eitaa logo
[سِد علی]
1.2هزار دنبال‌کننده
350 عکس
46 ویدیو
0 فایل
دل‌مشغولی‌های شاعری پریشان . 🚩«وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا» . صفحه‌ی اینستاگرام وکانال تلگرام: @sedalihasani
مشاهده در ایتا
دانلود
تو هم‌دم زندگی پر از تنهایی‌ منی. تو خیلی خوب مرا بلدی، می‌دانی چه‌طور باید سازم را کوک و کیفم را کیفور کنی، خیلی هم خوب بلدی. معلم با مربی فرق دارد، من با تو رشد کردم، بزرگ شدم تو خیلی چیزها یادم دادی، مثلا؟ عاشقی! من زیباترین تفسیر عشق را از لای واژه‌های تو خواندم و دل‌انگیزترین رایحه‌ی زندگی را بین غزل‌های تو تنفس کردم. تو مربی عاشقی منی آقای ! آن دنیا وقتی «اولاد مرتضی» دستت را گرفتند یادت باشد من زیاد برایت فاتحه فرستادم، زیاد به جایت زیارت کردم و زیاد برایت نماز خواندم. این ناچیز هم جهت عرض ارادت مجددی به بهانه‌ی روز بزرگ‌داشتتان بود که تقدیم شد.
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
شب‌های بی توام شب گورست در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشرست
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد؟
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم به کدام دوست گویم که محل راز باشد؟
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای
به از تو مادر گیتی به عمر خود فرزند نیاورد که همین بود حد زیبایی
نه هر آدمی‌زاده از دَد بِه است که دَد زآدمی‌زادهٔ بد به است
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم چشم بد از روی تو دور ای صنم
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم
ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما هم‌چنان در اول وصف تو مانده‌ایم
ماه‌رویا! روی خوب از من متاب بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید که حال تشنه نمی‌دانی ای گل سیراب
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب
صلح است میان و کفر و اسلام با ما تو هنوز در نبردی
رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیدست
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی یک نفس از درون من خیمه به در نمی‌زنی
شبی نرفت که به داغ عشق نگفت دگر شب آمد و کِی بی تو روز خواهد بود؟
تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم