لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار:
منطقِ تحلیلیِ رهبر معظّم انقلاب
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻تقدیر دو بخش از جنبش دانشجویی:
فتوحات تاریخیِ جنبش دانشجوییِ انقلابی
🖊مهدی جمشیدی
۱- جنبش دانشجویی، گرفتار یک زائدۀ مزاحم و پُرمدّعا بود که خاصیّتی جز هوچیگری نداشت. این بخشِ فرسایشگر، مستقل نبود و از غربِ استعماری، خطّ میگرفت و با ایدئولوژیهای غربی، احساسِ همذاتپنداری میکرد. البتّه حتّی در این اخذ و اقتباس نیز ریزهخوارِ روشنفکریِ سکولار بود و به واسطۀ آنها، ایدئولوژیهای غربی را شناخته بود. این جریانِ دنبالهرو و مقلّد، هیچگاه وارد وادیِ خلّاقیّتِ فکری نشد و اندیشهورزی را تجربه نکرد. در واقع، بدنۀ اجرایی و عملیاتیِ حزبهای غربگرا بود که در هنگامههای انتخاباتی، نقش «بسیجگری» و «هوچیگری» را به طور همزمان ایفا میکرد. به بیان دیگر، ابزاری بود برای «فشار اجتماعی» که بیش از هر چیز، «کارکرد انتخاباتی» داشت. فعّالان این جریان با تکرار طوطیوارِ ایدئولوژیهای غربی، در پی ایجاد اعتبار دانشگاهی و سیاسی برای خود بودند. این یعنی ما با یک جریان «بیریشه» و «غیربومی» مواجه بودیم که به تمدّن تجدّدی، وفادار بود و میخواست در قامت سرباز آن ظاهر شود. جنبش دانشجوییِ تجدّدی، شعار دموکراسی سر میداد و دغدغههای روشنفکرانه داشت، اما با کار جهادی و خدمات اجتماعی، بیگانه بود و کمترین فهم و درکی از آن نداشت. گفتگو، گفتارش بود نه منطقش. تهیمایه بود و خودخواه، بیاستدلال بود و غوغاسالار.
۲- جنبش دانشجوییِ تجدّدی، چون هم «مصرف» میشد و هم «تاریخ انقضاء» داشت، تمام شد و به گِل نشست. در حالی نعرههای پرچمداران این جنبش به خاموشی گرایید که نه «آرمانها»یش ماندگار شدند و نه «آدمها»یش. مانند «غبار»، فرونشست، درحالیکه مدّعی «طوفان» بود و خود را صحنهگردانِ تاریخ فردا میانگاشت. البتّه امروز، نه اینکه هواداران این جنبش نباشند، هستند اما «بیقدرت» و «بیاثر» و «منزوی». به طور طبیعی و در نتیجۀ خطاهای بزرگ و تکراری، به «حاشیۀ تاریخ» طرد شدهاند و مشغول دغدغههای گعدهای و ناپختۀ خودشان هستند. در واقع، همچون «تهماندههای یک دورۀ تاریخیِ تمامشده»، حس زیادیبودن دارند و میخواهند از جامعهای که به آنها بیاعتنایی کرد و «راه دیگری» را برگزید، «انتقام» بگیرند. جنبش دانشجوییِ تجدّدی، امروز آنقدر «مبتذل» و «حقیر» شده است که برخلاف گذشته، شأن شبهروشنفکریِ خویش را هم مراعات نمیکند؛ چنانکه برای «کشف حجاب»، یقه چاک میدهد و برای «غذاخوری مشترک»، شیشه میشکند و در «رکیکگویی»، گوی سبقت را از اراذل ربوده است. این همه «انحطاط» و «تنزّل»، سرانجام این بخش از جنبش دانشجویی است. روشن است که این بخش، برآیندِ جنبش دانشجویی نیست و نباید این اقلیّتِ لاابالی و بیبندوبار را ملاک قضاوت قرار داد و همگان را همچون اینان انگاشت.
۳- بخش اصلی و زندۀ جنبش دانشجویی، «هویّت اسلامی و انقلابی» داشته و دارد. از آغاز طلوع آفتاب انقلاب، سربرآورد و جوشید و خروشید و امروز نیز هست و حیات دارد؛ با این تفاوت که نسبت به گذشته، پختهتر و کمالیافتهتر شده است. جنبش دانشجوییِ انقلابی، چون برآمده از تاریخِ انقلاب است، «ریشهدار» است و از بیرون، «تحمیل» نشده است. سخنش، همان سخن انقلاب و مردم انقلابی است در کالبد ادبیّات فاخرِ دانشگاهی. هم «حامیِ وفادار» است و هم «منتقدِ دلسوز». هم «گفتگومدار» است و هم «غیور». هم اهل «اندیشهورزی» است و هم اهل «کنشگریِ اجتماعی». هم «نکتهدان» و «ریشهیاب» است و هم «مؤمن» و «انقلابی». خالق «رویدادهای درخشنده» است که در دهۀ اخیر، موارد متعدّدی از آن را مشاهده کردیم. نیروی پیشرانِ جامعه است، اما تلاطمزیست نیست. مسألهها و دغدغههایش نسبت به دهههای گذشته، بسیار ارتقا یافتهاند؛ هر چند در همان خطّ هستند و از اصالتهای اوّلیّه نبریدهاند. کوتهنگر نیست و سودای «تمدّنپردازیِ اسلامی» دارد. در واقع، پرسشهایش تمدّنی شده و چشماندازش وسعت یافته است. بهحقّ باید گفت آیتالله خامنهای توانسته در طول دهههای گذشته، ذهنیّت این پاره از جنبش دانشجویی را به سمتوسویی هدایت کند که از آن، انسانهای انقلابی و تمدّنی برمیآید. پس این کمالات و فتوحات، ریشه در آن هدایت فکری و معنوی دارند و همجهان و همافق با حرکتِ تکاملیِ انقلاب هستند ...
🖇 متن کامل در خبرگزاری شبستان:
http://shabestan.ir/detail/News/1237995
🔻واقعیّتهای کمّی و کیفیِ جامعه
🖊 مهدی جمشیدی
۱- فرض کنید تعداد اغتشاشگران، بسیار بیشتر از صد هزار نفر باشد؛ حتّی یک میلیون نفر. اما این نسبت را با جمعیّت ایران بسنجید؛ نگرانکننده و غیرعادی نیست. در جامعهشناسیِ سیاسی، بحث جالبی وجود دارد دربارۀ «حد طبیعیِ تعدادِ مخالفان یک حکومت». عددها و درصدهایی که بیان میشود، برای ما که تصوّر میکنیم حتّی یک میلیون نفر زیاد است، مایۀ شگفتی است. درصدهایی که برای وجود مخالفان یک حکومت اعلام میشود، بسیار بیش از اینهاست. همچنین وجود و حضور مخالفان سیاسی، خاصِ حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی نیز نیست، بلکه همۀ حکومت دارای حجم درخور توجّهی از مخالفان سیاسی هستند که اصل و اساس حکومت را برنمیتابند یا نسبت به سیاستهای بنیادین آن، مخالفت دارند. اما وقتی میخواهند دربارۀ نظام جمهوری اسلامی قضاوت کنند، از همان «رقمهای طبیعی» و «درصدهای عادی»، وجود «بحران» را نتیجه میگیرند و حکم به زوال و فروپاشی نظام میکنند، درحالیکه در دولتهای خود، میکوشند با «سازوکارهای بازدارنده» و به صورت رسمی، این جمع را مهار کنند.
۲- این مخالفان، «نوپدید» نیز نیستند. شهید بهشتی در یک سخنرانی در سالهای آغازین انقلاب میگفت از میان «بیستویک میلیون نفر» که واجد شرایط رأیدادن هستند، «شانزده میلیون نفر» به قانون اساسی رأی دادند و «پنج میلیون نفر» با آن مخالفت دارند. این رقم در آن سالها که سرشار از شور و حرارت انقلابی بود و امام خمینی نیز مقبولیّت اجتماعیِ آنچنانی داشت، جالب است. شهید بهشتی در مقابل این تعداد، تصریح میکند که چون اینان در این جامعه زندگی میکنند و اکثریّت افراد این جامعه نیز این قانون اساسی را پذیرفتهاند، باید به «قانون» گردن بنهند و «سرکشی» نکنند. انقلاب از همان «آغاز» نیز مخالفانی داشته است و اینگونه نبوده است که «سیاستهای نظام»، دشمنتراش و مخالفساز باشد. در همان زمان نیز وقتی امام خمینی از مردم سخن میگفت، مقصودش «اکثریّت مردم» بود، نه «همۀ مردم». بنابراین، حتّی «مخالفان چند میلیونی» نیز نباید ما را نگران کنند. اینان چهلوچند سال است که بودند و کاری از پیش نبردند.
۳- نکتۀ دیگر اینکه نباید «هیجانزدگان» و «فریبخوردگان» را جزو مخالفان قلمداد کرد؛ چون اینان پس از مدّتی که حقایق آشکار شدند، «ریزش» خواهند کرد و از دایرۀ جریان اغتشاش، «خارج» خواهند شد. این قبیل جریانها که در مقابل انقلاب شکل گرفتهاند، همواره با گذر زمان، «افولِ کمّی» و «سقوط عددی» پیدا میکنند، بدون آنکه این امر ناشی از سرکوب باشد. در دورۀ اخیر که قدرت «کجروایت» و «تحریف» و «دروغپراکنی» بهشدّت افزایش یافته است، این وضعیّت برجستهتر و عمومیتر هم شده است. ازاینرو، باید بر روی «ریزشها» و «جداشدنها»ی برخاسته از «روشنگریها» و «تبیینها»، حساب جدّی باز کرد.
۴- از این گذشته، نباید همۀ اعتراضها را «یکسان» و «مشابه» انگاشت و تصوّر کرد که نظام با یک «جماعت بههمپیوسته» و «جبهۀ همگون» روبرو است و همه، «یک سخن» و «یک مطالبه» دارند. آنان که در پی شعار «زن، زندگی، آزادی» هستند، اقلیّت بسیار اندکی هستند و بدنۀ اجتماعی ندارند. مسألهای که عمومی و تودهای و اعتراضِ جدّی و مطالبۀ فراگیر است، «وضع معیشتی» است. اکثریّت مردم، نگران وضع اقتصایِ خویش هستند و بهسختی زندگی میگذارند. سیاستهای دولت اعتدالگرا، آتش سوزندهای بود که به جان سفرۀ مردم افتاد و نانشان را ربود. البتّه این امر نیز مبتنی بر مردمسالاری بود و نتایج انتخاب اشتباه بخشی از مردم، به همۀ مردم بازگشت. این عدّۀ انبوه، معترض هستند، ولی «مخالف سیاسی» و «برانداز» و «دگراندیش» نیست، بلکه مردمی هستند که فارغ از جریانهای سیاسی، فقط خواهانِ اصلاحِ وضع معیشت هستند. اگر هم «فریاد» میزنند، فریادشان «ماهیّت اقتصادی» دارد و به محض اینکه گرههای معیشتیشان گشوده شود، «خاموش» میشوند. پس نارضایتیشان، «عمیق» و «ریشهای» نیست. ما وارث تلخترین دوران انقلاب هستیم که به دست نیروهای تکنوکرات در دولت اعتدالگرا رقم خورد و با آمدن دولت جدید نیز، به سرعت وضع تغییر نخواهد کرد.
۵- درعینحال، این عدّه به دولت کنونی، «امید» بستهاند و «در انتظارِ» بهثمرنشستن سیاستهای جدید آن هستند؛ یعنی احساس نمیکنند که در تعلیقاند و آیندهای ندارند و نظام، تحرّکی ندارد. این امر، تکلیف «دولت انقلابی» را بسیار سنگین و تاریخی میکند. این دولت میتواند با «چرخشهای شتابانِ» خویش، در نقش «ساختارِ مولّدِ پیچ تاریخی» عمل کند و جامعه را از این چالش عبور دهد و «موقعیّت اجتماعیِ انقلاب» را برای همیشه در گسترۀ جامعه، تثبیت کند. تمام انتخابها و جهتگیریهای این دولت، تعیینکننده هستند و نسبت مستقیم با وضع تمدّنی ما دارند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻جدیدترین هشدارهای فرهنگیِ رهبر انقلاب:
🖇 با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویّت جمعیِ شورایعالی به تناسب اعضای آن، «بروز لازم» را ندارد.
🖇 عوامل مختلف به مرور زمان موجب «تضعیف روحیۀ تهاجمیِ انقلاب» میشود که باید این موضوع، مورد مراقبت و رصد جدّی قرار گیرد تا دوباره «بنیانهای فرهنگیِ غلط»، سر بر نیاورند.
🖇 اگر در فهم مستمرِ «تغییراتِ معمولاً پنهان فرهنگی» و ممانعت از اثرگذاری منفیِ آنها، دچار ضعف و عقبماندگی شویم، جامعه دچار خسارتِ «آشفتگی فرهنگی» یا «افتادن زمام امور فرهنگی کشور به دست دیگران»، خواهد شد.
🖇 اگر دستگاههای فرهنگی دچار «غفلت از وظایف مهمِ» خود شوند، جامعه، ضرر فراوانی خواهد کرد.
(دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۴۰۱/۹/۱۵).
،،،،،،،،،،،،،،،،
به خدا قسم، بیتعصّب و دلسوزانه مینویسم:
حتّی اندکی هم احساس نمیکنم که از این شورا، "حرکت عمیق" و "جوشش انقلابی" برخیزد و "رویدادهای فرهنگیِ تاریخساز" و "تحوّلاتِ چرخشآفرین" برآید.
این توصیهها، همانند گذشته در حالت "تعلیق" و "ناتمام" باقی خواهند ماند.
همجبههایهای فکری و فرهنگی، باید همچنان "آتشبهاختیار" باشیم.
راستی! میتوان حدس زد که چرا "متن کامل" این سخنرانی، منتشر نشده است...
رنجها و دردها و فریادهای فراوانی را در خویش حبس کردهام. در انتظارم که اوضاع بیرونی، آرام گیرد تا آنگاه، حقایقِ تلخ را آشکار سازم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻صراحت در بیان حقّ
🖇 «در بعضی از خیابانها، چهار نفر آدم شریر یا فریبخورده وارد شدند و اغتشاش درست کردند.»(در دیدار مردم اصفهان، ۱۴۰۱/۸/۲۸).
🖇 «اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام، آسیب بزنند.»(همان).
🖇 «یک عدّۀ معدود به خواستۀ آمریکا، داخل خیابانها آمدند.»(همان).
🖇 «[دشمنان] یک امتدادی هم متأسّفانه در داخل دارند؛ من ناچارم این را بگویم. ... فلان روزنامه، فلان فعّالِ فضای مجازی ...؛ اینها هم امتداد آنها هستند.»(همان).
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
🖊 «شریر»، «فریبخورده»، «حقیر»، «امتداد دشمن» ...
خطا، خطاست؛ جای هیچ توجیهی هم نیست و باید قاطع برخورد کرد. آن هم خطایی به این بزرگی که در متن آن، به «جان» و «مال» و «ناموس» و «ارزشها» تعرض شد. چه سخنشان و چه عملشان، در نهایت وقاحت و وحشیگری بود. اگر جماعتِ اغتشاشگر احساس کند که حاکمیّت، قاطعیّت ندارد و فقط شعار میدهد، پیشتر خواهد آمد و باز هم مرزها و حریمها را خواهند شکست. باید از طریق اجرای قانون و اعمال مجازات سنگین، «بازدارندگی» ایجاد شود. اعتراض، رواست، امّا «رکیکگویی» و «قمهکشی» و «آدمسوزی» و «آدمکُشی» و ... باید با «پاسخِ سخت» روبرو شود. «امنیّت»، فصل مشترکِ دولت سکولار و دولت دینی است؛ و اینان، حداقلهای امنیّت را از جامعه و خیابان و زندگیِ روزمرّۀ مردم سلب کردند و «دویست کُشته» بر جا نهادند. اگر بناست که «قانون» اجرا نشود، پاسخ «خونهای ریختهشده» را چه کسی خواهد داد؟! هر کس که به نوعی در این ماجرا، دخالت و حضور داشته است و زمینهساز یا عامل بوده، باید بهسختی مجازات شود. نظام با کسانی روبروست که «شریر»، «فریبخورده»، «حقیر» و «امتداد دشمن» هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نهراسیم ...
وقتی "دفاع" میکنی، میگویند "توجیهگرِ نظام".
وقتی "نقد" میکنی، میگویند "همیشه منتقد".
وقتی "صریح" مینویسی، میگویند "بیاخلاق".
وقتی "عینی" مینویسی، میگویند "ژورنالیست".
وقتی "غیرت" میورزی، میگویند "بیمنطق".
و ... .
از دریچۀ ذهنِ فروبستۀ خویش مینگرند
و میخواهند تو را نیز در مرداب سکوت، غرق کنند.
امّا "تکلیف"، گرهخورده به این "گفتنها" نیست
و از آنها رنگ و اثر نمیپذیرد.
نباید "دکاندار" بود و "تسلیم تقاضا" شد،
نباید "سلبریتی" بود و "بردۀ مخاطب" شد،
نباید "سیاستزده" بود و "محتاج رأی" شد.
فقط یک انسانِ بیهویّت و نامؤمن است که جهتِ حرکتش را غیر از "وجدانِ ایمانی"اش تعیین میکند.
در جبهۀ فکری و فرهنگیِ انقلاب، باید خویش را ندید
و طعمِ طعنهها را چشید
و دشنۀ دشنامها را به جان خرید.
"گفتنِ حقّ"، تیر و تازیانه دارد نه نان و نام؛
حقیقتخواهی، بر دیوار "وجاهت" و "معیشت" تکیه نکرده است.
"سفرۀ انقلاب"، برای آنانیست که "تمنّای شهوت" دارند
و "سنگر انقلاب"، برای آنان که در "طلب شهادت" هستند.
برچسبهای "علم" و "عقلانیّت" و "اخلاق" نیز، ارزانی آنان که تشنۀ سرکشیدن جامِ اعتبار هستند؛
"مؤمنِ انقلابی"، حریص و اسیرِ این القاب و عناوین نیست.
شهید آوینی را به نام "آقاسیّدمرتضی" میشناسیم، نه "استاد" و "دکتر".
رها شویم از این تعلّقات صوری و توجّهات فریبنده.
تاریخِ فردا، قضاوت خواهد کرد که کدام نوشته، شأن معرفتی دارد و جهتساز است.
شدنهای باطنیِ تاریخ، تابعِ اعتباریّات بیخاصیّت و ظهوراتِ تهیمایه نیست.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱. "علی خضریان". نمایندۀ جوان مجلس. نهفقط جوان، بلکه "جوانِ مؤمنِ انقلابی". از آنهایی است که باید حاکمیّت، آکندۀ از آنها شود تا "دولت جوانِ حزباللهی" شکل بگیرد. جزو "رویشهای انقلاب" است. یکی چون او، دهها ریزش را برطرف میکند.
۲. به دانشگاه رفته است تا با دانشجویان "گفتگو" کند. نه یکبار، بلکه بارها. در همین هفتههای اغتشاش که بسیاری از نیروهای سیاسی، "روزۀ سکوت" گرفتهاند و "زبانبریده" شدهاند. او دانشگاه به دانشگاه میرود و "تبیین" میکند. بیادّعا و خاکی.
۳. و نه به اقتضای وظیفۀ قانونیاش، بلکه به اقتضای وظیفۀ انقلابیاش. و ارزشِ اخلاقیِ کار او نیز از اینجا برمیخیزد. پس نه حقّ مأموریتی در کار است و نه گزارش کاری. إنشاءالله، ملائکۀ الهی برای او ثبت میکنند و اجرش محفوظ است.
۴. سادهزیست و متواضع است، و اخلاقی و متدیّن، و انقلابی و ارزشمدار. مانند دیگران، دچار "تعارض منافع" نشده است که با خود اندیشه کند که "باحجاب" و "بیحجاببودن"، مهم نیست و من چندی دیگر، محتاج "رأی" هستم و چه بهتر که سکوت کنم! خیر! سخن "حقّ" را صریح میگوید و از ارزشهای انقلاب، عقبنشینی نمیکند.
۵. و اینچنین، لطیف و منطقی، خطوطِ قرمزش را بیان میکند و به طرف مقابل میگوید شرط گفتگو، هم نشکستنِ "حریمِ ارزشها" است و هم زیرپاننهادنِ "حرمتِ قانون".
۶. آفرین به او. کاش چون او در مجلس، دهها تن داشتیم. او از جمله همان حاکمانی است که رهبر انقلاب در بیانیۀ گامِ دوّم انقلاب، وعدۀ آنها را داده بود. بر مدار انقلاب، برقرار و ماندگار باد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻امام خمینی و حجاب (۱):
دورۀ پیش از انقلاب
🖊 مهدی جمشیدی
۱. «در اسلام، زن باید حجاب داشته باشد، ولی لازم نیست که چادر باشد؛ بلکه زن میتواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ... اسلام نمیخواهد که زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام میخواهد شخصیّت زن را حفظ کند و از او انسانی جدّی و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمیدهیم تا زنان، فقط شیئی برای مردان و آلت هوسرانی باشند. ... احترام و آزادیای که اسلام به زن داده است، هیچ قانونی و مکتبی نداده است.»(صحیفۀ امام، ج۵، ص۲۹۴، ۷ دی ۱۳۵۷). مسألۀ حجاب زن، گرهخورده با «شخصیّت اجتماعیِ» اوست؛ چنانکه معنی و دلالت مستقیمِ بیحجابی، «شئوارگی» و «عروسکشدگیِ» زن خواهد بود. در این صورت، زن به «ابزار هوسرانیِ مرد» تبدیل خواهد شد و شأنی جز این نخواهد داشت. «شئوارگی» و «عروسکشدگیِ» زن یعنی فروکاهیدهشدن زن به «بدن» و اینکه وجود زن، فلسفه و غایتی جز بدن او ندارد و تمام ارزش و جذابیّتش، برخاسته از بدنش است. بیحجابی نیز، «آشکارسازیِ بدن» است؛ زنِ بیحجاب، بدن خویش را به دیدگانِ دیگران عرضه میکند تا از طریق بدنش، «اعتبار اجتماعی» به دست آورد و دیده شود. زنِ بیحجاب، شئ و عروسک است و همچون وسیله و ابزار، و ازاینرو، بیشخصیّت.
۲. «ما همهگونه آزادی را به زن خواهیم داد؛ البتّه جلوی فساد را میگیریم ... . ترقی به کمالات انسانی و نفسانی است، و با اثر بودن افراد در ملّت و مملکت است ... اگر بخواهند کاری خلاف عفت بکنند و یا مضر به حال ملّت ... جلوگیری میشود؛ و این، دلیل بر مترقیبودن است.»(صحیفۀ امام، ج۵، صص۵۲۰-۵۲۱، ۳ بهمن ۱۳۵۷). آزادی در منطق اسلام، چهارچوبمند است و مشروط به صلاح و سعادت است؛ یعنی انسان، دارای مصالح واقعی است و اگر در راه آنها گام بردارد، پیشرفت حقیقی کرده است و حرکت در جهت دیگر، فساد است. پس آزادی، در نسبت با «صلاح» و «فساد» تعریف میشود. دربارۀ زن نیز از صلاح و فساد، به «عفت» و «بیعفتی» تعبیر میشود؛ یعنی شکلی از آزادیِ زن، میتواند مولّدِ بیعفتیِ زن باشد. در این منطق، حدود آزادی را باید با ارجاع به «مصالح و مفاسد»، مشخص کرد، نه «نفسانیّتِ فردی یا جمعی».
۳. خبرنگار فرانسوی در نوفل لوشاتو از امام خمینی میپرسد برخی از رسوم اسلامی مانند حجاب اجباری رها شده است. آیا در جمهوری اسلامی از نو اجباری خواهد شد؟ و امام پاسخ میدهد: «حجاب به معنای متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامی است، با آزادی مخالفتی ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد. و ما آنان را دعوت میکنیم که به حجاب اسلامی روآورند. و زنان شجاع ما، دیگر از بلاهایی که غرب به عنوان تمدّن به سرشان آورده است به ستوه آمدهاند و به اسلام پناهنده شدهاند.»(صحیفه امام، ج۵، ص۵۴۱، ۷ بهمن ۱۳۵۷). ازاینرو، «حجاب» در مقابل «بیعفتی» است نه در مقابل «آزادی». حجاب، «دیگریِ بیعفتی» است و چنانچه «حجاب» در میان نباشد، «بیعفتی» واقع خواهد شد. آنچه که «حریمدارِ عفت» است، حجاب است. پس «بیحجابی»، بهطور ذاتی با «بیعفتی» تلازم دارد و زنِ بیحجاب، چه بخواهد و چه نخواهد، خدشه به «عفت» خویش وارد کرده است. این سخن به آن معنی است که بیعفتی، منحصر به «ارتباطاتِ لمسیِ نامشروع» نیست، بلکه «التذاذاتِ بصریِ نامشروعِ» نیز خلاف عفت است و چون بیحجابی، چنین زمینهای را فراهم میکند، سازگار با «عفت» نیست. زنی که با برهنگیِ بدنش، بستر را برای «تمتّعاتِ دیداریِ مردان» فراهم میکند، برخلافِ «عفت» رفتار کرده است. زنی که «حجاب» را کنار مینهد، از «عفت» یا دستکم بخشی از عفتِ خویش عبور کرده است؛ چون این پوسته است که آن گوهر را حفظ میکند.
نکتۀ دیگر اینکه امام خمینی در این مرحله، هر چند «حجاب اجباری» را نفی نمیکند، اما با ملایمت، زنان را به حجاب اسلامی، «دعوت» میکند. این مرحله، مرحلۀ «دعوت فرهنگی» است، اما مسأله این است که ایشان، اصل امکان «رسمیسازی» و «قانونیکردنِ» حجاب را انکار نمیکند و در عین حال میگوید خودِ زنانِ ایرانی در واکنش به آنچه از سوی تمدّن غربی بر آنها رفته است، حجاب اسلامی را برگزیدهاند.
همچنین امام خمینی، مسألۀ حجاب را به قلمرو «مناسباتِ تمدّن» نیز وارد میکند و میگوید «برهنگیِ زن»، برآمده از «تمدّن غربی» است و در اینجا، نزاع میان ما و تمدّن غربی درگرفته است. پس حجاب، مقولهای است که «رگۀ تمدّنی» دارد و نباید آن را بیاهمّیّت و سطحی انگاشت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻امام خمینی و حجاب (۲):
دورۀ پس از انقلاب
🖊مهدی جمشیدی
۴. «وزارتخانهها ... باز همان صورت زمان طاغوت را دارد؛ وزارتخانۀ اسلامی نباید در آن معصیّت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. زنها بروند ... لکن با حجاب شرعی باشند.»(صحیفۀ امام، ج۶، ص۳۲۹، ۱۵ اسفند ۱۳۵۷). هنوز «یک ماه» از پیروزی انقلاب نگذشته است که امام خمینی، چنین توقعی را به صورت عمومی مطرح میکند. ایشان «معصیّت» را ملاک قرار میدهد و «اسلامیبودن» را با آن میسنجد و تصریح میکند که «حضور زنها» در مراکز دولتی، برخلاف شرع نیست و نباید زنها را در خانهها «حبس» کرد، اما حضورشان مشروط به رعایت «حجاب شرعی» است. این سخن به آن معنی است که در نظر امام خمینی، باید «به محض پیروزی انقلاب»، دستکم «ظواهر شرعی» مراعات شود و اینگونه نباشد که با وجود پیروزی انقلاب، همچنان همان «قالبها» و «شکلها»ی طاغوتی برقرار باشد. بهاینترتیب، ایشان در این عرصه، «تقدّم کار فرهنگی و فکری» را بیان نکرده و فقط «اجرای حکم شرع» را طلبیده است؛ چراکه گویا بر این باور بوده که جامعه، دستکم این اندازه با شرع آشناست و میداند که نباید در سایۀ حکومت دینی، احکام شرع زیر پا گذاشته شوند و حجاب در عرصۀ عمومی نیز یکی از همین احکام است. امام خمینی نمیگوید اکنون در «روزهای آغازین انقلاب» قرار داریم و نباید برای اجرا کردن این احکام، «عجله» کرد و باید در ابتدا، «زمینههای فرهنگی» را به وجود آورد و «مقدّمهها» را تدارک دید و آنگاه رعایت حجاب را «الزامی» کرد، بلکه بیپروا و آشکارا، تصریح میکند که یکی از شروط اسلامیبودن مراکز دولتی، ملاحظۀ همین ظواهر شرعی است و «اعتراض» میکند که چرا این وضع، تاکنون اصلاح نشده است. فهم اجتماعیِ ایشان این بوده که جامعه، نهفقط «کشش» و «ظرفیّتِ» اجرای حکم حجاب شرعی را دارد، بلکه این امر، «مطالبه» و «خواسته»اش است و انتظار دارد که پس از وقوع انقلاب، دگرگونی فرهنگی پدید آید و «معصیّتهای اجتماعی»، ممنوع شوند. درعینحال، روشن است که پارهای زنان، همچنان به همان ارزشهای نظام طاغوتی معتقدند و با وجود تحقّق انقلاب، حاضر نیستند حجاب اسلامی را برگزینند. هماینان نیز پدیدآورندگان وضع بیحجابی در جامعه بودند و بهگونهای در جامعه ظاهر میشدند که اعتراض امام خمینی را برانگیخته بودند. سخن امام خمینی دربارۀ «الزام به حجاب»، معطوف به این بخش اندک از زنان است.
۵. «اسلام نمیگذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند؛ ... با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بیایند توی شهرها. مثل کارهایی که در زمان طاغوت میشد. ... اینها از آزادی، این را میخواهند؛ آزادیِ غربی میخواهند. ... اسلام از فسادها جلو گرفته. و همۀ آزادیها را که مادون فساد باشد داده. ... و ما تا زنده هستیم نمیگذاریم این آزادیهایی که آنها میخواهند ... تحقّق پیدا کند.»(صحیفۀ امام، ج۸، صص۳۳۸-۳۳۹، ۷ تیر ۱۳۵۸). از این گفته روشن میشود که با وجود «گذشت چند ماه از پیروزی انقلاب»، همچنان فشار بخش اندکی از جامعه از برای رهاسازی حجاب در میان است و اینگونه نیست که به صرفِ همان گفتههای آغازین امام خمینی، بیحجابها تسلیم شدند باشند و حجاب در جامعه برقرار شده باشد، بلکه حتّی رفتارهایی در سطوح بالاتر از معصیّت نیز انجام میشده است و این امر، امام خمینی را واداشته است که واکنش نشان بدهد. در اینجا نیز منطق فرهنگیِ امام خمینی، همان است که بند قبلی مطرح کرده است؛ یعنی هم به حجاب، «اهمّیّت فراوان» میدهد و معتقد است که باید در همین گامهای ابتدایی انقلاب، بر آن اصرار ورزید و آن را طلبید، و هم توقع دارد که نامتعتقدانِ بیحجاب، به صرف «پیروزی انقلاب» و عبور از نظام طاغوتی، به آن گردن بنهند و در عرصۀ عمومی، به مخالفت با احکام اسلام نپردازند. ایشان، «اسلام» را در برابر این رفتارها مینشاند و با استناد به اسلام، آنها را «باطل» میشمارد. در نظر ایشان، مسأله این نیست که آنها به اسلام، «اعتقاد» دارند یا ندارند، بلکه مسأله این است که از نظر اسلام، «فساد» چیست و نباید در جامعه، «تجاهر به فساد» صورت بگیرد. معیار مطلق و قطعیِ امام خمینی برای موضعگیری و تدبیر جامعه، «ارزشهای اسلامی» است و ایشان به طور قاطع، غیر از این آن را فساد و تباهی میشمارد. از آنجا که این بخش از زنان و حامیان فکریِ آنها که جزو جریان روشنفکری هستند، از ادبیّات «آزادی» برای ملامت و نفیِ موضع امام خمینی استفاده میکردند، ایشان نیز سخن از آزادی به میان میآورد، اما این نوع از آزادی را «آزادیِ غربی» میانگارد. بهاینترتیب، دامنۀ مناقشه به «تضادهای تمدّنی» کشیده میشد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻حمله به رهبر انقلاب
🖊مهدی جمشیدی
۱. یکی از تلخترین واقعیّتها در جریان اغتشاش، حملاتِ "انحصاری و متمرکز"، "وقیح و رکیک"، "اعتبارزدا و مشروعیّتسوز" به شخص رهبر معظّم انقلاب هست. در هیچیک از جریانهای قبلی، این اندازه حسّاسیّت منفی نسبت به ایشان وجود نداشت. آسودهخاطر و بیواهمه، لجنپراکنی میکنند. چرا؟! چون این "تصوّر" در ذهنشان شکل گرفته که نظام در "موقعیّتِ فرودست" قرار گرفته و "متزلزل" شده است. "تصوّر" کردند که کار نظام، تمام هست و در حال انقلابکردن هستند! این امر، هم قدرت القای دشمن را میرساند و هم سادهلوحی این اشخاص را. و البتّه هر دو، امورِ برخاسته از قلمرو "روایت" هستند. روایت، نیاز به "دلیل" ندارد؛ همین قدر که "گفته" و "تکرار" شود کافی است، و آن اتّفاق مورد نظر در "ذهن مخاطب" رخ خواهد داد. فقط "نسبت" بدهید و "اصرار" بورزید. چندی نمیگذرد که همین نسبتها(ی دروغین)، جای "حقیقت" خواهند نشست و موجساز خواهند شد. چون خیال میکنند که نظام با فروپاشی، فاصلۀ زیادی ندارد، خباثتهای درونیشان را آشکار میکنند؛ وگرنه این "کاسبکارانِ بیوطنِ بیهویّت"، اهل "هزینهدادن" نیستند. باید گفت احمقهای بیریشه! این نظام، "ریشه" دارد. انقلاب از عمق یک تاریخِ قدسی برخاسته و حاکی از یک هویّت اصیل و دینی است.
۲. برخی در حال پیمودن این گامها هستند:
الف. ارجاع سرچشمه و ریشۀ مشکلات به "رهبری" (بهتعبیر خودشان، هستۀ سخت و ثابت و متمرکز نظام) که منطق حکمرانی و سیاستهایش، تولید بحران اجتماعی کرده است.
ب. ادّعای "چانهزنی" با ایشان برای عقبنشینی و واقعیّتپذیری و اصلاح و خارجسازی ایشان از اطلاعات دستچین و گزینشی.
ج. اسطورهسازی از خویش بهعنوان منجی و گشاینده و طرفدار مردم در عین حضور در حاکمیّت برای فرار از پاسخگویی و فرافکنی.
د. طرد "نیروهای انقلابیِ اصیل" بهعنوان تندروهایی که وضع را تشدید و حاد میکنند و حتّی با رهبری نیز زاویه دارند و منحصرکردن معادلۀ قدرت به: خودشان (بهعنوان نیروی حاکمیّتی و در عین حال، میانجی و مردمگرا و انعطافپذیر) و مردمِ موردِ ادّعایشان (که همگی معترضِ منطقِ حکمرانیِ نظام هستند، اما واقعیّت ندارند و روایت هستند) و رهبری (بهعنوان کانونِ قدرتِ متمرکز در اندیشۀ اینان).
امّا آیا مشکل، "سیاستهای کلی نظام" هست؟! و تا حال، "نوع حکمرانی"، غلط بوده است؟! و همهچیز، معطّل "اجازۀ رهبری" بوده است؟! و حالا در اثر "فشار اغتشاشات"، نظام حاضر به اصلاح شده است؟! و حجاب اختیاری، "مطالبۀ بهحق" هست که بهخاطرش باید نوع حمکرانی تغییر کند؟! و اغتشاشات بر "مردم" تکیه دارد و گویای ارادۀ مردم هست؟!
۳. چنین نیست. مؤمن باید "نظر خدا" را بگوید. آیا خدا راضی است به کشف حجاب و برهنگی و تبرّج؟ روشن است که خیر. اینجا سخن از "سلیقه" نیست. حجاب، "قانون خدا" است، نهفقط "قانون جمهوری اسلامی". البتّه هم خلاف شرع است و هم ناهنجاری، هنجار یعنی ارزشِ عمومیشده. حجاب در میان اکثریّت زنان ایرانی، یک هنجار است و از این جهت باید گفت کشف حجاب، ضدّهنجار است. و ما نگران تحمیلشدنِ موجِ "اباحیگری عملی" در جامعه هستیم. دو عامل در میان هست: "شبهه" و "شهوت". اوّلی، نظریست و دوّمی، عملی. "تبرّج" از سنخ شهوت است؛ طغیان "میل" است؛ تمنّای "نفس" است. به قول علامه جعفری، حاصلِ "میخواهم" هست. چند اتّفاقِ همزمان دارد رخ میدهد: تثبیتشدن و هنجارشدنِ نسبیِ کشف حجاب، گسترشِ کمّیِ کشف حجاب (البتّه با شیب خیلی ملایم)، و فراتر رفتن از کشف حجاب و عریانی سایر قسمتهای بدن. سلسلهای از برنامههای ضدّفرهنگی طراحی شدهاند: صلحکل بودن و دافعهنداشتن، تساهل و تسامح نسبت به اباحیگری، بیغیرتی نسبت به ولنگاری، تعطیلی فریضۀ نهیازمنکر، فراموشی حجاب بهعنوان نماد هویّتی، بازگشت انگارۀ اسلام رحمانی، تندادن به کثرتگرایی اجتماعی، اندولسیشدن جامعه، جرأتیافتن هرچه بیشتر بیحجابها، سست و رقیق شدن خطوط ارزشی و هنجاری جامعه و ... .
۴. حجاب باید "قانونی" هم باشد، آن هم برای کسانی که "لجاجت" دارند، وگرنه "اکثریّت مردم" با تربیت و مدارا و اخلاق و فرهنگسازی، همراه میشوند. روشها، اغلب مشکلاتی دارند و در عمل، اصلاح میشوند. در اینجا نیز همینطور. اصلاح، لازم است، اما اصلاح به معنی "قانونزدایی از حجاب" و "رواجِ حجابِ اختیاری" و "ولنگاری" نیست. آنان که فرهنگ عمومیِ ایرانیان را میشناسند، میدانند که اتّفاقات خیابانیِ اخیر، هیچ نسبتی با متانت و نجابت و صبوری و خویشتنداریِ ایرانیان ندارند. "اقلّیّتِ قانونشکن"، نمایندۀ مردم ایران نیستند. میخواهند با "فشارِ روایتِ دروغ" و "زورِ خشونتِ عریان"، خودشان را به جامعۀ ایران "تحمیل" کنند. آری، "آداب دیکتاتوری" را بهخوبی فراگرفتهاند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯🔊 #بشنوید
🔰 به مناسبت هفته پژوهش
🔹نشست علمی دلایل گریز از پژوهشهای عینی در علوم انسانی
🎙با ارائه:
🔸 #مهدی_جمشیدی
⏰ یکشنبه 27 آذرماه ۱۴۰۱
🏢 تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#صوت
#هفته_پژوهش
🆔 @iictchannel