و حکام تن مردم را تشبیه کردهاند به خانهای که اندر آن خانه مردی و خوکی و شیری باشد. و به مرد «خرد» خواستند و به خوک «آروزی» و به شیر «خشم». و گفتهاند از این هر سه هر که بهنیروتر، خانه او راست. و این حال را بهعیان میبینند و بهقیاس میدانند که هر مردی که او تن خویش را ضبط تواند کرد و گردن حرص و آرزو بتواند شکست رواست که او را «مرد خرمند خویشتندار» گویند و آن کس که آرزوی وی به تمامی چیره تواند شد چنان که همه سوی آرزوی گراید و چشم خردش نابینا ماند او به منزلت خوک است همچنان که آن کس که خشم بر وی دست یابد و اندر آن خشم هیچ سوی ابقا و رحمت نگراید، به منزلت شیر است...اما چنان باید و ستوده آن است که قوت آرزو و قوت خشم در طاعت قوت خرد باشند.
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه دوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
۶ خرداد ۱۴۰۳
گفتیم ابنبطوطه برای رسیدن به مکه به بندر عیذاب رسید. اما چون کشتیهای مصری به سبب جنگ میان قبایل بجه و دولت ممالیک در دریا متوقف بودند، اجبارا به قاهره بازگشت تا از مسیر دیگری یعنی شام به مکه برسد.لذا از بیتالمقدس، بیروت، طرابلس، حلب، انطاکیه، لاذقیه، بعلبک و دمشق عبور کرد. مدتی در دمشق ماند و همراه با یکی از کاروانهایی که سالانه از شامبه حجاز میرفتند،راهی مدینه و مکه شد.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
۷ خرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از گاه نوشتههایم
آذری که برای «خدایی» همه ماههای سال است
#آدمهای_چهارباغ بهانه شد تا #علی_خدایی، عاشق پاک باختۀ نشسته در عکس بالا را به صورت مجازی ببینیم؛ من و اهالی #سهکتاب.
متولد ۳۷ بود ولی در عشقورزی جوانتر از سن و سال شناسنامهاش بود.
برایمان از کودکی و نوجوانی و جوانیاش گفت؛ از استادهایی که دیده بود؛ از نشست و برخواستهای ادبیاش؛ از هزار داستانی که نوشته بود و به امر استادش همه را پاره کرده بود؛ از سایهوار بودن پدر در زندگیاش؛ و در همه این گفتنها کوه بود. استوار؛ سینه ستبر؛ پرغرور.
اما به محض اینکه از «آذر» سفر کردهاش گفت، صورتش جمع شد، ابر شد، بارید. اِبایی نداشت تا یک مشت جوان اشکاش را ببینند. هرچند که در این شکستن و باریدن هم یک غرور شیرین موج میزد.
آذر برای ما، نام یک ماه از ماههای سال است اما برای او همه روزهای زندگیاش است؛ حتی الان. الانی که او هست و تخت خالی آذرش. آذرِ او دیگر جسم نیست تا در کالبد جسمانی، روی تخت جا بگیرد. آذر او الان برای خدایی هواست، او را در برمیگیرد. دیشب «خدایی»، در عشق ورزیدن خدایی کرد و ما نفهمیدیم یکساعتونیم گفتگویمان چگونه سپری شد. از او قول گرفتیم یک دیدار دیگر بنشیند تا از #آدمهای_چهارباغ برایمان بگوید. آدمهایی که حتما الان، یکی از مهمترینهایشان آذر است.
پیشنهاد میکنم #نزدیک_داستان علی خدایی را که به صدای خودش است، گوش بگیرید. زیباست.
سلامت باشی همقدم شب و روز #آدمهای_چهارباغ.
باغ عشقات آباد مرد.
@gahnevis
۸ خرداد ۱۴۰۳
هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه دوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
۸ خرداد ۱۴۰۳
خاطرتان هست که در اتوبوس جادویی سهکتاب، #ماهتاب یعنی: ماهی یک کتاب؟ یک کتاب فارسی در حوزهٔ ادبیات روایی.
ششمین کتاب ماهتاب، کتاب #آدمهای_چهارباغ بود.
نوشتهٔ #علی_خدایی و منتشر شده توسط نشر #چشمه
.
ما، اردیبهشتمان را گره زدیم به اصفهان و آدمهای چهارباغش. و دروغ چرا؟ همگیمان یک رفیق جدید پیدا کردیم؛ عادله دواچی به راحتی پایش را داخل زندگیهای ما باز کرد و بعید است دیگر حالا حالاها، فراموشش کنیم.
دوشنبه هفتم خردادماه، میزبان آقای خدایی بودیم. البته درستترش این است که بگویم، ما میهمان آقای خدایی بودیم و ایشان میزبان. بیش از نود دقیقه گفتیم، #شنیدیم، #خندیدم، #گریستیم و معاشرت کردیم. و البته که بانو آذر (همسر مرحوم آقای خدایی) هم در جمع ما حضور داشتند...
در این جلسه اتفاقات دیگری هم افتاد. اما خب... حرفهایی هست برای نگفتن...
.
ما یک شب خاطرهانگیز را کنار سرایدارِ اصفهان داشتیم. علی خدایی، اینطور از خودش یاد میکند. اصفهانیای که اصفهانی نیست!
@seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
۸ خرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از •~ دُچار ~•
پانزدهمین کتاب سال صفرسه
من تا به حال اصفهان نرفتهام و چهارباغ را ندیدهام.چهارباغی که در کتاب توصیف شده بود برایم غریبه بود اما آدمهای چهارباغ نه.
کتابی روان و ساده در مورد یک جغرافیای محدود و آدمهایش.آدمهایی که در محل کارشان روز را شب و گاهی شب را روز میکنند.
مثلا من بخواهم از میدان شهدا بنویسم و آدمهای آن.آبمیوه فروشی که در آبمیوه رضا کار میکند یا قنادِ قنادی فاتح که پادرازیهایش اسمی هستند و ..
البته جغرافیای من ظاهرا وسیعتر از جغرافیای داخل کتاب است.
کتاب ۱۳۰ صفحه دارد و نشر چشمه آنرا چاپ کرده است. هم اکنون چاپ پنجم آن را میتوانید با قیمت ۶۰ هزار تومن تهیه بفرمایید.
#آدمهای_چهارباغ
#علی_خدایی
#نشر_چشمه
#چند_از_چند
@dowchar دُچار یعنی عاشق
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
جهانگرد ما در آغاز عزم زیارت و سپس بازگشت به وطن خود را داشت. لیک این سفر عزم او را دگرگون کرد و او از مکه به عراق رفت.
پس از ترک مکه نجف، واصل و بصره را دید.به قادسیه و نجف که رفت حرم علی بن ابیطالب (ع) را زیارت کرد. سپس با قافلهای از راه بغداد و بصره، به ایران پای نهاد.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
چنان دان که مردم را به دل مردم خوانند. و دل از بشنودن و دیدن قوی و ضعیف گردد که تا بد و نیک نبیند و نشنود، شادی و غم نداند اندر این جهان. پس بباید دانست که چشم و گوش دیدهبانان و جاسوسان دلاند که رسانند به دل آن که ببینند و بشنوند. و وی را آن به کار آید که ایشان به او رسانند.
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه سوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seletaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
خلاصه روایت اول سفرنامه:
در این سفر نخست به شهر تلمسان رسیدم. در این شهر با دو سفیر که از طرف پادشاه افریقیه آمده بودند ملاقات کردم. یکی از آنان ابوعبدالله محمدبن عبدالله ابی بکربنعلی ... قاضی انکحه تونس و دیگری شیخ ابوعبدالله بن محمدبن حسین بن... زبیدی ملقب به زبیده از نیکمردان ساحل مهدیه بود. این دو سفیر موقعی که من به تلمسان رسیدم آن شهر را ترک میگفتند. یکی از دوستان اشارت کرد که همراه آنان شوم لیکن من پس از استخاره سه روز برای انجام کارهای خود در آن شهر بماندم. و آنگاه بسرعت از پی آنان حرکت کردم و در شهر ملیانه به آنان رسیدم.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
و گذشته را به رنج توان یافت؛ به گشتن گرد جهان و رنج بر خویشتن نهادن و احوال و اخبار بازجستن یا کتب معتمد را مطالعه کردن و اخبار درست را از آن معلومِ خویش گردانیدن.
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه سوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seletaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
۱۵ خرداد ۱۴۰۳