طناز
#پارت_۳۴۰ _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._. با شنیدن صدای زنگ خونه قلبم به تلاطم میافته، یعنی
#پارت_۳۴۱
_._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._.
عمو و مامان میرن دنبال بابا از اون طرف زن عمو با اکراه منو صدا میزنه که بیام واحدشون مشغول پذیرایی بشم.
نمیدونم بخاطر من میگه یا قصد واقعیشه اما زن عمو در حین کار کردن میگه:
- عروسی زهره و سپهر که بر پا شد سارا رو برای سهیل خواستگاری میکنم.
به کل مشکلات اخیر ماجرای سهیل و هدیه رو از ذهنم پرونده بود.
راستش منم بدم نمیاومد سهیل دست از دوست هفت خطم هدیه بکشه و با دختر خوبی مثل سارا ازدواج کنه.
اما زن عمو مشخص بود این حرف رو برای حرص من زده، لابد با اون مغز فندقیش فکر کرده حالا که من و مهدیار رابطه مون بهم خورده من دنبال سهیل راه میافتم یا به سپهر چشم دارم که انقدر چشم و ابرو برام نازک میکنه.
_._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._.
برای دریافت رمان کامل #طناز
40هزارتومن واریز کرده و عکس فیش رو برای آیدی زیر ارسال کنید.
6219861935945401به نام خانم صادقی @s_majnoon
.
اے راحت دل، قرار جانها برگرد
درمان دل شکستهےِ ما برگرد
مانديم در انتظارِ ديدار، اے داد
دلها همه تنگِ توست، آقا برگرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷
✨♥️
طناز
#پارت_۳۴۱ _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._. عمو و مامان میرن دنبال بابا از اون طرف زن عمو با ا
#پارت_۳۴۲
_._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._.
از مواجه با بابا وحشت داشتم، اگه قبولم نمیکرد چی؟
برای ظهر همه جمع شده بودیم.
زن عمو سفره بزرگی پهن کرده بود.
سارا و من هر دو دیس بزرگی برمیداریم و میبریم سر سفره میذاریم.
زهره و سپهر کنار هم نشسته بودن، بنظر تو این مدت بهم علاقه مند شده بودن.
سارا میخواد پیش من بشینه که عمو کاووس پدرش بهش میگه: سارا بیا پیش خودمون بشین.
- آخه بابا جون طناز تنهاست.
- همین که گفتم.
سارا نگاهی شرمنده به من میکنه منم دستش رو میگیرم زیر لب میگم برو.
سارا و پارسا کنار عمو و خاله میشینن، زهره هم امروز کلا نادیده گرفته بود منو.
حدس میزدم کار سپهر باشه که مانع رابطه دوستی ما شده.
سهیل که غریبی من رو میبینه کنارم میشینه و به چشم غره های زن عمو بها نمیده.
با بغض تو گلوم کم کم از غذا میخورم جو خیلی سنگینه.
_._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._.
لطفا برای دریافت رمان کامل #طناز
40هزارتومن واریز کرده و عکس فیش رو برای آیدی زیر ارسال کنید.
6219861935945401به نام خانم صادقی @s_majnoon