eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
158 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 فخر من سرچشمه ی ایمان من! ای ستیغ وحی حق، قرآن من! هادی عقلی، شفا و رحمتی مومنان را هم شرف هم عزتی ! سربلندی نزد من قرآن من جاری ای در جسم و روح و جان من بحث انکار تو بحث کینه است این ستیزه قصه ای دیرینه است نقطه ی پیوند جسم و جان تویی آخرین سرمایه ی انسان تویی @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 چون لباسِ کعبه بر اندامِ بُت زیبنده نیست جز تو بر شخصِ دگر نامِ امیرالمومنین @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 شب در نگاه شعله‌ورت پیچید دنیا ز هرچه غیر تو عاری شد دل‌های عاشق از همه سو امشب سمت نگاه گرم تو جاری شد دنیا نشست و محو تماشا شد تو آمدی و کلّ جهان پا شد ده بار عرش دور خودش چرخید تا فصل زرد قصه بهاری شد امشب عسل به تلخی کامم ریخت ساقی شراب ناب به جامم ریخت امشب زبان الکن شعر من در وصف تو شبیه قناری شد پیچید عطر نام خدا در شهر رنگ اذان گرفت سراسر، شهر دنیا به شوق آمد و بر روی - گلدسته‌ی نگاه تو قاری شد از سبزی ردای تو می‌افتاد یک سیب آب‌دار اناری رنگ تا شاعران تشنه بیاشامند از آب زمزم تو که جاری شد یادش بخیر کنج حرم با بغض در سامرای چشم تو با گریه هرشب دعای جامعه می‌خواندم از اشک، صحنت آینه‌کاری شد… @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘☘☘☘ ‏دانی عرقِ نقطه به روی سخن از چیست؟ بسیار به دنبالِ سخن‌فهم دویده‌ست... روزگاری «قلم» آن‌قدر عزیز بود که به نام او و آن‌چه می‌نوشت، قسم‌ می‌خوردند... روز مظلوم و مهجور «قلم» را به دوستان و ‎ مبارک‌باد می‌گویم. @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 در باور و قاموس زمین محترم است از عشق به هر شیوه بگویند کم است تسخیر کند کل جهان را بی جنگ وقتی که سلاح قلب عاشق قلم است @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 مصرع ناقص من کاش که کامل می شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد شعرِ در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست ” پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست “ کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد ، نوشت : ” ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه “ راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید ” ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر ” می گوید می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد سالیانی ست که معراج خدا می خواهد زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد نعره ی حیدریه ” أینَ تَفرو ” می زد بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار پا در این دایره بگذار عدم را بردار بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی یازده مرتبه در آینه تکرار شدی راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید ” ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر ” می گوید @shaeranehowzavi
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام.🌹 دوازده ترانه را تو اولین بهانه‌ای برای گفتن غزل شروع شاعرانه‌ای مسیح را دمی تو و کلیم را یداللهی خلیل و آتش است اگر، تو مرد آن میانه‌ای میان این همه بشر که آفریده شد فقط تویی که کعبه زاده‌ای، تویی که اهل خانه‌ای شب تو لیله‌المبیت و روز تو به «یطعمون» برای فتح کعبه هم تویی که روی شانه‌ای خدا که نیستی ولی کسی نشد شبیه تو تو در میان بندگان، به حق قسم یگانه‌ای خدا به افتخار تو هر آن چه هست را سرود تو شاه بیت شعری و به غایت عاشقانه‌ای تمام بیت‌های او تو را طواف می‌کنند تو کعبه‌ای، تو قبله‌ای، تو راه را نشانه‌ای به شاهی گدایی‌ات خوش است مفتخر شدن که قحطی است و مصر و تو عزیز هر زمانه‌ای @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 نگاه قافله‌ها سمت ماه و خورشیدست و از کویر عطشناک عشق جوشیده‌ست زلال معرفت از سمت قبله جاری شد درون حِصن حَصین‌است هر که نوشید‌ه‌ست به احترام، زمان ایستاده با مردم که در غدیر خبرهای تازه پیچیده‌ست میان همهمه‌ی اهل کاروان گم بود علی که آخر شیرین قصه را دیده‌ست پیمبری که در این عرصه دیده دشواری به سرو قامت حیدر همیشه بالیده‌ست لباس سبز امیری فقط برای علی‌است کسی که زیر عبایش بهشت خوابیده‌ست @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 ساقی بیا که دور غم اینک سر آمده شادی به ناز و عشوه کنون از در آمده بازار حُسن را صنمی دیگر آمده در شام تار هجر تو ماهی بر آمده بی نور آفتاب تو ما را ولی چه سود؟ پروردگار گل ز لوح قضا پرده بر گرفت برقی جهید و خار چمن را شرر گرفت هستی سرود مستی خود را ز سر گرفت سقف فلک شکافت و رنگی دگر گرفت پیکی ز ملک عرش به فرش آمدی فرود سلطان گل ز شهد تجلی خراب و مست گل از گلش شکفت و ز بیداد غصه رست آسوده از تعدی خار حسود و پست بُردی ولی عهد چمن را به روی دست در هاله‌ای ز نور به مدحش زبان گشود ستر از جمال شاهد گلشن فرو فتاد با خنده از ره آمد و شوری به باغ داد باد خوش صبا گره از زلف او گشاد زین رو معطر است و مصفا مسیر باد این جلوه را میان چمن هر گلی ستود حُسن از طلوع طلعت لیلی شد آشکار شور از شروع جلوۀ شیرین شراره‌بار حُسنی که بُرد طاقت و صبر از دل قرار شوری که پیش از آن نفتادی به روزگار فرهاد را به سینه چو مجنون غمی نبود ناز است و نازنین و دل‌افروز و دل‌نواز شهوار و شهسوار و شه‌آیین و شاهباز سیمین‌بر است و سروقد است و به سینه ساز گل‌روی و گل‌شمیم و گل‌افشان و جانگداز پنهان نمود مه رخ خود را چو رخ نمود در سایه‌سار او سخن از غصه نابه‌جاست پیوسته جشن شادی و شور و شعف به‌پاست صحن بهشت، صورت آن یار دلرباست بیچاره هرزه‌ای که ز دلدار ما جداست عشقش مطهر است و به هستی چو تار و پود خاری که نیست در پی وصل و لقای گل بر سر ندارد او ز حسادت هوای گل خاری که سر نسود و نساید به پای گل وز حقد و کینه نیست به زیر لوای گل جایش میان آتش سوزان و بین دود چشم حسود کور و ز رخسار او به دور ماه است و آفتاب ز رویش گرفته نور پیوسته باد شاهد ما شاد و پُر ز شور آن شاهدی که چون رخ او را ندیده حور خامُش مباد نغمۀ چنگ و نوای عود ساقی بیا که جای تو خالی است در میان ساقی بیا که میکده شد بی تو در فغان ساقی بیا که شادی ما را تویی بیان ساقی بیا که می‌رود از دست ما زمان دیر است، دیرِ دیر، عزیزم بیا تو زود @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 به تماشای تو برخاسته ای مرد جهان متوقف شده انگار همان لحظه، زمان برکه ای بودو به یُمن قدمت دریا شد آبرو داده عبورتو به هر ریگ روان عالم آن روز شنید از لب نورانی حق خطبه ای نو، ز بلندای جهازشتران دستهای تو گره خورد به دستان خدا رفت بالاتر از ادراک فلان بن فلان حسد افتاد چو آتش به دل و جان شیوخ چون که دیدند تو را شاه جهان‌، مرد جوان! راز اکمال نبوت فقط ایمان به تو بود تو همان راز بزرگی که شد آن روز عيان بعد از آن روز، همان عید، همان عید سعید نامت از مأذنه جاری است به هنگام اذان چارده قرن تو را سینه به سینه خواندیم ضربان در ضربان در ضربان در ضربان سر سجاده و در وقت سحر می‌گوییم ای خدا منتقم آل علی را برسان @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 راه می‌رفت و زیرپاش زمین دربغل می‌فشرد گامش را پرسه می‌زد میان عرش نبی ازهمه می‌شنید نامش را پدرم تا نبرد نامش را توبه‌اش راکسی قبول نکرد سوره.ی حاء ومیم و اسرارش جز به قصدعلی نزول نکرد شرط عشق است شرط دین خدا هرکسی را نمی‌برند بهشت باید از حب مرتضی باشد خانه‌ی اعتقاد خشت به خشت @shaeranehowzavi
دست تو را گرفت و جهان بی‌قرار شد خورشید در برابر ما آشکار شد دست تو را گرفت نبی در غدیر خم شیطانِ کفر بار دگر داغدار شد! دست تو را گرفت و زمین بعد از این فقط چرخید دور چشم تو، بر این مدار شد بر جان نشست آیه ی "اکملت دینکم..." قلب کویر چشمه به چشمه بهار شد عطر ولایت تو جهان را فرا گرفت سمت تو دست بیعت دنیا قطار شد از شوق دیدن تو تپیدن گرفت دل تا چشمه‌های چشم همه آبشار شد تو کیستی که از تو شبی "شهریار" ما با جان نوشت شعر و چنین ماندگار شد هر جا که نام‌ نامی تو شعر را سرود واژه به واژه‌اش غزلی شاهکار شد لبریز اعتبار شد آنکس که با تو بود هر کس نبود با تو چه بی اعتبار شد ای قبله‌گاه عالم و آدم مقابلت الماس نور هم به‌ خدا بی‌عیار شد می‌خواستم دو خط بنویسم که سهم من این رزق عاشقانه‌ی پر افتخار شد مولای من تویی، که نبی در غدیر خم دست تو را گرفت و جهان بی‌قرار شد... @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 تو را در ذکر هایش خوانده سلمان تو را در سینه پنهان کرده قرآن‌ دهان وا کرده کعبه تا بگوید: علی جانم علی جانم علی جان @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 از هر نظر شدند برابر دو آینه انگار بوده‌اند برادر دو آینه مشروحِ یک مغازلۀ بی‌نهایت است وقتی که می‌رسند به باور دو آینه منشورِ عقل و عاطفه تشکیل می‌دهد تکثیرِ نور در نظر هر دو آینه وقتی که هر دو آینه هم‌دست می‌شوند یعنی که می‌دهند به هم، سر دو آینه "ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما" چون دست برده‌اند به جوهر دو آینه معراج را  دو بال، علی و محمدند دارند می‌روند فراتر دو آینه تکثیرِ بی‌ملاحظۀ دلبرانگی ماییم و ابتلای دو دلبر...دو آینه تسخیرِ قُله‌های حقیقت چه دیدنی‌ست دارند می‌روند به منبر دو آینه ■ از حُجتِ دوگانه به وحدت رسیده‌ایم توحیدِ ما خلاصه شده در دو آینه... @shaeranehowzavi
‌ 🌹🌹🌹🌹 ‌ ‌ای روحِ شعر، از نفست گشته منجلی ای پادشـاهِ عالـم و آدم علـی علـی یک شمّـه از مقـامِ رفیعـت شـد آسمـان مهری دمید، عشــقِ تو در جانِ کهکشان سوری دمیده بر دل مستانِ نور تو شوری فکنده بر لب یاران سرور تو دستی فشانده در پیِ اسرار عالمی مستی چشانده بر نیِ هشیار آدمی ای کائنات، در قدمت بر مدارِ مهر جانِ جهان ز خمّ تو برده قرارِ مهر شـورِ ولایتت به جهـانی دگر ببر آیینِ مهر خود به زمانی دگر ببر آیینه‌ی جهـان که در اوصافِ روی تو حیران شدست تا چه نماید به سوی تو، پروانه وار گشـته ز انوار سـرمـد است رویِ رُسُل خلاصه به رخسار احمد است هر دو جهـان، مطیعِ ولای علی شود جان‌ها ستانده تا به فـدای علی شود @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بنمای رخ که ماه درخشانم آرزوست دیدار یار و صحبت خوبانم آرزوست عید ولایت است و دل ما به یاد توست سردار عشق و مالک دورانم آرزوست ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیالش باز شعری بر لبم بی اختیار آورد🌸 که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد🌸 نوشتم خادمش هستم عجب وهم و خیالاتی🌸 نوشتم بی تو هیچم، چه توضیح اضافاتی🌸 از طرف کانال شاعران حوزوی؛ عید الله اکبر، عید غدیر بر شما شاعران و شعر دوستان و خانواده‌ی محترم شما تبریک و تهنیت باد🌸 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 امشب هوا ابری شد و باران نیامد عید غدیر امسال هم مهمان نیامد من عید را کنج اتاقم گریه کردم ای کاش چاهی داشتم هم عمقِ دردم پیغامِ تبریک آمد و پاسخ ندادم تبریکِ «بخِّ بخِّ» آمد باز یادم پیغام‌های سردِ ارسالِ عمومی تبریک‌های کهنة رسم و رسومی امشب عزادارِ غریبیِ غدیرم از هیچ کس عیدی نمی‌خواهم بگیرم عیدی برای لای قرآنی که بسته است؟ عیدی به دستانی که عهدش را شکسته است؟ ساداتم، از دستم ولی عیدی نخواهید از هیچ کس غیر از علی عیدی نخواهید از بوسه بر پیشانی‌ام می‌ترسم آری از آبروی فانی‌ام می‌ترسم آری می‌ترسم آخر از مدالِ امتیازم ـ از شالِ سبزم ـ شالِ مأمونی بسازم از عشق‌های بی‌تولی ترس دارم از لعن‌های بی تبرّی شرمسارم *** عید غدیر امسال هم مهمان نیامد شاید بیاید عاقبت این جمعه، شاید... شاید بیاید در زند خانه به خانه دنبالِ مردانِ غدیریِ زمانه بر عهد دیرینِ خدا برهان بخواهد تنها چهل هم‌رزمِ هم‌پیمان بخواهد شاید سراغی از غدیرِ خم بگیرد شاید بخواهد عیدی از مردم بگیرد! راهی شود با پای خود تا خانه هامان آن هم نه یک شب! تا چهل شب با عزیزان اما برای او اگر مهمان نیاید؟! غیر از حذیفه، بوذر و سلمان نیاید؟! اما اگر... اما اگر... اما اگر... آه اما اگرهایی که باریده است در چاه تنهاتر از نهج البلاغه می‌نشینم در فکر غم‌های امیرالمؤمنینم @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 از روز ازل ، به عرش نامش شده حک برداشت ز شوق دیدنش کعبه ترک گمراه ترینِ خلق و مغضوب خداست هرکس به ولایت علی دارد شک @shaeranehowzavi
به گوشه ی چادرِ مادر عاشورا... که در لغزندگی دست های غدیریان،کربلا را دید... زنانه های غدیر....به روایت آب ...🌹 ( به اعتبار حضور حضرت زهرا در غدیر و بیعت زنان با حضرت علی علیه السلام به شیوه ی دست گذاشتن در ظرفی آب..) رسید نوبت بیعت به بانوان غدیر شنید واژه ی " مولای" را مکرر، آب به بیعتی ابدی دست ها فرو می رفت کنار دستِ یداللهیِ "علی" در آب نشست آینه ای، روبروی آینه ای شب و... هوای خوش برکه و... تبلورِ ماه که:" روی بیعت زهرا،حساب دیگر کن" من و ادامه ی این راه سخت...بسم الله.." کنار برکه در آن وقت شب،دوتا کودک شبیه خوانِ نخستین شبِ غدیر شدند به روی تخته ی سنگی -که حکم منبر داشت- میان بادیه،پیغمبر و امیر شدند.. دو دست در گذرِ نور ماه،بالا رفت نسیم،در کف دستانشان پناه گرفت یکی شبیه به بابابزرگ،حرفی زد و سایه های شب دشت را گواه گرفت.. به حکم آیه ی"اکملتُ دینکم"می گفت: "که بعد من تو امیری..تو رهبری...راهی" که در اطاعت امرت،مباد کج تابی که" در رعایت حقّت،مباد کوتاهی"..! میان ظرف بزرگی که آب،بیعت داشت در ان سکوت فراگیر،ماه می لغزید به روی پست و بلند مسیر،در دل دشت چقدر پای نیفتاده راه،می لغزید... زن ایستاد و نگاهی به ظرف آب انداخت به عهدهای نشسته بر آن گواهِ زلال زن ایستاد که:" ای قول های لغزنده"! زن ایستاد که: " ای دستهای خیس محال"! "غدیر اگر نشد از گاهواره ها جاری بسا سراب شود از کناره ها جاری! و قطره قطره ی چرکآبه های مرگ اندود شود ز بستر دارالاماره ها جاری! تحجّری که در آن جز جمودِ ماندن نیست شود ز مأذنه ها و مناره ها جاری! به پای رفتنتان سنگلاخ می بارد و تازیانه به دست سواره ها جاری! شما که دامنتان نردبان معراج است! مباد در برتان جز ستاره ها جاری! به پشت قامت مردانتان نهان نشوید اگر شدند فقط در نظاره ها جاری! ردای سبز خلافت،سکوت اگر نکنید کجا شود به تن بی قواره ها جاری؟ اگر که شیرزنانه به کوچه خیمه زنید کجا شود ز سرایی شراره ها جاری؟ مشخص است به "اَکملتُ" پشت پا زده اید اگر که دین شود از نیمه کاره ها جاری! علی حقیقت دین است،آمِنوا بِعَلی! که رمزهاست درون اشاره ها،جاری! غدیر اگر نشد آویز گوش کودکتان زلال خون شود از گوشواره ها جاری! مباد بر سر بازارتان شود یک روز به نی،نمونه ی مال التجاره ها جاری! گواه بیعتتان آب شد که مَهر من است گواه بیعتتان در هزاره ها جاری!... اگر گذشت و گذشتید از حقیقت ما شدند اگر همه جا "استعاره" ها جاری قسم به کاسه ی آبی که پیش روی شماست مباد عطش به لب ماهپاره ها جاری..." وزید بادی و ظرفی شکست و آبی ریخت وزید بادی و دستار کودکی افتاد دری شکست و همه قفل ها طلسم شدند کلونِ ساده ی درها یکی یکی افتاد به پشتوانه ی قول شکسته بود،آری! لگد، که نظم "در" و "میخ" را به هم می ریخت چقدر روی زنان باز کرده بود حساب؟ کسی که وسعت تاریخ را به هم میریخت.. غدیر، پرسش تاریخ بود از تاریخ " چه شد که راهِ نشان داده را خطا رفتند؟" که:" مردهای مردّد به جای خود،اما زنانِ شاهد آن ماجرا،کجا رفتند؟! نشست آینه ای، روبروی آینه ای شب دهم،به بلندای تَل،تبلور ماه که:"روی بیعت "زینب"، حساب دیگر کن! من و ادامه ی این راه سخت...بسم الله.." @shaeranehowzavi
حاشا که بی ولای علی زندگی کنم باشم حلال زاده و این لطف مادرست @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم" که اوست آیت عظمای حق به عالمیان علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان" @shaeranehowzavi