eitaa logo
یافارس الحجاز
96 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
492 ویدیو
3 فایل
با سلام مطالب با ذکر صلوات قابل کپی می باشد #امام_زمان #منتظران313 #یافارس_الحجاز
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم🌺 ✍داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله شیخ علی حلاوی، مردی و بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران تو به سر آمده و هنگامه فرار رسیده است. تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از و داد نمایی؟» شیخ علی حلاوی، روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: «غیبت تو دیگر ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب ، روی و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه که را فراگرفته است، ظهور نمی کند.» مرد می گوید: «ای شیخ، منم الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)! با من این همه عتاب مکن! چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد ، در به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه ورود من باش تا حقیقت را دریابی!» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا دوم را در شیخ کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» حضرت این را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای و به الهی به سوی این مکان می شتابند. 📚منابع: ➖نهاوندی، شیخ علی اک
بسم الله الرحمن الرحیم🌺 ✅ الناس در ✍روايت داريم حق الناس در انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم به است. در دیگر هست كه خداوند بر روي كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر دارد، از آنجا به بعد ندارد. رسول اكرم (صل الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ترين كسی است كه با اعمال خوب وارد شود مثلا در نماز ، و ... مشكلی نداشته باشد و جز قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از كمك می طلبند و آنها می گويند: بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست می دهند كه از نظر ترين بنده ها هستند. 〖از بیانات حجت الاسلام @seyed313yar
بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🔸️ اللهم ان لک حقوقا فتصدق بها علی و للناس قبلی تبعات فتحملها عنی ، همانا از تو بر من است که از تو میخواهم آنها را بر من و از طرف هم حقوقی بر من است از تو میخواهم خودت آنها را برایم بر عهده بگیری و حق را کنی. @seyed313yar
بسم الله الرحمن الرحیم🌺 ☝️ ؟ گناه جاریه گناهـی است که حتی با فــرد هـم این گناه نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به او ایـن گنــاه میشود گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا میشود و منتشـر میشود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی را هم نمیکردی آیا این ها گناهان من است؟ من که اصلا این را نمیشناسم ! چرا من گناهشان هستم و در آن شریکم؟ باشیــد شما با یک ، تصویر ترانه های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا یا در این گنــاه شرکت خواهی کرد پستهای دروغ وآنچه به صحت آن مطمئن نیستی وبرای خوشایند و دیگران ارسال میکنی... چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به شماست.. احتیاط کنیم مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر این گناهان بسته نخواهد شد پـاک کن آنچه را که روز برعلیه تو میدهد🤳 @seyed313yar