eitaa logo
سِلوا
100 دنبال‌کننده
140 عکس
18 ویدیو
0 فایل
س ل و ا یعنی مایه تسلی و آرامش: می نویسم به امید آنکه سلوایی باشد برایتان🌱🌻 من اینجا هستم در کوچه ادبیات: @Z_hassanlu
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گاه گدار
🔴 از این لحظه به بعد، دیگه شهادت سید یا سلامتش مسأله اصلی ما نیست، مسأله اصلی اینه: «من چه امکاناتی دارم که بتونم برای کمک به جبهه مقاومت به میدان بیارم.» این فرمایش رهبری یک دستور و حکم شرعیه و تکلیف همه ما رو مشخص کرده: «بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از گاه گدار
همه ما در مبنا سخت مشغول کاریم. نه کپ کرده‌ایم، نه ترسیده‌ایم، نه یک گوشه نشسته‌ایم و هی فکر و خیال می‌کنیم. بی‌وقفه مشغول جمع کردن امکانات‌مان شده‌ایم و داریم ظرفیت‌هایمان را فعال می‌کنیم. نتیجه‌اش را ان‌شاءالله خیلی زود همین‌جا با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آن‌قدر کار برای انجام داریم که وقتی برای عزاداری برایمان نمانده. عزاداری برای شهدا را گذاشته‌ایم برای روزهای بعد از جشن پیروزی. تکلیف همه ما معلوم است: «بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» شما دارید چه کار می‌کنید، شما هم بنویسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
__________ این دو روز فکر کردم. به امکاناتم، به کارهایی که می‌توانم انجام دهم. از حی و حاضرهای همین لحظه‌اش تا آن‌ها که باید زودتر فراهمشان کنم. ما همانطور که در یک مسیر و هدف مشترکیم، همانطور هم مثل اثر انگشت‌، منحصر به فردیم. جذابیت و به همین است‌. بیاید هر کدام امکاناتمان را لیست کنیم. با همان قطعا سننتصر بگذاریم جلو چشممان و یاعلی بگویم. @selvaaa
هدایت شده از مجلهٔ مدام
فراخوان شمارهٔ سوم مدام: جنگ جنگ، یکی از موضوعات برنامۀ سال آیندۀ تحریریه بود. قرار بود که در سال بعد سراغ شمارۀ جنگ برویم. تقریبا هشتاددرصد مطالب شمارۀ خواب نهایی شده است و طبق برنامه شمارۀ سوم، «خوابِ مدام» بود و شمارۀ چهارم هم «جشنِ مدام». اما تصمیم تحریریۀ مدام بر این شد که موضوع جنگ را زودتر آغاز کنیم. این روزها، جنگ برایمان نه «خواب» گذاشته و نه «جشن». از این رو، موضوع شمارۀ سوم مدام، «جنگ» شد. برای مدام از جنگ بنویسید. جنگ برای صلح، برای زندگی، برای انسانیت، برای شرف، برای حقیقت. مدام، دوماهنامه است و شمارۀ سوم در دو ماه آبان و آذر رونمایی خواهد شد. پس فرصت زیادی نخواهیم داشت. اگر تمایل به نوشتن برای این شمارۀ مدام دارید، تا شانزدهم مهرماه، آثار خود را برای ما ارسال کنید. #فراخوان #فراخوان_مدام #فراخوان_داستان #فراخوان_ناداستان مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
بسم‌الله الرحمن الرحیم برای شیرمردهای ایرانی اُفت دارد که یک بچه هویج بخواهد برایش رجز بخواند. خون امثال میرزاکوچک‌خان در این رگ‌هاست. دعاهایتان را با افتخار بدرقه راه موشک‌ها کنید که مقر کثیف‌ترین و لجن‌ترین موجودات زمین را نشانه می‌روند. از صلوات و جوشن صغیر و الهی عظم البلا و هرچه به دست و زبانتان می‌آید خدا را صدا بزنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
___________ صحنه نبرد همین است. یک روز شادی‌اش با ماست و یک روز غم و غصه‌اش. نه در شادی‌اش کار را تمام شده بدانیم و مغرور شویم، نه در غمش ناامید و سرخورده. گردونِ نبرد هر قدر هم بچرخد، انتهایش با حزب خداست. "نون.میم" (: @selvaaa
فقط این خبر می‌تونست لبخند امروزم رو بسازه (: حلما خانوم، بچه پنجم خاله‌م😍 بنظرم با هر زایش، یک نور الهی هم از رحم مادر متولد میشه. یک نور از عالمی دیگه که یعنی خدا هوای بنده‌هاشو داره🌱 @selvaaa
__________ من کتاب‌های روانشناسی نمی‌خوانم و اساسا تفکیک زرد و غیرزردش هم سرم نمی‌شود. دوسه هفته پیش، به پیشنهاد دوستی متخصص، کتابی سفارش دادم. فصل اول را خواندم، پذیرفتم که بله! نباید خودم را گول بزنم، من تمام علائم اضطراب را یکجا دارم. فصل دوم که وارد تزهای درمانی شد، از هیجان و تب و تاب افتادم. کلی عناوین پشت‌هم که بعضی‌هایشان را هم دقیق نمی‌فهمیدم. همه این‌هارا گفتم که بگویم، حالا کتاب را نمی‌توانم با اشتها قورت بدهم. حالا برایم روشن‌تر شده که در دیگری جز این در را نباید بزنم! چرا خانه غریبه وقتی آشناتر از آشنایی هست؟ سید کاظم روح‌بخش، صبح به صبح، کرکره کانال را بالا می‌دهد. چله "حال خوب" را با کلمات نورانی مولا علی (ع) می‌ریزد توی جان‌ها، ریشه‌ای و دقیق و نقطه زن! اگر شما هم دنبال حال خوب می‌گردید، درس و بحث مولا را امتحان کنید. دلم نیامد تک خور باشم. نُه جلسه‌اش رفته و صبح‌ها ساعت ۶ به مدت بیست دقیقه است. https://eitaa.com/seyyed_kazem_roohbakhsh @selvaaa
هدایت شده از حُفره
. فیلم را یکی از اعضای کانال فرستاده است. یکی دیگر از دوستان هم در شخصی‌ام گفته چرا کسی مادری و خانه‌داری را شغل نمی‌داند؟ چرا ما ارزشی نداریم؟ چای دارچینِ داغم را لاجرعه سر می‌کشم. امروز همسر و مادر خوبی نبودم چون کار کرده‌ام. کار با آن استانداردهای اجتماعی که غیر آن را باد هوا می‌دانند. حالم امروز بهتر است؟ نه! پُر از خستگی و بغضم! شب‌های دیگر که فقط مادر و خانه‌دار بوده‌ام، حالم خوب بود؟ باز هم نه! چون انگار هیچ کاری نکرده بودم! چند بار پوشک و لباس بچه‌ام را عوض کردم. غذا درست کردم. غذا خورانده‌ام. ظرف شسته‌ام و هزار تا کار دیگر که همان استاندارد‌های مسخره آن را هیچ می‌دانند! دست‌هایم موقع پُر کردن فرم کلاس پسرم، جلوی شغل باید بلرزد! که بنویسم شغل شریف مادری و خانه‌داری یا نه! که مسخره‌ام نکنند! که چرا چنین عنوانی در مملکت اسلامی من ارزشی ندارد؟ اصلا چه کسی دارد ارزش‌گذاری می‌کند؟ تا کِی و کجا باید بجنگم و صدایم برسد به آدم‌ها!؟ تورا به خدا شغل شریف ما را ببینید! ما به دیدن شما نیاز داریم؟ نه! ما به ارزش و احترام و عزت نیاز داریم تا بتوانیم بچه‌های سالمی تربیت کنیم! به اینکه اگر خانمی دکتر است دورش جمع نشوید و مرا با بچه‌هایم گوشه‌ای تنها رها کنید. که یعنی او جذاب نیست! او فقط زاییدن بلد است! منِ مادر را پایین نکشانید! جمع شدن همسری، مادری، خانه‌داری و شاغل و فعال بودن در اجتماع سخت است! برای بعضی زن‌ها نشدنی است! برای بعضی‌ها آسیب‌زاست! برای دیگری باعث فرسودگی می‌شود! اینقدر زن‌ها را به این جمع شدن هُل ندهید! اینقدر حس بی‌ارزشی به یک زن خانه‌دار ندهید! شاید خانه‌داری و مادری برای یک زنی او را به بهترین نسخه‌اش تبدیل کند! نه شغل و کار و درس! مادر می‌تواند قاسم سلیمانی تربیت کند که قهرمان کشور شماست! می‌تواند هنیه‌ها و نصرالله‌ها بسازد! می‌تواند بشود همسر سردار حاجی‌زاده که به گفته‌ی رهبری، نیمی از ثواب خدمات همسرش را ببرد! این مردها از دامن همان زن‌های خانه‌داری بیرون آمده‌اند که شماها قبولشان ندارید و با تحقیر و ترحم نگاه‌شان می‌کنید! نگذارید مادر و همسر بدی بشویم چون باید در اجتماع دیده شویم! به جامعه‌تان خیانت نکنید! 🔸️ من یک زنم آزادی‌ام را دوست دارم ایرانی‌ام آبادی‌ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه‌دارند این شغل مادرزادی‌ام را دوست دارم 🔸️ ✍️ مبارکه اکبرنیا @hofreee
سِلوا
. فیلم را یکی از اعضای کانال فرستاده است. یکی دیگر از دوستان هم در شخصی‌ام گفته چرا کسی مادری و خان
خانم اکبرنیا از استادیارهای مدرسه مبنا هستن. من نگاه ظریف‌شون به زن و جسارت در نوشتنشون رو خیلی می‌پسندم. این دست مسائل، دغدغه همیشگی منه چون خودم یکی از میلیون‌ها زن در جامعه و جهانم. @selvaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰معرفی نشست‌های رایگان روایت نصر در این نشست‌ها به چه سوالاتی پاسخ می‌دیم! این فیلم رو مشاهده کنید. 🔶الا ان نصرالله قریب... 🔘ثبت‌نام رایگان در مجموعه نشست روایت نصر از طریق لینک زیر: 🔗https://formafzar.com/form/sw8yl 🔗https://formafzar.com/form/sw8yl این مجموعه نشست رو به دوستانتون معرفی کنید. 🆔@Revayate_ensan_home
________ مجموعه داستان کوتاه است و دو چیز در همه‌ی داستان‌ها مشترک: جنوب و پیرنگی از نشدن، نرسیدن. قلم روان و جذاب و تصویرساز است. داستان‌ها متوسط تا عالی. دو قصه‌اش و شخصیت‌پردازی درجه یکش در حافظه‌ام ماندگار شد. نسخه چاپی‌اش خیلی سخت‌ گیر می‌آید. الکترونیکی آن در طاقچه موجود است. @selvaaa
سِلوا
_______ از شهریور شروع شد و تهش به سی مهر ختم شد. برنامه دوماه کارگروه فیلم‌بین‌ها را می‌گویم. هفته به هفته تماشا کردیم تا رسیدیم به جلسه موشکافی‌اش. جسته گریخته در تلویزیون دیده بودمش؛ اما حرفه‌ای بودن اثر در کنار نقدش، چکی نبود که نقدش نکنم و از خیرش بگذرم. به ارباب حلقه‌های ۲و۳ که رسیدم، به نبرد شر و خیر، به درگیری تاریکی و نور، این روزها مرتب جلوی چشمم بود. عجیب هم نیست، ارباب حلقه‌ها از مهمترین آثار آخرالزمانی هالیوود است. آزادگان عالم، دانه دانه از گوشه و کنار جهان با تفکر و ظاهرهای خارج از تصور ما، گلچین می‌شوند و می‌آیند این‌ور. عده‌ای هم حتی از بیخ گوش خودمان، کنده می‌شوند و می‌روند آن‌ور. بدش آن ترسی‌ست که توی دلت می‌ریزد از کنده شدن خودت! مثل قومیت‌های توی فیلم، بی‌طرفی وجود ندارد. بی‌طرفی معنایی ندارد‌‌. "سائورون" که موفق شود سرزمین میانه را تحت سلطه خودش در آورد، همه جا را سیاه می‌کند و سرد و نفرین شده. "تالکین" نویسنده یهودی‌الاصل و خالق آثار سیلیماریون، هابیت، یاران حلقه و... می‌باشد. او در سبک فانتزی و با استفاده از حماسه و اسطوره‌ آفرینی، جهانی دیگر خلق می‌کند. جهانی با قوانین و نژادها و ماجراهای خاص و شگفت‌انگیز که معنا و اندیشه پشتش است. او از مطالعات خودش درباره ادیان مختلف در لایه به لایه‌ی خلق این جهان کمک گرفته است. قطعا تالکین متعهد به اندیشه خاص خودش بود؛ اما ابتکار، خلاقیت و تلاشش برایم ستودنی‌ست. ثانیه‌ها که جلو می‌رفت و دقیقه‌ها به پایان نزدیک می‌شد، ناامیدی هم در دل قهرمانان و مردم عادی هل می‌خورد. دویدن‌ها طی شده و تلاش برای مقاومت و پیروزی به ته خطش رسیده بود. دقیقا در همانجا که با خودت می‌گویی، بعدش چه؟ نویسنده چطور این گره را می‌خواهد باز کند؟ این دیگر آخر خط هست.همانجا نیرویی از جنس امداد غیبی فرا می‌رسد. البته که امداد توی فیلم نخش به خدا وصل نمی‌شود. در جلسه نقد، نکته‌ای گفته شد که خزید گوشه‌ای از مغزم. تاریخ را که بجوریم مثلا همین جنگ هشت‌سال دفاع مقدس خودمان را، مصداق مصداقش می‌آید زیر دستمان. انگار سه شرط اگر کنارهم ردیف شوند "امدادالهی" حاصل می‌شود و نجات می‌دهد: اول آنکه تمام وظایف را در حد اعلا انجام داده باشی، دوم آنکه کنتراست و مقابله جبهه حق و باطل شکل گرفته باشد و سوم آنکه عمیقا متضرع شوی و گردن کج کنی پیش بالاسری و کاسه نداری دست بگیری. خوب که فکر میکنم ما هنوز با این شروط فاصله داریم و همین یک نکته از امروز بسم باشد! @selvaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
__________ راستی امروز ظهر، پستچی زحمت‌کش محله، مسافر من را به خانه رساند. https://eitaa.com/modaam_magazine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_________ کله سحر و بعد خمیازه‌های پی‌درپی با چشمان ورقلمبیه و خیره به صفحه گوشی، خبر را می‌خوانیم. کتری جیغ می‌کشد و می‌دویم چای دم بدهیم. نان و مربا را در دهان بچه چپانده و سرویس با بوق‌های ممتد حالی می‌کند "یالا بیا هنوز ۴ تا خونه دیگه مونده". همسر زودتر از بچه، بیرون زده تا به ترافیک نخورده و ساعت شناور تمام نشده، کارت را بزند. با صدای قیژقیژ کامیون حمل سیمان، پرده را می‌زنیم کنار. کارگرهای ساختمان نیمه‌کاره رسیده‌ و آستین بالا زده‌اند. وانت آبی همسایه‌ روبه‌رویی در کوچه نیست و طبق معمول در گرگ و میش، دنده را چاق کرده تا از دست‌چین‌های اول صبحی تره‌بار جا نماند. اما نرم‌نرمک در اینستاگرام و رسانه‌های آنور آبی که بچرخی، سقف خانه‌‌ها ریخته و زیر آوار ماندیم و از آن دنیا این متن را می‌خوانیم. اسرائیل همین تصویر است. مثل سیبی تمام شده و رو به زوال که با هنر و ، زور می‌زند تخم‌مرغی از بازویش بیرون بزند! @selvaaa
هدایت شده از روایت نصر
💢ویژه‌برنامه تحریم کالا‌های اسرائیلی 🔻با حضور سرکار خانم سبا نمکی ‼️در این نشست برخط که در بستر اسکای روم برگزار خواهد شد، ما درباره تجربه‌ی ۱۵ ساله‌ی خانم نمکی در تحریم برند‌های اسرائیلی گفت‌وگو خواهیم کرد! ⏰ساعت ۱۶:۳۰ منتظرتان هستیم! دوستانتان را نیز به این ویژه‌برنامه دعوت کنید و در این جهاد تبیین سهیم باشید! 🇱🇧@Revayate_nasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_____________ نورآفرینم؛ در دیواره دهلیزهایم، طاقچه‌ ست که سندخورده به نام "خلق". امروز گوشه‌ای از گچ آن کنده شد. روزهایی که در دام کلمات می‌افتم و داستان و روایتی خلق می‌شود، این حس را ندارم. چون سرجایش باقی می‌مانند و بارها چشمانم را سرمه می‌کشم با تماشایشان. اصلا این حس را چه می‌نامند؟ حسی که انگار گوشه کوچکی از وجودت کنده شود و دیگر برنگردد؟ تو را که داخل جعبه، بین دست‌سازه‌های دیگر به خوبی نایلون پیچ کردم تا خط و خشی به آن شیشه خوش اندامت نخورد و به دست دوستم دادم و نشستم روی صندلی ماشین، فهمیدم گوشه‌ای از گچ طاقچه پرید. حقش بود تو را که دیروز دانه دانه توت‌های قرمزت را با پاهای به درد افتاده عمل می‌آوردم برای خودم نگه دارم. تو اولین مربای نورآفرین آشپزخانه من بودی. دیشب از زیر پتو خیز برداشتم بیرون و چراغ پذیرایی را زدم و خیالم را از گرمی جایت راحت کردم؛ اما تو هرجا بروی، جایت از خانه من گرم‌تر است. می‌گویند وقتی قلبی اهدا می‌شود، اهداشونده دوجان می‌یابد. من تو را با آن تکه از وجودم بدرقه کردم. دلبرک صورتی‌ام به دست هر انسانی که بشینی، آن تکه، کناف وصل من و او خواهد بود.کناف وصلی که سرش به رویایی بزرگ می‌رسد. @selvaaa