایت کرده است، شکایت کرده ای، شکایت کرده ام مشتکین: شکایت کرده اند، شکایت کرده اید، شکایت کرده ایم مشتکیات: شکایت کرده اند، شکایت کرده اید، شکایت کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۱ تعجّب/ یتعجّب: تعجب کرد، تعجب می کند (تعجب کردن) ماضی👇 هوّه تعجّب: تعجب کرد هیّه تعجّبت: تعجب کرد همّه تعجّبو: تعجب کردند هنّه تعجّبن: تعجب کردند انته تعجّبت: تعجب کردی انتی تعجّبتی: تعجب کردی انتو تعجّبتو: تعجب کردید انتن تعجّبتن: تعجب کردید انی تعجّبت: تعجب کردم احنه تعجّبنه: تعجب کردیم مضارع👇 هوّه یتعجّب: تعجب می کند هیّه تتعجّب: تعجب می کند همّه یتعجّبون: تعجب می کنند هنّه یتعجّبن: تعجب می کنند انته تتعجّب: تعجب می کنی انتی تتعجّبین: تعجب می کنی انتو تتعجّبون: تعجب می کنید انتن تتعجّبن: تعجب می کنید انی اتعجّب: تعجب می کنم احنه نتعجّب: تعجب می کنیم امر👇 تعجّب: تعجب کن تعجّبی: تعجب کن تعجّبو: تعجب کنید تعجّبن: تعجب کنید نهی👇 لا تتعجّب: تعجب نکن لا تتعجّبین: تعجب نکن لا تتعجّبون: تعجب نکنید لا تتعجّبن: تعجب نکنید اسم فاعل👇 متعجّب: تعجب کرده است، تعجب کرده ای، تعجب کرده ام متعجّبه: تعجب کرده است، تعجب کرده ای، تعجب کرده ام متعجّبین: تعجب کرده اند، تعجب کرده اید، تعجب کرده ایم متعجّبات: تعجب کرده اند، تعجب کرده اید، تعجب کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi در شماره ۳۴۳ فعل استغرب/ یستغرب صرف شده که به همین معناست.
۵۲۲ نزع/ ینزع: در آورد، در می آورد (در آوردن لباس) ماضی👇 هوّه نزع: در آورد هیّه نزعت: در آورد همّه نزعو: در آوردند هنّه نزعن: در آوردند انته نزعت: در آوردی انتی نزعتی: در آوردی انتو نزعتو: در آوردید انتن نزعتن: در آوردید انی نزعت: در آوردم احنه نزعنه: در آوردیم مضارع👇 هوّه ینزع: در می آورد هیّه تنزع: در می آورد همّه ینزعون: در می آورند هنّه ینزعن: در می آورند انته تنزع: در می آوری انتی تنزعین: در می آوری انتو تنزعون: در می آورید انتن تنزعن: در می آورید انی انزع: در می آورم احنه ننزع: در می آوریم امر👇 انزع: در آور انزعی: در آور انزعو: در آورید انزعن: در آورید نهی👇 لا تنزع: در نیاور لا تنزعین: در نیاور لا تنزعون: در نیاورید لا تنزعن: در نیاورید اسم فاعل👇 نازع: در آورده است، در آورده ای، در آورده ام نازعه: در آورده است، در آورده ای، در آورده ام نازعین: در آورده اند، در آورده اید، در آورده ایم نازعات: در آورده اند، در آورده اید، در آورده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۳ تشاوف/ یتشاوف: همدیگر را دیدن، با یکدیگر دیدار کردن ماضی👇 هوّه تشاوف: با دیگری دیدار کرد هیّه تشاوفت: با دیگری دیدار کرد همّه تشاوفو: با دیگری دیدار کردند هنّه تشاوفن: با دیگری دیدار کردند انته تشاوفت: با دیگری دیدار کردی انتی تشاوفتی: با دیگری دیدار کردی انتو تشاوفتو: با دیگری دیدار کردید انتن تشاوفتن: با دیگری دیدار کردید انی تشاوفت: با دیگری دیدار کردم احنه تشاوفنه: با دیگری دیدار کردیم مضارع👇 هوّه یتشاوف: با دیگری دیدار می کند هیّه تتشاوف: با دیگری دیدار می کند همّه یتشاوفون: با دیگری دیدار می کنند هنّه یتشاوفن: با دیگری دیدار می کنند انته تتشاوف: با دیگری دیدار می کنی انتی تتشاوفین: با دیگری دیدار می کنی انتو تتشاوفون: با دیگری دیدار می کنید انتن تتشاوفن: با دیگری دیدار می کنید انی اتشاوف: با دیگری دیدار می کنم احنه نتشاوف: با دیگری دیدار می کنیم امر👇 تشاوف: با دیگری دیدار کن تشاوفی: با دیگری دیدار کن تشاوفو: با دیگری دیدار کنید تشاوفن: با دیگری دیدار کنید نهی👇 لا تتشاوف: با دیگری دیدار نکن لا تتشاوفین: با دیگری دیدار نکن لا تتشاوفون: با دیگری دیدار نکنید لا تتشاوفن: با دیگری دیدار نکنید اسم فاعل👇 متشاوف: دیدار کرده است، دیدار کرده ای، دیدار کرده ام متشاوفه: دیدار کرده است، دیدار کرده ای، دیدار کرده ام متشاوفین: دیدار کرده اند، دیدار کرده اید، دیدار کرده ایم متشاوفات: دیدار کرده اند، دیدار کرده اید، دیدار کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۴ اتفاجه/ یتفاجی: شوکه شد، شوکه می شود (شوکه شدن، غافلگیر شدن) ماضی👇 هوّه اتفاجه: شوکه شد هیّه اتفاجت: شوکه شد همّه اتفاجو: شوکه شدند هنّه اتفاجن: شوکه شدند انته اتفاجیت: شوکه شدی انتی اتفاجیتی: شوکه شدی انتو اتفاجیتو: شوکه شدید انتن اتفاجیتن: شوکه شدید انی اتفاجیت: شوکه شدم احنه اتفاجینه: شوکه شدیم مضارع👇 هوّه یتفاجی: شوکه می شود هیّه تتفاجی: شوکه می شود همّه یتفاجون: شوکه می شوند هنّه یتفاجن: شوکه می شوند انته تتفاجی: شوکه می شوی انتی تتفاجین: شوکه می شوی انتو تتفاجون: شوکه می شوید انتن تتفاجن: شوکه می شوید انی اتفاجی: شوکه می شوم احنه نتفاجی: شوکه می شویم امر👇 اتفاجی: شوکه شو اتفاجی: شوکه شو اتفاجو: شوکه شوید اتفاجن: شوکه شوید نهی👇 لا تتفاجی: شوکه نشو لا تتفاجین: شوکه نشو لا تتفاجون: شوکه نشوید لا تتفاجن: شوکه نشوید اسم فاعل👇 متفاجی: شوکه شده است، شوکه شده ای، شوکه شده ام متفاجیه: شوکه شده است، شوکه شده ای، شوکه شده ام متفاجین: شوکه شده اند، شوکه شده اید، شوکه شده ایم متفاجیات: شوکه شده اند، شوکه شده اید، شوکه شده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi در شماره ۳۲۳ فعل انصدم/ ینصدم داریم که به همین معناست.
۵۲۵ ابتهج/ یبتهج: شاد شد، شاد می شود (شاد شدن) ماضی👇 هوّه ابتهج: شاد شد هیّه ابتهجت: شاد شد همّه ابتهجو: شاد شدند هنّه ابتهجن: شاد شدند انته ابتهجت: شاد شدی انتی ابتهجتی: شاد شدی انتو ابتهجتو: شاد شدید انتن ابتهجتن: شاد شدید انی ابتهجت: شاد شدم احنه ابتهجنه: شاد شدیم مضارع👇 هوّه یبتهج: شاد می شود هیّه تبتهج: شاد می شود همّه یبتهجون: شاد می شوند هنّه یبتهجن: شاد می شوند انته تبتهج: شاد می شوی انتی تبتهجین: شاد می شوی انتو تبتهجون: شاد می شوید انتن تبتهجن: شاد می شوید انی ابتهج: شاد می شوم احنه نبتهج: شاد می شویم امر👇 ابتهج: شاد شو ابتهجی: شاد شو ابتهجو: شاد شوید ابتهجن: شاد شوید نهی👇 لا تبتهج: شاد نشو لا تبتهجین: شاد نشو لا تبتهجون: شاد نشوید لا تبتهجن: شاد نشوید اسم فاعل👇 مبتهج: شاد شده است، شاد شده ای، شاد شده ام مبتهجه: شاد شده است، شاد شده ای، شاد شده ام مبتهجین: شاد شده اند، شاد شده اید، شاد شده ایم مبتهجات: شاد شده اند، شاد شده اید، شاد شده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۶ اعترف/ یعترف: اعتراف کرد، اعتراف می کند (اعتراف کردن) ماضی👇 هوّه اعترف: اعتراف کرد هیّه اعترفت: اعتراف کرد همّه اعترفو: اعتراف کردند هنّه اعترفن: اعتراف کردند انته اعترفت: اعتراف کردی انتی اعترفتی: اعتراف کردی انتو اعترفتو: اعتراف کردید انتن اعترفتن: اعتراف کردید انی اعترفت: اعتراف کردم احنه اعترفنه: اعتراف کردیم مضارع👇 هوّه یعترف: اعتراف می کند هیّه تعترف: اعتراف می کند همّه یعترفون: اعتراف می کنند هنّه یعترفن: اعتراف می کنند انته تعترف: اعتراف می کنی انتی تعترفین: اعتراف می کنی انتو تعترفون: اعتراف می کنید انتن تعترفن: اعتراف می کنید انی اعترف: اعتراف می کنم احنه نعترف: اعتراف می کنیم امر👇 اعترف: اعتراف کن اعترفی: اعتراف کن اعترفو: اعتراف کنید اعترفن: اعتراف کنید نهی👇 لا تعترف: اعتراف نکن لا تعترفین: اعتراف نکن لا تعترفون: اعتراف نکنید لا تعترفن: اعتراف نکنید اسم فاعل👇 معترف: اعتراف کرده است، اعتراف کرده ای، اعتراف کرده ام معترفه: اعتراف کرده است، اعتراف کرده ای، اعتراف کرده ام معترفین: اعتراف کرده اند، اعتراف کرده اید، اعتراف کرده ایم معترفات: اعتراف کرده اند، اعتراف کرده اید، اعتراف کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۷ اتوعّد/ یتوعّد: وعده داد، وعده می دهد (وعده دادن) ماضی👇 هوّه اتوعّد: وعده داد هیّه اتوعّدت: وعده داد همّه اتوعّدو: وعده دادند هنّه اتوعّدن: وعده دادند انته اتوعّدت: وعده دادی انتی اتوعّدتی: وعده دادی انتو اتوعّدتو: وعده دادید انتن اتوعّدتن: وعده دادید انی اتوعّدت: وعده دادم احنه اتوعّدنه: وعده دادیم مضارع👇 هوّه یتوعّد: وعده می دهد هیّه تتوعّد: وعده می دهد همّه یتوعّدون: وعده می دهند هنّه یتوعّدن: وعده می دهند انته تتوعّد: وعده می دهی انتی تتوعّدین: وعده می دهی انتو تتوعّدون: وعده می دهید انتن تتوعّدن: وعده می دهید انی اتوعّد: وعده می دهم احنه نتوعّد: وعده می دهیم امر👇 اتوعّد: وعده بده اتوعّدی: وعده بده اتوعّدو: وعده بدهید اتوعّدن: وعده بدهید نهی👇 لا تتوعّد: وعده نده لا تتوعّدین: وعده نده لا تتوعّدون: وعده ندهید لا تتوعّدن: وعده ندهید اسم فاعل👇 متوعّد: وعده داده است، وعده داده ای، وعده داده ام متوعّده: وعده داده است، وعده داده ای، وعده داده ام متوعّدین: وعده داده اند، وعده داده اید، وعده داده ایم متوعّدات: وعده داده اند، وعده داده اید، وعده داده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi در شماره ۲۷۳ فعل واعد/ یواعد صرف شده که به همین معناست.
۵۲۸ اتحکّم/ یتحکّم: کنترل کرد، کنترل می کند (کنترل کردن، تسلط پیدا کردن) ماضی👇 هوّه اتحکّم: کنترل کرد، تسلط پیدا کرد هیّه اتحکّمت: کنترل کرد، تسلط پیدا کرد همّه اتحکّمو: کنترل کردند، تسلط پیدا کردند هنّه اتحکّمن: کنترل کردند، تسلط پیدا کردند انته اتحکّمت: کنترل کردی، تسلط پیدا کردی انتی اتحکّمتی: کنترل کردی، تسلط پیدا کردی انتو اتحکّمتو: کنترل کردید، تسلط پیدا کردید انتن اتحکّمتن: کنترل کردید، تسلط پیدا کردید انی اتحکّمت: کنترل کردم، تسلط پیدا کردم احنه اتحکّمنه: کنترل کردیم، تسلط پیدا کردیم مضارع👇 هوّه یتحکّم: کنترل می کند، تسلط پیدا می کند هیّه تتحکّم: کنترل می کند، تسلط پیدا می کند همّه یتحکّمون: کنترل می کنند، تسلط پیدا می کنند هنّه یتحکّمن: کنترل می کنند، تسلط پیدا می کنند انته تتحکّم: کنترل می کنی، تسلط پیدا می کنی انتی تتحکّمین: کنترل می کنی، تسلط پیدا می کنی انتو تتحکّمون: کنترل می کنید، تسلط پیدا می کنید انتن تتحکّمن: کنترل می کنید، تسلط پیدا می کنید انی اتحکّم: کنترل می کنم، تسلط پیدا می کنم احنه نتحکّم: کنترل می کنیم، تسلط پیدا می کنیم امر👇 اتحکّم: کنترل کن، تسلط پیدا کن اتحکّمی: کنترل کن، تسلط پیدا کن اتحکّمو: کنترل کنید، تسلط پیدا کنید اتحکّمن: کنترل کنید، تسلط پیدا کنید نهی👇 لا تتحکّم: کنترل نکن، تسلط پیدا نکن لا تتحکّمین: کنترل نکن، تسلط پیدا نکن لا تتحکّمون: کنترل نکنید، تسلط پیدا نکنید لا تتحکّمن: کنترل نکنید، تسلط پیدا نکنید اسم فاعل👇 متحکّم: کنترل کرده است، کنترل کرده ای، کنترل کرده ام متحکّمه: کنترل کرده است، کنترل کرده ای، کنترل کرده ام متحکّمین: کنترل کرده اند، کنترل کرده اید، کنترل کرده ایم متحکّمات: کنترل کرده اند، کنترل کرده اید، کنترل کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi
۵۲۹ شبّع/ یشبّع: سیر کرد، سیر می کند (سیر کردن) ماضی👇 هوّه شبّع: سیر کرد هیّه شبّعت: سیر کرد همّه شبّعو: سیر کردند هنّه شبّعن: سیر کردند انته شبّعت: سیر کردی انتی شبّعتی: سیر کردی انتو شبّعتو: سیر کردید انتن شبّعتن: سیر کردید انی شبّعت: سیر کردم احنه شبّعنه: سیر کردیم مضارع👇 هوّه یشبّع: سیر می کند هیّه تشبّع: سیر می کند همّه یشبّعون: سیر می کنند هنّه یشبّعن: سیر می کنند انته تشبّع: سیر می کنی انتی تشبّعین: سیر می کنی انتو تشبّعون: سیر می کنید انتن تشبّعن: سیر می کنید انی اشبّع: سیر می کنم احنه نشبّع: سیر می کنیم امر👇 شبّع: سیر کن شبّعی: سیر کن شبّعو: سیر کنید شبّعن: سیر کنید نهی👇 لا تشبّع: سیر نکن لا تشبّعین: سیر نکن لا تشبّعون: سیر نکنید لا تشبّعن: سیر نکنید اسم فاعل👇 مشبّع: سیر کرده است، سیر کرده ای، سیر کرده ام مشبّعه: سیر کرده است، سیر کرده ای، سیر کرده ام مشبّعین: سیر کرده اند، سیر کرده اید، سیر کرده ایم مشبّعات: سیر کرده اند، سیر کرده اید، سیر کرده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi در شماره ۲۱۸ فعل شبع/ یشبع به معنای سیر شدن صرف شده است.
۵۳۰ استشهد/ یستشهد: شهید شد، شهید می شود (شهید شدن) ماضی👇 هوّه استشهد: شهید شد هیّه استشهدت: شهید شد همّه استشهدو: شهید شدند هنّه استشهدن: شهید شدند انته استشهدت: شهید شدی انتی استشهدتی: شهید شدی انتو استشهدتو: شهید شدید انتن استشهدتن: شهید شدید انی استشهدت: شهید شدم احنه استشهدنه: شهید شدیم مضارع👇 هوّه یستشهد: شهید می شود هیّه تستشهد: شهید می شود همّه یستشهدون: شهید می شوند هنّه یستشهدن: شهید می شوند انته تستشهد: شهید می شوی انتی تستشهدین: شهید می شوی انتو تستشهدون: شهید می شوید انتن تستشهدن: شهید می شوید انی استشهد: شهید می شوم احنه نستشهد: شهید می شویم امر👇 استشهد: شهید شو استشهدی: شهید شو استشهدو: شهید شوید استشهدن: شهید شوید نهی👇 لا تستشهد: شهید نشو لا تستشهدین: شهید نشو لا تستشهدون: شهید نشوید لا تستشهدن: شهید نشوید اسم فاعل👇 مستشهد: شهید شده است، شهید شده ای، شهید شده ام مستشهده: شهید شده است، شهید شده ای، شهید شده ام مستشهدین: شهید شده اند، شهید شده اید، شهید شده ایم مستشهدات: شهید شده اند، شهید شده اید، شهید شده ایم https://eitaa.com/sarfeafalelahjeiraqi