حسین جان من از کودکی بسته ام دخیل بر علم تو
حسین جان وعده دیدار صبح اربعین در حرم تو
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️اطلاعیه مجلس روضه
حسینیه مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج سید محمود کشفی
🔹زمان: پنج روز آخر صفر، صبح ها از ساعت ۷ تا ۸:۳٠
🔸مکان: تهران، خیابان ۱۷ شهریور، کوچه آبشار، کوچه شهید سماواتی، کوچه شهید سید عباس کشفی، پلاک ۱۴
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️برات آزادى و عنايت رضوى (علیه السلام)
🔻شهید آیت الله دستغیب :
🔹محب صادق اهلبيت جناب حيدرآقا تهرانى نقل نمود در چند سالقبل روزى در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام مشرف بودم، پيرمردى را كه از پيرى خميده شده و موى سر و صورتش سفيد و ابروهايش بر چشمش ريخته حضور قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت تا وقتى كه خواست حركت كند ديدم عاجز است از حركت كردن. او را يارى كردم در بلند شدن.
پرسيدم منزلت كجاست تا تو را به منزل رسانم، گفت در حجرهاى از مدرسه خيرات خان او را تا منزلش رساندم و سخت مورد علاقهام شد به طورى كه همه روزه مىرفتم و او را در كارهايش يارى مىكردم. اسم و محل وحالاتش را پرسيدم، گفت اسمم ابراهيم از اهل عراق و زبان فارسى را هم مىدانست.
🔸ضمن بيان حالاتش گفت من از سن جوانى تا حال هر ساله براى زيارت قبر مطهر حضرت رضا عليه السلام مشرف مىشوم و مدتى توقف كرده وبه عراق مراجعت مىكنم و در سن جوانى كه هنوز اتومبيل نبود، دو مرتبه پياده مشرف و در مرتبۀ اول سه نفر جوان كه با من همسن و رفاقت و صداقت ايمانى بين ما بود و سخت با يكديگر علاقه و محبت داشتيم و مرا تا يك فرسخى مشايعت كردند و از مفارقت من و اينكه نمىتوانند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند. هنگام وداع با من گريستند وگفتند تو جوانى وسفر اول و پياده به زحمت مىروى، البته مورد نظر واقع مىشوى، حاجت ما به تو آن است كه از طرف ما سه نفر هم سلامى تقديم امام عليه السلام نموده و در آن محل شريف، يادى از ما بنما پس آنها را وداع نموده وبه سمت مشهد حركت كردم. پس از ورود به مشهدمقدس با همان حالت خستگى وناراحتى به حرم مطهر مشرف شده پس از زيارت در گوشهاى از حرم افتادم وحالت بىخودى و بىخبرى به من عارض شد در آن حالت ديدم حضرت رضا عليه السلام به دست مباركش رقعههاى بىشمارى است و به تمام زوار از مرد و زن حتى بچهها رقعهاى مىدهد چون به من رسيدند چهار رقعه به من مرحمت فرمود، پرسيدم چه شده؟ به من چهار رقعه داديد، فرمود يكى براى خودت و سه تا براى سه رفيقت. عرض كردم اين كار مناسب حضرتت نيست، خوب است به ديگرى امر فرماييد اين رقعهها را تقسيم كند.
حضرت فرمود: اين جمعيت همه به اميد من آمدهاند و خودم بايد به آنها برسم پس يكى از آن رقعهها را گشودم چهار جمله نوشته شده بود: «بَرائَةٌ مِنَ النّار وَامانٌ مِنَ الْحِسابِ وَدُخُولٌ فِى الْجَنَّةِ وَاَنَا بْنُ رَسُولِاللّهِ صلى الله عليه و آله ».
📚 داستان های شگفت انگیز، ص۱۲۶
@seyyed_hossein_kashfi
🔸 لطف خسرو طوس
🔻اشعار مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی که به در خواست مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سید علیمحمد وزیری یزدی _۸۰ سال پیش_ در تاریخ ۱۳۶۵ قمری سروده شده است:
وحیدی ار چه وحیدی به معصیت لیکن
مشو ز رحمت پروردگار خود مایوس
فتاده [ای] چو به دریای غم مشو نومید
بود که دست تو گیرد ز لطف خسرو طوس
چه کیمای سعادت بود غبار درش
چه باک باشدت ای دل ز طالع منحوس
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️دروس سید حسین کشفی در سال تحصیلی ۱۴۰۲ _ ۱۴۰۳:
1⃣ درس مکاسب محرمه (از ابتدا)
🔹زمان: ۷ تا ۸ صبح، شنبه تا چهارشنبه
2⃣ حدیث خوانی، کتاب کافی از ابتدای کتاب الحجة
🔹زمان: ۷ تا ۸ صبح، پنجشنبه
🔸مکان: مدرس فقهی امام محمد باقر علیهالسلام ، مدرس شماره۷ ، خیابان معلم، نبش کوچه۲۱
🔺شروع کلاس ها ان شاالله از روز چهارشنبه ۲۹ شهریور ماه (۴ ربیع الاول) میباشد.
@seyyed_hossein_kashfi
کانال سید حسین کشفی
⚡️دروس سید حسین کشفی در سال تحصیلی ۱۴۰۲ _ ۱۴۰۳: 1⃣ درس مکاسب محرمه (از ابتدا) 🔹زمان: ۷ تا ۸ صبح، شن
⚡️ قابل توجه طلاب محترم
درس مکاسب محرمه (از ابتدا) طرح جدید ۴۲۹ می باشد.
⚡️بهره آن دو از اسلام
⬅️ حدیثی مهم در مساله برائت از دشمنان اهل بیت
🔻این حدیث از چهار امام (امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام) به نُه طریق مختلف، در هفت منبع حدیثی (کافی، خصال، ثواب الاعمال، تفسیر عیاشی، غیبه نعمانی، تحف العقول و تقریب المعارف حلبی) نقل شده است.
🔸متن حدیث: 👇
عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ : ثَلَاثَةٌ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۱) مَنِ ادَّعَى إِمَامَةً مِنَ اللَّهِ لَيْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا (۲) فِي الْإِسْلَامِ نَصِيباً (۳)
🔹ترجمه حدیث : 👇
ابن ابى يعفور گويد: از امام صادق علیه السلام شنيدم مى فرمود: خدا روز قيامت با سه طائفه سخن نكند و آنها را تبرئه و پاک نكند و عذاب دردناك از آن آنها باشد: هر كه به ناحق از طرف خدا مدّعى امامت باشد، و هر كه امام بر حق و از طرف خدا را منكر شود، و هر كه معتقد باشد كه اين دو از اسلام بهرهاى دارند .
🔻پاورقی: 👇
۱) آل عمران آیه۷۷
۲) قال ابوالصلاح الحلبی فی التقریب المعارف : و من طرق أخر أنَ للأوَّلَيْن و من أُخر للأَعرابِيَّين
و فی تفسیر العیاشی هکذا : من قال ان لفلان و فلان فی الاسلام نصیبا
و فی ثواب الاعمال للروایة صدر و هو : قال ابوالحسن الماضی علیه السلام لاسحاق بن عمار: يا إسحاق الأول بمنزلة العجل و الثاني بمنزلة السامري قال قلت جعلت فداك زدني فيهما قال هما و الله نصرا و هودا و مجسا فلا غفر الله لهما قال قلت جعلت فداك زدني فيهما قال ثلاثة لا ينظر الله إليهم و لا يزكيهم الحدیث
۳) قال ابوالصلاح الحلبی فی التقریب المعارف : و تناصر الخبر عن علي بن الحسين و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد علیهم السلام من طرق مختلفة انهم قالوا ثلاثة الحدیث .
بحار الانوار ج۳۰ ص ۳۸۴
🆔 https://eitaa.com/seyyed_hossein_kashfi
IMG_20230924_200209_653.jpg
2.51M
🔻نمودار سند حدیث
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️بیعت دو قبضه با امیرالمومنین
🔻 تقریر بیانات استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته) :
🔹در رجال کشی در احوالات مهدی مولی عثمان (که ظاهراً منظور از عثمان، عثمان بن عفان باشد) آمده است که نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاضر شد و با ایشان بیعت کرد در حالی که محمد بن ابی بکر هم خدمت آن حضرت بود. بیعت او به این نحو بود:
«أبايعك على أن الامر كان لك أوّلاً و أبرأ من فلان و فلان و فلان، فبايعه.»
در واقع بیعت او دو قبضه بود، هم اعتراف به امامت آن حضرت بود و هم برائت از آنهایی که غصب خلافت کردند. احتمال میدهم که محمد بن ابی بکر آن جا متوجه شد که بیعتش با امیرالمؤمنین کامل نبوده و لذا مجدداً آمد با آن حضرت بیعت کرد.
🔸درباره بیعت مجدد محمد بن ابی بکر چند روایت در رجال کشی (ص۶۴) و اختصاص منسوب به شیخ مفید (ص۷۰) است:
۱) عن حمزة بن محمد الطيار، قال: ذكرنا محمد بن أبي بكر عند أبي عبد الله (علیه السلام) فقال أبو عبد الله (علیه السلام) رحمه الله و صلّى عليه، قال لأمير المؤمنين (علیه السلام) يوماً من الأيام ابسط يدك أبايعك! فقال أ و ما فعلت؟ قال: بلى، فبسط يده، فقال أشهد أنك إمام مفترض طاعتك و أن أبي في النار.
حمزه بن محمد طیار گفت: نزد امام صادق علیه السلام از محمد بن ابی بکر یاد کردیم. حضرت فرمود: درود و رحمت خدا بر او؛ روزی از روزها محمد بن ابی بکر به امیر المومنین (علیه السلام) گفت: دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم. حضرت فرمودند مگر نکردی؟ گفت چرا. حضرت دستشان را باز کردند و محمد بن ابی بکر گفت شهادت میدهم که تو امامی هستی که اطاعتت واجب است و پدر من در آتش است.
۲) عن أبي جعفر (علیه السلام) أن محمد بن أبي بكر بايع عليا (علیه السلام) على البراءة من أبيه.
۳) عن أبي جعفر (علیه السلام) قال بايع محمد بن أبي بكر على البراءة من الثاني.
📚 بیانات استاد شبیری، ۳ مهر ۱۴۰۲، مدرسه فقهی امام محمدباقر (علیه السلام)
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️محمد عربی آبروی هر دو سراست
🔻 اشعار هلالی جغتایی در مدح حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:
محمد عربی آبروی هر دو سراست
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیدهام که سخن رانده است همچو مسیح
بدین حدیث لب لعل روحپرور او
که من مدینهٔ علمم، علی درست مرا
عجب خجسته حدیثیست! من سگ در او
🔺 فیلم از صدیق مکرم حجه الاسلام والمسلمین اکبری شاهرودی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ ضوابط حمل روایت بر تقیّه
🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته):
🔹در حمل روایات بر تقیه و بررسی فتوای عامه باید چند مطلب را ملاحظه نمود:
۱. روایت از کدام امام صادر شده است.
۲. راوی روایت کیست و برای چه منطقه ای بوده است.
۳. فقیه عامهای که فتوایش مدّ نظر است، مربوط به چه دورهای است و میزان نفوذ او به چه میزان است.
🔸 این مسائل حتما باید مورد بررسی و لحاظ قرار گیرد، و بحثهایی که در کلمات فقها در این مورد وارد شده است در بسیاری از موارد فنّی نیست.
در کلمات فقها برای حمل روایات بر تقیه غالبا به تاریخ فتاوای عامه دقّت نمیکنند، بلکه صرفا بیان میکنند که مثلا جمهور عامه، زکات را در بیش از ۹ جنس ثابت میدانند و سپس فقهای عامه که قائل به این قول هستند را نام میبرند و به این نکته توجّه ندارند که مثلا عصر مالک، پس از زمان امام صادق (علیهالسلام) است. البته مالک در زمان امام صادق (علیه السلام) هم بوده ولی نفوذی در جامعه نداشته است. آنکه در زمان امام صادق علیه السلام در جامعه فتوایش مطرح بوده، ابوحنیفه است.
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️قابل توجه طلاب محترم
🔹فردا جلسه حدیث خوانی کتاب شریف کافی ( کتاب الحجة) ساعت ۷ صبح در مدرس فقهی امام محمدباقر علیهالسلام، خیابان معلم، نبش کوچه۲۱, مدرس ۷ برگزار می گردد ان شاء الله.
🔻لینک کانال حدیث خوانی کتاب کافی 👈 عضو شوید
@hadiskhani_kashfi
هدایت شده از حدیث خوانی کتاب کافی
جلسه اول _ حدیث خوانی.m4a
42.89M
⚡️ جلسه اول حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
مقدمه اول: اهمیت علم حدیث و فواید حدیث خوانی
مقدمه دوم: روش ما در حدیث خوانی در سه مرحله
۱. بررسی اجمالی سند
۲. روایت در سایر مصادر حدیثی
۳. بررسی لغات و نکات محتوایی
مقدمه سوم: شناخت اجمالی درباره کتاب کافی و مرحوم محمد بن یعقوب کلینی
@hadiskhani_kashfi
تصریحات خطیرة حول التغلل الیهودي في ایران.pdf
5.37M
⚡️ تصریحات خطیرة
⬅️ فایل pdf کامل کتاب
🔻 «تصریحات خطیرة حول التغلغل الیهودي في ایران» نام جزوه ای در ۳۲ صفحه _قطع کوچک_ می باشد که آیت الله العظمی خویی پس از واقعه مدرسه فیضیه در خرداد ۱۳۴۲ آن را منتشر نمودند.
🔹ایشان در این جزوه مردم ایران را به مبارزه علیه رژیم غاصب صهیونیستی و رژیم منحوس پهلوی دعوت نموده و نسبت به نفوذ صهیونیست و بهاییت در ایران هشدار داده اند.
🔸آیة الله خویی در بخشی از این کتاب درباره نفوذ اسرائیل در ایران گوید:
سیطره صهیونیست ها و بهایی ها در ایران واقعیتی است که بر کسی پوشیده نیست. یک یهودی صاحب ده ها شرکت است و در عین حال مالک ایستگاه رادیویی ایران و مدیر بانک های آن است. بدین ترتیب یهودیان بر کشور و شریان های اقتصادی آن تسلط یافتند و این کار را از طریق نفوذ در دولت ایران انجام داده اند.
واضح است که یهودیان بر اقتصاد ایران مسلط نشدند مگر بعد از آن که پایه های زندگی و وحدتشان را از آنان سلب کردند و بار عقب ماندگی و از هم گسیختگی و انواع معضلات اجتماعی و عقیدتی را بر دوششان انداختند.
🔹یک فرد یهودی در ایران بیش از اسرائیل می تواند کار و فعالیت کند. چون قوانین اسرائیل او را محدود می کند و وجدانش نیز او را از ارتکاب تخریب و ویرانی در کشورش باز می دارد، در حالی که خصومت ریشه دار و نفرت سیاهش از مردم مسلمان ایران او را وادار می کند تا همه این کارها را برای مصلحت خود و کشورش انجام دهد. آیا این دولت [پهلوی] یک حکومت ملی برخاسته از اهداف ملت ایران است یا از اسرائیل؟! و آیا بر کسی پوشیده است که بهایی ها کارگزار یهودیان هستند؟
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ الان فقه و اصول اهم است
🔻آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظله):
🔹 زمانی من خواستم نزد آقای خمینی فلسفه بخوانم. ایشان اول رفیق مرحوم آقای والد ما بود و خیلی هم از نظر رفاقت فوق العاده بودند و لطف ایشان به من هم محرز بود. من رفتم و از ایشان خواهش کردم. ایشان در جواب فرمود: معمولا اشخاصی که استعداد دارند، به علوم مختلف دست اندازی می کنند ولی این کار صلاح نیست. شیخ بهایی اگر ذی فن واحد بود، بیش از این به علم خدمت می کرد. ما باید در میان علوم، اهم را انتخاب کنیم. بعد فرمود: «الان فقه و اصول اهم است» و حاضر نشدند به من فلسفه درس بدهند.
📚 جلسه علمی معظم له، شب جمعه (۱۴۰۲/۷/۱۳)
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️وجوب دفاع از مظلوم از دیدگاه آیت الله العظمی وحید خراسانی
🔻معظم له در این گفتار بر اهمیت ارتباطات اجتماعی مسلمان و وجوب دفاع از آنان بلکه وجوب دفاع از مظلوم _ فارغ از گرایشات و تفکرات دینی و مذهبی اش_ تاکید می کنند:
🔹«الناس صنفان: إما أخ لك في الدين، أو نظيرلك في الخلق»
فإذا الواجب على كل مؤمن أن يكون تعامله مع الغير تعاملاً انسانياً، ويكون محباً له الخير والكرامة، نصوحاً نافعاً معينا له في الشدة والبلاء، مع الغضّ عن دينه ومعتقده ومذهبه.
🔸فهذه أخلاقيات الاسلام التي هي ترجمة عملية لسيرة رسول الله وأهل بيته الكرام صلوات الله عليهم أجمعين، وقد أكدت عليها الأخبار والروايات الواردة الائمة علیهم السلام، ولذلك أقولها صراحة:
🔹اعتقادنا وحكمنا وفتوانا في الفقه وجوب الاهتمام بأمور عامة المسلمين، والدفاع عن بلدانهم ونفوسهم وأعراضهم بلا فرق في ذلك بين الشيعي والسُّني، والمؤمن والمنافق العامل بالأحكام الشرعية أو التارك لها، لأن قضية التواصل الإجتماعي بين المسلمين قضية فوق الانتماء المذهبي، وتشمل جميع الفرق الاسلامية بلا فرق بين نوع مذهبهم الفقهي أو الكلامي.
🔸 بل هناك توجه اسلامي أهم مما ذكرنا وأوسع شمولاً منه، وهي قضية الدفاع عن المظلوم، فهي
أوسع من الأول وتشمل جميع أفراد البشر، بلا فرق في ذلك بين المسلم والكافر، وفي الكافر بين الملحد وأهل الكتاب بل كل مسلم ملزم بالدفاع عن كل مظلوم ودفع الأذى عنه.
📚 التكفير في ضوء الفكر الشيعي، ص۲۳۲
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️معنای «مولی» در کتب رجال از نگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
🔹مرحوم صاحب قاموس در مقدمه كتابش مىفرمايد كلمه «مولى» در مقابل «عربى» است وقتى گفته مىشود كه فلانى مولى است يعنى عرب نيست.
🔸ايشان براى اين مطلب شواهدى هم آورده است از جمله شواهد اين است كه ايشان مىگويد در كتب رجال اين تعبير به چشم مىخورد كه در حق شخصى گفته مىشود «فلانٌ مولى و قيل عربى» از اين تعبير استفاده مىشود كه مولى در مقابل عربى است.
🔹به نظر ما كلام مرحوم صاحب قاموس الرجال كه گفتند كلمه «مولى» در مقابل «عرب» است به طور مطلق صحيح نيست، اين هم جواب نقضى دارد و هم جواب حلّى:
🔸جواب نقضى
اين است كه اگر به كتاب رجال مرحوم شيخ مراجعه كنيد. اولين كسى كه ايشان جزء اصحاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله ذكر نموده است «اُسامة بن زيد» است كه در حق او گفته «مولي رسولالله صلي الله عليه وآله و نسبه من كلب» يعنى با اينكه اسامة از نظر نسب جزء يكى از بطون عرب است و ليكن آزاد شده رسول خداصلى الله عليه وآله نيز مىباشد و اين مطلب امر بعيدى هم نيست بلكه امرى بسيار شايع بوده كه دو قبيله از عرب با يكديگر به جنگ مىپرداختند و وقتى يك قبيله در جنگ بر طرف مقابل خود غلبه پيدا مىكرد آنها را استرقاق مىنمودند و بعداً آزاد مىكردند. پس بنابراين مولى با عربى بودن منافاتى ندارد.
🔹جواب حلّى
اين است كه به نظر مىرسد بين كلمه «مولى» در صورتى كه مضاف به كلمه ديگرى باشد مثل مولى بنى هاشم و بين آنجايى كه كلمه «مولى» بدون اضافه شدن به كلمه ديگر، استعمال مىشود، خلطى صورت گرفته است. اگر كلمه مولى بدون اضافه شدن به كلمه ديگرى بكار رود و مثلاً گفته شود فلان مولى در اينجا مضاف اليه كلمه مولى كه محذوف شده است طبيعى عرب است يعنى آن شخص آزاد شده عرب است و قهراً در اين مورد كلمه مولى در مقابل عربى استعمال شده است ولى اگر مضاف اليه كلمه مولى در كلام ذكر شود و بطور مثال بگويند فلان مولى بنى هاشم معناى آن اين است كه آن شخص از نظر نسب داخل در طايفه بنى هاشم نيست بلكه رابطه او با بنى هاشم از طريق ولاء است، و البته اين منافاتى با اينكه شخص مذكور از نظر نسب داخل در طايفه ديگرى از عرب باشد ندارد.
🔸نكتهاى كه بايد به آن توجه نمود اين است كه در مواردى كه رابطه شخصى با طايفهاى به واسطه ولاء است، لزوماً بدين معنا نيست كه شخص فرد مذكور بالخصوص زمانى عبد آن طايفه بوده و بعدها آنها او را آزاد كرده باشند. بلكه اگر اجداد او نيز زمانى به عنوان عبد در اختيار آن طايفه بودهاند و سپس آنها را آزاد كرده باشند نيز مىتوان از احفاد آنها تعبير به «مولى» نمود. مثلاً در حق زرارة بن اعين مىگويند مولى بنى شيبان. اين به آن معنا نيست كه خود زرارة زمانى عبد آنها بوده است بلكه اجداد او مدتى عبيد بنى شيبان بودهاند و بعد بنى شيبان آنها را آزاد نمودهاند.
📚 کتاب الخمس ج۲ ص۱۹۶
کانال 👈 حدیث خوانی کتاب کافی
@hadiskhani_kashfi
کانال سید حسین کشفی
⚡️ ضوابط حمل روایت بر تقیّه 🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته): 🔹در حمل روایات بر تقیه
⚡️نقش راوی در حمل روایات بر تقیه
⬅️ بخش اول
🔻 با استفاده از بیانات استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
🔹 گفته شد «راوی روایت» یکی از مواردی است که برای حمل روایت بر تقیه باید بررسی گردد.
مذهب راوی، شخصیت راوی در مساله کتمان، میزان ارتباط راوی با اهل سنت و محل زندگی او در حمل روایت بر تقیه تاثیر بسیاری دارد.
مراد از حمل روایت بر تقیه نیز در این یادداشت اعم از تقیه اصطلاحی به معنای تصرف در جهت صدور روایت یا بیان حکم ظرف تقیه، یا بیان حکم خلاف واقع توسط امام است.
🔸 ۱. مذهب راوی (سائل)
از برخی روایات استفاده می شود که شیوه اهل بیت (علیهم السلام) در پاسخ به سوالات این بوده که بر طبق نظر سائل، به سوال او پاسخ میگفتند. سائل، اگر از عامه تقلید میکرد، حضرت بر طبق مبانی عامه به او پاسخ میگفتند.
در این باره مرحوم کشی روایتی از معاذ نحوی نقل کرده است:
🔹«حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ ابْنَا نُصَيْرٍ، قَالا حَدَّثَنَا يَعْقُوب بْنُ يَزِيدَ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُعَاذٍ، عَنْ أَبِيهِ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ النَّحْوِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لِي: بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقْعُدُ فِي الْجَامِعِ فَتُفْتِي النَّاسَ! قَالَ، قُلْتُ: نَعَمْ وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ أَخْرُجَ، إِنِّي أَقْعُدُ فِي الْمَسْجِدِ فَيَجِيءُ الرَّجُلُ يَسْأَلُنِي عَنِ الشَّيْءِ فَإِذَا عَرَفْتُهُ بِالْخِلَافِ لَكُمْ أَخْبَرْتُهُ بِمَا يَفْعَلُونَ، وَ يَجِيءُ الرَّجُلُ أَعْرِفُهُ بِحُبِّكُمْ أَوْ مَوَدَّتِكُمْ فَأُخْبِرُهُ بِمَا جَاءَ عَنْكُمْ وَ يَجِيءُ الرَّجُلُ لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَدْرِي مَنْ هُوَ فَأَقُولُ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ كَذَا وَ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ كَذَا فَأُدْخِلُ قَوْلَكُمْ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ، قَالَ، فَقَالَ لِي: اصْنَعْ كَذَا فَإِنِّي كَذَا أَصْنَعُ» .
🔸از جمله آخر این روایت استفاده میشود که اگر مخاطب و سائل از عامه است، پاسخ حضرت هم طبق مبانی فقهای خودشان بوده است.
البته این روایت، ارتباطی به بحث تقیه ندارد. بلکه هرکس سوال میپرسیده، حضرت، طبق مبنای مرجع خود او پاسخ را بیان میکرده است؛ چرا که در این موارد، سوال سائل در واقع آن است که طبق مبنای مرجع تقلید من، پاسخ این سوال چیست؟ نه آنکه به عنوان امام، سوال کرده باشد. حضرت هم در پاسخ گویا بیان کرده است که بنابر کسی که تو از او تقلید میکنی و اعتقاد داری که قول او در حق تو حجّت است، پاسخ کذا است. این بحث ارتباطی به تقیه ندارد. البته این مساله، یکی از مناشی تعارض است و از جهت عدم بیان حکم واقعی با تقیه مشترک است ولی بحث آن، غیر از بحث تقیه است.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️نقش راوی در حمل روایات بر تقیه
⬅️ بخش دوم
🔻 با استفاده از بیانات استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
🔸 ۲. راوی و کتمان
با توجه به شرایط سخت تقیه، سفارش به «کتمان» از توصیه های موکد اهل بیت به شیعیان بوده است. رک: الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۲۲۴، توصیه امام صادق علیهالسلام به عمار ساباطی.
بنابر همین اصل اگر راوی در مساله کتمان متزلزل باشد امام (علیهالسلام) فتوای تقیه ای به او می دادند.
🔹روایتی از ابوبصیر در این موضوع نقل شده:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقُنُوتِ فَقَالَ فِيمَا يُجْهَرُ فِيهِ بِالْقِرَاءَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ فِي الْخَمْسِ كُلِّهَا فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ أَبِي إِنَّ أَصْحَابَ أَبِي أَتَوْهُ فَسَأَلُوهُ فَأَخْبَرَهُمْ بِالْحَقِّ ثُمَّ أَتَوْنِي شُكَّاكاً فَأَفْتَيْتُهُمْ بِالتَّقِيَّةِ». الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۳، ص۳۳۹.
🔸روایت دیگری از ابوبصیر نظیر روایت بالا وارد شده است:
«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى أُصَلِّي رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ قَالَ فَقَالَ لِي بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَمَرَنِي أَنْ أُصَلِّيَهُمَا قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الشِّيعَةَ أَتَوْا أَبِي مُسْتَرْشِدِينَ فَأَفْتَاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ أَتَوْنِي شُكَّاكاً فَأَفْتَيْتُهُمْ بِالتَّقِيَّةِ» تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۳۵.
🔹این سوال مطرح می شود که چه ارتباطی بین شاکّ بودن و فتوای بر تقیّه است؟ به نظر میرسد شکّاک به معنی متزلزلی است که در اعتقاد و رفتارش محکم نیست که یکی از نتایجش آن است که به راحتی، اسراری که نباید فاش شود را هویدا میسازد.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️نقش راوی در حمل روایات بر تقیه
⬅️ بخش سوم
🔻 با استفاده از بیانات استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
🔸 ۳. راوی و میزان ارتباط با عامه
دیگر از اموری که سبب می شود امام علیهالسلام حکم تقیه ای بیان کنند، میزان ارتباط راوی با عامه است. اگر راوی دارای شخصیت اجتماعی است و با عامه ارتباط داشته باشد امام علیهالسلام فتوای تقیه ای به او می دادند تا او را از اذیت و آزار احتمالی حفظ کنند.
در این باره می توان به تفاوت شخصیت زراره و محمد بن مسلم با ابوبصیر مثال زد.
🔹 ابوبصیر شخصی نابینا است که با عامه ارتباطی نداشته، و بین شیعیان محترم بوده است. در منابع عامه، هیچ نامی از ابوبصیر نیامده است. خود ابوبصیر هم هیچ مطلبی از عامه نقل نکرده است. ابوبصیر به طور کامل، یک شخصیّت درون مذهبی است.
🔸 اما زرارة اینگونه نیست؛ چرا که زرارة در ابتدا سنّی است و بعد از آن به مذهب تشیّع درمیآید. به علاوه آنکه زرارة ارتباط زیادی با عامه داشته است، و با آنها مناظره و بحث میکرده است. در روایات زراره، نقل از عامه زیاد است. نام زراره در مجامع عامه مطرح است. برادران زراره نیز، بین عامه جایگاه بالایی داشتهاند.
🔹محمد بن مسلم هم با سنّیها ارتباط دارد. البته محمّد بن مسلم، سعی در پنهان کردن خود داشته است ولی علمای عامه از او شناخت داشتند. در داستان معروفی که در مکاسب شیخ هم آمده است، وارد شده است که ابن ابی لیلی در مساله کنیز، از محمد بن مسلم مساله را پرسید. زمینه آنکه زراره و محمد بن مسلم و امثال این اصحاب ائمّه به جهت تشیّع، مورد آزار و اذیت واقع شوند، وجود داشته است.
🔸 در رجال کشی، ج۱، ص۱۳۸حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت ضمن مدح زراره به همین تفاوت روایات زراره و ابوبصیر اشاره می کنند و خطاب به زراره میفرمایند برخی از دستوراتی که به تو دادهایم، به مصلحت تو است. مراد حضرت، از این دستورات، روایاتی است که حضرت، به زراره به صورت تقیهای بیان نموده است. این حدیث، یک روایت مفصّلی است که به با دو سند از عبدالله بن زرارة در رجال کشی نقل شده است.
این روایت گویا یک روایت خانوادگی است. از آن جهت که این روایت، متضمّن مدح زراره است، خانواده او در حفظ این حدیث، اهتمام داشتهاند.
آن بخش از روایت که مرتبط با بحث است را نقل می کنم:
🔹 عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): اقْرَأْ مِنِّي عَلَى وَالِدِكَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّي إِنَّمَا أَعِيبُكَ دِفَاعاً مِنِّي عَنْكَ ...
فَلَا يَضِيقَنَّ صَدْرُكَ مِنَ الَّذِي أَمَرَكَ أَبِي (ع) وَ أَمَرْتُكَ بِهِ، وَ أَتَاكَ أَبُو بَصِيرٍ بِخِلَافِ الَّذِي أَمَرْنَاكَ بِهِ ... وَ عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ السِّتَّةِ وَ الْأَرْبَعِينَ، وَ عَلَيْكَ بِالْحَجِّ أَنْ تُهِلَّ ِالْإِفْرَادِ»
🔸 دو اختلاف مهم بین زراره و ابوبصیر، در دستوراتی که ائمّه به ایشان دادهاند، وجود دارد.
اول: ائمّه به زراره دستور داده بودند که جمع بین نافله و نماز واجب به ۴۶ رکعت انجام دهد، ولی به ابوبصیر به ۵۱ رکعت دستور دادند.
دوم: به زراره امر شده بود که برای حجّ، ابتدا به نیّت حجّ إفراد، احرام ببندد، سپس آن حج را به عمره تمتّع تبدیل کند، ولی به ابوبصیر امر شده بود که از ابتدا به حجّ تمتّع احرام بندد.
تفاوت زراره و ابوبصیر در آن است که به خلاف ابوبصیر، زراره با عامه ارتباط زیادی داشته است. در لحظه احرام بستن، طبیعی بوده که زراره، همراه با عامه احرام ببندد؛ لذا در این حال، حضرت، حکم تقیهای به او فرموده است؛ چرا که اهل سنّت نسبت به حجّ تمتّع، حسّاسیّت دارند.
🔹 حاصل آنکه شناخت راویان و میزان ارتباط آنها با عامه، در شناخت روایات تقیهای و روایاتی که امام علیه السلام، حکم ظرف تقیه را در آن روایات بیان نموده است، مؤثّر است. در این روایت، هر دو حکمی که حضرت به ابوبصیر بیان کردهاند، حکم واقعی است. این به خلاف حکمی است که به زراره بیان کردهاند.
یک مسالهای که نیاز به تحقیق و بررسی دارد آنکه میزان روایات تقیهای که زراره و محمّد بن مسلم نقل کردهاند به چه میزانی است. همچنین در مورد سایر روات اگر این امر انجام شود، تاثیر زیادی در شناخت روایات این راویان دارد.
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از الوانساز
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی نود و هفتمین جلسه روضه هفتگی، روز جمعه به مورخه ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۲ (۱۸ ربیع الثانی ۱۴۴۵ق) برگزار می گردد.
سخنران جلسه: حجت الاسلام و المسلمین استاد سید حسین کشفی.
موضوع سخنرانی: بررسی مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه.
شروع جلسه: ساعت ۵/۳۰ عصر با قرائت دعای سمات با نوای آقای فیض الله احمدی.
التماس دعا.
⚡️فایل متنی و تصویری کتاب «الرق المنشور في معراج نبینا المنصور» در کتابخانه دیجیتال نور (نورلایب) منتشر شد.
◀️ علاقه مندان می توانند این کتاب را از سایت زیر مشاهده کنند:
🆔 https://noorlib.ir/book/info/126703
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️تاریخچه واقفه
🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته):
🔹واقفه در اواخر حیات موسی بن جعفر پیدا شدند. در اواخر حیات حضرت، که زندگی ایشان در زندان بوده است، بحث غیبت و مهدی بودن حضرت و امثاله در آن دوره مطرح شده است. زندانی شدن امام کاظم (ع) به طور پنهانی بوده، به طوری که معلوم نبوده است که حضرت در کدام شهر و در کدام زندان به سر میبرند. وقتی از طرف حکومت، حضرت را به غرض زندانی کردن، دستگیر میکنند، حضرت را در یک هودج قرار میدهند و در کنار آن، یک هودج دیگر نیز میآورند. یکی از این دو هودج به کوفه و دیگری به بصره میرود تا مردم متوجّه نشوند حضرت کجا است، و در مدّت حبس نیز، حضرت را از زندانی به زندان دیگر منتقل میکردند تا محلّ حبس حضرت را از عموم مردم مخفی نمایند. همین مساله باعث شده است که مساله غیبت حضرت مطرح شود و روایات مربوط به قائم، به ایشان تطبیق شود.
🔸واقفه بیش از دیگران، روایات غیبت را رواج دادهاند. واقفه برای آنکه بتوانند این روایات را بر امام کاظم علیه السلام تطبیق نمایند، این روایات را ترویج کردهاند. مراد آنکه مساله وقف، از اواخر حیات موسی بن جعفر (ع) شروع شد. موسی بن جعفر سال ۱۷۹ زندانی شدند. به نظر میرسد حدود یکسال پس از زندانی شدن حضرت، مساله غیبت ایشان کم کم مطرح شده باشد؛ لذا میتوان سال ۱۸۰ را ابتدای دوره واقفه تخمین زد. این دوره حبس ایشان، ۴سال طول کشید، که در این دوره، شیعیان هیچگونه دسترسی به امام (ع) نداشتند، و یک دوره انقطاع کامل از امام (ع) را سپری کردند.
📚 خارج فقه زکات، ۱۶ آبان ۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️درباره علی بن ابی حمزة بطائنی
🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی دامت برکاته:
🔹 علی بن أبی حمزة از سران واقفه است. او در زمان امام رضا (ع) از دنیا رفته است. در روایتی از امام رضا (ع) وارد شده است که پس از مرگ علی بن ابی حمزه، ملکی از جانب خداوند، گرزی آتشین بر سر او زد و عذاب الهی در مورد او، در روایات وارد شده است.
🔸قول اول: وثاقت علی بن ابی حمزه حتی پس از وقف
حاجی نوری در رابطه با علی بن ابیحمزه بیان کرده است که او حتّی پس از وقف نیز وثاقتش ثابت است. البته مراد ایشان، وثاقت در غیر از مساله مذهب است. وثاقت در نقل روایت، منافاتی با عدم وثاقت در مذهب ندارد؛ چرا که ممکن است شخصی که راستگو است، نسبت به مساله مذهب، به جهت مصلحت اهمّ که حفظ مذهب باطل خویش است، دروغ بگوید ولی در غیر آن مساله راستگو باشد؛ بنابرین، ثبوتاً اصل کلام مرحوم حاجی نوری، باطل و مردود نیست و امکان طرح این دیدگاه وجود دارد. البته اثبات آن، نیازمند دلیل است.
🔹قول دوم وثاقت علی بن ابی حمزه قبل از وقف
علی بن أبی حمزة قبل از وقف، امامی ثقه بوده و روایاتش در آن زمان، صحیحه به شمار میرود؛ چرا که ملاک در صحیح یا موثّق بودن یک خبر، زمان اخذ حدیث است؛ نتیجه آنکه ممکن است که روایاتی که از واقفه نقل شده است نیز در شرایطی، روایات صحیحه باشد.
برخی از واقفه، پیش از قول به وقف، از بزرگان شیعه بودهاند. به عنوان مثال، علی بن ابیحمزه، وکیل ناحیه مقدسه و یکی از برجستهترین روات امامیّه است و همین مساله نشاندهنده شدّت بحران است. اینکه برخی از بزرگان شیعه و از اشخاص متشخّص، قائل به وقف شدهاند، باعث مشکل شدن تشخیص حق از باطل است. برخی گمان میکنند که اشخاص بزرگی که منحرف میشوند، نشاندهنده وجود یک مشکل و فسادی در آنها، در زمان قبل از انحراف است. به نظر میرسد که این کلام تامّی نباشد. آزمونهای الهی در برخی موارد به حدّی سنگین است که باعث میشود بزرگان هم سربلند از امتحان نباشند .
در رابطه با علی بن ابی حمزة، مساله اصلی، که باعث انحراف او شده، مال نبوده؛ بلکه آبرو بوده است. علی بن ابی حمزه، برخی از روایات در رابطه با حضرت قائم (عج) را مشاهده کرده و گمان کرده است که مراد از آن روایات، غیبت و قیام موسی بن جعفر (ع) است. پس از آن، به اشتباه خود پی میبرد ولی لجاجت ورزیده، و حاضر نیست که اشتباه خود را بپذیرد، و به انحراف کشیده میشود. در قرب الاسناد وارد شده:
«وَ أَمَّا ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ تَأَوَّلَ تَأْوِيلًا لَمْ يُحْسِنْهُ، وَ لَمْ يُؤْتَ عِلْمَهُ، فَأَلْقَاهُ إِلَى النَّاسِ فَلَجَّ فِيهِ وَ كَرِهَ إِكْذَابَ نَفْسِهِ فِي إِبْطَالِ قَوْلِهِ بِأَحَادِيثَ تَأَوَّلَهَا وَ لَمْ يُحْسِنْ تَأْوِيلَهَا وَ لَمْ يُؤْتَ عِلْمَهَا» .
🔸 نتیجه قول دوم
اگر راوی از علی بن ابی حمزه شیعه امامی باشد به احتمال بسیار مربوط به زمان استقامت علی بن ابی حمزه یعنی قبل از وقف بوده است.
مرحوم شیخ بهایی بیان کرده است که در آغاز وقف، بین امامیه و واقفه، فاصله بسیار زیادی ایجاد شده است؛ چرا که واقفه، پرچم مخالفت با امام را برافراشته بودند و رسما به امام توهین مینمودند و امام علیه السلام نیز شیعیان را از معاشرت با آنان نهی کرده است. به حدّی رابطه این دو مذهب تیره بود که حضرت، به واقفه لقب کلاب ممطوره داده است.
به نظر میرسد، مراد از ممطوره، مردار سگ باران خورده است؛ یعنی سگی که مرده و پس از مرگ بر او باران باریده است. این تعبیر کنایه از شدّت نجاست سگ نیست؛ بلکه کنایه از شدّت بدبویی سگ در این حالت است، به طوری که هیچکس حاضر نیست در این حالت به آن نزدیک شود. مراد آنکه حضرت در نهایت شدّت، از معاشرت با واقفه نهی مینموده است. این مساله نشان میدهد که روات امامیّه نیز از واقفه به دور بودهاند و با آنان معاشرتی نداشتهاند؛ از این مساله نتیجه میگیریم که روایاتی که شیعیان از روات واقفه نقل کردهاند، مربوط به زمان استقامت ایشان قبل از وقف است؛ چرا که –با توضیحاتی که از شرایط اختلاف بیان امامیه و واقفه بیان شد- بسیار بعید است که در زمان وقف، روات شیعه، از آنان نقل روایت نموده باشند.
🔹 بنابرین، نقل بزرگانی مثل صفوان و ابن ابی عمیر از این طایفه، مربوط به قبل از زمان وقف ایشان است.
بله اگر راوی از علی بن ابی حمزه خود از واقفه باشد مثل قاسم بن محمد جوهری ممکن است در زمان وقف، از علی بن ابی حمزه، اخذ روایت کرده باشد. احمد بن محمد بن ابی نصر نیز در یک دورهای واقفی بوده است و ممکن است در دوره وقف ، حدیث را اخذ نموده باشد.
📚 خارج فقه زکات، ۱۵ آبان ۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi