eitaa logo
طناز
9.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
136 ویدیو
0 فایل
تبلیغاتمون😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1759249087C4c9dc63f34
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🥲 ‌
روزهای سخت وجود دارن اما موندگار نیستن نزار گل امید توی دلت پژمرده بشه 💞🦋💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اص و نسب و مذهب ما را چو بخواهید، ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌آغاز مسلمانی ما،روز غدیر است ‌ . 💚 ‌
🌱😍 ‌
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۵ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. خودشه، خود مهدیاره نه رویا و خیال، اشک هام
🦋 _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. نگاهش به مچ پام می‌افته و اخمش گره کور ترسناکی می‌شه و با لحنی جدی میگه: -باعث شدی زیر قولم بزنم طناز. نمی‌فهمم منظورش از قول چیه؟! ولی همون لحظه درد عجیبی مچ پام رو می‌گیره. مهدیار مچ در رفته پام رو جا میندازه بعد با یک پارچه که احتمالا شال گردنشه دورش رو محکم می‌بنده. - می‌تونی راه بیای؟ سرم رو بالا می‌گیرم : نه نمی‌خواستم.... نمی‌ذاره حرف بزنم، انگشتش رو روی لبم می‌ذاره: -ساکت بعدا درباره‌ش حرف می‌زنیم. مطیعانه سر تکون میدم: چشم. سرش رو با تعجب بالا میاره باز همون طور با حالت عجیبی زل می‌زنه به چهره درمانده من. مهدیار من رو می‌گیره و با کمک یک طناب که تو کوله همراه خودشه میاد بیرون. _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
🤍✨ ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
مثل گلدان میدهم گوش به موسیقی روییدن 💞🦋💫
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۶ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. نگاهش به مچ پام می‌افته و اخمش گره کور ترسن
🦋 _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. منو می‌ذاره زمین و میگه: - می‌تونی راه بیای؟ ماشین من پایین تپه پارکه بقیه هم داشتن اطراف جنگل و روستا دنبالت می‌گشتن باید به اونام خبر بدم سالمی‌. تا منو می‌ذاره زمین صدای جیغم بلند میشه: وای وای پام داره نصف میشه. مهدیار عصبی زیر لب نچ میگه و بهم چندتا فحشم میده. با پیچیدن صدای رعد و برق مهدیار زیر لب میگه: -گند بزنن دوباره بارون. - اگه تو این تاریکی بریم پایین ممکنه با هم بیافتیم تو چاه‌. - پس چی کار کنم آخه؟! نگاه به ساعت می‌کنه و میگه: - بهتره بذارم یکم هوا روشن بشه تا بتونم جلوی راهم رو ببینم بعد می‌ریم سمت خونه... _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. ‌ کپی برداری ممنوع است.
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۷ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. منو می‌ذاره زمین و میگه: - می‌تونی راه بیای
🦋 _._._._._.._._._._.🤍✨._._._._._._. از تو گوله‌ی مجهزش یک چادر مسافرتی تک نفره کوچک میاره بیرون: این برای یک نفر جا داره باید بهم بچسبیم خیس نشیم. - من گرسنمه کم مونده از ضعف بمیرم. باز اخم می‌کنه، انگار نافش رو با اخم بریدن. از تو کوله‌اش یک کنسرو در میاره و باز می‌کنه: بخورش. تو چقدر مجهز اومدی! - این کوله رو برای کوهنوردی هام چیده بودم. انگار بهترین خورش دنیاست یک گوشه می‌شینم و با اشتیاق می‌خورم. مهدیار چادر کوچکش رو باز می‌کنه شبیه این پشه بند های طاهاست یکپ بزرگتر. دلم برای طاها تنگ میشه و بغض می‌کنم. - بیا زیر چادر خیس نشی. با دیدن چشمدهای گریونم می‌گه: چیه باز؟ با حالتی درمونده می‌گم: - خیلی خستم. - بیا اینجا بخواب ببینم این بیسیم کار می‌کنه پیام بدم به بابا محمد و عمه. _._._._._.._._._._.🤍✨._._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
💚 ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
💚
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۸ _._._._._.._._._._.🤍✨._._._._._._. از تو گوله‌ی مجهزش یک چادر مسافرتی تک نفره
🦋 _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. مهدیار با بی‌سیمش ور میره و وقتی وصل می‌شه خبر می‌ده به پدرش که من رو پیدا کرده. - این بی‌سیم پلیسه؟ - بگیر بخواب دختر هوا روشن بشه راه میافتیم. روسریم موقع دویدنم افتاده بود و موهای بهم ریختم رو یک جا جم می‌کنم. انگار تازه این غذایی که خوردم بهم انرژی داده. متوجه می‌شم مهدیار بی اراده یک گوشه‌ی موهام رو لمس می‌کنه و سریع دستش رو عقب می‌کشه. - مهدیار. - تو مگه درد نداری چرا استراحت نمی‌کنی؟ - چرا وقتی بچه بودم موهام رو قیچی کردی؟ سکوت طولانی می‌کنه، بعد جا به جا می‌شه یک جوری که سرم می‌افته روی س‌ی.نه‌اش ناخواسته و البته انقدر سردمه و ترسیدم که ترجیح میدم کنارش باشم. خیلی کوتاه می‌گه: حسودیم می‌شد. به کی حسودیش می‌شد؟ مگه پسرام به دخترا حسودی می‌کنن؟ - الانم چتری هات رو می‌ریزی بیرون دلم می‌خواد بچینمش کسی نبیندش. یک لحظه حس می‌کنم خشکم زده، یعنی مهدیار از بچگی به من حس داشته؟ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
💓 ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
🇮🇷 ❣️ برای آینده کشورم،رای میدهم. ‌
🇮🇷💚 ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
مثل گلدان میدهم گوش به موسیقی روییدن 💞🦋💫
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۹ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. مهدیار با بی‌سیمش ور میره و وقتی وصل می‌شه خبر
🦋 _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. - طناز حالت خوبه؟ چرا ساکت شدی؟ - تو من رو دوست داری مهدیار؟ این آزار و اذیت کردن هاتم مال همونه؟ - تو غیر پات سرت هم انگاری ضربه خورده؟! چون گفتم به موهای تو حسودی می‌کنم توی اون کله کوچیکت نشستی تحلیل کردی به این حرف رسیدی؟ - نه من مطمئنم تو منو دوست داری، چی می‌گفت شاعر؟ اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی؟ - فردا باید ببرمت سیتی اسکن انگار تحت تاثیر این اتفاق عقلت رو از دست دادی. - من شبیه عمه فرشته‌ام، برای همین تو هم عاشق من شدی؟ نفسی از سر حرص می‌کشه و سرش برمی‌گرده به سمت من. منم سوالی نگاهش می‌کنم.انگار از نگاه کردن به چشمام فراریه، بعد کلی کلنجا با خودش نگاهم می‌کنه. با اینکه من دختر احساسی نیستم و یکم خنگ تشریف دارم، ولی تو اون چشم های شبرنگ عمیق یک غم عجیب می‌بینم یک غم که شک ندارم غم عشقه! _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
اعضای محترم، برای دریافت رمان کامل 💜 با 592پارت🤩😍 میتونید با واریز 45 هزار تومن به شماره کارت زیر و ارسال فیش واریزی به آیدی ادمین عضو کانال 🦋 بشید.
6219861935945401
به نام خانم سهیلا صادقی @s_majnoon ‌ 💜 رمان در وی ای پی به پایان رسیده. 💜