#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
به مــن صُبــــح بخیر نگو...!!!
فقط #لبـخنـد بزن..
لبخنـدت،
تـمام عُـمرم را
#بـخیر میکند...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
@seyyedebrahim
.
💫توصیه هایی در خصوص نحوه استفاده از ماه مبارک رمضان✔️
#رمضان
@seyyedebrahim
#کلام_یار 🎤❤️
سال 89 مصطفی صاحب #گاو _داری بود.
گوساله هایی که چندماه روز و شب براشون زحمت کشیده بود
و بسیار #هزینه کرده بود تا به فروش برسن .
در یک شب تمام گاوهایی که امانت بودن دزدیده شدن 😔
بعد از پیگری بسیار که نتیجه ای هم نداشت ،
وقتی وارد خونه شد خیلی #ناراحت بود گفتم :چی شد؟ نتیجه ی داشت؟
گفت : نه .....😔
هیچوقت #مصطفی رو اینجوری ندیده بودم
گفتم : فدات بشم برای مال دنیا این طوری ناراحتی ؟
فدای سرت ان شاالله جبران میکنی .
گفت : مامان اینا امانت مردم بود، اگر مال خودم بود که غمی نبود ،
من #شرمنده شدم ..😭
مصطفی از لحاظ مالی خیلی
امتحان های سختی میداد،
ولی هیچوقت اینجوری ظاهر نمی کرد، که برای گوساله هاش چون امانت بودن وبه قول خودش میگفت شرمنده مردم شدم....😔🌹😔
دایی های بابای مصطفی شریک بودن گفتن ما هم توی سود شریکیم هم توی ضرر... بخاطر همین چیزی از مصطفی نگرفتن ولی چند نفر دیگه که باهاش شریک بودن تا ریال آخر گرفتن از مصطفی باباش کمکش کرد تا مدیون کسی نباشه خدا را شکر😊
✍ مادر بزرگوار شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@seyyedebrahim
سلام دوستا و اعضای محترم کانال ، طاعات وعباداتتون مقبول درگاه حق، انشالله همگی حاجت روا باشید 🤲
بنده مدیرکانال شهید صدرزاده هستم
از شما اعضای محترم تقاضا دارم جهت ارتقا و بهبود کانال نظراتو انتقاداتتون و همچنین پیشنهاداتتون نوراجب بهترشدن کانال به آیدی زیر ارسال کنید
با تشکر🙏🙏🙏
🆔@hoseinshahid
#کتاب 📚
#قسمت_بیست_و_پنجم 5⃣2⃣
#فصل_چهارم |عملیات تل قرین|
|خود گفته های| #شهید_مرتضی_عطایی
📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸
اوضاع هر لحظه وخیم تر می شد😞. ما در محاصره افتاده بودیم . وضعیت به گونه ای شد که من یکی فکر سالم برگشتن را هم نمی کردم. گوشی موبایلم را درآوردم و با بغضی که داشتم😔، صدایم را ضبط کردم. ناگهان دو تا از بچه ها را دیدم که از پشت خاکریز پریدند بیرون و با دشمن جنگ تن به تن کردند. از دلاوری و شجاعت شان کیف کردم😍.
بچه ها تیربارچی دشمن را که پشت تیربار بود و آتش سنگینی می ریخت، زدند. من سریع سینه خیز رفتم جلو، تیربار او را برداشتم، غلت زدم به طرف یک سنگر بتونی که آنجا بود و دستم را گذاشتم روی ماشه. به سید ابراهیم هم گفتم:«سید،ویه تیربار غنیمت گرفتم🤩.» سید گفت:« دمت گرم ابوعلی🙃!»
اوضاع کمی بهتر شد اما نه کاملا خوب. با دشمن بی دست و پایی طرف نبودیم. آنها اول شروع کردند به نارنجک💣 انداختن. ما دست شان را می دیدیم که بالا می رود و به طرف ما نارنجک پرت می کند. برد نارنجک به این طرف خاکریز نمی رسید و همان جلو منفجر می شد. با این حال، به محض دیدن دست آنها ، پشت خاکریز، سنگر می گرفتیم.
چندین بار این کار تکرار شد. دفعه بعد دست بالا رفت ، ما سنگر گرفتیم، اما خبری از انفجار نشد😒. پدرسوخته ها کلک شان بود😏. متوجه شده بودند ما با دیدن دست آنها سنگر می گیریم😛. دست ها را به حساب پرتاب نارنجک، الکی بالا برده و به اصطلاح فیلم بازی می کردند🤨.
📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸
🔴 ادامہ دارد ...
🔺منبع: کتاب #مرتضی_و_مصطفی
🔺انتشارات: یا زهرا
🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
#کتاب 📚
#قسمت_بیست_و_ششم 6⃣2⃣
#فصل_چهارم |عملیات تل قرین|
|خود گفته های| #شهید_مرتضی_عطایی
📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸
وقتی ما سرمان را کشیده و سنگر می گرفتیم، نیرو هایشان با کمک آتش پشتیبانی از تپه بالا می آمدند .
یکی از بچه ها به نام (عارف) را صدا زدم. تیربار را به او دادم، گفتم:« برام آتیش بریز، می خوام برم جلو.»
گفت:« می خوای خودت رو به کشتن بدی؟» گفتم:« اگه بخواد اینجوری پیش بره، اوضاع مون پس معرکه ست. باید یه کاری کنیم. نمیشه دست روی دست گذاشت.😎» هفت هشت تا نارنجک برداشتم و از پشت خاکریز زدم بیرون. باید خودم را به پشت خاکریز محل تجمع آنها می رساندم. نامردها منتظر فرصت بودند تا بکشند بالا.😒
با حمایت آتش بچه ها، خودم را به محل مورد نظر رساندم. نارنجک ها را به فاصله ده متر به ده متر پشت خاکریز انداختم . این کار من در روحیه ی نیروها تاثیر خوبی گذاشت. آنها هم جرأت کردند و کمی جلو آمدند✌️.
سید ابراهیم تقاضای آتش کرد. آتش اجرا شد. خیلی زودتر از آنچه فکرش را می کردیم، پا به فرار گذاشتن و به پایین تپه رفتند. وقتی به پشت خاکریز محل تجمع شأن رفتیم، کشته های زیادی از آنها دیدیم✌️😃. نارنجک ها کار خودش را کرده بود.
در عملیات تل قرین ، « علیرضا توسلی» فرمانده تیپ با نام جهادی «ابو حامد» ، « رضا بخشی» جانشین تیپ با نام جهادی «فاتح» و «مهدی صابری» فرمانده گروهان گردان عمار با نام جهادی «غلامحسین» به شهادت رسیدند.
شهادت این سه نفر تأثیر بدی در روحیه سید ابراهیم گذاشته بود😔. اصلا حال مساعدی نداشت ، به او گفتم برگردد. خودم آنجا ماندم و دو روز بعد، با تحویل خط به نیروهای جدید، برگشتم.
📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸
🔴 ادامہ دارد ...
🔺منبع: کتاب #مرتضی_و_مصطفی
🔺انتشارات: یا زهرا
🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
#سخن_بزرگان |💛|
ازشون پرسیدن :
ماه رمضان چه کنیم؟!
اولین حرفشون این بود :
گناه نکنیم ..!
#آیت_الله_باقری_کنی♥️
@seyyedebrahim
نزدیک اذانه
براسلامتی و فرج آقا، برا سلامتی مقام معظم رهبری و برا شفا همه بیمارا و همچنین حاجت روایی همه دعا یادتون نره☺️🦋🙏
بچه ی سه ساله دارم که بصورت مادرزادی مریضی سختی داره،میخواستم از شهید بخواید،و یا اگه به خانواده ی شهید دسترسی دارین از خانواده ی شهید بخواید که شفای این محب اهل بیت(ع) رو از شهید بخوان
ارسالی ازکاربران
دوستان برا این عزیز یک حمد وسه توحید بخونید🤲🤲
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدر حس خوبی داره..
وقتی بدونی یه رفیقی داری که تهش عاقبت بخیر میشه اونم چه عاقبت بخیری از جنس شهادت
از اون بهتر اینه که قول میده شفاعتت میکنه ..
@seyyedebrahim
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
🔸یک روز نه، نــه...!
تمام عمرمان بخیر مےشود؛
اگر بگیرید دستمان...
سلام! روز بخیر علمدار...🌹
@seyyedebrahim
♡··
#شهیدانہ_زندگی_ڪنیم
+اگه به گناهے مبتلا شدے؛
نذار قلبت بهش عادٺ ڪنه...!
_عادٺ به گناه؛
اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبٺ میگیره...!
+اونوقٺ
به جاے لذت بردن از #خــــــدا
دیگه از گناه لذٺ میبرے...!
@seyyedebrahim
#شهداییم💛🍃
• خدایا ڪمڪ ڪن اگر در صف شهدا غایبیم
• در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم
@seyyedebrahimr
7991799_410.mp3
4.13M
#جزء_های_قرآن_کریم 📖 |💛|
جزء چهارم 4⃣
استاد معتز آقایی
@seyyedebrahim
#دعای_روزانه_ماه_رمضان 🌙🤲🏻
روز چہارم { 4⃣ }
@seyyedebrahim
دوستان ی پارت از داستان مصطفی رواشتباهن جا گذاشتم
پارت۲۳،عذر خواهی بنده رو بپذیرید👇👇👇👇👇