eitaa logo
شهیده مریم فرهانیان
220 دنبال‌کننده
348 عکس
88 ویدیو
8 فایل
شهیده مریم فرهانیان ولادت: ۱۳۴۲/۱۰/۲۴ آبادان🌱 شهادت: ۱۳۶۳/۵/۱۳ آبادان⚘️ مزار مطهر: گلزار شهدای آبادان ثواب کانال شهیده تقدیم به حضرت زهرا س و صاحب الزمان عج و خادم الشهداء حاج احمد یلالی ارتباط با خادمة الشهیده: https://eitaa.com/shahidehfarhanian1
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند… نثار روح بلندشان صلوات 🥀🥀 🤲 ‏‏ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم اَجمَعِین 🌹 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian 💌 کانال شهید فاضل شیرالی ✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali 📍کانال رسمی شهید احمد مکیان ❞ https://eitaa.com/shahid_ahmadmakian من میترا نیستم ➩☘↷ ♡↝ @sh_zeynabkamae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌴ننه محمد با خوشحالی گفت: _اگر بشود قبل از رفتن به خواستگاری یک جوری ببینمش خیلی خوب می‌شود. 🍃‌خانم رحمانی گفت: _بسیار خُب، شب جمعه می‌رویم مزار شهدا، آنجا می‌بینیمش. 🥀شب جمعه ننه محمد و خانم رحمانی به مزار شهدا رفتند. ننه محمد در نزدیکی مزار شهید مهدی فرهانیان دو دختر چادری را دید. دلش غنج رفت. به خانم رحمانی گفت: _خدا خیرت بدهد. این دوتا که یکی از یکی بهترند! حالا شما کدام یکی را در نظر دارید؟ _آن دختر که پایین مزار نشسته است و دیگری که بالای مزار دارد قرآن می‌خواند فاطمه است. من فاطمه را در نظر دارم. □ 🌾چند روز بعد خانواده‌ی بیداری منزل حاج لطیف رفتند و فاطمه را خواستگاری کردند. ننه هادی راضی نبود. نه اینکه مهدی را نپسندیده باشد. خیلی هم از مهدی خوشش آمده بود. ناراحتی‌اش از این بود که در خانه بماند و فاطمه که دختر کوچکتر است ازدواج کند. 🌱 با ننه هادی خیلی صحبت کرد. _ببین ننه، ببخشید که پررویی می‌کنم، اما من هنوز همسر مورد نظرم را پیدا نکرده‌ام‌. اجازه بدهید فاطمه به خانه بخت برود. بعد اگر قسمت شد من هم ازدواج می‌کنم. _آخر ننه جان جواب حرف‌های مردم را چه بدهم؟ _با مردم چکار داریم؟ اصل، خوشبختی فاطمه است‌. آقا مهدی هم الحمدلله جوان برازنده و مؤمنی است. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍀ننه هادی راضی شد اما حالا نوبت بحث و جدل فاطمه با بود: _ببینم ! تا حالا هر دوی ما به بهانه‌ی ادامه تحصیل و جنگ به خواستگارانمان جواب رد می‌دادیم، حالا چی شده تو اصرار داری که من با ایشان ازدواج کنم. اصلاً چرا خودت که بزرگتر از من هستی ازدواج نمی‌کنی؟ _ببین فاطمه، نمی‌خواستم این حرف را بزنم. اما حالا می‌زنم. من ازدواج نکرده شهید می‌شوم و اگر من شهید شوم تو هیچ وقت عروسی نمی‌کنی. _این حرف را نزن ! چطور دلت میاد؟ _به خدا تو بهترین خواهر منی. خودت این را خوب می‌دانی که من حرف‌هایم را به تو می‌زنم. غیر از روابط خواهرانه تو بهترین دوست منی. خواهش می‌کنم حرفم را رد نکن. 🍃و فاطمه دیگر حرفی نزد. 🌿چند روز بعد و فاطمه و ننه هادی به همراه مهدی و پدر و مادر او برای خرید ازدواج به اهواز رفتند. به فاطمه اصرار می‌کرد که سعی کند مراسم عروسی‌اش ساده و کم خرج برگزار شود. ☘وقتی در بازار اهواز آن دو پشت سر مهدی و ننه محمد و ننه هادی به مغازه‌ها می‌رفتند. به فاطمه گفت: _راستی فاطمه تو صاحب دختر می‌شوی. شاید من دخترت را نبینم. اسمش را مریم بگذار. _همین یک که تو باشی برای کل خانواده بس است. و هر دو خندیدند. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌸مراسم ازدواج فاطمه خیلی ساده برگزار شد. جنگ بود و آتش توپها و خمپاره‌ها مانع از روال عادی زندگی نشده بود. مردم شهرهای جنگ زده به زندگی ادامه می‌دادند و خانواده‌ی فرهانیان از همین مردم بودند. 🌱 در دفترچه خاطراتش نوشته است. <<سرانجام با برکناری بنی‌صدر به عنوان فرمانده‌ی کل قوا و پس از آن عزل او از ریاست جمهوری، جانی دوباره در کالبد رزمندگان خسته از خیانت‌ها و ناملایمت‌های ناشی از بی کفایتی بنی‌صدر، دمیده شد. در سرتاسر جبهه‌ها شوری دوباره دمیده شد و با آمدن داوطلبان مردمی در پنجم مهرماه و طی عملیات ثامن‌الائمه، حصر آبادان شکسته شد. شور و حال مردم ناگفتنی بود. شهر من دوباره با تمام وجود نفس می‌کشید‌. و حالا نوبت خرمشهر بود. و عملیات حماسی بیت‌المقدس با رمز <<یاعلی>> آغاز شد. دشمن بعثی تاب توان در برابر خیل رزمندگان تازه نفس و از جان گذشته را نیاورد و سرانجام خرمشهر پس از نزدیک به دو سال بار دیگر به دامان پربرکت ایران بازگشت. بله خرمشهر با خونهای جوانان غیور ایران متبرک و آزاد و رها شد. خدایا به خاطر این همه لطف و کرم، تو را سپاسگزارم. ای شهیدان راه وطن، ما را دریابید‌. ✨مهدی جان‌، می‌دانم که روحت خوشحال است. من فتح خرمشهر را بر سر مزارت جشن گرفتم.>> □ ☘عقیله صاحب پسری شد و اسمش را مجتبی گذاشتند. برای مجتبی لباس دوخت. عقیله خیلی خوشش آمد. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس✨ نمی گویم وقتی بیایی فرش راهت را گلباران میکنیم نه! تو که بیایی زمین باتمام عشقش زیر قدمهایت را گلباران خواهد کرد شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین _ تو با این‌که کلاس خیاطی نرفته‌ای اما خیلی خوب لباس می‌دوزی. کارت معرکه است. دستپخت و آشپزیت هم حرف ندارد. تو این همه هنر و سلیقه را از کجا آورده‌ای؟ 🌱 و خندیده و جوابی نداده بود. حق با عقیله بود. غیر از آنکه سری نترس و شجاعتی فراوان داشت در امور خانه‌داری و خیاطی و آشپزی از همه‌ی دختران خانواده‌ی فرهانیان سرتر بود. 🍃خانم کریمی به خوابگاه رسید. از خوابگاه صدای مناجات و گریه‌ی دخترها را شنید. وارد خوابگاه شد. دید که و دوستانش در حال خواندن دعای توسل هستند. عصبانی شد. صبر کرد وقتی مراسم دعا تمام شد با ناراحتی رو به آن‌ها گفت: _چه خبره این همه عزاداری می‌کنید و دعا می‌کنید که شهید بشوید. اگر شماها نباشید چه کسی به مجروحین می‌رسد و حال آن‌ها را می‌پرسد. همه چیز سر جای خودش. شهادت خوب است. اما قسمت هر کس که باشد درست است. نه اینکه دستی دستی خودمان را به کشتن بدهیم. شماها مادران آینده‌ی این مملکت هستید. از حالا به بعد فقط شب‌های چهارشنبه و جمعه حق برگزاری مراسم دعا دارید. بغض خانم کریمی ترکید: _این همه شهید می‌دهیم، جوان‌هایمان دارند پرپر می‌شوند. این همه خون بی‌گناه ریخته می‌شود. دیگر بس است. من دیگر طاقت ندارم که شماها را از دست بدهم. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مصاحبه‌ای دیدنی با دختر خانم در مسیر پیاده‌روی جمکران! ✅ و منتشر کنید 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian