کودک که بودم دکوری مادربزرگ را از روی طاقچه بر می داشتم. محکم تکانش می دادم و دست زیر چانه می گذاشتم. ذوق زده خیره می شدم به اکلیل های طلایی که می ریزد روی مکعبی سیاه. فقط می دانستم به آن می گویند: مکه. می گویند: خانه خدا. اما همین نام سه حرفی و کوتاه، توی سه کنج مغزم، گنگ و نامبهم می چرخید. حباب ها درشت درشت باد می شد توی سرم: مکه کجاست؟ خونه خدا یعنی چی؟ چرا مادربزرگ دوست داره بره اونجا؟ چرا وقتی کسی از اونجا میاد براش گوسفند می کشن؟ اصلا چرا میرن اونجا؟ ....
بزرگتر که شدم توفیری نکرد، حتی بدتر. وقتی کمی از سیاست سر درآوردم گفتم چرا آدم باید پولش را بدهد به عربستان؟
من هنوز حج نرفته ام. اما در جوار حلقه کتاب مبنا و رفقایم، روحم را پرواز دادم تا مدینه و اشک ریختم در قبرستان بقیع. طی الارض کردم به مکه و مُحرم شدم با لباس های سفید.
قاطی هندی ها، سودانی ها، پاکستانی ها و.. چرخیدم دور آن خال سیاه و قطره ای شدم در دریای جمعیت.
چشم گرداندم در عرفات و فریاد زدم: آقای صاحب الزمان، مهمانِ روسیاه نمی خواهی؟
رفتم پاساژگردی و دست آخر یک بسته هِل عربی انداختم ته کیفم.
منِ سیاست زده حالا دل بستم به دعای بی بی، مادربزرگ حاج حامد عسگری:
"الهی به جَوونی قسمتت بشه"
#معرفی_کتاب
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_خال_سیاه_عربی
هدایت شده از روزهای مادرانه
فهرست بلندبالایی از کتابهای کودک و نوجوان وجود داره که درباره عاشورا، کربلا و امامحسین(ع) هستن. از بین این کتابها، چندتایی رو که به نظر خودم تا حدی خوب بودن انتخاب کردم و در سه فهرست (خردسال، کودک، نوجوان) مرتب کردم.
سعی کردم کتابهایی که خشونت بالا داشتن، و کتابهایی با تصویرگری بیکیفیت یا ادبیات بیمایه توی این فهرستها نباشن.
طبیعیه که من همه کتابها رو ندیده باشم؛ پس اگر کتاب دیگهای میشناسین که این معیارها رو داره و توی فهرست من نیست، بهم بگین. همه این فهرستها در اپ/سایت #بهخوان قابل دسترسی هستند.
#روزهای_مادرانه
#معرفی_کتاب
فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای پیش از دبستان
https://behkhaan.ir/booklist/244e808b-0bce-4a1f-9ffc-5cccacd3371e?inviteCode=3BE174BCD47
فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای کودک
https://behkhaan.ir/booklist/f2f7d4a9-2982-4867-80f4-16feaf85e676?inviteCode=3BE174BCD47
فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای نوجوان
https://behkhaan.ir/booklist/2f770b97-466d-41bb-98d3-b38cc68b8419?inviteCode=3BE174BCD47
____
دیروز سالروز تولد آقاجلال بود. کلاس های پشت هم، کارهای منزل، سردرد ضربان دار و سوزش چشم امان نوشتن نداد. دلم نیامد سلوا از نام ایشان خالی بماند. امروز دست بردم به یک معرفی کوتاه. معرفی کتابی که اولین مواجه جدی من با جلال آل احمد بود.
از رنجی که می بریم نام دومین اثر جلال آل احمد است.
کتاب، مجموعه داستانی کوتاه در هفت فصل؛ «دره خزان زده»، «زیرابیها»، «در راه چالوس»، «آبروی از دست رفته»، «محیط تنگ»، «اعتراف» و «روزهای خوش» است. درون مایه اصلی داستان ها، مبارزات سیاسی و اجتماعی با رژیم پهلوی ست. شخصیت های اصلی هر داستان _از کارگر معدن ذغال سنگ گرفته تا زندانی و عکاس_ به دلیل معیشت سخت، رنج و فشارهای جامعه به ستوه آمده و هریک به نوعی دست به اعتراض می زنند.
کتاب را به چه کسانی توصیه میکنم؟ افرادی که به دنبال آمیختگی هنر نویسندگی با دغدغه های سیاسی هستند، فضای تلخ و تاریک داستانی را می پسندند، به بررسی جامعه و زیست مردم آن زمان علاقه مندند و...
#معرفی_کتاب
﷽
"پدرم، جوچیرو، در شهرداری اَشیا کار می کرد؛ کارمندی ساده اما با مرامنامه یک سامورایی که برای امپراتور مرتبه خدایگان قائل بود؛ پدری متعصب،سخت گیر، پدرسالار، و وطن پرست و شاید همین عنصر وطن پرستی انگیزه انتخاب نام من از جانب او بود: کونیکویعنی فرزند وطن "
بخش های ابتدایی کتاب که کودکی تا ازدواج کونیکو یامامورا را روایت میکند، گریزهای فراوانی به آداب و سنن کشور ژاپن دارد. از مراسماتی مثل جشن دخترها گرفته تا پوشش کیمونو و کلاه تسونا کاکوشی عروس.
مخالفتها زورشان به تقدیرالهی نرسید و کونیکوی ژاپنی الاصل از خانواده بودایی به همسری جوانی مسلمان درآمد.
بانویی که از معبد شیتو در ژاپن، سر از تظاهرات انقلاب اسلامی در ایران در می آورد و کف دست خودش و دخترش مشخصات مینویسد تا بعد شهادت گمنام دفن نشوند!
ردپای روزهای انقلاب تا جنگ دفاع مقدس، موزه صلح ایران و فعالیتهای دیگر خانم بابایی تا ۸۰ سالگی را در این خاطرات دنبال میکنیم.
روایت این بانو به قدری کشش و پتانسیل دارد که بالتّبع، کمتر از محمد ۱۹ ساله و بیشتر از خانم سبا بابایی میخوانیم. بماند که چرا نام ایشان به سبا بابایی تغییر می کند، یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران.
کتاب با پیوست عکس ها، ۲۴۸ صفحه دارد و روایت آن خطی ست. مصاحبه و جمع آوری دادهها توسط نویسنده، ۷ سال به طول انجامیده و درنهایت، سال ۱۳۹۹ در انتشارات سوره مهر به چاپ میرسد. کتاب هم اکنون به سری چاپ شصت و هشتم رسیده است.
خانم سبا بابایی در تیر ۱۴۰۱، پس از دویدن های خستگی ناپذیر، در اثر ضایعه تنفسی آسمانی شد.یادش گرامی.
#معرفی_کتاب
#یک_صفرسه
#چند_از_چند
🌻@selvaaa
﷽
مدیر مدرسه داستان معلمی ست که برای فرار از روزمرگی و بیهودگیهای معلمیاش تصمیم می گیرد مدیر شود. مدیری که در اتاق آفتاب خورش را بسته و فارغ از همه قیلوقالهای مدرسه نشسته؛ اما مدیریت فرای آن چیزی بود که تصور میکرد.
شخصیت خودنگهدار و عزت نفسدارش او را نسبت به بی کفش ولباسی بچه ها و نبود بخاری و.... بی تفاوت نمیگذارد. به تکاپو می افتد و حالش را گدایی کردن از آدمهای پولدار برای گرفتن بودجه بهم میزند و در گیرودار اتفاقات و کشمکش های درونی و بیرونی از اصلاح امور ناامید میشود و قدرت مقابله با قدرت های حاکم در جامعه را ندارد و درنهایت متن استعفانامه را مینویسد.
جلال در خلال این داستان، وضعیت اجتماعی، فقر و تبعیض ها، ترجیح روابط بر ضوابط و عدم شایسته سالاری زمان پهلوی را به خوبی نشان میدهد.
ما فقط با یک مدرسه و فضای بسته مدرسه طرف نیستیم. ما با روح زنده کنشگری انتقادی و اجتماعی روبه رو هستیم و بنظرم این مدیر مدرسه را ماندگار کرده است.
آشنایی با جزئیات تدریس و مسائل مدرسه نشان میدهد، تجربه زیستی معلمی جلال به خوبی به کارش آمده است.
#معرفی_کتاب
#مدیر_مدرسه
#دو_صفرسه
#چند_از_چند
🌻@selvaaa
﷽
بندها ماجرای زوجی ست که در سال ۱۹۶۲ عاشقانه ازدواج کردند و بعد دوازده سال با دوفرزند به طلاق عاطفی رسیدند. مرد خانواده در پس تفکرات و تغییرات جدید جامعه به اسم آزادی، مسئولیتش را کنار میگذارد و به دنبال هوس خود میرود. این لطمه جبران ناپذیری به زن و فرزندان وارد میکند. لطمه ای که با وجود برگشت پدر، اثر آن در خانواده ماندگار میشود.
کتاب سه بخش دارد: بخش اول نامه های واندا در دهه شصت. بخش دوم روایت و خاطرات آلدو در سن هفتادسالگی. بخش سوم روایت آنا دختر خانواده در چهل و پنج سالگی.
ترجمه روان و دلچسب، مخاطب را یک نفس تا انتهای کتاب میکشاند.
شخصیت پردازی قوی، پرداخت جزئیات، لحن شخصیتها، شروع قلابدار و ریشه یابی روانشناسانه، میتواند مخاطب را میخکوب توانمندی نویسنده کند.
نویسنده با نماد "بندها"ی کفش اتصال خوبی بین آدم های داستان رقم زده.
در این داستان، دومینکو استارنونه تیشه اثرات و پیامدهایی که آزادی غرب به تن و روح خانواده میزند را به خوبی نشان دهد.
#معرفی_کتاب
#سه_صفرسه
#چند_از_چند
🌻@selvaaa
____
احمد شخصیت اصلی به جرم قتل، در زندان و بند اعدامی ها به سر میبرد. شخصیتی جنون آمیز در عین حال عاشق پیشه دارد و با وجود علاقه فراوان به همسرش، او و بچه توی شکمش را میکشد، همانطور که در کودکی، مادر باردارش را هل میدهد و تمام.
درون مایه اصلی داستان، هر صبح میمیریم است ! هر صبحی که بیدار می شویم و یک قدم نزدیک به مرگ. داستان روایت جبر، عقوبت و جنون است.
نگو نشان بده های زیاد گاهی توی چشم میزند و تعلیق پیش از حد نبض خواندن را کُند.
کتاب در سه فصل، دوزخ، برزخ و دنیا روایت میشود و حدود ۲۰۰ صفحه است.
داستان در دو مکان نوشته شده: زندان و ذهن سیال احمد، و ما بین گذشته و حال در رفتوآمدیم.
کتاب سال ۹۴ توسط نشر افق چاپ و مجدد تجدید چاپ شد. نسخه الکترونیک آن در طاقچه موجود است.
#معرفی_کتاب
#چهار_صفرسه
#چند_از_چند
#سه_کتاب
@selvaaa
﷽
____
و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد متن هایی نزدیک به جستار است از مهزاد الیاسی.
سفرنامه نیست اما روایت هایی در سفر است! الیاسی تلاش کرده بجای اینکه ما مسافر کنار دستش باشیم، مسافر در بطن وجودش باشیم.
در این کتاب ما به اعماق افکار و اندیشه ها و احساسات نویسنده سفر میکنیم و یاد میگیریم چطور در مواجهه با دنیای اطرافمان به بازتعریفی دوباره نسبت به خودمان برسیم.
الیاسی کوله به دوش به نقاط مختلف میرود و سعی میکند برخلاف اغلب مسافرها، دیده ها و شنیده ها و تجربیاتش را هضم کند و در یافتن معنای زندگی به کار گیرد.
اگر عقاید گاهی لخت و عریان نویسنده را که خلاف عقایدم بود منها کنم، کتاب را دوست داشتم.
#معرفی_کتاب
#پنج_صفرسه
#چند_از_چند
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
@selvaaa