بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
همانند جد غریب ات اسیر زندانی ...
غل و زنجیر در پا و گردن ...
شاهد زخم زیان ها ...
زیر ضربات تازیانه ...
زندانی زندان غیبتی و درغل و زنجیر غفلت ما ...
آزرده از زخم زبان منکران ات و مجروح از تازبانه های معاصی دوستان ...
معصومه ای نداری تا خونجگر از فراق پدر، اشکحسرت بر دامن افشاند ...
یا رضایی که شب و رور رهایی تو را از پروردگار مسئلت نماید.
تنها، آواره، طرد شده و غریب ....
در انتظار برگشتن مایی که ادعا می کنیم از منتظران ات هستیم.
مولای غریبم ...
دردت به جانم، فدای گریه های نیمه شب ات ...
به قربان سوز مناجات های سحرگاهان ات ...
غریب ترین ...
در سالروز شهادت جانکاه جد غریب ات ...
چشم امیدمان به نگاه عنایتی است از سوی آقای کاظمین ...
که باب برآورده شدن حوائج است به سوی پروردگار ...
باشد که دست مان را بگیرد و در دست های تو، پدر غریب مان بگذارد ...
تا آتش فراق تو، دردی استخوان سوز به جان مان بیاندازد تا دمی از یاد شریف تو و آن چه بر تو میگذرد غافل نباشیم.
قرار این سه شنبه مان، هفدهم بهمن ماه، مقارن با سالروز شهادت جانسوز باب الحوائج، ابالرضا، حضرت امام موسی کاظم علیهما السلام، #میدان_عاشقی.
سه شنبه ای غمبار از راه رسید ...
بارها دیدیم وقتی کار غم بالا گرفت
دست ما را روضهی باب الحوائجها گرفت
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
سالیان سال آسمان چشم امید دوخته بود ...
در جزیره ای دور افتاده، در زمین ...
او که در عرش منزل داشت ...
صدای بال ملائکمی آمد ...
برادرش جبرئیل را دید با هفتاد هزار ملک ...
در حال نزول به زمین ...
پروردگار ریحانة النبی را فرزندی عطا کرده بود ...
پسری که سرور جوانان اهل بهشت بود و کشتی نجات و چشمه سار زندگانی ...
به پرهای سوخته اش نگریست و آه حسرت کشید ...
مهربان اربابم ...
بال پروازم شکسته ...
هوای پرواز در آسمان عاشقی فرزندت ...
هوای پرواز به سرزمینی که بوسه بر قدم هایش میزند، خواب از چشمانم ربوده و هوش از سرم برده ...
می شود مرا نیز بال پروازی عطا کنی؟؟؟
می شود شفیعم باشی؟؟؟
می شود دستانم را به مهر بگیری و در دستان مهدی ات بنهی تا دیگر آنی دستان مهربانش را رها نکنم؟؟؟
سه شنبه ای غرق نور و سرور فرا رسید ...
قرار عاشقی این هفته به تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۴۰۲ مقارن با خجسنه سالروز موفورالسرور میلاد أب الأحرار، سیدالشهداء، ارباب مهربانمان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام، #میدان_عاشقی.
خبر دهید دوباره به بال فطرس ها
مجال پر زدن آسمانمان دادند
أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
برخی از سروِ قامت رعنایت می سرایند و از جَعد گیسوان ریخته بر شانه ات ...
از شب سیاه چشمان ات می گویند و از صوت روح نواز داوودی ات ...
من اما ...
از دلاوری ات می گویم و از ذوب شدن ات در ولایت ...
از بصیرت ات می نویسم و از صفا و پاکی باطن ات ...
میگویم که شبیه ترین خلایق بودی در گفتار و کردار به او که تا قیام قیامت " اسوة حسنة " ای است برای ابناء بشر ...
و چه روزی شایسته تر از زادروز فرخنده تو برای پیوند خوردن جوانان با وجود نازنین ات ...
تا راه و رسم جوانی کردن از تو بیاموزند؛
تا آنگونه لایق شوند که جوانی شان را در مقدم امام زمان شان فدایی نمایند.
سه شنبه ای غرق نور و سرور فرا رسید ...
قرار عاشقی این هفته به تاریخ اول اسفند ماه ۱۴۰۲ مقارن با شب خجسته میلاد باسرسعادت حضرت علی اکبر علیه السلام، #میدان_عاشقی.
آرزو دارم که باشم در رکابت جان من
آرزو بر من که در ظاهر جوانم عیب نیست
أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
آسمانها و زمین ریسه بندان ...
ملائک مسیر آسمان تا زمین را با قدح هایی از نهرهای بهشت آب پاشی می کنند ...
و زمین ... در انتظار میهمانی که صاحب اختیار دنیاست ...
تا از چشم حسودان در امان باشی ...
خدا در گوشت " إن یکاد ..." زمزمه کرد و سوار بر بال ملائک به زمین روانه کرد ...
و در نیمه ماهی سراسر نور و رحمت ...
تو ... طاووس اهل بهشت ... به زمینیان هدیه شدی.
امروز پس از هرار و صد و نود سال ...
مثل هر سال جشن هدیه شدن ات را به زمین در حالی برگزار می کنیم که از دیدار چهره دلربایت محرومیم ...
و حسرت نوشیدن شراب ناب آواز ملکوتی ات، کام مان را تلخ کرده ...
این سه شنبه ... خلعت نوکری بر تن ...
دو صد خنده بر لب و اشک شوق در دیده ...
فرزندانت را میزبانی میکنیم؛
به این امید که نام و یاد شریفت در مشام جان شان بپیچد و آتش عشق ات چنان به قلب هاشان شرر افکند، که پس از آن، لحظه ای دوری ات را تاب نیاورند و همه یک صدا ... تو را از خدا آرزو کنند.
سه شنبه ای غرق شور و شعف فرا رسید ...
قرار عاشقی این هفته به تاریخ هشتم اسفند ماه ۱۴۰۲ مقارن با ایام سراسر نور میلاد موفور السرور ارباب مهربان مان حضرت حجة بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ، #میدان_عاشقی.
مبارک باد و فرخنده، بساط عیش پاینده
نسیم قدسی رحمت ز سمت سامرا آمد
وَ أتمِم نِعمَتَکَ بِتَقدیمِکَ إیّاهُ أمامَنا حَتّی تُورِدَنا جِنانَک ...
@seshanbemahdavi
💠 سیصد و سی و نهمین قرار 💠
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
جند روزی از زادروز فرخنده ات گذشته، اما ...
شهر همچنان غرق در شادی و شعف است ...
رقص پرچمهای رنگارنگ سر در خانه ها در دست باد، شکوفه لبخند بر لبم می نشاند و ...
شبنم نشسته بر برگ گلدان های شمعدانی صف کشیده در کوچه، دریای چشمانم را مواج می کند ...
می دانی یوسف،
به رسم هر ساله ...
در خجسته ایام میلاد مسعودت ...
حسی غریب در جانم جوانه زده؛
مرددم که سالروز هدیه شدن ات را به زمینیان، دست افشانی و پایکوبی کنم ...
یا بر غربت هزار ساله ات خون بگریم ...
سه شنبه است و زمان قرار عاشقی ...
#میدان_عاشقی را بنگر ...
بنگر که چگونه عشق تو، مرد و زن، پیر و جوان را گرد هم آورده ...
شادی و اشتیاق میهمانانت را نظاره کن ...
ببین که چگونه آتش عشق تو، بر جانشان شرر افکنده چونان که از سوز سرما بیمشان نیست ...
آیا هنوز زمان آن نرسیده است که ....
سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت ...
اين سه شنبه به تاريخ هشتم اسفند ماه ۱۴۰۲، همزمان با ایام خجسته سالروز میلاد موفورالسرور ارباب مهربانمان، پدرمان، عشقمان، حضرت دلبر، حجة بن الحسن عسكری عجل الله تعالی فرجه الشریف، با پذیرایی، ساندویچ ماکارونی، سمبوسه، ذرت مکزیکی،کیک، شیرینی خامه ای، نسکافه، بیسکوییت، شیرینگندمک و پاپ کورن و اهداء گل نرگس، آویز ماشین، جانماز و جاکلیدی، عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم.
میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و نوجوان، میز خطاطی، میز گریم کودک و میز بادکنکآرایی از دیگر خدمات خادمین سه شنبه های مهدوی بود.
کنعان چراغانی شده یوسف کجایی؟؟؟
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
خدا دلتنگی بابا حسین ات را برای مادر دید و تو را ... زهرای کوچک خانه ارباب ... به او هدیه کرد.
شیرین زبانی ات قند در دل خانواده مهتاب آب می کرد و نوازش ابریشم گیسویت، دل از داداش اکبرت می برد.
به دنیا از فراز شانه های ستبر عمو عباس می نگریستی و گونه های همچون برگ گلت جز با بوسه چینی اهل حرم بیگانه بود ...
نازدانه حضرت ارباب ...
در زیر این گنبد نیلگون، هیچکس مانند تو، بهای وصل پدر را با بذل جان شیرین خریدار نشد ...
ما نیز دیری است از درد هجران پدر ملولیم و
در کنج خرابه این دنیا چشم بر راه دوخته ایم ...
تا مگر پدر از راه برسد و قصه غصه هامان را برایش بازگوییم و آن گاه جان در پیش مقدمش فدا کنیم ...
دست های کوچک اما گره کشایت را بدعا برایمان بلند میکنی، بانو؟؟؟
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ...
قرار عاشقی این هفته به تاریخ پانزدهم اسفند ماه ۱۴۰۲، #میدان_عاشقی.
بهای وصل تو گر جان بود، خریدارم ...
وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
گوش کن ...
می شنوی؟؟؟
اوست که تو را به میهمانی فرا خوانده ...
بر سر خوانی به وسعت تمام گیتی ...
سفره ای سراسر نور و رحمت ...
ضیافتی که سفره دارش جان عالم است؛
به نهر زلال رمضان جانت را شستشو بده ...
به عطر کلام نورانی وحی معطر شو ...
با نیایش و مناجات با حضرت دوست در آغوش امن او مأوا گزین ...
آنگاه دستهای خالی ات را به تضرع به آسمان بلند کن و از عمق جان بخوان ....
اَللّـهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَيْكَ في دَوْلَة كَريمَة ....
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی این هفته به تاریخ بیست و دوم اسفند ماه ۱۴۰۲ #میدان_عاشقی.
روزه ام با ربنّای دیده ات وا می شود ...
العجب از آن همه ذکری که در چشمان توست
وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
برگ های یک تقویم دیگر ورق خورد و به انتها رسید ...
شکوفه های یک بهار دیگر در اندوه نیامدن بهارت پرپر شد...
جگر یک تابستان دیگر در عطش دیدار ماه رویت سوخت...
برگ های یک پاییز دیگر در حسرت فدا شدن در پیش قدم های نازنینت روی زرد کرد...
نفس های یک زمستان دیگر به شماره افتاد، اما ...
تو، حضرت بهار، از سفر بازنگشته ای ...
دیگر بار صدای قدمهای بهار از پشت دروازه های شهر به گوش می رسد ...
بهاری که رایحه سنبل و یاسمنش با عطر دل انگیر بهار قرآن در هم آمیخته ...
و موسیقی دلنواز "اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيئَتِكَ بِأَمْضاها"ی دعای سحرش با آهنگ خوش "حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ" تحویل سالش در هم پیچیده ...
به میمنت این تقارن فرخنده، امسال به دل هامان نوید داده ایم که ...
همراه بهاران برسد حضرت دلدار
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی این هفته به تاریخ بیست و نهم اسفند ماه ۱۴۰۲ #میدان_عاشقی.
ذکر حول حالنامان با تو أحسن می شود
ای بهار بکر، ای باران نم نم، العجل
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ بِظُهورِ الحُجَّة ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
قرص قمر خانه علی که کامل شد، ماه خدا به نیمه رسید ...
امروز نسیم از کوچه بنی هاشم عطر گل یاسمن را در کوجه پس کوچه های شهر مدینه می پراکند ...
خانه علی و زهرا که نه، مدینه سراسر نورباران است ...
امروز خورشیدی دیگر از خانه خاندان کرامت سر زده که کریم اهل بیتش می نامند ...
از امشب مولا روزه اش را به شهد لبهای حسنش باز می کند و قلب زهرا به ستاره چینی از چشمهای حسن آرام می گیرد ...
امروز سائلان پشت درب خانه مولا صف کشیده اند ...
ما نیز به امید گوشه چشمی در پشت کرمخانه خاندان کرم مقیم می شویم به التماس دعای فرج.
سه شنبه ای غرق نور و سرور فرا رسید ....
اولین قرار عاشقی سال جدید این هفته به تاریخ هفتم فروردین ماه ۱۴۰۳، مقارن با سالروز میلاد همایون کریم آل طه، آقا امام حسن مجتبی علیه السلام #میدان_عاشقی.
بخوان دعای فرج را بخوان به عشق حسن ...
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
امشب آسمان ها غرق در ستاره های استجابتند و درهای هفت آسمان فراسوی زمینیان گشوده شده ....
و زمین فرشتگان را میزبانی می کند.
شب، شبی است شریف ...
شبِ سر بر آستان حضرت دوست ساییدن ..
شبِ رقم خوردن مقدرات بشر ...
و آینده بشریت یعنی تو ...
یعنی نعمت حضورت ...
یعنی دولت کریمه ات، همان بهشت موعودی که خدا به زمینیان وعده داده.
می گویند یک ساعت تفکر برتر است از هفتاد سال عبادت ...
و من ...
به تقارن شق القمری که در سحر نوزدهم ماه خدا روی داد با شب های قدر می اندیشم ...
مگر علی پدر امت نبود؟؟؟
مگر پیامبر شهر علمش نخواند.؟؟؟
مگر جبریل امین، در مدح رشادتهای او آواز "لا فَتی إلا عَلی لا سَیف إلا ذولفَقار" سر نداد؟؟؟
مگر اکمال دین و اتمام نعمت شرط قبول ولایت او برشمرده نشد؟؟؟
امت را چه شد که به شمشیر کین فرق آیینه تمام نمای خدا را شکافت؟؟؟
امشب ز شرم سر به زیر می افکنم ....
دست های خالی ام را به آستان کبرایی پروردگار بلند می کنم ...
الماس اشک از دیده می بارم و بر دامان آقایم امیرمومنان، دست توسل می زنم ...
و از سویدای وجود از پروردگار مسئلت می نمایم ...
هر آنچه بخل و حسد را از روح و جانم بزداید، تا هرکه را بر من برتری بخشید و برگزید. عزیز بدارم و بر او حسد نورزم ...
تا مبادا روزی آتش بخل و حسادتم مرا روی در روی ولی بر حقش قرار دهد و بر او شمشیر برکشم.
سه شنبه ای سراسر نور و رحمت فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ چهاردهم فروردین ماه ۱۴۰۳، در آستانه شب بیست و سوم رمضان المبارک #میدان_عاشقی.
خودت بخواه که دست از گناه بردارم
که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست
اللّهم طَهِّر قُلوبُنا مِنَ النِّفاقِ وَ مِنَ الغلِّ وَ مِنَ الحِقدِ وَ الحَسَد ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
و یک رمضان دیگر بر ما گذشت ...
یک ماه هم سفره بودن با تو، حضرت عشق، در ضیافتی به وسعت تمام گیتی ...
هم نفس شدن با تو در سحرهای ستاره باران ...
معطر شدن به رائحه دل انگیز "یا عَلیُّ و یا عَظیم" ای که عطرآگین به نفس های نرگسی توست ...
نوشیدن موسیقی روح نواز "ربنا " به این امید که روزه مان را با ربنای دیده تو بگشاییم...
و ترنم "بالحجة ... بالحجة " ... در لیالی سراسر نور قدر، آنگاه که قرآن بر سر، در دل آرزو می کردیم که ای کاش قرآن را که از سر برمیداریم تو دست نوازش بر سرمان بکشی و تنگ در آغوشمان بگیری ...
حضرت ماه ...
امشب، چشم ها به جستجوی هلال ماه نو، آسمان را در می نوردد...
بر ما ببخش که سالیانی است ماه روی تو را گم کرده ایم و به دنبال نشانه ای از عید سر به هوا شده ایم ...
غافل از اینکه هلال عید در ابروی یار باید دید ...
سه شنبه ای سراسر نور و رحمت فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و یکم فروردین ماه ۱۴۰۳، در آستانه عید سعید فطر #میدان_عاشقی.
ماه من! طايفه ى روزه بگيران چه كنند؟
شبِ عيدى كه تو پنهان شده باشى جايى !
وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
در بین دریای خروشان جمعیتی که همچون موج در حرکت است، حال دلم خوبِ خوب است ...
نسیم خنکی صورتم را می نوازد، گویی فرشته ای با بال لطیفش گونه ام را نوازش می کند ..
صدای بال ملائک همراه با نجوای عاشقانه زوار، گوش جانم را به نوشیدن زیباترین موسیقی دنیا میهمان میکند ...
لبخند مهربانانه خدام که به میهمانان سلطان رئوف خوشآمد میگویند، به جانم می نشیند ...
خود را در خانه پدری احساس میکنم.
نیمه شب است، اما حرم نورباران است ...
غرق در خوشبختی، صدای بال کبوتری، مرغ دلم را از جنت الرضا به جنت البقیع روانه می کند ...
ناگاه پرده سیاه شب بر چشم هایم سایه می افکند، تا چشم کار میکند تاریکی است و تاریکی ...
سکوتی جگرسوز بر فضا حکمفرماست؛
سرم را به این سو و آن سو می گردانم ...
نه خادمی می بینم، که دست بر سینه و لبخند بر لب، پذیرای میهمانان پاره های قلب پیامبر مهربانی ها باشند ...
نه حتی زائری که سر بر کاشیهای خنک حرم گذاشته، و زیارت نامه بخواند و آرام آرام بر غربت خاندان رسول بگرید ...
دلم هزار پاره می شود؛
کبوتر جانم بر روی خاک های گرم بقیع می نشیند و در تاریکی مزار مطهر چهار خورشید درخشان آسمان امامت را جستجو می کند ...
با دلی خونبار و چشمانی بارانی زیر لب شعری را زمزمه میکنم و دلم آرام می گیرد ...
شب كه تاریك است و در بر روی مردم بسته است
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و هشتم فروردین ماه ۱۴۰۳، در آستانه هشتم شوال،سالروز تخریب قبور ائمه بقیع #میدان_عاشقی.
ای ولی حق، تسلا بخش دلهای حزین
خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع
وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلاَدَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
چندی است تمام سرمایه و افتخارم مدال نوکری توست که بر سینه دارم ...
چندی است عزتی اگر دارم، همه از عطر نام دل انگیز توست، که زندگیم را عطرآگین کرده ...
اما میدانی یوسف ...
همواره از خود می پرسم، آیا حقیقتا مرا شایسته خادمی آستان مقدس ات میدانی؟؟؟
آیا گفتار و اعمالم آنگونه است که لبخند رضایتی شود و لحظاتی بر صورت مهربان ات نقش بندد؟
می شود روزی اگر تصویر ماه رویت میهمان چشم های ناقابلم گردد؛
آنگونه که جد بزرگوارت حضرت هادی علیه السلام سید الکریم را دوست و ولی خود خواند، مرا دوست و یار خود بخوانی؟؟؟
یا همچون علی بنمهزیار گوشهایم را به صدای ملکوتی ات بنوازی و بگویی " کجا بودی؟روز و شب انتظارت را می کشیدم" ...
می شود در قنوت نماز شب ات مرا نیز یاد کنی و بگویی " خدایا او را برای من حفظ کن ...؟؟؟
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ چهارم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، در آستانه سالروز رحلت سید الکریم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهادت حضرت حمزه علیهما السلام #میدان_عاشقی.
در بين قنوتت من آلوده دعا كن ...
وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيْرَهُ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
بر برگ برگ دفتر تاریخ، نام بلند اجداد شریف ات همچون ستارگانی پرنور می درخشد ...
همان ها که در شب ظلمانی دنیا کوکب هدایت شدند و در کوره راه ها به وادی نور و سعادت رهنمامان شدند ...
بر کویر تشنه روح مان همچون باران باریدند و نهال عشق و مهربانی در قلب هامان نشاندند ...
کلام روح بخش شان همچون موسیقی دلنواز، گوش جان مان را نوازش کرد و بر دل هامان نقش بست ...
گرمای نگاه حیات بخش و تبسم شیرین شان کلبه تنگ و تاریک قلب های نا امید را نور امید تاباند و حیاتی دوباره بخشید ...
مهربان من ...
تنهاترین و غریب ترین معلم تاریخ ...
معترفم که شاگرد ناسپاسی بوده ام؛
که درس انتظار را خوب نیاموخته ام؛
و در کلاس انتظار، مکرر غایب بوده ام، اما ...
جرعه ای از شراب ناب چشمان ات ...
قطره ای از زمزمه صدای دلنشین ات ...
و گرمی نوازش دستان پر از مهرت ...
حتی طفل گریزپایی چون مرا معتکف مکتب انتظارت می نماید ...
نگاه ات را از من بازمگیر، گوش جانم را به وعده دیدار بنواز و سخت در آغوشم گیر تا لحظه ای از دامان پرمهرت جدا نشوم.
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
ما مشقِ غمِ عشقِ تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيْرَهُ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
حال دنیا رو به راه نیست ...
بیماری صعب العلاجی به جان عالم افتاده؛
غده ای بدخیم بر پاره ای از پیکر دنیا رخنه کرده و قلبش را بدرد آورده...
دیدن چشم های اشکبار و وحشت زده کودکان یتیم ...
دیده خونبار پدران در سوگ پاره جگر نشسته ...
ناله های جانسوز مادران فرزند از دست داده ...
پیکرهای خون آلود پیر و جوان ...
مردم بی سر پناه و آواره ...
گرسنه، تشنه، بیمار ...
خسته از این همه نامردی و ددمنشی ...
بر قلب دنیا چنگ انداخته ...
حال دنیا رو به راه نیست، طبیب عالم ...
دنیا ...
به دستهای مهربان و درمانگر تو نیازمند است ...
به نفس مسیحایی تو ...
تا این غده سرطانی را از ریشه درآوری ...
تا ریشه هرچه بیماری، هرچه نازیبایی و ناپاکی است، بخشکانی ...
دنیا به وجودت نیازمند است، طبیب دردمندان و خسته دلان ...
خودت را برسان.
سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ هجدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
فقط ظهور تو آقا علاج هر درد است ...
وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لاَ يَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَيْرَكَ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
می گویند دختر لبخند زیبای خداست ...
می گویم چرا اینگونه نباشد آنگاه که نام زیبای زهرای مرضیه که ریحانه رسول مهربانی ها بود و محبوبه آفریدگار ...
زینب کبری که زینت پدری بود که خود فخر آفرینش است ...
و فاطمه معصومه که پدری چون موسای آل رسول مدال زرین "فداها ابوها" بر سینه اش نشاند، بر تارک عالمیان می درخشد.
میگویند پروردگار دختر را آفرید تا زمین از فرشتگان بی بهره نباشد ...
می گویم فرشتگان بر استان بوسی این اسماء مقدس مباهات میکنند و گوی سبقت از یکدیگر می ربایند ...
بابای مهربانم ...
آرزو داشتم همچون ام ابیها، مرهمی بودم بر جراحات قلب پر دردت ...
یا همچون عمه جانت، زیب و زیور وجود نارنینت می بودم ...
و یا چون بانوی کریمه، مایه مباهات تو، اما ...
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ...
به ناتوانی خود معترفم و از کوتاهی و قصور خود آگاه، اما ...
به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من ...
نگاه مهربانت را از لحظه لحظه زندگی ام بازمگیر، مهربان ترین پدر ...
سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانهها
وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةًَ نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرَامَةَ عِنْدَك...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
این اولین بار نبود که درد خدمت به فرزندانت او را از صندلی گرم و نرم ریاست جدا کرده بود ...
مثل هربار با خلعت خادمی و نه با جُبِّه صِدارت، پای در جاده سفر گذاشت تا پای درد دل پیرمرد ساده روستایی بنشیند ...
تا دست نوازشی بر سر کودکی پدر از دست داده کشبده و اشک از گونه اش بزداید ...
تا مهربانی اش لبخندی شود و بر صورت چین و چروک خورده مادری سالخورده در منطقه ای محروم بنشید ...
و مانند همیشه به لبخند تو می اندیشد، یوسف ...
شبی غرق نور و سرور در راه است؛
میلاد ولی نعمتی رئوف ...
برای دیدار ارباب سخت دلتنگ است، اما چه غم که لحظه دیدار در شیفت خدمت نزدیک است ...
این بار ابراهیم ...
با پای خود پای در منجنیق گذاشت؛
تا دیگر بار شعله های آتش را گلستان کند. اما ...
این بار آتش عشق خادم الرضا به نوشیدن شهد شهادت، در آغوش امن امام مهربان، سرد و سلام شد.
سرتان سلامت مهربان ارباب ...
می دانم که داغ فقدان یاری دیگر از یاران با اخلاص و خستگی ناپذیرت، قلب نازنینت را بدرد آورده، اما ...
سر خم می سلامت شكند اگر سبویی.
.
سه شنبه ای غرق ماتم و اندوه فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ اول خرداد ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
گر علمدار نیامد علم برپاست ...
أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
این روزها بیش از پیش درد نبودنت به استخوان مان می زند، مهربان من ...
اخبار تلخ از حوادث پی در پی ...
کشتار بی رحمانه زنان و کودکان بی دفاع ...
جنگ ... سیل ... بیماری ...
و داغ عزیزانی که در خدمت بی دریغ به جهانیان، زمینه سازی ظهور تو را در سر می پروراندند ...
داغ دلهامان سرد شدنی نیست؛
چشمهامان بی امان می بارند ...
آتش جنگ در گوشه ای از زمین که فروکش کند، از جایی دیگر سربرمی آورد.
بیماری ای درمان شود، جایش را بلایی دیگر می گیرد.
برگرد مایه امنیت و آرام و قرار بشریت ...
که تا تو نیایی ...
روزگارمان به همین منوال می گذرد.
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ هشتم خرداد ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
بی تو ما را یک نفس آرام نیست ...
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
و زمین درست از همانجا گسترش یافت، ...
که روزی در مقدمِ برترین خلایق سینه چاک کرد ...
همان مکان که یکی از همین روزها، تکیه گاه منجی موعود خواهد بود.
آن زمان که گوش جهانیان را به مژده ظهور خواهد نواخت ...
روزی که قاصدک ها در گوش کودکان بی خواب از صدای انفجار لالایی خواهند سرود ...
آن روز که رنگین کمان صلح بر گوشه آسمان دنیا جا خوش می کند ...
و باران عشق، کویر دلهای تشنه محبت را سیراب خواهد کرد ...
حتی تصور آمدنت هم زیباست، موعود مهربانم ...
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ پانزدهم خرداد ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
ای سبزپوش کعبه دلها ظهور کن...
اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
در بهشت شور و شوقی وصف ناپذیر برپاست ...
فرشتگان، درختان و قصرها را آذین می بندند ...
بادها، عطرهای بهشتی را به همه جا می پراکنند ...
و حورالعین، گوش کروبیان را به تلاوت آیات نور می نوازند ...
منادی ندا سر می دهد که:
"ای ساکنین بهشت...
گواه باشید که من فاطمه دختر محمد را به عقد علی بن ابی طالب در می آورم و از این امر خشنودم ...".
راحیل خطبه عقد را جاری می کند ...
و از این پیوند آسمانی نسلی پدید می آید که گنجینه دار حکمت الهی بوده و تاریکی و ظلمت را از زمین می زداید ...
آخرین فرزند خانواده خورشید ...
دنیا در انتظار طلوع توست؛
وقت آن نرسیده که ابرهای تیره و تار غیبت را پس بزنی و جهان را به آفتاب رویت روشنی بخشی؟؟؟
سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و دوم خرداد ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
می رسد روزی امیری از تبار مرتضی
می شود آخر شعار کل دنیا فاطمه
اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ...
گاهی که کمتر یادت می کنم؛
یا کمتر که دلتنگت می شوم ...
در می یابم که سنگینی گناه بر روحم سایه افکنده ...
آن گاه چشم به ماه رجب می دوزم...
یا دل به شبهای قدر می سپارم ...
یا برای رسیدن عرفه روزشماری میکنم؛
تا قفل از قلبم بگشایم و جز تو، هرآنچه دلم را به خود مشغول داشته، از دل بیرون کنم.
پنجره عرفه ای دیگر پیش رویمانگشوده شد ...
جاانم را در زلال گلواژه هایی که مهربان اربابم، حسین بر زبان جاری کرد، تطهیر کردم ...
با آب دیده وضو ساختم ...
و از عمق جان از پروردگار تمنا کردم تا یاریم کند که هوای نفسم را قربانی کنم ...
باشد که روزی که آمدی لایق قربانی شدن برای تو گردم.
سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و نهم خرداد ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقی.
عید قربان آمد و بازآ که قربانت شوم ...
وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
از شوق اشک در چشمانم حلقه می بندد آنگاه که به خاطر می آورم ...
قرن ها پیش از چشم گشودنم به روی این دنیا، مهربان پروردگارم، تو و پدران شریفت را بر ما برگزید و ولی امر و صاحب اختیارمان قرار داد ...
چه سعادتمندیم ما ...
که خداوند بر ما منت نهاد و شما خورشیدهای تابناک را که در عرش منزل داشتید، بر ما زمینیان ارزانی داشت تا راه را از کورهراه بازشناسیم و در پیچ و خم زندگی به بیراهه نرویم.
وارث غدیر ...
با طلوع غدیری دیگر ...
دیگربار دست بیعت به سویت پیش می آوریم ...
تا دست مان را بگیری و به سمت نور، به سمت آسمان رهنمون مان شوی ...
از کودکی دستمان را گرفته ای، به مهر رهایش مکن.
سه شنبه ای غرق شادی و شعف فرا می رسد ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ پنجم تیر ماه ۱۴۰۳، مقارن با خجسته سالروز عید سعید غدیر #میدان_عاشقی و #مهمانی_ده_کیلومتری.
خمّ غدیر صحنه ی هم عهدی است و بس
اصل غدیر بیعت با مهدی است و بس
اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
نفس ها محبوس در سینه و چشمها خیره به دروازه مدینه ...
آن سو نجرانیانِ مضطرب در انتظار
و این سو در دو سوی دروازه، مسلمانان چشم به راه پیامبر ...
دیری نمی پاید که انتظار به سر می رسد؛
حبیب خدا به همراه پاره های تن اش...
روح و ریحانش، دو میوه قلبش و به همراه جانش که از جان عزیزترش از دروازه مدینه عبور می کند.
آسمان در برابر عظمت این پنج نور مقدس سر تعظیم فرود می آورد و زمین، که بوسه گاه قدم های نازنین شان شده بر آسمان ها فخر می فروشد.
ولوله ای نجرانیان را در بر می گیرد؛
ابرهای شک و تردید بر جان شان سایه می افکند؛.
و سرانجام بزرگ نجرانیان به سوی پیامبر روانه می شود و انصراف خود را از مباهله به عرض پیامبر می رساند.
یابن رسول الله ...
قرن ها از مباهله می گذرد و ما مردمان آخر الزمان نفس هامان در سینه حبس است و چشم هامان خیره به راه ...
تا از دروازه زندان غیبت بگذری، رخ بنمایی و دل از جهانیان بربایی ...
تا همگان در برابر حقانیت دین جدت سر تسلیم فرود آورند
فرزند حیدر ....
می شود قدری با شتاب تر قدم برداری؟؟؟
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ دوازدهم تیر ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقى.
صبح امیدی و در پرده غیبت ماندی
سر برآر از پس این غیبت طولانی باز
وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
چشم دل باز کن ...
پیراهن خون آلود و چاک چاک امام را می بینی که از عرش آویزان است؟؟؟
گوش بسپار ...
صدای ناله جانسوز مادر را می شنوی که در عالم طنین انداز شده؟؟؟
آری ... هلال محرمی دیگر سر زده ...
بیرق های عزا برافراشته شده ...
خیمه های ماتم یکی یکی برپا شده ...
دلدادگان کوی محبت سیاه جامه برتن کرده و شهر یکپارچه سیاه پوش گشته ...
و هنوز هزار و صد و هشتاد و پنج سال است، که هر روز صدای غربت، حسین زمان عالم را فرا می گیرد، اما ...
کاش امسال اشکهایمان در غربت و مظلومیت امام شهید، غیرتمان را به جوش آورد در یاری فرزند شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) او ...
سه شنبه ای دیگر فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ نوزدهم تیر ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقى.
باز این جه شورش است در عالم بدون تو ...
یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الفَرَج ...
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
مقاتل می نویسند ...
لبهای مبارکش از فرط تشنگی همچون چوب خشک شده بود؛
چشم های نازنین اش از عطش مابین زمین و آسمان را دودآلود می دید؛
پیکر مبارکش غرق به خون بود و رمقی برایش نمانده بود؛
کمرش از داغ های مکرر خم شده بود؛
می گویند ...
آن گاه که شهنشاه عالم از عرش بر زمین افتاد، زیر لب برای قوم ناسپاس دعا می فرمود؛
می گویند ...
در آن ساعات جانسوز، نگاه نگرانش به سوی خیام بود؛
می نویسند ...
آن گاه که لشگر شیطان به خیمه ها حمله ور شد با آخرین جانی که در بدن داشت به نیزه غریبی تکیه زد تا شاید بتواند مانع غارت چادر و معجرهای مخدرات حرم شود؛
می گویند ....
سیاه پوش بلند قامت ...
سالهاست شنیدن خط به خط این روضه ها دلهامان را کباب کرده و چشمهامان را بارانی ...
هر ساله از اول محرم کاروان را همراهی میکنیم و پای مصیبت های بی شمار جد غریبت جان می دهیم، اما ...
ایکاش یک بار چشم دلمان باز می شد و می دیدیم تشنگی، گرسنگی، خستگی، زخم های بی شمار و داغ عزیزان، دغدغه ارباب عالمیان نبود ...
کاش می فهمیدیم، آزادگی، جوانمردی، حیا، غیرت، عفت، راست گویی و درست کرداری، در یک کلمه انسان بودن غصه قلب مهربانش بود.
کاش می فهمیدیم غم و درد تو، همان قصه غصه های جدت حسین است.
کاش می فهمیدیم ....
سه شنبه ای غرق ماتم و اندوه فرا رسید ....
قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ بیست و ششم تیر ماه ۱۴۰۳، #میدان_عاشقى.
با اشک روضه منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد
یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الفَرَج ...
@seshanbemahdavi