eitaa logo
شبهای با شهدا
268 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴یاد شهید بخیر موضوع از آنجایی شروع شد که ایشان متوجه شدند که چند نفر از دوستان و آشنایان گذشته در بیرون مشغول جمع آوری و می باشند ... با مشورت فرمانده محترم جناب آقای مصطفی متولیان تصمیم می گیرند که ایشان را به عنوان از اخراج کنند! در یک جو ناباورانه ای همه برادران سپاه و خانواده محترم و همه آنهایی که خانواده را می شناختند متوجه شدند که تورانی آخرت خود را به دنیای دیگران فروخته است .با همه ناباوری و حیرانی ،این خبر سریع و جدی مطرح شد که همه باور کردند حتی و بستگانش ،لذا تورانی مظلومانه با خداحافظی کرد . 🍃🍃🍃🍃🍃 بزرگوار فردی تیز هوش و دارای شم اطلاعاتی بسیار بالائی بود . ایشان گفته بودند که من این توانائی را دارم که با آنها (منافقان)ارتباط برقرار کنم .در هر حال ایشان در این راه زحمات بسیار زیادی را متحمل شده است . 🍃🍃🍃🍃🍃 سرانجام در مصاف با داخلی در جنگل سرسبز و انبوه_آمل به لقاء حق پیوست . از تاریخ ایشان در 22/8/60 تا مورخه 11/11/60 کسی خبری از جنازه مطهر این شهید نداشت.در بازجوئی که ازضد انقلابیون موسوم به #"سربداران_جنگل "به عمل آمد معلوم شد آنها جنازه بی جان یا نیمه جان شهید را گرفتند و پس از جدا کردن سر از بدنش ،جنازه اطهرش را به آتش کشاندند و با راهنمائی آنها تکه هایی از جنازه آن بزرگوار که 2 کیلو هم نمی شد ، روی دست ملائک و دوستان و آشنایان و همرزمان ساروی از مسجد ساری به گلزار شهداتشیع گردید . شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshaid
🌴یاد شهید بخیر؛ در پیش‌قدم بود و در و یا در برای دوستانش غذا می‌پخت و گاه ظرف‌ها و حتی لباس‌های کثیف آن‌ها را می‌شست و تا آخر عمر هیچ‌گاه درصدد برنیامد سنگر اختصاصی داشته باشد. به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد او را خطاب کند و به این اصطلاح حساسیت داشت. می‌گفت: افتخار می‌کنم که به جبهه آمده‌ام تا دین خود را به ادا کنم و نهایت آرزویم است. جبهه‌ها منزلگاه انسان‌های دل‌باخته است که شیفته شهادت و عاشق وصال‌اند. 🍃🍃🍃🍃🍃 مصطفی الموسوی می‌گوید: من و محمد آقا کیشی و شهید ورمزیار و آقا مرتضی در رو به منطقه عملیاتی ایستاده بودیم. مرتضی دستم را گرفت و گفت: «دیگر آخرین ساعت زندگی مرتضی است.» گفتم: چه شده؟ به افق اشاره کرد و گفت: «خورشید دارد در کجا غروب می‌کند؟» گفتم خودت که گفتی! گفت: «مرتضی در آنجا خواهد ماند و دیگر نخواهد آمد.» گفتم بازهم دیوانه شدی مگر چه خبر شده است؟ گفت: «نخیر می‌داند که اگر این بار بروم دیگر برگشتنی نیستم.» و همان‌طور هم شد. مرتضی در مناجات‌هایش با خداوند می‌گفت: "بهتر از جانم چیزی ندارم که تقدیم کنم چراکه آن‌هم به تو تعلق دارد..." شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshaid
🍀🍀🍀 بچه ها پرچم هر شهید که بالا رفته ، عزتی که هر شهید پیدا کرده ، هر کدوم یک خطی رو مراقبت کردن . مراقبت کردن... 🎙روایـــت هـمـچنان ادامه دارد‌... وَتَـسْـتَـمِـرُ الْـحِـكٰايَةْ https://eitaa.com/shabhayeshaid
از شهدا مدد بگیرید. کسانی که خیلی دوست دارند برای دیگران تلاش کنند و به سعادت انسان‌ها داشته باشند به جای اینکه بیمرند شوند. این آن‌ها را صاحب قدرتی جاودانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسان‌ها برای رسیدن به خواهد کرد. برتر از فرشته‌ها به کمک ما آدم‌های مردنی می‌شتابند. https://eitaa.com/shabhayeshahid
| شهادت امام جواد (علیه السلام) ◻️در زمان امام جواد (علیه‌السلام)، تشیع از نظر تشكیلاتى، در نهایت قدرت و استقامت بود. به همین دلیل است که ایشان را در سن ۲۵ سالگى به شهادت رساندند. رهبر معظم انقلاب | بهمن ۱۳۵۱ | ● خانه طراحان انقلاب اسلامی https://eitaa.com/shabhayebashohada
نگاه من به زخم دست هادی بود که بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود. صحبتهای هادی را قطع کردم و گفتم این زخم پشت دستت برای چیه ؟ خیلی وقته که می بینم سوخته. نمی خواست جواب بده و موضوع را عوض کرد اما من همچنان اصرار کردم. بالاخره توانستم از زیر زبانش حرف بکشم. مدتی قبل در یکی از شبها خیلی اذیت شده بود. می گفت که شیطان با شهوت به سراغ من آمده بود من هم چاره ای که به ذهنم رسید این بود که دستم را بسوزانم. من مات و مبهوت به هادی نگاه می کردم . درد دنیایی باعث شد که هادی از شهوت دور شود. آتش دنیا را به جان خرید تا گرفتار آتش جهنم نشود. 🍃🍃🍃🍃 این اواخر وقتی به تهران می آمد گاهی چفیه به روی صورتش می انداخت تا چشمش به نامحرم نیفتد ، می گفت اگر به نامحرم نگاه کنیم راه بسته می شود . 🌹 هدیه به روح شهید صلوات 📚 برگرفته از کتاب ؛ 🦋 https://eitaa.com/shabhayebashohada
🌷🌷🌷🌷 📌 روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم: 🔹️ پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲)، دمشق ساعت ۷ صبح: با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد... ساعت ۷:۴۵ صبح: به مکان جلسه رسیدم.....مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند... ساعت ۸ صبح: همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود.با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند. دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: "همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!..." همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت... گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه... آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت: عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر: زمان اذان ظهر رسید...با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!... ساعت ۳ عصر: حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم... پایان جلسه...مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب: حاجی از بیروت به دمشق برگشته، شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند... حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند..سکوت شد... یکی گفت:حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!... حاج‌قاسم با لبخند گفت: "می‌ترسید شهید بشم!..." باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!...حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم.... حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: "میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!..." بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد که اینم رسیده‌ست...اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب: هواپیما پرواز کرد... ساعت ۲ صبح جمعه: خبر شهادت حاجی رسید... به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود... در آن نوشته بود: «مرا پاکیزه بپذیر...» 🔹️ راوی: از ستاد لشکر فاطمیون... ✅ صبحانه ای با شهدا https://eitaa.com/shabhayebashohada
امام موسی کاظم (علیه السلام): أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است. تحف العقول، ص. ۴۰۳ ⬛️شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) تسلیت باد. https://eitaa.com/shabhayebashohada
..🌹... 🦋میگفت: جان .. امانتی ست ... که باید به جانان رساند اگرخود ندهی .. می ستانند فاصله‌ی هـلاڪت و ... هـمین ، خیانت در امانت است سید مرتضی‌ آوینی https://eitaa.com/shabhayebashohada
كم محبوبیت که نداشت . خیلیها می‌گفتند بیاید پای کار حتما رأی می آورد. به زبان هم به حاجی گفته بودند: محبوبیت شما اقتضا میکنه کاندیدای ریاست جمهوری بشید. حاجی نه گذاشت و نه برداشت جواب داد: « من نامزد گلوله ها و نامزد هستم. سالهاست توی جبهه ها دنبال قاتل خودم میگردم اما پیداش نمیکنم راوی : حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد حاج علی اکبری 📚 برگرفته از کتاب 🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات ✏️ 🌙 شب جمعه https://eitaa.com/shabhayebashohada
إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُون آرام باشید. در عملیات نقطۀ عطف نابودی شد. را هیچ گاه فراموش نکنید. تزلزل و ترس همانی است که می‌خواهند. با خونها هدر نمی‌روند،‌ جان تازه به روح رزمنده‌ها می‌دمند. منتظر انتقام باشید. 🔸 نشانی صفحه حجت الاسلام عباسی ولدی: https://virasty.com/mohsen_abbasivaladi @abbasivaladi