eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
627 ویدیو
85 فایل
«مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.» هرکس به خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳) @javadmd14 اشعارتون رو اینجا بفرستید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2602238880Ce65fdef9fe
مشاهده در ایتا
دانلود
☆ صبح است و دوباره وقت بنزین‌زدن است یک مرد فقط گوش‌به‌فرمان زن است گر در صف بنزین‌زدنت دیر کنی پشت سرت از خانه فقط غرزدن است
غزه در آتش سوخت کس کاری نکردند بر کودکان بی‌گنه یاری نکردند کودک‌کشان بی‌حیا باکی ندارند نه رحم بر مجروح و بیماری نکردند
کاش می‌شد قبر مخفی تو را پیدا کنم شام خود را بر مزارت تا سحر احیا کنم سرمه‌ی چشمم نمایم تربت پاک تو را چشم نابینای خود با دیدنت بینا کنم
ذکر زبان ما همه امن یجیب است از آیه‌ی قرآن همه مرهم گرفتند
هر روز یه بیت یا یه مصراع می‌خونم و می‌گم با این وزن و قافیه شعر بگو. به چند دقیقه چند بیت قشنگه می‌گه 👌😊
. آقـا! مــرا به‌ حــرمت زهــرا نــگاه کـن رحمی به‌حال ناخوش این روسیاه کن بی تـو تــمام عـمر به بیـراهه رفـته‌ام ای معنی "صـراط"! مـرا سـربه‌راه کن چشمان فقر من به دو دست تو دوخته مسکین خویش را به کرم پادشاه کن انداختم چو یوسف خود را به‌قعر چاه با دلـو مـهر، خـارجش از بند چـاه کن آیینه‌ام، که پر شـده‌ام از غـبار و زنگ پاکم به آب اشـک و به سوهان آه کن راهم بده به خیمهٔ خود ای عزیز حق! فکـری بـرای ایـن دل بی‌سـر‌پـناه کن آقا درون قـلب من امـشب ظـهور کن با مهر خویش، پنجره را قاب ماه کن
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هر چه می‌دوم نمی‌رسم به آفتاب آه ای طلیعهٔ نجات بر دلم بتاب! ━━━━💠🌸💠━━━━
می‌آید و رنج هزاران ساله را از چهره می‌گیرد او خوب می‌داند نیاید عاشق بیچاره می‌میرد
☆ با عشق دلم را به در و دشت زدم در کوچهٔ خاطراتمان گشت زدم مثل چک بی‌محل غم دنیا را از هر طرفی رسید برگشت زدم
. شمالی که باشی دلتنگی‌ات خشک نمی‌شود هی رشد می‌کند می‌شود یک جنگل...
☆ از ذکــر لـبـت بـــزن ولی شعر بگو از تاب‌ و‌ تبت بزن ولی شعر بگو دربارهٔ صاحب‌‌الزمان، ای شـاعـر! از نان شـبـت بــزن ولی شعر بگو!
. تو بـیـایـی بهــــار می‌آید به دل ما قــــرار می‌آید تو بیایی به باغ خانهٔ ما گل نرگس به بار می‌آید ۱۴۰۲/۸/۵
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
Aftab-Mishavad.mp3
3.55M
آفتاب می‌شود... شاعر دکلمه:
(طبیب دردها) اگر درمان‌ درد خویش‌ می‌خواهی‌ بیا اینجا دوا این‌جا، شفا این‌جا، طبیب‌ دردها اینجا شکسته‌ بالیٍ‌ ما می‌دهد بال و پری‌ ما را اگر از صدق‌ دل‌ آریم‌ روی‌ التجا اینجا طلب‌ کن‌ با زبان‌ بی‌زبانی‌ هرچه‌ می‌خواهی‌ که‌ سر داده است گلبانگ‌ اجابت‌ را خدا اینجا به‌ گوش‌ جان‌ توان‌ بشنید لبّیک‌ خداوندی‌ نکرده‌ با لب‌ خود آشنا حرفٍ‌ دعا اینجا هزاران‌ کاروان‌ دل‌ در این‌جا می‌کند منزل‌ اگر اهل‌ دلی‌ ای‌ دل‌، بیا این‌جا، بیا اینجا دل‌ دیوانهٔ من‌ همچو او گم‌‌کرده‌ای‌ دارد ز هر دردآشنا گیرد سُراغ‌ آشنا اینجا صدای‌ پای‌ او در خاطر من‌ نقش‌ می‌بندد مگر می‌آید آن‌ آرام‌ جانها از وفا اینجا ز هر سو جلوه‌ای‌ دل‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌سازد هزاران‌ پرده‌ می‌بینند ارباب‌ صفا اینجا به بوی‌ یوسف‌ گمگشته‌ می‌آید مشو غافل‌ توان‌ زد چنگ‌ دل‌ بر دامن‌ خیّرالنسا اینجا مگر خون‌ خدا از نینوای‌ عشق‌ می‌آید که‌ آید از در و دیوار بوی‌ کربلا اینجا حدیث‌ عشق‌ با پروانه‌ می‌گویی‌ نمی‌دانی‌ که‌ می‌سوزد بسان‌ شمع‌ از سر تا بپا اینجا استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
☆ شاعر نشدم از این و آن بنویسم از قیمت آب و نرخ نان بنویسم شاعر شده‌ام که هر زمان شعر آمد از حضرت صاحب الزّمان بنویسم
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۸ چون تاج منی ز فرق خود افکندیم اینک کمر خدمت تو بربندیم بسیار گریستیم و هجران خندید وقت است که او بگرید و ما خندیم
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۱ در عالم گل گنج نهانی مائیم دارندهٔ ملک جاودانی مائیم چون از ظلمات آب و گل بگذشتیم هم خضر و هم آب زندگانی مائیم
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۸ دشنامم ده که مست دشنام توام مست سقط خوش خوش‌آشام توام زهرابه بیار تا بنوشم چو شکر من رام توام، رام توام، رام توام
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۶ زاهد بودی ترانه‌گویت کردم خاموش بُدی فسانه‌گویت کردم اندر عالم نه نام بودت نه نشان ننشاندمت و نشانه‌گویت کردم
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۰ ساقی امروز در خمارت بودم تا شب به خدا در انتظارت بودم می در ده و از دام جهانم به جهان امشب چو به روز من شکارت بودم
عشق یک بار به من گفت: برو! گفتم: چشم! عقل صد بار به من گفت: نرو! نشنیدم
. بر روی بوم فاصله‌ها درد می‌کشیم یک انتظار یخ‌زده و سرد می‌کشیم پاییز نه، همیشه جهان را از این به بعد تا رویش ظهور شما زرد می‌کشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از در درآمدی و من از خود به‌در شدم خوانش میترا رفیع (گلنار در گیلدخت)