eitaa logo
کانال سید علی سیدان
153 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
2 فایل
رسانه شخصی سید علی سیدان
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس‌نوشت‌های بالا درباره متنی است که اخیرا سید جواد طباطبایی، استاد علوم سیاسی درباره بلوای اخیر نوشته است 👆
🔹تئوریزه کردن بلوای کاخ‌نشین‌ها 🔸درباره تحلیل جواد طباطبایی از وقایع پس از مرگ مهسا امینی⁦⁦ سید علی سیدان سید جواد طباطبایی استاد پیشین علوم سیاسی دانشگاه تهران است. مشاور اعظم لیبرال‌سرمایه‌داری داخلی. کسانی مثل عباس آخوندی و محمد قوچانی از محضر او کسب فیض‌ها کرده‌اند. مجله‌های «آگاهی نو» و «سیاست‌نامه» رسماً ذیل ایده‌های او در ایران منتشر می‌شود. او یک تئوری دارد به نام «ایران‌شهری» که یک تئوری ناسیونالیستی است. او هم‌اکنون ساکن آمریکاست و چندی پیش دختر او «آرین طباطبایی» که تابعیت آمریکایی دارد به سمت مشاور ارشد معاون وزارت خارجه آمریکا در امور کنترل تسلیحاتی و امور امنیت بین‌الملل منصوب شد. درباره جواد طباطبایی و افکارش مجال تفصیل نیست؛ اما اخیرا مطلبی در تحلیل بلوای اخیر نوشته و آن را یک «انقلاب ملی» درون انقلاب اسلامی خوانده است. چکیده حرف او این است که ما یک «ملت» بودیم. انقلاب اسلامی آمد با ایده «امت» خللی در روند تاریخی «ملت» ما ایجاد کرد و از آنجا که در سیر تاریخی مدرنیته و تجدد (که ملت ما هم رو به همان سو دارد) اساساً دوران امت و امام و فره ایزدی و شخص فرهمند و این طور چیزها برای همیشه گذشته است، انقلاب اسلامی هم‌اکنون در حال فروپاشی است و «تندرهای انقلاب ملّی به غریدن آغاز کرد»ه است و این واقعه «برخاستن قُقنس ایران از خاکستر خود» است. از نظر او «این انقلاب ملّی تنها در ایران ممکن بود، و اینک که ممکن شده است پیش می‌رود». لذا با انقلاب اسلامی به مثابه بقایای دوران پیشاتجدد، باید یک تصفیه حساب صورت بگیرد و «تا زمانی که تصفیه حسابی با این مانع‌ها صورت نگرفته باشد راه تحقّق مدرنیته هموار نخواهد شد». ادامه 👇 @seyyedan_ali
استاد پیرمرد علوم سیاسی ما می‌نویسد: «جماعتی می‌تواند، در زمانی، و در شرایط خاصّی، در صورت امّت درآید، زمانی بپاید و از این پس نیز مانند دود به هوا رود. هر امّتی قائم به شخصی است که دارای فرّۀ ایزدی است و با افول او نابود می‌شود». جایی دیگر می‌نویسد: «امّت با ارتحال شخص دارای فرۀ ایزدی از درون فرومی‌پاشد و تجدید آن ممکن نیست». شگفت‌آور است! گویی متن اوایل دهه شصت نوشته شده است! زمانی که هنوز «امام» زنده بود. آن موقع هم عده‌ای می‌گفتند اگر امام برود نظام فرومی‌پاشد. اتفاقاً مسعود رجوی که آقای طباطبایی در متنش او را «عقب‌مانده ذهنی» قلمداد می‌کند، سال ۶۱ همین را گفته بود: «به اعتقاد ما از آنجایی که رژیم به شیوه دیکتاتوری مبتنی بر شخص خمینی اداره می‌شود، در نتیجه وقتی خمینی برود _به هر حال دیر یا زود_ رژیمش اساسا دوام ندارد. البته احتمال برخوردها و خونریزی‌هایی هست اما ناگزیر از سقوط قطعی است». حالا انصاف بدهید! چه کسی عقب‌مانده‌تر است؟! چهل سال از پیش‌بینی مسعود رجوی و ۳۳ سال از «ارتحال» آن کسی که به زعم طباطبایی «کاریزما» یا فره ایزدی داشت و متعلق به دوران پیشامدرن بود، گذشته است. رهبر کنونی هم به هیچ وجه با «کاریزما» روی کار نیامد و قدرتش با «کاریزما» مشروع نشد. او رهبر جوانی بود که به هیچ روی مانند امام در نظر مردم یک «شخص» منحصر به فرد نبود.
از آقای طباطبایی توقع نداریم در تقسیم‌بندی کهنه علوم سیاسی مدرن برای مشروعیت حکومت‌ها تجدید نظر کند. همچنین انتظار نداریم که حقیقت ولایت را درک کند که در هیچ کدام از این صورت‌بندی‌های علوم سیاسی مدرن جا نمی‌گیرد. نیز از او نمی‌خواهیم که علت بقا و مانایی معجزه‌گون جمهوری اسلامی در این سال‌ها را به رغم دشمنی‌های سنگین غرب مدرن درک کند؛ اما دست‌کم از او خواهش می‌کنیم در گزارش واقعیت‌های تاریخی صادقانه عمل کند و آن را به نفع یک «آگاهی کاذب» (ایدئولوژی) تحریف نکند. طباطبایی هم مثل همه جریانات غربزده، غرب‌انگار، غرب‌باور، غرب‌گرا و غرب‌گدا (از جمله همان رجویِ «عقب‌مانده ذهنی») تاریخ مدرنیته غربی را «اصل» می‌انگارد و «ملت» ما را هم در همین سیر تاریخی تعریف می‌کند. به همین دلیل است که اصلا هویت ملی ما را در مرزبندی با غرب مدرن تعریف نمی‌کند. بلکه معتقد است مدرنیته سرنوشت محتوم هر ملتی است که دیر یا زود باید سر تسلیم در برابرش فرود بیاورد. به همین دلیل جای شگفتی نیست که همین آقا که «ملت، ملت» و «ملی، ملی» و «ایران، ایران» از زبان خودش و حواریونش نمی‌افتد، دخترش عضو تیم مذاکره‌کننده آمریکا می‌شود تا گراهای دقیق‌تری به دشمن بدهد که حکومت ایران در برابر غرب به زانو دربیاید. طباطبایی به همین توضیح بسنده نمی‌کند. پای خدا و سنت‌های الهی را هم وسط می‌کشد و یک رنگ غیبی و قدسی به سخنش می‌دهد. او برای توضیح علت بقای جمهوری اسلامی در تمام این سال‌ها، به آیه‌ای از قرآن تمسک می‌کند که دال بر سنت «امهال» است! «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ». طبق تفسیر این آیه از منظر استاد طباطبایی، خداوند به جمهوری اسلامی که نماد جریان کفر و باطل است، فرصت داده تا کمی به گناهان خود بیفزاید و به عذاب دردناک دچار شود اما سرانجام تسلیم جریان حق و ایمان (مدرنیته!) می‌شود و ما یک ملت مدرن خواهیم داشت.
از این بحث‌های نظری شیک درباره سنت‌های تاریخی که بگذریم، فقره‌ای در متن آقای طباطبایی موجود است که جدا از اینکه آلوده به یک وقاحت اشرافی است، به‌سادگی خاستگاه بلوای اخیر را نشان می‌دهد. طباطبایی، پس از آنکه بلوای اخیر را یک «انقلاب ملی» می‌خواند که از زیر خاکستر انقلاب اسلامی سربرآورده است، به روشنی از «دیگری» و «دشمن» این انقلاب پرده برمی‌دارد: «برکشیدن کوخ‌نشینان آسان‌ترین راه حکومت است، اما اینان باید بتوانند در زمان و مکانی حکومت کنند که دوران جدید و عصر ملّیت‌هاست. کوخ‌نشینان، چنان‌که از نام آنان برمی‌آید، موجوداتی هستند که وطن ندارند و چون وطن ندارند، و نمی‌دانند وطن چیست، آن را نابود می‌کنند... ما هنوز نتوانسته‌ایم توضیح دهیم که کوخ‌نشینان چه بر سر ملّیت ایرانی آوردند، اما آیا این خیزش ملّی همان توضیح در عمل نیست؟ من فکر می‌کنم هست». آقای طباطبایی راست می‌گوید. صحنه‌گردان این بلوا، اشراف، نوکیسه‌ها، مرفهان، لاکچری‌ها و «کاخ»نشین‌ها هستند. دیگری و دشمن این انقلاب هم کوخ‌نشین‌ها هستند؛ اما استادِ کاخ‌نشین ما بهتر است یادش نرود، زمانی که همین «کوخ‌نشینانِ وطن‌نفهم» از لرستان و آذربایجان و کردستان و تهران و اصفهان و مشهد و مازندران و سیستان و بلوچستان و اهواز و کرمان برای دفاع از «وطن» در برابر لشکر بعثی سینه سپر کرده بودند، کاخ‌نشین‌ها دنبال سوراخ موشی می‌گشتند تا سرمایه اقتصادی و فرهنگی‌شان را انباشت کنند و حالا بیایند از سواحل آمریکای شمالی برای ما انقلاب ملی را تئوریزه کنند. این «موجوداتی» که پیرمرد واشینگتن‌نشین ما به آنان اشاره می‌کند، اگر نبودند، همان رجوی عقب‌مانده ذهنی الان رئیس جمهور مادام‌العمر ایران بود و مگر همین الان لیدر میدانی براندازی و تخریب، همین نیروهای حرفه‌ای آشوبگر منافقین نیستند؟ این کوخ‌نشین‌ها اگر نبودند، داعش... . بگذریم. ادعاهای جناب طباطبایی درباره پیش رفتن و پیروزی این «انقلابِ ملی» و فروریختن انقلاب اسلامی و امت و امامت را به یاد داشته باشید. تاریخ بهترین آزمون برای محک این گفته‌هاست. هر چند کسانی که جز ایدئولوژی و قدرت چیزی در ذهن‌شان نیست، بعید است با ضرب و زور تاریخ هم چیزی را درک کنند.
🔸درباره پدیده «علی کریمی» در بلوای اخیر 📝 سید علی سیدان علی کریمی تبدیل به یکی از مهم‌ترین آیکون‌های اعتراضات شده است. فعالیتش محدود به توییتر و ایسنتاگرام است اما تا کنون هیچ عکس یا فیلم جدیدی از خود منتشر نکرده است! این در حالی است که بسیاری از سلبریتی‌ها از خودشان فیلم و عکس پخش کرده‌اند اما «اصل کاری» هنوز خود را آفتابی نکرده است. کریمی یک سلبریتی فوتبالی است و این بلوا، با نیروی رسانه‌ای سلبریتی‌ها داغ شده است. کریمی مهم‌ترین نماد لشکر سلبریتی‌هاست. او پیش از این به دلیل عمق و سواد و اطلاعات اندکش، سوژه خنده شده بود. مثلاً یک بار جمله امام علی را در کنار مقبره کوروش گذاشت و به عنوان جمله کوروش منتشر کرد. دقیقا چند روز پیش از این اعتراضات، یک غائله رسانه‌ای عجیب با پیام علی کریمی در فضای مجازی راه افتاد. کریمی به سنت نذری دادن حمله کرد و واکنش منفی بسیاری از مذهبی‌ها را برانگیخت. عده‌ای هم از او دفاع کردند و ناگهان علی کریمی شد چهره یک فضای مجازی! این سلبریتی کم‌سواد در روزهای اعتراضات پیام‌هایی در فضای مجازی منتشر کرده که ادبیات شگفت‌انگیزی دارد. توییت‌ها دقیق و نقطه‌زن است. علائم نگارشی و نیم‌فاصله‌ها به دقت رعایت می‌شود. ادبیات موجز، استعاری و هنرمندانه‌ای را به کار می‌گیرد که تراوشش از ذهن کسی مانند کریمی بعید است. مثلا در واکنش به خبر پلمپ خانه‌اش می‌نویسد: «خانه بدون خاک ارزشی ندارد!». عجیب اینجاست که بعد از انتشار خبر پلمپ شدن خانه‌اش، کاشف به عمل آمد که او پیش از خروج از کشور، خانه کاخ‌گونه‌اش را فروخته است! پیام‌های کریمی فقط احساسی نیست. بلکه رنگ تاکتیکی و امنیتی داشته است. مثلاً گفته: «لباس شخصی‌ها بین مردم هستند، اکثرا با یک کیف کج. مواظب باشید!». این گراهای تاکتیکی و امنیتی او از یک سلبریتی عاطفی برنمی‌آید. مشخص است که یک ذهن امنیتی او را به شکل یک لیدر تاکتیکی درآورده است. علی کریمی آنقدر ابله و غیرسیاسی هست که نداند در یک صحنه منازعه سیاسی، باید چه کسی را پیش بکشد و چه کسی را پس بزند؛ اما در غائله اخیر اکانت توییتر او از مریم رجوی تبری کرد! او توییت مریم رجوی را بازتوییت کرد و در جوابش نوشت: «شماها خفه». مجاهدین خلق مهمترین نیروی تشکل‌یافته برانداز است که عمله ایجاد خرده‌آشوب‌های ایذایی است اما براندازان به تجربه دریافته‌اند که باید این لکه ننگ منفور را از پیشانی رسانه‌ای خود پاک کنند؛ هرچند در میدان، در حال عملگی و اغتشاش باشند. جالب است که کریمی دقیقا همین پروژه را اجرا کرده است! یکی دیگر از توییت‌های نقطه‌زن و هدفمند او تلاش برای اختلاف انداختن بین نیروهای مسلح بود. عکسی از ارتشی‌ها منتشر کرد و نوشت: «ارتش ایران. یه وطن منتظر شماست. نذارید خون بی‌گناه ریخته بشه». این پیام‌ها، پیام‌هایی نیست که یک سلبریتی معمولی، آن هم کسی مثل علی کریمی بی‌دانش منتشر کند. این اتفاقات عجیب و مشکوک ذهن برخی را به این سو برد که کریمی یا در تور اطلاعاتی بیگانه گیر افتاده یا اصلا مهره اطلاعاتی خود ایران است! البته انگاره اخیر فانتزی به نظر می‌رسد اما کنشگری عجیب کریمی چنین گمان‌هایی را ایجاد کرده است. دست‌کم واضح است که کس دیگری پشت رُل نشسته است!
‌ 🔸بازتولید و بازنمایی ذائقه طبقه مرفه و مدرن شهری 🔹نگاهی به آهنگ «برای...» 📝 سید علی سیدان نگاهی کنیم به مضامین و مقولاتی که در متن این آهنگ برجسته شده است. در این آهنگ ۳ دسته مفهوم وجود دارد: ۱- مفاهیم عام و خنثی که اصلا جهت‌گیری سیاسی و هویتی و گفتمانی خاصی ندارند و باید با توجه به دال‌های دیگر فهم و جانمایی شوند. مفاهیمی خنثی مثل: - آینده - گریه طولانی - شعارهای توخالی - احساس آرامش - خورشید پس از شب‌های طولانی - مغزهای پوسیده - هوای آلوده ۲- مفاهیمی که دقیقا یک ذائقه، سبک زندگی و هویت اجتماعی خاص را نمایندگی می‌کند. همان چیزی که نام آن را «سانتی‌مانتالیسم طبقه مرفه و مدرن شهری» گذاشتم که مصدر و منشأ اصلی‌اش طبقه لاکچری است: - اقتصاد دستوری (شعار نفی دخالت دولت در اقتصاد و ایجاد اقتصاد بازار آزادی) - رقص در خیابان (آزادی‌های اخلاقی) - بوس در خیابان (آزادی‌های جنسی) - درخت‌های خیابان ولی‌عصر (زندگی در پایتخت و مرکز) - سگ (لفظ دقیق شعر این است: سگ‌های بی‌گناه ممنوعه) - دختری که آرزو داشت پسر بود (مسئله حاد جنسیت) ۳- مفاهیم مختصری هم در متن وجود دارد که دال بر مسائل طبقه فرودست است اما این مسائل هم از همان فیلتر ذائقه طبقه مرفه مرکز شهری عبور کرده و به شکل سانتی‌مانتال درآمده است. همان نگاه ترحم برانگیز بالا به پایین و دیگر هیچ: - کودک زباله‌گرد - کودکان افغانی - متروپل - بی‌پولی (البته بی‌پولی یک امر نسبی و یک مفهوم شناور است که حتی یک بچه‌پولدار بی‌درد هم که مفت‌مفت از پدرش ماهی بیست میلیون تومان پول‌توجیبی می‌گیرد می‌تواند از درد بی‌پولی بنالد که مثلا چرا نمی‌تواند تلسکوپ مورد علاقه‌اش را زودتر بخرد! یا نمی‌تواند همین فردا استودیوی مورد نظرش را با تجهیزات گران‌قیمت، برای ضبط آهنگ‌های اعتراضی تأسیس کند و مجبور است با همان میکروفون ۱۵ میلیونی روبه‌رویش بسوزد و بسازد!) - زندگی معمولی (زندگی معمولی هم مثل بی‌پولی، مفهومی بسیار سیال است و با توجه به دال‌های دیگر متن می‌توان آن را همان زندگی «نرمالِ» طبقه مرفه و مدرن دانست. یعنی همان رقص و بوس و سگ و اقتصاد آزاد بچه‌پولداری و ...) درباره لحن و سبک کار و میزانسن کلیپ و سایر مولفه‌های فرمی هم می‌توان حرف زد که حال و مجالش نیست. مثلا اینکه کلا سبک و حتی خود ملودی هم وارداتی و کپی است و ... . برای شناخت ماهیت بلوای اخیر، خوب است به دایره مفهومی متن این آهنگ دقت کنیم که بازنمای روح این بلواست. حتی با یک دید اجمالی آشکار است که ذائقه سانتی‌مانتال طبقه مرفه و مدرن شهری، مصدر و نیرودهنده این بلواست و آهنگ هم همین ذائقه را نمایندگی می‌کند.
🔹چند سطر واقعیت 🔸آیا بلوای اخیر نشانه وقوع جنگ است؟ «بخش اول» 🔸یک دختر کرد (مهسا امینی) در محل آموزشی پلیس، ناگهان از حال می‌رود و فوت می‌کند. در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود که نام دیگر مهسا امینی، «ژینا» است؛ به معنای «زندگی». 🔸مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکرات کردستان با خانواده امینی تماس می‌گیرد و تسلیت می‌گوید و این کار را رسانه‌ای می‌کنند. مراسم تدفین مهسا (ژینا) امینی در گورستان آیچی شهر سقز برگزار می‌شود و نخستین بار در این مراسم، شعار «ژن، ژیان، ئازادی» یا همان «زن، زندگی، آزادی» سر داده می‌‌شود. 🔸بلافاصله این شعار تبدیل به هشتگ می‌شود و در توییتر و اینستاگرام توسط رسانه‌های جریان اصلی و اکانت‌ها و چهره‌های مشهور، پربسامد و تبدیل به شعار اصلی «جنبش» می‌شود. شعار «ژن، ژیان، ئازادی» سال‌های پیش برای اولین بار توسط مبارزان جدایی‌طلب کرد ترکیه به کار گرفته شده بود. 🔸«ابراهیم علیزاده»، دبیر اول کومله (از سازمان‌های تجزیه‌طلب کرد) چند روز بعد در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: تفاوت اساسی این حرکت با بقیه اعتراضاتی که سال‌های گذشته در سطح ایران انجام شده، این است که این حرکت، «آگاهانه»، «رهبری‌شده» و «سازمان‌داده‌شده» بوده است و «روز و ساعتش هم معین بوده» و «نتیجه‌اش هم معین است»! 🔸او چرا به این صراحت اعلام می‌کند که روز و ساعت این حرکت و برنامه و نتیجه آن مشخص بوده؟ آیا این به معنی لو دادن و اعتراف کردن نیست؟ آیا بهتر نبود زیرزیرکی کارشان را بکنند؟ پس چرا آشکارا دست خود را رو می‌کنند؟ فقط در یک صورت این کار موجه و معقول است. در صورتی که نقشه‌ای برای ضربه‌های خرابکارانه و درگیری میدانی در کار باشد و طراحان اصلی به او پشت‌گرمی داده باشند. درگیری‌هایی که امیدی به پیروزی و سهم گرفتن از آن دارند و از حالا دارند برنامه صریح خود را اعلام می‌کنند که از فردای پیروزی سهم درشتی داشته باشند. 🔸می‌دانیم که روابط کردهای کردستان عراق با اسرائیل بسیار خوب است و نیروهای امنیتی و نظامی کرد توسط اسرائیلی‌ها آموزش داده می‌شوند. اسرائیل نفت کردستان را می‌خرد. پرچم اسرائیل بارها در کردستان به اهتزاز درآمده و در مقابل اسرائیل هم از کردستان مستقل حمایت کرده است؛ بوی اسرائیل می‌آید! 🔸در همین حین، درگیری مسلحانه در جنوب شرق کشور پیش می‌آید که بسیار خونین است. رسماً با یک اتوبوس به سمت کلانتری حمله می‌کنند و سپس پژویی وارد صحنه می‌شود و بین معترضان سلاح گرم توزیع می‌کند.
«بخش دوم» 🔸اتفاق شگفت‌انگیز دیگری در این بلوا رخ می‌دهد که بی‌سابقه است. مرگ مهسا امینی و اعتراضات ایران کانون توجه رسانه‌های جریان اصلی غربی واقع می‌شود و منجر به واکنش اغلب چهره‌های مشهور جهانی می‌شود. از اساتید چپ دانشگاهی تا خواننده‌های ترکیه‌ای تا مدل‌ها و سلبریتی‌ها و بازیگران آمریکایی و اروپایی و سیاستمداران جهانی. طوری که شنبه ۹ مهر، بر اثر یک عملیات رسانه‌ای عجیب و غریب، جمعیت‌های خیره‌کننده و بزرگی در سان‌فرانسیسکو، لس‌آنجلس، لندن، نروژ و سیدنی و ... برپا می‌شود. 🔸علت این صف‌آرایی جهانی شگفت‌انگیز چیست؟ آیا مسئله منعقد شدن یا نشدن برجامِ فِزِرتی است؟ بعید است. مسئله وضع تحریم‌های جدید علیه ایران است؟ کدام تحریم؟! آیا تحریمی مانده است که وضع نشده باشد؟ مخاطب پیام کیم کارداشیان با ۳۲۰ میلیون فالوور، همین نوگلان باغ براندازی کف خیابان‌های تهران هستند؟ شوخی نکنیم. پس مسئله چیست؟ 🔸از طرفی، جمعه ۱۵ مهر خبر می‌آید که هفت کشور اروپایی از اتباع خود خواسته‌اند که در اسرع وقت ایران ترک کنند. فرانسه وضعیت سفر به ایران را «قرمز» اعلام می‌کند. 🔸آمریکا در ماجرای اوکراین هم در موضع انفعال قرار گرفته است و نشان داده که نمی‌خواهد از تمامیت ارضی اوکراین با تمام توان دفاع کند و فقط به حفظ دولت اوکراین بسنده کرده است. هر چند این مسئله، وضع انرژی در اروپا را به مخاطره بیندازد. گویی نظام سلطه با کمرنگ شدن بحران اوکراین، کانون توجهش را سمت منطقه ما برگردانده است. 🔸من کارشناس امور جنگی و امنیتی نیستم. پیشگو هم نیستم. اما از کنار هم قرار دادن این واقعیت‌ها و اخبار عجیب، بوی اتفاقاتی در روزها و ماه‌های آینده را استشمام می‌کنم. اتفاقاتی که این حرف‌های سانتی‌مانتال روزهای اخیر را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد. هر چقدر می‌خواهند روسری در هوا بچرخانند و در وصف «سگ‌های بی‌گناه ممنوعه» بسرایند. واقعیت میدان چیز دیگری می‌گوید. واقعیتی که نه فقط نباید از آن فرار کرد بلکه باید به استقبالش رفت. واقعی‌تر شدن صحنه قطعاً به نفع ماست. جنگ در نهایت به سود دشمن نیست، اما برای توقف ما چاره‌ای جز این ندارد؛ هر چند به صورت عملیات‌های خرابکارانه و ایذایی به منظور نگه داشتن فضای تنش و التهاب باشد. نباید بترسیم. دشمن با وجود اینکه نقشه می‌کشد و می‌خواهد خود را فعال نشان دهد، بیش از هر زمانی در موقعیت انفعال است. هر چه زمان می‌گذرد، به موعد باز شدن «گره‌های بزرگ و قدیمی» نزدیک‌تر می‌شویم.
‌ 🔸درباره فحش ⁦🖋️⁩ سید علی سیدان مدتی پیش روایتی از جواد موگویی منتشر شد که یک نیروی امنیتی به او فحاشی کرده بود. خب البته هر انسانی به دلایل گوناگون روان‌شناختی، ممکن است مرتکب عمل زشت و ناپسندی شود که با داعیه دین و دین‌داری سازگاری ندارد و اتفاقا توسط عرف مسلط دین‌داران به‌شدت تقبیح و پس زده می‌شود. اتفاقا روایت اخیر هم توسط کسی منتشر شد که خودش متعلق به عرف دین‌داران است. لکن در فقره این بلوای اخیر ما با یک پدیده صرفاً روان‌شناختی که حاصل تأثیر و تأثرات عصبی باشد، طرف نیستیم. اینکه گروه‌هایی منسجم در روز روشن شعار علنی حرکت خودشان را فحش ناموسی و حواله دادن اسافل اعضا، انتخاب کنند و از آن فیلم بگیرند و منتشر کنند، فقط از افراد خبیثی برمی‌آید که عامدانه به دنبال حیازدایی از جامعه هستند. البته این‌ها در برابر ملت ایران بسیار بسیار اندک هستند. عموم ایرانیان و به‌ویژه مسلمانان، باحیا هستند و جمهوری اسلامی ایران با همین نیرو پابرجا مانده است. البته در این غائله نباید از شبه‌تحلیل خرس‌خاله‌های خودی و مدعی غافل شویم که معتقدند همین فحاشی‌ها نشانه از دست رفتن بنیان‌های اخلاقی جامعه است و لابد بروز این مظاهر هم تقصیر جمهوری اسلامی است! این خرس‌خاله‌ها، تصور کودکانه‌ای از همه چیز دارند و توجه نمی‌کنند که در همه اعصار تاریخی و در دوران همه انبیا و اولیای الهی، شر و خُبث طینت همواره وجود داشته است. گفتار کودکانه دوستان این است که اگر مثلاً جمهوری اسلامی خوب عمل می‌کرد اکنون شاهد فحاشی و بی‌حیایی و پرده‌دریِ هتاکان نبودیم! بعضی از این تحلیل‌های ابلهانه می‌گوید اینکه ساسی‌مانکن با یک پورن‌استار موزیک‌ویدیو بیرون داده و در فضای مجازی پربحث شده، حاصل سیاست‌های جمهوری اسلامی است! دوستان عزیز! اسافل اعضا امری فراتاریخی است! در همه دوران‌ها وجود داشته است و همیشه عده‌ای خبیث هم وجود داشته‌اند که با تکیه بر آن زبان دراز کنند یا آن را به نمایش بگذارند. در این زمانه که روزگار پمپاژ بی‌حیایی از در و دیوار این تمدن است، به طریق اولی این موضوع برجسته شده است. دست از تصورات پرت‌وپلا بردارید و صحنه را ببینید.
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟠 «سوره» آمد پیش‌شمارۀ دورۀ جدید ماهنامۀ سوره ویژۀ «بلوای 1401» منتشر شد. 🆔 @Sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
🟠 پیش‌شمارۀ دورۀ جدید ماهنامۀ سوره منتشر شد. 🆔 @Sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
🟠 پیش‌شمارهٔ دورهٔ جدید ماهنامهٔ سوره به سردبیری سید علی سیدان منتشر شد. 🔶 فهرست مطالب پیش‌شماره؛ 🔸 ما را به میان ذره‌ها جوی 🔸 برای مهار ایران قوی مرور تحلیلی بیانات رهبر انقلاب اسلامی دربارۀ بلوای 1401 🔸 گفتارها در جنگ با واقعیت چارچوب‌های تحلیلی متفاوت چگونه در صحنۀ بلوای 1401 حاضر شدند 🔸 طباطبایی و رؤیای ویرانشهر نگاهی به یادداشت‌های سید جواد طباطبایی دربارۀ بلوای 1401 🔸 آقای ژیژک! از موزۀ تاریخ بیرون بیایید! نامه‌ای به اسلاوی ژیژک، نظریه‌پرداز چپ‌گرای اسلوونیایی 🔸 آخرین نفس‌های نیروی تحمیل‌کنندۀ سکولاریسم تحلیل حسین کچویان از نیروهایی که مانع ظهور تاریخی دیگر می‌شوند 🔸 بلوا در حباب جستاری دربارۀ آنچه در بلوای 1401 تجربه کردیم 🔸 سودای انطباق چگونه سازمان مجاهدین خلق به ماشین پیش‌بینیِ فروپاشیِ جمهوری اسلامی تبدیل شد؟ 🔸 افول اجتهاد و ظهور هیاهو در حاشیۀ مواضعی که از گوشه و کنار حوزۀ علمیه دربارۀ بلوای 1401 شنیده شد 🔸 از زمین خاکی تا ورزشگاه آزادی گزارشی از روند شکل‌گیری رویداد سلام فرمانده 🔸 فارسی برای همه! یادداشت‌های سفر به سوریه 🔸 انتقام استکبار از مردم متفکر ایران استاد «اصغر طاهرزاده» در گفت‌و‌گو با سوره از ماهیت و علت بلوای 1401 سخن گفت 🔸 آیندۀ ایران روی میز تشریح میزگردی با حضور محمد قوچانی، علی‌رضا شفاه و سجاد صفارهرندی 🔸انیمیشن ایران زنده است! نگاهی به انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی» و امیدواری‌هایش 🔸کافئین‌زدایی از اعتراض نقدی بر سریال یاغی 🔸 برای میان‌مایگی دربارهٔ آهنگ «برای...»؛ مرثیه‌ای که برای سگ‌های بی‌گناه ممنوعه سروده شد 🔸 قیام لله یک مداح دربارهٔ «مهدی رسولی» و نحوهٔ حضورش در صحنهٔ هیئت و سیاست 🔸 خواست اکثریت، اسلام است! مبنای تأسیس و بقای نظام در نظر امام خمینی چیست؟ 📍 برای تهیۀ نشریه به دکه‌های مطبوعاتی مراجعه بفرمایید 🆔 @Sourehmagazine
بسم‌الله چند کلمه درباره پیش‌شماره سوره چند روزی از انتشار پیش‌شماره ماهنامه سوره می‌گذرد. فشار کار اجرایی مجله، آنچنان زیاد بوده که هنوز فرصت نکردم چیزی درباره آغاز دوباره «سوره» بنویسم. فشار کار پیش‌شماره هنوز تمام نشده که درگیر شماره بعد شده‌ایم. همین حالا که این متن را می‌نویسم، در شهر تبریز هستم. خدمت رفقای حزب‌اللهی و تحول‌خواه که تبدیل به یک نیروی سیاسی جدی و تعیین‌کننده شده‌اند. منتظر روایت حرکت سیاسی آن‌ها در شماره‌های آینده مجله سوره باشید. انتشار این پیش‌شماره در برنامه پیش‌بینی‌شده ما نبود و با وجود برنامه‌ریزی و تشکل‌یابی نسبی، آمادگی کاملی برای آغازبه‌کار مجله نداشتیم. اما بلوای ۱۴۰۱ و سرگشتگی برخی اصحاب اندیشه و رسانه و قلم در این بلوای حاد، ما را بر آن داشت که واکنشی در توان خودمان به این بلوا نشان دهیم تا در این هژمونی رسانه‌ای، دستاویز و محملی برای گفت‌وگوی واقعی فراهم شود. ان‌شاءالله سوره، پس از این روی روال خود به صورت ماهانه منتشر خواهد شد. نیرو و زیرساخت توزیع ما هنوز شکل نگرفته و می‌دانیم که بسیاری از مخاطبان مفروض ما به مجله دسترسی ندارند؛ کسانی که اساساً دلگرم به توجه آن‌ها چرخ این مجله را راه انداختیم. ان‌شاءالله این کمبود به زودی برطرف می‌شود و توزیع پستی، اشتراکی، شبکه‌ای، جبهه‌ای، آنلاین و ... راه می‌افتد. فعلا توزیع دکه‌ای شروع شده و مجله در برخی نقاط تهران و مراکز استان قابل دسترسی است. همین جا از دوستانی که در انتشار این پیش‌شماره زحمت کشیدند تشکر می‌کنم. یادآوری نام همه آن‌ها فهرست بلندبالایی می‌شود که از حوصله متن خارج است و به مرور درباره زحمت تک‌تک عزیزان در متن‌های بعدی خواهم نوشت. حرف‌های اساسی را هم درباره دلیل و نحوه ورود «سوره» به صحنه در سرمقاله پیش‌شماره نوشته‌ام. عرض دیگری نیست جز آنکه دست یاری به سوی همه کسانی دراز کنم که خود را در این کار شریک می‌دانند؛ هم کارِ نوشتن برای مجله هم پیشنهاد ایده و سوژه و هم کار اجرایی. ان‌شاءالله یک اطلاعیه دعوت به کار هم منتشر خواهیم کرد. مشتاقانه از نقد و نظر دوستان هم استقبال می‌کنیم. یاعلی @sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
سرمقاله پیش شماره مجله سوره؛ 🔺ما را به میان ذره ها جوی 👤نویسنده: سیدعلی سیدان 🔸خبر چیست؟ بهتر است بپرسیم چه چیزی به‌واقع «خبر» است؟ خبر را در ادبیات متداول رسانه، این‌چنین تعریف کرده‌اند: «خبر، گزارشی از رویدادهای تازه و جاری است که حاوی یک یا چند ارزش خبری باشد.» بر پایۀ همین تعریف، ما هر روز با سیلی از اخبار مواجهیم که مدعی تازگی هستند اما به‌واقع «تکرار لحظه اکنون» هستند و چیزی دربارۀ آینده و سرنوشت به ما نمی‌گویند. آیندۀ ما چیست و کجاست؟ دقیق نمی‌دانیم؛ اما می‌دانیم که آینده، تکرار لحظۀ اکنون نیست. جاهلیت مدرن، اکنونِ خود را همچون آیندۀما جا می‌زند تا بشارت به آینده را در قلبمان زنده‌به‌گور کنیم. 🔹آیندۀ ما، به‌سان نوری در دوردست،‌ سوسو می‌زند و ما اگر طالب خبری از آن هستیم، باید به‌سمت نور حرکت کنیم. موسای نبی، هنگامی که نوری از جانب کوه طور دید به خانواده‌اش گفت: اُمْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُم مِنْهَا بِخَبَرٍ (درنگ کنید! نوری دیده‌ام. [می‌روم] شاید خبری از آن برای شما بیاورم). 🔸باید حرکت کرد. باید تکان خورد. باید جُنبید،  اگر خواهان خبر از آینده‌ای هستیم که به ما بشارت داده شده است، باید قیام کرد و باید رفت؛  هسته‌ای که به خاک می‌افتد، سرنوشتش همان درخت پربرگ‌وبار است؛‌ اما خیزش هسته به سمت نور است که آینده را ممکن می‌کند. آینده، هر چه باشد، در دست همین ذره‌هایی است که به سوی نور قیام می‌کنند. 🔹پوشانندگان، می‌خواهند با کلمات خبیثه‌ای که از دهانشان بیرون می‌آید این نور را بپوشانند. «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ». متجددان و متحجران، از ذهن بی‌بنیاد خویش، بت‌های سنگی ساخته‌اند و گمان می‌کنند قیام ذره‌ها به‌سوی نور، با کلمات خبیثه و بی‌بنیاد آن‌ها مهار می‌شود. آن‌ها ما را بی‌بنیاد و بی‌برگ‌وبار می‌خواهند تا ما نیز مثل آن‌ها، همچون درختان برجهیده از زمین، قرار و ثباتی نداشته باشیم. «و مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ    يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ». 🔸اگر در کلام معصوم، «قول ثابت» به ولایت تأویل شده است، به آن معناست که حیات و بقا و سرنوشتِ ما در گرو خیزش و مبارزه با ظلمت برای الحاق به خورشید ولایت است. من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد ما باید در آنچه خبر پنداشته‌ایم، شک کنیم. خبر، مژدۀ سرنوشت است و سرنوشت، در دل ذره‌هاست. این ذره‌ها در سال 1357 خورشیدی، به‌سوی خورشید قیام کردند و هژمونی غرب را شکستند. این‌چنین بود که «انقلاب ذرّات» پدید آمد. 🔹قرن اخیر، فقط یک خبر دارد و آن، خبرِ «انقلابِ اسلامی» است. فقط رویدادهایی«ارزش خبری» دارند که با این خبر نسبت پیدا می‌کنند. گوش‌های متجدد و  متحجر، خبر انقلاب را نشنیدند و سر در لاک ذهن خویش فرو بردند. آنها پنبۀ «تخصص» در گوش کردند تا «خبر» انقلاب را نشنوند. 🔸«متخصصان» این خبر را ناشنیده و نادیده گرفتند، تحقیر کردند،‌ تحریف کردند، بی‌آینده دانستند و سرکوب کردند تا بی‌خبری بر جهان سیطره پیدا کند. ما نیز، اگر می‌خواهیم گرفتار بی‌خبری نشویم، باید به جنبش درآییم و به‌پا خیزیم. خبر انقلاب اسلامی به گوش ذره‌ها رسیده است و این ذره‌ها از لبنان تا فلسطین، از یمن تا بحرین، از پاکستان تا آذربایجان، از افغانستان تا قلب اروپا به سمت نور در حرکتند. آیا ما از خیزش ذره‌ها باخبریم، یا به حکم ذهنیت‌های «تخصصی»، قیام ذره‌ها را انکار می‌کنیم؟ باخبرشدن، مستلزم حرکت است و ذهن‌های درخودمانده چه می‌دانند که خبر چیست و کجا یافت می‌شود؟ ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی تا راهرو نباشی، کی راهبر شوی؟ 🔶 🔷در پیش شماره مجله سوره بخوانید... 🆔 @Sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
سرمقاله پیش شماره مجله سوره؛ 🔺ما را به میان ذره ها جوی 👤نویسنده: سیدعلی سیدان 🔸مرکز رسانه‌ای «سلوک»، در تکاپو برای کشف ذره‌هاست. ذره‌هایی که یا در هیئت «ایدۀ» یک محصول هنری، یا در قامت یک «استعداد» انسانی یا در شکل یک «کلمۀ» معطوف‌به روایت، در میدان نبرد حاضر شده‌اند. 🔹 ماهنامۀ «سوره» به‌عنوان رسانۀ هویتی جبهه انقلاب اسلامی و امت حزب‌الله، در دل مرکز رسانه‌ای سلوک، مسئولیت تولید کلمه برای روایت نیروی نهفته در ذره‌های انقلابی را به عهده گرفته است. سوره، در دورۀ جدید خود، به پیروی از سنتی که سیدمرتضی آوینی مُلهَم از خبر انقلاب اسلامی پایه‌گذاری کرد، در شکل و شمایلی تازه، روی همین نقطه ایستاده است؛ که نایستاده و  در حرکت است؛ حرکتی توأم با دعوت. ذره‌هایی که آینده را حمل می‌کنند، ما را به‌سوی خود فرامی‌خوانند و «سوره» در جست‌وجو برای کشف این ذره‌ها و گزارش آن‌هاست. ما را به میان ذره‌ها جوی ما خُردترین ذره‌هاییم... 🔸نیروهای انقلاب اسلامی، امروز در میدان‌های گوناگون در کشاکش با نیروهای رقیب هستند. میدان سیاست، میدان هنر، میدان کتاب و نشر، میدان حوزۀ علمیه، میدان دانشگاه، میدان خانواده، میدان معاش، میدان مسکن، میدان جهاد، میدان فناوری و... . 🔹مجلۀ «سوره» در دورۀ جدید، به حول و قوۀ الهی، راوی مبارزۀ نیروهای انقلاب در این میدان‌هاست تا آیندۀ ایران اسلامی، زیر خرواری از ادبیات ذهن‌زده و تخصصی به محاق نرود؛ ادبیاتی که یا برآمده از تجدد است یا برآمده از تحجر؛ ادبیاتی که یا وابسته به آمریکاست یا وابسته به تفاله‌های آمریکا و به تعبیر دقیق حضرت روح‌الله، «اسلام آمریکایی» است. 🔸سوره، بنا دارد اجتماعی از «انسان‌رسانه‌های خبره» باشد که مسئولیت روزنامه‌نگاری تحقیقی متناسب با نیازهای مردم انقلابی ایران را به عهده می‌گیرند. 🔹پس از دورۀ افول «ژورنالیسم فرهنگی» در جبهۀ انقلاب اسلامی، به این نتیجه رسیدیم که آن هستۀ زایندۀ فرهنگ را از دست داده‌ایم و کارهای فرهنگی ما به جای آنکه مولّد باشند، مصرف‌کننده شده‌اند. تا جایی که امروز، شکل دادن به یک تحریریۀ همدل با هم و هم‌افق با انقلاب اسلامی، کاری بس دشوار است. 🔸کار ما قیام برای تحقیق و کشف و روایت میدان است، اما نباید به همین بسنده کنیم. ما باید بتوانیم از «ژورنالیسم تحقیقی» به «ژورنالیسم تحقّقی» پل بزنیم؛ یعنی روایت و تبیینی که خود به اقامه و تحقق کمک کند و اساساً محک ما برای عیارسنجی روایت،‌ آن ‌است که نظر به تحقق و اقامه داشته باشد. در این مسیر، خاضعانه دست یاری به‌سوی هر کسی که خود را در میدان نبرد می‌بیند، دراز می‌کنیم. 🔶 🔷در پیش شماره مجله سوره بخوانید... 🆔 @Sourehmagazine
کانال سید علی سیدان
🔸 زیارت مرد مقدس و بزرگداشت غلبه بر تنزه‌طلبی 📷 این عکس را حدود یک سال پیش گرفتم. در ایامی غیر از ایام شهادت سردار. حالا می‌بینیم و می‌شنویم که جمعیت‌های کثیری از مردم در روز شهادتش به سمت مزار مقدس او روانه شده‌اند. اینجا دقیقا همان نقطه‌ای است که همه بافته‌های واهی درباره دین سیاسی و دین سنتی دود می‌شود و به هوا می‌رود. زائران مزار این سیاست‌مردِ بزرگ، خود را عمیقاً در حال گزاردن یک آیین و عمل مقدس می‌یابند و در عین حال کاملاً به دلالت‌های سیاسی عملشان واقفند. جامعه‌نشناش، با تحمیل ذهنیت خودش به واقعیت مفهوم می‌سازد و با نگاهی از برج عاج، این مردم را موم دست پروپاگاندای حکومت معرفی می‌کند. جامعه‌نشناس، با برجسته کردن «پروپاگاندا» به عنوان متغیر اصلی و مستقل، بر نیروی درون‌جوش و خودآگاهانه مردم و جذبه این مرد مقدس سرپوش می‌گذارد؛ اما واقعیت آن است که مردمِ انقلابی و مقاوم ایران، در برابر امواج پوچیِ جهان مدرن و مناسک میان‌تهی متحجران، سنگری از آیین‌های عمیقاً مقدس و عمیقاً سیاسی ساخته‌اند و با این آیین‌ها، روحیه‌شان را برای مبارزه بازیابی و بازسازی می‌کنند. متحجر، این آیین‌ها را «بدعت» می‌شمارد و با یک فقه کوته‌نظر و قشری‌مسلک آن را پس می‌زند. لکن آنچه این مردم را در این نقطه از عالَم گرد آورده نه داعیه بنا کردن دینی جدید یا اضافه کردن وصله‌ای به دین؛ که استوار کردن بنای عهد قدیم است که همانا بندگی الله و اجتناب از طاغوت است. مردم برای بزرگداشت و تجدید عهد با مرد مجاهدی گرد آمده‌اند که حقیقت دین را به یاد ما آورد و فراتر از یادآوری، آن را به صحنه کشاند. آن مردی که با خدایگان کفر و طاغوت و تحجر مبارزه کرد تا فراتر از لفاظی متحجران شمه‌ای از قیام سیدالشهدا را در وجود دوستان حقیقی اباعبدالله ببینیم. ببینیم که چگونه چهارده قرن پس از قیام حسینی می‌توان مانند صحابه حسین (ع) مُهجه خود را در راه حسین (ع) داد. دادنی که بی‌چشمداشت جبران و بازگشت باشد: «بذل». اگر این بزرگ‌مرد، با عمل مقدسش لایق آن شده که به فوز عظیم شهادت نائل شود آیا به آن معناست که در زندگی‌اش خطایی نداشته و نمی‌توان درباره برخی اعمالش چون و چرا کرد؟ آیا به این معناست که هر کس برخی از سلایق و انتخاب‌های او را نپسندد و احیانا نقد کند، از دین خارج شده و باید او را تکفیر کرد؟ کسانی که چنین اعتقادی دارند، درکی از امر مقدس ندارند و تصورشان از امر مقدس تنزه‌طلبانه است. بزرگیِ سلیمانی به این بود که خطر می‌کرد و مثل تنزه‌طلبان کنجی نمی‌نشست و غُر نمی‌زد. در چنین معرکه‌ای حتی خطای امثال او هزاران بار به بی‌عملی و بی‌گناهیِ تنزه‌طلب‌ها شرف دارد. بزرگداشت کسی مثل حاج‌قاسم، بزرگداشت خطر کردن و انجام امر و تکلیف ولی است. بزرگداشت غلبه بر تنزه‌طلبی و وارد شدن به آتش دنیاست به این شوق و امید که این آتش به گلستان سعادت و شهادت ختم شود.