گرچه پرواز است در تقدیر مردان خدا
دل ولی می خواست برگردی تو در آغوش ما
باز هم دل داغدار خادمی دلسوز شد
شد شهادت مزد خدمت نوش بادا بر شما
#تقوی_لمراسکی
#شهید_خدمت
@shaeranehowzavi
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
قلب دنیا از تپش افتاد اما وقت تنگ است
غاصبی وحشی حریفش ملتی با چند سنگ است
دید دنیا اوج مظلومییتش را زیر آوار
غزه می سوزد سکوتت ای بشر امروز ننگ است
ای جوانمردان عالم وقت بیداری است دیگر
مرده انسانیت و این آخرین اخطار زنگ است
چشم بر دستان خونخواران نمی دوزیم هرگز
ادعاهای دروغین ظاهرش خوش آب و رنگ است
گرچه غم سرریز شد، سینه مالامال از دردی عظیم است
سوگواریها بماند روز دیگر، وقت جنگ است
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
می خواهم از شکوه شیعه بگویم برایتان
از سطر اوّل از طلیعه بگویم برایتان
از مادری دل شکسته بگویم برایتان
من از علی و دست بسته بگویم برایتان
از بغض در گلو نشسته بگویم برایتان
از آتشی که پا گرفته بگویم برایتان
از شام و ناله ای شبانه بگویم برایتان
ازدشت و ماه بی نشانه بگویم برایتان
از دشت پر ز آه و لاله بگویم برایتان
خطی من از مهی سه ساله بگویم برایتان
از لشکری که زد سه شعبه بگویم برایتان
از ارتعاش صوت خطبه بگویم برایتان
ازصبر و هیبتی جلیله بگویم برایتان
باز از شکوه این قبیله بگویم برایتان؟
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
ای مجاهد بال بگشا نوبت پرواز شد
می روی با رفتنت غم نامه ی ما باز شد
ای نفس های تو امید بهاری تازه تر
فصل پاییز است و گل ریزان ما آغاز شد
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
گاه گاهی قایق غم گرچه برگل می نشیند
داغ ها و زخم های تازه بر دل می نشیند
ساحل ما گرچه گاهی می شود آماج طوفان
صبر کن این قایق آخر سمت ساحل می نشیند
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
از ازل یک نور تنها بود و عرش
بود زهرا و ملائک، فرش فرش
ام بابا بود و در عالم عزیز
نور بود و ظلمت از او در گریز
بعد پیغمبر زمان تغییر کرد
حرف حق رفت وزبان تغییر کرد
رفت ایمان ،جایگاه تغییر کرد
هرکه حق را با دلش تفسیر کرد
شد علی تنها و از غم می نوشت
آنچه را حق در نهادش می سرشت
راز ها می گفت زهرا از جهان
یک به یک می گفت از درد نهان
آه از رنجی که آن دم می کشید
داستان کربلا را می شنید
آتش و در، ابتدای صحبت است
این فقط یک شعله از این غربت است
آه از شب از علی و از سکوت
آه از دردی که می گفت در قنوت
قصه تنها از در و مادر نبود
آه از دشت پر از یاس کبود
شد جهان از این حکایت در شگفت
آه از نوری که آتش می گرفت
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
ای التیام زخم ها، ای حسرت دیرینه برگرد
یلدا سحر شو! صبح زیبا! ای بهار سینه بر گرد!
سرد است و مه آلود و پرآشوب دنیای نفس گیر
ای روشنای چشم ها! ای یار! این آدینه برگرد
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi
اینگونه غم و غصه به بند آوردم
شاید که بگویید چرند آوردم
القصه که در خواب پری شب دیدم
در محفلتان شعر بلند آوردم
تا خنده نشانم به دهان شیرین تر
همراه شکر کله ی قند آوردم
ای مرد به تقدیر مقامت امسال
در خواب گلی من ز هلند آوردم
از بس گله کردی شب و روز از بارش
برفی ز نوک کوه سهند آوردم
تا دور شود چشم بد از اطرافت
از هند کمی تخم سپند آوردم
در خواب تو را دیدم و در رویایم
همراه خود انگار سمند آوردم
تردید مرا کشت به خواب اما باز
جوراب ولی مارک برند آوردم
هرچند که تعبیر ندارد خوابم
این لاف سخن از در پند آوردم
شرمنده از این شعر ولی ای استاد
این بار بگو نمره ی چند آوردم ؟
#تقوی_لمراسکی
#روز_مرد
#طنز
@shaeranehowzavi
اعجاز نامت تا کجا،ای مأمن شاه و گدا
ای قبله ی حاجات ما، ای مشهدت دارالشفا
وقتی که از اعماق دل می گویم آقا جان رضا
در سینه ی محزون من دردی نمی ماند به جا
بی تاب تر از هر زمان در روز میلاد توام
دلتنگ مشهد می شوم تا می برم نام تو را
از شوق،دل پرپر زنان، چون کفتران گنبدت
بی بال و پر، پر می زند تا گنبد و صحن طلا
امروز هر جا می روم عطر حرم را می دهد
آرام می گردد دلم، وقتی که می گویم رضا
#تقوی_لمراسکی
@shaeranehowzavi