به روایت #همرزمان:
خیلی از ما در شبهای محرم در اوج روضهها زمزمه میکنیم که ایکاش بودم کربلا... میشد سرم از تن جدا... میرفت به روی نیزهها... یالیتنا کنامعک... ولی هیچکدام با اطمینان و یقین نمیگوییم در این مسیر اهل حرفیم نه اقدام و عمل.
خاطره ای از من🙈 از همرزم عزیزم آن شب، در شیشهای ( ساختمانی که ظاهرا نمای شیشهای دارد و اعزامهای سوریه ازآنجا صورت میگیرد و بین رزمندگان مدافع حرم به شیشهای معروف شده.
جایی با حال و هوای دوکوهه خودمان) صحبت از اعزامها بود. #حاج_احمد( #شهیدسعیدبیاضےزاده) را گفتند دمشق بماند. ولی او اصرار داشت به حلب برود. واسطه فرستاده بود و در همان مجلس مدام با چشم و ابرو به اینوآن اشاره میکرد که شما هم بگویید...شما هم بگویید...
کسی از قرار #عاشقانه او و پیمان #عاشوراییاش خبر نداشت. خودش میدانست و خدای خودش. دستآخر هم همان شد که میخواست. او که در منطقه #عملیاتی بیجی در عراق #حماه و #حلب در سوریه حضور داشت بالاخره به آرزوی قلبیاش رسید و رفت تا در این روزها پیکرش بالای منبر دستهای عاشق تشییعکنندگان تمام گفتنیها را بگوید. تا مصداق اتم کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم باشد و با پیکری گلگونکفن دعوت به خدایی شدن کند.
#خاطرات_شهدا 🌷
💠خوابی که تعبیر شد
🔰محمد با #شهیدان قربانی و کردونی در آزادسازی نبل و الزهرا همرزم و همسنگر بود👥 میگفت که من #جاماندهام و رفقای شهیدم🌷 من را فراموش کردهاند🗯
🔰شهید قربانی و کردونی به #محمد قول داده بودند او را هم به جمع خود👥 ببرند اما یک مقدار که بین #شهادت آن بزرگواران و شهادت محمد🕊 فاصله افتاد محمد گله میکرد.
🔰همسرم یک بار #خواب_شهید جاویدالاثر نظری را دیده بود. شهید نظری به محمد #قول میدهد و میگوید هر گرهای🎗 که باشد من خودم باز میکنم. اصلاً نگران نباش🚫 خودم ضامن شده و #میبرمت.
🔰دو ماه گذشت و خبری نشد❌ محمد میگفت: انگار از سر #ناراحتی یک خوابی دیدم و… خبری هم نشد. آن روز که با من تلفنی☎️ در مورد خواب صحبت میکرد #عملیاتی نشده بود.
🔰محمد میگفت چند روز دیگر میمانم. گویی هنوز به آن خواب و #وعده_شهید نظری دلخوش بود💗 و امید داشت. کمی بعد هم یعنی ۸ آبان ۹۵ خواب محمد با #شهادتش تعبیر شد.
🔰محمد نقش تعیینکنندهای در عملیات #آزادسازی نبل و الزهرا داشت✅ و از #اولین فرماندهانی بود که پس از فتح وارد این شهر شده بود.
راوی: همسر شهید
#شهید_محمد_کیهانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔰زودتر از بقیه بچه ها راه افتادیم سمت مناطق #عملیاتی، قرار بود بریم #فکه، 💥ولی حسین گفت بیا بریم #فتح_المبین،بعدشم فکه،
صبح ساعت ۱۰⏰ رسیدیم فتح المبین..
من بودم و #حسین و یه دوربین📷
🔰وقتی گفتم می خوام ازش عکس بگیرم📸 شروع کرد #موهاشو شونه کردن، پوتیناشو هم پاش کرد☺️ حین عکس گرفتن، گفت: حاجی یکمی #چاق_شدم. ان شاءالله قراره برم #سوریه باید لاغر کنم. دعا کن بتونم برم.
🔰گفتم: داداش من دعا می کنم #شهید_شی!
یهو ساکت شد🔇 و به یه گوشه خیره! تو همون لحظه این شاتو گرفتم📸 عکس رو که دید با خنده گفت 😅عجب عکسی! اینو بزار واسه بعد #شهادت🌷 حرفا رو زدیم و با خنده گذشت.
🔰الان، یک سالی🗓 از تاریخ ثبت این #عکس و ۶ ماهی هم از #شهادت_حسین می گذره، خیره به این عکسش می شم. با خودم می گم کی گفته که #عکسها صدا ندارن⁉️
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
💕وداع #عاشقانــه 💕 اکنون تـو #نیستی ولی همه چیز بوی #تــو😌 را دارد بوی عاشقــ❤️ـانه زیستـن #شهید_ص
#خاطرات_شهدا🌷
🔰طولِ رفاقت و آشنایی ما در همون ایام اعزام تا ۲روز قبل از #شهادتش بود با اینکه من اهل جنوب(آبادان) بودم و اون اهلِ #تبریز 💥اما زود بامن گرم گرفت💞 و اخت شد...
🔰از خصوصیات بارز ایشون #شجاعت و دلیری بسیار و دقت عمل👌 در کارها چه اطلاعاتی چه #عملیاتی بود. همیشه با تجهیزات کامل نظامی⚔ بود به حدی که به ایشون میگفتن #رنجرخوشتیپ😍
🔰هرگاه دیدمش با #وضو بود. وقتی برایِ سرکشی یا کاری میرفتیم بچه ای و میدید بهشون محبت💖میکردو باهاشون گرم میگرفت از من چند اصطلاحِ #عربی یادگرفته بود برایِ ارتباط با کودکان👶 که بتونه لحظه ای دلشون و هرچندکوتاه شاد کنه و لبخند و هدیه بده🎁 به کودکان
🔰یه روز که باهم👥 خلوتی داشتیم بهم گفت : #میثم من با اینکه کُلی آموزش هایِ مختلف دیدم تو این سالها خیلی به این درو اون در زدم که بیام برا #دفاع_ازحرم بی بی اما نشد که نشد⛔️ تا وقتی ک انگاربه دلمـ❤️ افتاد که راه رو تاالان #اشتباه رفتم🚫 و باید سیمِ اتصالم با خودِ #خانم_زینب وصل بشه
🔰و فهمیدم این رو زدنهایِ من به این و اون فایده نداره و با خلوتی که با👤 خود #بی_بی پیداکردم سیمِ اتصال وصل شد💞 و این شد که الان اینجا هستم و زد رو شونه ام و گفت آره داداش باید #زودتر سیم اتصالم به خود خانم زینب کبری س وصل میشد..
🔰من چندتا کار فرهنگی انجام دادم اونجا مثلِ تابلو نویسی✍ و نوشتن شعرهایی تو برگه آچار📝 و نصب کردن برا روحیه دادن به بچه ها بهم گفت این #دوتا مطلب و بنویس:
⇜۱.اگر #شهید نشویم خواهیم مُرد
⇜۲.عاشقانـ❤️ را سر شوریده به #پیکر عجب است.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#شهید_مدافع_حرم
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣خدایا #شهادت را نصیبم کن، دلم برای #حسین_خرازی پر میکشد🕊 دلم برای شهـ🌷ـدا پرمیکشد ❣دنیا را رها کنی
#خاطرات_شهدا 🌷
🔸« #احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه اینها را از امام گرفت و این درست است که همه اینها از #مکتب_اسلام است⚡️ اما #امام به عنوان یک الگوی مجسم بود👌
🔹 و ما وقتی در جنگ نگاه می کردیم، احمد هم در این چیزهایی که من ذکر می کنم از همه ما #برجسته تر بود.
🔸 احمد پنج مشخصه🖐 مهم داشت که اینها در دوره جنگ در #لشکرنجف دیده می شد که ما وقتی به لشکر نجف نگاه می کنیم هیچ چیز در ذهن 💭ما غیر از احمد نمی آید🚫.
🔹یکی از مشخصه های بارز احمد #زیرکی بود. حالا به معنای درست آن #تدبیر بود. منتظر نبود❌ که در قرارگاه بگویند خط حد لشکرت چه می شود.
🔸 همیشه وقتی درباره منطقه #عملیاتی بحث می شد او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه می کرد👌 لذا موافقت هایش✓ معنا داشت و مخالفت هایش✘ هم معنا داشت.»
🎤راوی: #سردارقاسمی
#شهید_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313