eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
159 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم وصال این میوه‌ی باران‌زده هرچند که کال است ای عشق مدد کن که به دنبال کمال است یا حسرت آینده و یا فکر گذشته‌ست کاری که روا نیست به ما صورت حال است در مذهب ما باده حرام است، ولیکن من مست سبوی غمم این باده حلال است در خلوت ما _غیر تو_ عالم همه جمعند ای دوست تو را از دل ما جای سوال است! یا جای تو یا غیر تو اینجاست، ولاغیر! جمع تو و غیر تو در این خانه محال است با دیده‌ی دل در پی دیدار تو هستیم این آینه هر آینه شفاف و زلال است یک‌روز درختی شود و بار بیارد این شاخه‌ی خشکیده که امروز نهال است سرمایه‌ی ما بال شکسته است چو فطرس در دایره‌ی سوختگان بال وبال است رم می‌کند این خاطر پرشور به هرجا صیدش کن و نگذار بتازد که غزال است هرکس که تو را خواست، تو را یافت در آخر چون خواستنت ساده‌ترین راه وصال است اشک است که می‌افتد و تا عرش می‌آید در ظاهر اگر طائرکی بی‌پر و بال است هرچند که گاهی ره صدساله دمی شد اما دم وصل تو به‌اندازه‌ی سال است ما را نظر لطف تو عید است، اگرچه اندیشه‌ی زاهد همه دیدار هلال است @Mojtaba_khorsandi
🌷زنگ شهادت برای دانش‌آموزان شهید دشت بَرچی در خرمن دل باز افتاده شراره باران خون می‌ریزد از چشمم دوباره شولای آتش بر تنم پوشاند این داغ شب تا سحر می‌جوشد از جانم شراره اشک زمین و آسمان با هم درآمیخت تا ریخت بر خاک از ستم ده‌ها ستاره مانند دشت کربلا شد دشت بَرچی آکنده از تن‌های سرخ پاره‌پاره شد روضۀ طفلان درخون‌خفته تکرار شد تازه در دل داغ گوش و گوشواره دردا که از دست خزان مرغان عاشق رفتند از این باغ با کوچ بهاره شد درس و مشق مدرسه سکوی پرواز رستند از دنیای شَر با یک اشاره این زنگ آخر بود و شد زنگ شهادت در کار خیر اصلا نکردند استخاره کیف و کتاب و کفش خونی مانده بر جا با داغ‌های سرخ بیرون از شماره این قصه شد بی‌جان‌پناهی را کنایه این غصه شد مظلومیت را استعاره هم سفرۀ افطار کابل گشت خونین هم جشن فطر شیعیان شد سوگواره وقتی شتک زد روی چشم کور دنیا خون گلوی دانش‌آموز هزاره نادان‌ترین نادان عالم نیز فهمید بی مرد میدان جنگ‌ها را نیست چاره ، ۱۴۰۰/۰۲/۲۳
بسم الله الرحمن الرحیم قبله‌های خاکی نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ خواهد بود اگر اینجا نمی‌گیرد دلی کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه‌ای @Mojtaba_khorsandi
🌀 سومین جلسه انجمن شعر طلاب استان تهران تحت نظارت حجت‌الاسلام والمسلمین خانمحمدی و حضور تعدادی از طلاب شاعر جوان، در دو سطح مبتدی و پیشرفته و بصورت و برگزار گردید. ✳️ در این جلسات که هر دو هفته یکبار برگزار میگردد، حاضرین علاوه بر خواندن شعر های سروده شده ، آموزش هایی را نیز در راستای غنی تر شدن ادبی و هنری اشعار فرا میگیرند. 💢 لازم به ذکر است طلاب برادری که تمایل به حضور در کلاسهای انجمن شعر را دارند می توانند مشخصات خود را به شناسه @farhangi_hoze ارسال نمایند. 💠روابط عمومی مدیریت حوزه علمیه استان تهران 🌐 www.howzehtehran.com 🆔 @howzehtehran
‌🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ‌ تگرگ در نزند ، باغ مبتلا نشود شکوفه از بغل شاخه‌اش جدا نشود زمین به مین ننشیند ، بیافتد از پا جنگ به دست مرز دل روستا دو تا نشود به روزنامه خبرهای مضطرب نرسد و دوربین به تنی کشته آشنا نشود نصیب کارگران نان گرم سفره شود به روسری زنی پای گریه وا نشود اسیر سرفه نباشد صدای لالایی و خرج نسخه خودش درد بی‌دوا نشود غذا برای فقیر آرزو نخواهد بود «و عجل» صلواتم اگر قضا نشود @kaftarchahiemamreza @shaeranehowzavi
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری جز بر در میخانه این بار نخواهم شد از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد تا هست عراقی را در درگه او باری بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
بسم الله الرحمن الرحیم شهرخرّم با این که هر روز این شهر، درگیر با دردسر بود اما در اوج مصیبت، سرسبز بودن هنر بود از سنگ‌ها چشمه جوشاند، از خشکسالی گذر کرد با این که لب تر نمی‌کرد، کوه از دلش باخبر بود چون نخل‌های مقاوم، بودند هر گوشه‌ی شهر باد حوادث همیشه، بر جان او بی‌اثر بود از هیبتش کم نمی‌شد، کوهی که خم هم نمی‌شد هر قدر ویرانه‌تر شد، خرّم‌تر _از هر نظر_ بود یک‌عمر در هر عبورش، از دشت‌های صبورش هر لاله‌ای را که می‌دید، یک داغ روی جگر بود از هر طرف ضربه می‌خورد، اما کمر خم نمی‌کرد از هر طرف تیر می‌خورد، اما دل و جان سپر بود در سومین روز خرداد، نخل شهادت ثمر داد پایان هر تلخ‌کامی، شیرینی این خبر بود پس کهنه شد قصه‌ی غم، از نو شده شهر خرّم آن روزها آمد و رفت، آن روزها مختصر بود پی‌نوشت؛ این غزل یکی از اشعار مجموعه شعر مقاومت با نام "امتحان" است، که به زودی توسط انتشارات صریر روانه بازار کتاب خواهد شد. @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. 💎 سعدی؛ انتخاب برتر نشریه گاردین 💠 جای خالی پند و اندرز در جامعه امروزین به گفته مورخان، شیخ سعدی، اثر نغز و ماندگار بوستان را زمانی‌که در سفر بود سرود و هنگام بازگشت به شیراز آن را به بزرگان و دوستان عرضه کرد. در همان زمان بود که در وصف این کتاب فرمود: ز ششصد فزون بود پنجاه وپنج / که پُر دُر شد این نامبردار گنج از نظر بسیاری از کارشناسان، پند و اندرزها و آرزوهای سعدی در بوستان بیش از آثار دیگر او نمایان است، سعدی در بوستان توانست مدینه فاضله یا آرمان‌شهری را که همیشه در جستجوی آن بود، به خوبی در این کتاب به همگان عرضه کند. این کتاب به انتخاب نشریه گاردین جزو ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ بشریت برگزیده شده است. به واقع کتاب بوستان سعدی شاعرانه‌ترین‌ مثنوی‌ اخلاقی‌ و عرفانی ادبیات فارسی است و نظیر آن هنوز تالیف نشده است. عشق در گفتمان سعدی از روی هوا و هوس نیست و یک امر معنوی و جدی است. عشق او از مخلوق آغاز می‌شود و سرانجام به خالق می‌رسد. شاید به‌همین‌دلیل است که سعدی در مواعظ غزلیات خود می‌گوید: «عشق را آغاز هست انجام نیست»! @HOWZAVIAN
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
💐 به نور و عطر و تبسّم زبانزد است محمد ✍️ سیّدمحمّدجواد شرافت همین بس است به مدحش محمد است محمد حمید و حامد و محمود و احمد است محمد قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا که آفتاب کمالات بی‌حد است محمد چه کوچه‌ها که نشستند در مسیر عبورش به نور و عطر و تبسّم زبانزد است محمد ستارۀ شب مکه، طلوع صبح مدینه به یُمن آینه خورشید مشهد است محمد اگر چه بین رسولان سر آمد است سرآمد به رسم حُسن ختام آخر آمده‌ست محمد و باز می‌رسد از جانب حجاز سواری که هر که دید بگوید محمد است محمد @HOWZAVIAN
🌷محبوب شهادت 💢برای سرباز سرافراز ولایت چو غنچه از نسیم شوق، پیراهن دریدی تو که در راه وصال از هرچه ما و من رمیدی تو تن و پیراهنت را برد با خود کاروان عشق به ما بیچارگان چون بوی پیراهن رسیدی تو تو موجی بودی و اوج قرارت بی‌قراری بود رسیدن بود مقصود تو و از خود بریدی تو دلت همچون حرم از یاد غیردوست خالی بود که عمری جز جمال خوب دلبر را ندیدی تو به شرق و غرب عالم مهر رویت نور می‌پاشید به شام غم‌زده، ای ماه مهرافزا دمیدی تو سر زلف تو را از دست باد آخر ربود آتش چو ققنوس از دل آتش به‌سوی او پریدی تو چه جان‌هایی که باغ لاله شد از داغ هجرانت چه دل‌هایی که شد غم‌خانه تا در خون تپیدی تو تو محبوب شهادت بودی و مشتاق او یک عمر که پیش از رفتن تو، گفت آقایت: شهیدی تو تو یعنی مکتبی که خط سرخش خط عاشوراست هزاران قاسم و عباس و اکبر پروریدی تو تو یعنی مکتبی که جز ولایت نیست بنیانش که در سربازی راه ولایت روسپیدی تو تو الگوی جهاد و صبر و ایمانی سلیمانی شهید راه قدس و فخر ایرانی سلیمانی ، دی‌ماه ۱۴۰۰ 🌷
. 🌹چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید ✍️ سیدمهدی موسوی فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود @HOWZAVIAN
. خدای باغ می بیند که شبنم هزاران زندگی در خویش دارد ✍️علی مؤیدی، شاعر حوزوی @HOWZAVIAN
. ❤️ مادر ❤️ ✍️ انسیه سادات هاشمی و در آغاز، مادر بود و مادر از خدا، آری چه ابداعی، چه اعجازی، چه تدبیر سزاواری که رحمت را چنین زیبا مجسم کرده در انسان و جا داده است در عمق وجود او چه اسراری برای داستان آفرینش قهرمان می‌خواست برای آفریدن عاشقی مردی فداکاری دویدن‌های هاجر گوشه‌ای از نقش مادر بود وگرنه زودتر می‌شد خدا زمزم کند جاری و آنجایی که مهر مادری هست و مجالش نیست به ناگه می‌رسد از نیل فرزندی به درباری و تا مادر دلش می‌گیرد از دوریِ فرزندش همه دربار می‌گردند دنبال کمک‌کاری سپس در دوردستِ قصه‌ای در اوج تنهایی برای مادری خرما میارد نخلِ بی‌باری در آن سو کعبه آغوش خودش را می‌گشاید تا به دنیا آورد مادر در آن فرزند کراری و اوج داستان آنجا که مادرهایی از قصه چه زیبا جمعشان جمع است در یک چاردیواری که دارد مادری دنیا میارد مام دنیا را وفا را، عشق را، ایثار را، ام ابیها را @HOWZAVIAN
💐 شعر ناب مرحوم آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی 🌹 در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند بلبل نطق من ز یک نغمه عاشقانه ای گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند خامه مشکسای من گر بنگارد این رقم صفحه روزگار را مملکت ختا کند مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی دائره وجود را جنّت دلگشا کند شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد شاهد معنی من ار جلوه دلربا کند وهم به اوجِ قدسِ ناموس اله کی رسد؟ فهمِ که نعتِ بانوی خلوت کبریا کند؟ ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد تا که ثنای حضرت سیده نسا کند فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند بسمله صحیفه فضل و کمال معرفت بلکه گهی تجلّی از نقطه تحت «با» کند دائره شهود را نقطه مُلتَقی بود بلکه سزد که دعوی لو کشِفَ الغطا کند حامل سرّ مستمر حافظ غیب مستتر دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم گاه سخا محیط را قطره بی بها کند لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا صبح جمال او طلوع از افق عُلا کند بَضعه سید بشر امّ ائمه غُرَر کیست جز او که همسری باشد لافتی کند؟ وحی نبوّتش نسب، جود و فتوّتش حسب قصّه ای از مروّتش سوره «هل اتی» کند دامن کبریای او دسترس خیال نی پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان در نشئات کن فکان حکم به ما تشا کند عصمت او حجاب او عفت او نقاب او، سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند نفخه قدس بوی او جذبه انس خوی او منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند قبله خلق، روی او، کعبه عشق کوی او چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری چشمه خور شود اگر چشم سوی سُها کند مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو زانکه مس وجود را فضّه او طلا کند @shaeranehowzavi
💐تمام اشعاری که ذاکران اهل‌بیت، امروز محضر رهبر انقلاب خواندند ✔️همزمان با بیستم جمادی‌الثانی، سالروز میلاد باسعادت حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله علیها، تعدادی از ذاکران، شاعران و فعالان حوزه هیأت از سراسر کشور، امروز یکشنبه با حضور در حسینیه امام خمینی (ره) با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند که اشعار خوانده شده در محضر معظم له منتشر می‌شود. 🔗 می توانید اینجا 👈بخوانید و ببینید @shaeranehowzavi
🌺شعر امام خمینی(ره) در مدح حضرت فاطمه زهرا و حضرت معصومه سلام الله علیهما ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مُضمَر جودت هم‌بسترا به فیض مقدس لطفت هم‌بالشا، به صَدرِ مُصَدّر عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام عالَم اجسام گردد، عالم دیگر جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر ردای امکان مَظهر ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان واجب، امّا شعاع خالق اکبر ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر ممکن امّا نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون‌تر وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد عالم، آن کو به عالم است منوّر این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر آن یک چون دیده‌بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در یا که دو طفلند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر آن یک انجیل را نماید از حفظ و ین یک تورات را بخواند از بر گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر، ولیّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‌اش می‌بوَد همانا دختر دختر جز فاطمه نیابد چون این صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک معدوم از عقابش مُستر آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر» لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر» 🌺امام خمینی(ره)
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔻اختتامیه پنجمین جشنواره بین‌المللی شعر حوزه (اشراق) 🔰با سخنرانی: 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی 🔹دکتر نامور رئیس فرهنگستان هنر 🔰با حضور: 🔸استاد دکتر محمدعلی 🔹استاد دکتر علیرضا 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین زکریا 🔰و اجرای: 🔹 🕖چهارشنبه، ۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۰، ساعت ۱۸ 🏢قم، چهارراه شهدا، مرکز همایش‌های غدیر 🔔 | پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم Tablighnews.Dte.ir @tablighnews @HOWZAVIAN
💠 در میلاد فرخندۀ حضرت فاطمۀ زهرا سلام‌الله‌علیها 🍃 آیینۀ خدانما می‌رسد دم‌به‌دم از عرش به بطحا برکات به تن مردۀ تاریخْ دمیدند حیات مژده دادند که آمد به جهان راه نجات مکه خوش‌بو شده از عطر سلام و صلوات دامن پاک خدیجه است که شد مَهبِط ذات نیست وصف رخ او کار من و این کلمات حضرت حق به نبی مادر و دختر داده فاطمه داده به او، سورۀ کوثر داده آمد آن ماه که خورشید غلامش باشد کرسی و لوح و قلم بندۀ نامش باشد هم فلک خاک درش باشد و رامش باشد هم زمین شیفتۀ عطر کلامش باشد آسمان‌ها همه قائم به قیامش باشد کهکشان‌ها همه مبهوت مقامش باشد هرچه دارد ملک و جن و بنی‌آدم از اوست "به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست" ساخت خلّاق علیم آینه‌ای با زهرا تا ببینیم هرآیینه خدا را زهرا نه‌فقط سرزده از حیدر و طاها زهرا یازده بار دگر تافت به دنیا زهرا مادر هستی و هستیّ من و ما زهرا امّ دین، امّ کتاب، امّ ابیها زهرا فاطمه آمد و لبخند پیمبر بشکفت باغی از یاس نبی در دل حیدر بشکفت روی او صفحۀ گلزار رسول‌الله است سینه‌اش مخزن اسرار رسول‌الله است بهجتش صحبت و دیدار رسول‌الله است نطقش آیینۀ گفتار رسول‌الله است خلقت فاطمه تکرار رسول‌الله است وصف او کار علی، کار رسول‌الله است به‌جز از فاطمه انسیۀ حورایی نیست غیر زهرای بتول امّ‌ابیهایی نیست عرش پرنور شد از زمزمۀ یارب او انبیا معرفت‌آموختۀ مکتب او آفرینش همه محتاج دعای شب او آبرو یافته تسبیح و دعا از لب او یاری دین خدای ازلی مشرب او مادران شهدا خاک ره زینب او مادران شهدا خاک در فاطمه‌اند درس‌آموز کلاس هنر فاطمه‌اند فاطمه مادر این کشور ایمانی ماست مهدی منتظَرش یوسف کنعانی ماست یکی از ذرّیه‌اش پیر جمارانی ماست آن یکی رهبر ما ماه خراسانی ماست نام دشمن‌شکنش نقش به پیشانی ماست میوۀ مکتب او نیز سلیمانی ماست شهدا شیفتۀ حضرت مادر بودند سینه‌زن‌های غم غربت مادر بودند ✍️ ، بهمن ۱۴۰۰ 🎋
یادآوری به مشتاقان شعر و ادب امشب برگزاری اختتامیه جشنواره شعر حوزه(اشراق)
▪️در رثای امام هادی علیه السلام ✍️محمدتقی عارفیان صد شکر هدایت‌شدۀ دست شماییم با نور شما راهی درگاه خداییم گویند همه: "اهل ولا اهل بلایند" صد شکر که از لطف خدا اهل بلاییم این خاک اگر زر شده از مهر شما بود در خانۀ معصومه و در ملک رضاییم آیین شما چون به‌جز احسان و کرم نیست عمری است سر سفرۀ احسان و عطاییم داریم دلی خسته و تنگ از غم دوری محتاج حرم رفتن و مشتاق لقاییم در راه زیارت نشناسیم سر از پا شاهیم که در کوی شما بی‌سروپاییم از سامره همواره گدایش شده مشهور "بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم" از فیض شما بود اگر جامعه خواندیم از دولت عشق است اگر اهل ولاییم از داغ غم غربتتان معدن آهیم در سوگ جگرسوز شما غرق عزاییم زهر ستم آتش به سراپای شما زد از داغ شما یاد غم کرب‌وبلاییم @HOWZAVIAN
🌺 آیت‌الکبرای حق نمی‌دانم چه بنویسم علی جان در ثنای تو که گفته مدح و وصفت بهتر از هرکس خدای تو به‌جز احمد که می‌داند که هستی؟ تو یداللهی به‌جز زهرا که باشد غمگسار و آشنای تو؟ به‌جز کعبه که باشد سینه‌چاکت، حجت مطلق؟ همه جان‌ها فدای تو، همه عالم گدای تو تویی شاهی که بر سر تاج فخر "إنّما" داری تویی که آسمان‌ها مانده مات "هَل‌ْأتا"ی تو تو با حق هستی و حق با تو، حق در تو تجلی کرد تو هستی آیت‌ُالکبرای حق، عالم عطای تو تویی اول تویی آخِر تویی ظاهر تویی باطن تو اسم اعظمی، قرآن همه وصف و ثنای تو ندارم جز تو در ویرانۀ دل یا علی، گنجی همه داروندار من بوَد مهر و ولای تو نسیم صبح چون آورد بویی از سر زلفت دلم برد و نشد دیگر برون از سر هوای تو تو داری صدهزاران بهتر از من عاشقت اما ندارم از تو من بهتر که بنشانم به جای تو چه شغلی بهتر از اینکه گدای درگهت هستم چه پاداشی از این بهتر که هستم مبتلای تو نمی‌دانم چه می‌خواهد دگر، آن‌که تو را دارد! نمی‌دانم چه دارد آن‌که سر ننْهد به پای تو! چه در دنیا چه در عقبی تویی داروندار من پدر، مادر، خودم، اهلم، سرم، مالم فدای تو ✍️ @HOWZAVIAN
. 💠 در مدح و منقبت حضرت علی‌اکبر سلام‌الله‌علیه تو آیۀ جلال خداوند اکبری؟ یا در جمال، آینۀ حیّ داوری؟ ای شاه دلربا، بشری یا فرشته‌ای؟ ای درّ تابناک، بگو از چه گوهری "ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم" از هرچه در ثنای تو گوییم برتری ای جلوۀ جمال خداوند ذوالجلال بر آیه‌های حُسن خدا نیک‌مَظهری تو نه خدایی و نه جدا از خدای خود مَمسوس در خدایی و بر خلق مهتری ما را نمی‌رسد که بدانیم کیستی دانیم اینکه تو علی اَستی و اکبری از تو شبیه‌تر به رسول خدا نبود در خَلق و خُلق و منطق، همچون پیمبری اول علیّ راه حسینی و شاه حُسن تو چشمۀ بقایی و فرزند کوثری ای نوگل معطّر گلزار فاطمی ای سرو خوش‌خرام گلستان حیدری چشم و چراغ خانۀ مولای ما تویی بر خاندان احمد مختار زیوری مجنون روی و موی تو لیلا نشد فقط دل از هرآن‌که وصف تو بشنید می‌بری از نُزهت تو عالم و آدم گرفته جان از صحبت تو بنده کند کار سروری هم چهره برفروخته‌ای در کمین دل هم برکشیده‌ای قد رعنا به دلبری صدها هزار یوسف مصری غلام تو شاهان کنند بر سر کوی تو نوکری از شوکت تو آب شود کوهِ استوار از صولت تو می‌شکند پشت لشکری تیغ تو ذوالفقار شود گاه کارزار تو یادگار لایق سردار خیبری هم مبتلای تو شده زیبایی و سخا هم از تو اعتبار گرفته دلاوری ای که بهشت گوشۀ شش‌گوشه جای توست شاید به ما به گوشۀ چشمی تو بنگری ✍️ ، اسفند ۱۴۰۰ 🍃🌸
✍️ عاطفه جوشقانیان، شاعر حوزوی خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم شراب ناب رسیده به‌هوش ای مردم! در اوج هجمه گرما، خبر گوارا بود خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود خبر که سینه به سینه... خبر دهان به دهان.. خبر مناره مناره... خبر اذان به اذان.. خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده رسانده است به ما آن‌چه عشق فرموده میان آن همه تزویر و حیله دائم خبر رسید یدالله فوق ایدیهم اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما به رغم توطئه‌ها باز هم رسید به ما خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر خبر یکی‌ست ولی با دوازده عنوان که گاه، صلح نموده‌ست و گاه در میدان.. خبر، برادر پیغمبر است می‌دانی؟ خبر علی‌ست؛ خبر حیدر است می‌دانی؟ به قول حضرت هادی، همان وقوع عظیم قیامتی‌ست فشرده که در دل تقویم خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید خبر نبود صدا بود در شب معراج علی، صدای خدا بود در شب معراج خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد هنوز اول آن بود و قلب او خون شد.. خبر، بهانه تبریک بین مردم شد خبر امانت حق بود؛ پس چرا گم شد؟ خبر که خانه‌نشین شد، که صبر شد کارش که شقشقیه شد و آه سینه شد یارش خبر رسید برادر! ... به شمع بیت‌المال و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش».. خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر دهید زمان غروب تردید است غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است @HOWZAVIAN
. 💠 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایَةِ أَمیرِالْمُؤْمِنین 🌺 آیت‌الکبرای حق ✍️ محمدتقی عارفیان، شاعر حوزوی نمی‌دانم چه بنویسم علی جان در ثنای تو که گفته مدح و وصفت بهتر از هرکس خدای تو به‌جز احمد که می‌داند که هستی؟ تو یداللهی به‌جز زهرا که باشد غم‌گسار و آشنای تو؟ به‌جز کعبه که باشد سینه‌چاکت، حجت مطلق؟ همه جان‌ها فدای تو، همه عالم گدای تو تویی شاهی که بر سر تاج فخر "إنّما" داری تویی که آسمان‌ها مانده مات "هَل‌ْأتا"ی تو تو با حق هستی و حق با تو، حق در تو تجلی کرد تو هستی آیت‌ُالکبرای حق، عالم عطای تو تویی اول تویی آخِر تویی ظاهر تویی باطن تو اسم اعظمی، قرآن همه وصف و ثنای تو ندارم جز تو در ویرانۀ دل یا علی، گنجی همه داروندار من بوَد مهر و ولای تو نسیم صبح چون آورد بویی از سر زلفت دلم برد و نشد دیگر برون از سر هوای تو تو داری صدهزاران بهتر از من عاشقت اما ندارم از تو من بهتر که بنشانم به جای تو چه شغلی بهتر از اینکه گدای درگهت هستم چه پاداشی از این بهتر که هستم مبتلای تو نمی‌دانم چه می‌خواهد دگر، آن‌که تو را دارد! نمی‌دانم چه دارد آن‌که سر ننْهد به پای تو! چه در دنیا چه در عقبی تویی داروندار من پدر، مادر، خودم، اهلم، سرم، مالم فدای تو @HOWZAVIAN