eitaa logo
Shaeri_1001
140 دنبال‌کننده
169 عکس
140 ویدیو
0 فایل
نویسنده و روزنامه‌نگار نام بزرگم #رضاست #خبرنگار، علاقه مند به ادبیات #دفاع_مقدس و #ادبیات_انقلاب_اسلامی 🌹 سال ها دفتر ما در گرو #صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود دلى سر بلند و سرى سر به زیر از این دست عمرى بسر برده ایم @shaeri1001
مشاهده در ایتا
دانلود
*باذن الله...* 🔺 *اسیر نامردمی و نارفیق بودن چیز کمی نیست* ✅ *زانو نتکاندن و ادامه ندادن عجیب است.* 🔺نه تنبل شده‌ام،‌ نه آدم جا زدن و جا خالی دادن هستم به لحاظ خلقی و شخصیتی و نه چیزی بی‌اهمیت شده و نه دغدغه‌ای مهمتر از گفتن و دانستن پیشامد کرده... نه والله العظیم... 🔺البته انکار نمی‌کنم که اسیر نامردمی و نارفیق بودن چیز کمی نیست و فیل را هم حتی! نقش زمین می‌کند. ولی خب... نقش زمین شدن چیز عجیبی نیست. که بلند نشدن و زانو نتکاندن و ادامه ندادن عجیب است. با همین مقدار تجربه مندی در زندگی، اما گاه از حجم تعارض ها و پارادوکس های اخلاقی آدمها مقداری تا تکه تکه شدن! همان پاره شدن فاصله داری... و متاسفانه در جمع حزب اللهی ها یا بهتر بگویم حزب اللهی نماها بیشتر این رفتارها نمود دارد. همین جا بگویم مقصودم شخص خاصی نیست و به طور کلی این را بیان کردم... دوم... من با نوشتن حالم خوش می شود در این میان مخاطب های با محبتی هم دارم که پیگیرند... گاهی کمتر بودنم در نوشتن و یادداشت نویسی و...! البته یکی همین دلیلش مشغله کار اجرایی است که دائم والوقت باید دسترس باشی... و خب ماهیت کار همین است.. و البته در این روزگار نا به سامان آدمیان گاه بیشتر شاید همان نارفیقی و نامروتی رمق از جان آدمی می‌گیرد... رابطه رفیقی و نارفیقی طابق‌النعل بالنعل چیزی است که تمام این سال‌ها به فضل خدا از همان منظومه فکری ام‌ که بیشتر سعی داشتم به سمت اخلاق و مهربانی سوق یابد در کانالم و این سو و آن سو با نام و بی نام! نوشته‌ام و حرف زده‌ام... 🔺و گاه باید مثل نقاش‌ها اندکی دورتر از تابلو بایستم و نگاهش کنم... حتی با اینکه به قول یکی از دوستان عملا خیلی وقت ها بچه سرراهی نظام شدم و گاه با افتخار به خاطر کارگرزادگی و صراحت لهجه همیشگی «البته چارچوب مند» خیلی از بزرگواران مشتاق جاه و مقام تمایلی به نزدیکی و شنیدن ما نداشتند. و خیلی‌ها هم به دلیل زندگی و منافع و وام چند میلیاردی و فساد و پیرمغزی و غیره‌ای که دارند و آن گونه زیستن و آنگونه تحلیل ها و این سبک حرف‌های ما را نخواستند ببینند و یا برای اجرایش مانع‌شان بودند، گاهی شاید مورد طبع شان نبوده ام و تنهایم گذاشتند! و البته که اهمیتی ندارد که فرمود: «تعز من تشا و تزل من تشاء» خلاصه اینکه تک به تک مخاطب‌های خوب و حتی شاید بد کانالم را «آسان نیاوردم به دست»! و لازم بود که درباره کمتر بودنم گزارش بدهم. ✅ پ.ن: البته دلتنگ بودن هم مزید علت است... برای چای قندپهلوی قبل از عملیات، برای گم شدن میان امامزاده محل زندگی ات و برای لحظه‌های خوبی که پیرمردهای هاف هافو و ترسو در گذشته نگذاشتند تکرار شوند. @shaeri_1001
Shaeri_1001
باذن الله و اعوذ بالله من الفراق... اول، روضه برادر را برادرها می فهمند 🌺 این عکس را چند باری با متن، خاطره و دلنوشته های متعددی منتشر کرده ام، این عکس تاسوعای سال۷۸ در آستان (ع) توسط آقای رضا نورالله ثبت شده است و یک سال بعد هم در روزنامه رسالت منتشر شد. تصویری از من و محمد داداش که در میان دسته های عزاداری نشسته نشسته بودیم... هجدهم آبان بیست و چهار سال پیش، یک همچو روزی بود، صبح ساعت ۸ونیم توی بغلم آخرین نفس را زد و پر کشید... بودم و داغ را عمیقا درک کردم برای منی که شب ها به خاطر او و درد کشیدن هایش بیدار بودم... 🔸برانکاردی که در تصویر می بینید را توس حیاط خانه مان خودش ساخت، زیرش چرخ جوش داد تا برای عزاداری حضرت ارباب راحت تر بتواند در مراسم صحن امامزاده شرکت کند و البته کمی زحمت رفقا را کمتر کند... تقریبا ۴سال هر شب تا صبح بر بالینش بودم. شب تا صبح... بعد از نماز صبح می خوابید و من هم یکی دو ساعتی استراحت می کردم و می رفتم مدرسه... دوم، به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد... من که نمی دانستم، اما داشت آرام آرام جان می داد که خواست دست بیاندازم زیر شانه هایش، شانه هایی که از درد نحیف شده بود، راه نفس باز شد و گفت: «عالیه داش رضا» در را باز کردم و پا برهنه از توی حیاط به دو رفتم تا قرص هایش را بیاورم... آمدم به طرفه العینی اما نگاهش خیره مانده بود روی گل وسط قالی، آرام و بی صدا... محمد داداش خوب ِخوب شده بود و دیگر درد نمی‌کشید. هر چه صدایش کردم پاسخی نداد... خودم را زده بود به نفهمی! نمی خواستم بپذیرم، مگر می شود در آغوشت جان بدهد و تو... عزیزخاله آمد توی اتاق، اشک های توی چشم هایم را که دید، مدام مشت های گره کرده اش را زد به سینه و با زبان مویه کرد... اما توی حیاط جلوی در اتاق ایستاده بود... و فقط با نگاهی آرام به من گفت: محمد... عینک کائوچویی اش را از رو برداشت و اشک از گوشه چشم هایش آرام بی صدا سُر خوردند روی گونه هایش... محمد رفته بود، و توی آن همه آدم، دوست و رفیق و... فقط من می فهمیدم نگاه غم بار را و او می فهمید غم را... سالگرد برادرم آقا محمد است و این پست را به همین مناسبت بازنشر کردم. برای شادی روح عزیزان از دست رفته تان و برادران من صلواتی بفرستید. 🌸 بی سبب نیست که عمرت به درازا نکشید 🌸 وای از آن که در آن باشد @shaeri_1001
هدایت شده از خشتِ ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اینجا منطقه ۱۷، امروز اومدیم یکی از ابر پروژه های تهران دوست داشتنی 🔹️ پروژه داریم چه ابر پروژه ای ! 🔹️اینجا منطقه ۱۷ ، دارالشهدای تهران 🆔https://region17.tehran.ir 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔 https://eitaa.com/khesht_17⁦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعری زاده ای از جنس آسمان، دهه چهلی غیور #‏شاعری ها با دل دریایی خود می زدند... دل به دریای غریب و بی امان موج ها... می نویسم عشق، غیرت شرح این معراج را می نویسم چتر بازی در میان موج ها... استاد ذاکری و شعر از برادر خوبم علی آقای آمره جانبازی شهادت @shaeri_1001
هدایت شده از خشتِ ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅  ادای احترام زاکانی به مقام شهید بهروز صبوری در آستان امامزاده حسن(ع) 🔹 دکتر علیرضا زاکانی شهردار تهران و رضا سیفی شهردار منطقه ۱۷ با حضور در آستان مقدس امامزاده حسن(ع) منطقه ۱۷ به مقام شامخ شهید بهروز صبوری ادای احترام کردند. 🆔https://region17.tehran.ir 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔 https://eitaa.com/khesht_17⁦
هدایت شده از خشتِ ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حضور دکتر زاکانی در جمع خادمان رضوی و چایخانه حضرت رضا(ع) 🔹️شهردار تهران پس از زیارت مقام شهیدان حاج احمد مایلی و بهروز صبوری که از شهدای دارالشهدای تهران هستند، از غرفه های دایر در این مجموعه بازدید به عمل آورد. 🔹️کتاب «علی آقا» که زندگی نامه شهید مدافع حرم علی یزدانی است، در یکی از این غرفه ها جهت معرفی و فروش توسط خادمان شهدا به زائران حرم ارایه می شود، درآمد حاصل از فروش این کتاب ها برای کمک به کودکان غزه خواهد بود. 🆔https://region17.tehran.ir 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔 https://eitaa.com/khesht_17⁦
هدایت شده از خشتِ ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زاکانی مزار استاد خلبان شهید منطقه ۱۷ را زیارت کرد 🔹️شهردار تهران با زیارت مزار شهید والا مقام استاد خلبان حاج احمد مایلی در آستان امامزاده حسن(ع) به مقام شامخ این شهید والامقام ادای احترام کرد. 🆔https://region17.tehran.ir 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔 https://eitaa.com/khesht_17⁦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامتی آقا مسعود حسینی با عشق 🔹امروز توی دفتر کارمان در خدمت آقا سید مسعود حسینی بازیگر فیلم های نیسان آبی ۱ و ۲ دادزن، علفزار و ... بودیم 🔹منتظر یه کار بترکون باشید @shaeri_1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرچه دورم، اما به یاد تو سخن می‌گویم آقای حاج حسین عزیزم این روایت را قبلا شنیده و البته خوانده بودم، واقعا زیباست... حدیثی از پیامبر خواندم که فرمودند: «رفیق پدر مانند خود پدر حرمت دارد.» و الله‌اکبر از این همه اندیشه‌ی ژرف🦋🌿 و حال آنکه رفیقی داشته باشی مثل حسین جان ِ دانش واقعا مایه مباهات است... و البته که مشترکات فراوانی داریم.. از آن ها می گذرم و به توفیقاتش می پردازم، اخلاق خوب، تدبیر و تجربه مندی و برآمده از خانواده ای اصالتمند، روضه خوان سیدالشهدا(ع) و برادر شهید و خوش محضر و از همه مهمتر مهربانی... که ویژگی ذاتی اوست این متن را با حدیثی از پیامبر شروع کردم و ربطش این جا بود که؛ حتما در نظام تربیتی ام به آقا محمدصدرا و مسیحا جان تاکید و توصیه می کنم که رفقای خوبی مثل او پیدا کنند و از خدا می خواهم زمینه را برای دوستی با جوانانی مثل او فراهم کند و خلاصه زلف گره بزنند و رفیق باشند... تولدت هزاران بار بر ما مبارک باد، رفیق و برادر قابل اعتماد ❤️😘 آخر نوشت: این فیلم برش آخر تصاویر ضبط شده از شوخی و شگفتانه من و رفقایم در روابط عمومی منطقه ۱۷ است که به مناسبت تولد چهل و یک سالگی حاج حسین اختر دانش ضبط کرده بودیم. عمرت درازباد برادر ❤️ @shaeri_1001
هدایت شده از خشتِ ۱۷
49.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هجوم دانش آموزان فلاح به مهندس شهرداری! از لینک اینستاگرام هم می تونید تماشا کنید 👇 https://www.instagram.com/reel/DDe_iuxI3rY/?igsh=MXF1MzA2dGE4a3Bqcw== 🆔 https://eitaa.com/khesht_17⁦
هدایت شده از تبیان
🟡 | در دام کلاهبرداران بازار خودرو دست دوم نیفتید! 🔸خرید خودروهای دست دو، بازار پیچیده و پرمخاطره‌ای است که آگاه بودن از روش‌های معمول آن‌ها باعث می‌شد هوشمندانه با سودجوریان برخورد کنید. اینستاگرام | بله | روبیکا | ایتا | یوتیوب | شاد | آپارات | تلگرام | ایکس @TebyanOnline
✅ باذن الله... 🔹 دیدار با آشیخ علی اکبر ناطق نوری آقای ناطق از حاج عیسی برایمان گفت 🔹 سفر از فلاح به لواسان! 🔹صبح زود از خانه زدم بیرون، سرما شیطنت می کند از پس یقه‌ام می‌خزد توی جانم... لباس گرم پوشیده ام اما سوز سرما تا مغز استخوان می رسد... 🔹صبحی با دوستم محمد عکاس باشی که فوتو و تصویر هنرمندانه از خلق الله ثبت می نماید و خلاصه آرتیست است، قول و قرار کردیم تا به همراه حاج داود که برادرانه پیگیر دیدار بود راهی لواسان شدیم، ماشین را زین کردیم و به سوی سرحدات شمال شرق استان تهران راه افتادیم... 🔹 از تهرانِ منفی یک، به گاز می رویم به تهران بالا دست، آلودگی توی هوای پایتخت موج می زند و برای همین کل تهران را تعطیل کرده اند. کمرکش جاده را از بزرگراه شهید بابایی رد می کنیم، ذرات معلق آلودگی هوا آسمان شمال تهران را هم حتی فتح کرده بود، بالاخره آلودگی ورودی لواسان دست از سرمان بر می دارد. 🔹 شیخ علی اکبر ناطق نوری اهل دیار طبرستان و زاده شهر نور است و البته در باغ فیض تهران رشد و نمو داشته... 🔹مردی که در عالم سیاست شهره است و از ابتدای انقلاب در مناصب مهمی از جمله ریاست کمیته انقلاب اسلامی، وزیر کشور، ریاست قوه مقننه و تا این اواخر رییس دفتر بازرسی رهبر انقلاب و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد. 🔹بعد از هماهنگی های لازم، وارد اتاق شان می شویم، شیخ خیلی گرم و خوش برخورد اکرام مان می کند، فلسفه این دیدار گفت وگو با ایشان برای مستند «مرحوم حاج عیسی خسروی» بود، رفتار گرم شان را که دیدم، همان اول خاطرات باباحاجی خدابیامرز در ذهنم تداعی شد، که می گفت: «آقای ناطق روحیه پهلوانی و ورزشی دارد، خوش اخلاق و مردمدار است...» 🔹 تا نشستیم با دقت از کار و حرفه مان پرسید، از دوستان صحبتی شد و سلام برخی از بزرگواران را رساندم. 🔹 از مازندران و لَرگان و به تعبیر خودشان لرگون! صحبت شد، در حین و بین کلام شان تاکید کردند که «ما کوهی هستیم، سِلدهی نیستیم، تهران بودم و گاهی که فرصت می شد می رفتم زادگاهمان...» 🔹من که با فرهنگ مردم شناسی آن دیار و مردمانش آشنا هستم متوجه این تاکید فنی بودم، من خودم هم ییلاق را بیش از دشت و دریا دوست می دارم. بعد هم با افتخار گفتند که طلبه حوزه علمیه مرحوم آقای مجتهدی بودند و البته درک چنان عالم بزرگواری هم فخر دارد... 🔹از شعر صحبت شد و چند رباعی فاطمی، برایشان خواندم، از دوست عکاس باشی ما هم بسیار خوشش آمده بود شیخ... 🔹دوربین آماده شد و گفت وگو آغاز از حاج عیسی و شهید عباسعلی ناطق نوری گفت، از صلابت حاجی و پاکی و تدینش که تاکید کرد بی مبالغه آن را به زبان می آورد... و برشی از مطالب این بود «تصویری که در ذهن من از ایشان «مرحوم حاج عیسی خسروی» هست، همواره متبسم بود و نجیب و متدین... معمولاً در کمیته آن هم در ابتدای انقلاب اقتضای انقلاب این بود که خیلی داغ و تند و تیز برخورد کنند. به خصوص در منطقه ای که خاندان شاه بودند و مصادره و بگیر و ببند زیاد بود و از طرفی توده ای ها هم بودند‌. ولکن مرحوم آقای خسروی هیچ موقع تحت تاثیر آن تندروی‌ها قرار نگرفت. و واقعاً همیشه در چارچوب اخلاق و و تدین و تعهد و آنچه که اقتضای انقلاب اسلامی بود به عنوان مسئول کمیته، همان گونه ایشان عمل می کرد.» 🔹از شبکه ای که شهید بزرگوار در دهه پنجاه برای توزیع اعلامیه ها حضرت امام(ره) درست کرده بود..‌ 🔹از بستن پرونده دزدی احشام در آن خطه که آقای سرهنگ دکتر اسماعیلی برایم نقل کرده بود و ایشان تکمیلش کرد... 🔹و دیدارهای خانوادگی و پذیرایی و سفره داری به سبک مازندرانی ها... و هنر مرحوم حاج خانم که‌ مادر شهید هستند. 🔹گفت وگوی مان تمام شد، گفت وگوی خوبی هم شد. ان‌شاءالله آغازی بر تدوین و تکمیل مستند زندگی و زمانه ابوالشهید، مجاهد فقید، حاج عیسی خسروی لرگانی فرمانده کمیته انقلاب اسلامی نور و محمودآباد باشد، باذن الله... @shaeri_1001
هدایت شده از Shaeri_1001
✅ باذن الله... 🔹 دیدار با آشیخ علی اکبر ناطق نوری آقای ناطق از حاج عیسی برایمان گفت 🔹 سفر از فلاح به لواسان! 🔹صبح زود از خانه زدم بیرون، سرما شیطنت می کند از پس یقه‌ام می‌خزد توی جانم... لباس گرم پوشیده ام اما سوز سرما تا مغز استخوان می رسد... 🔹صبحی با دوستم محمد عکاس باشی که فوتو و تصویر هنرمندانه از خلق الله ثبت می نماید و خلاصه آرتیست است، قول و قرار کردیم تا به همراه حاج داود که برادرانه پیگیر دیدار بود راهی لواسان شدیم، ماشین را زین کردیم و به سوی سرحدات شمال شرق استان تهران راه افتادیم... 🔹 از تهرانِ منفی یک، به گاز می رویم به تهران بالا دست، آلودگی توی هوای پایتخت موج می زند و برای همین کل تهران را تعطیل کرده اند. کمرکش جاده را از بزرگراه شهید بابایی رد می کنیم، ذرات معلق آلودگی هوا آسمان شمال تهران را هم حتی فتح کرده بود، بالاخره آلودگی ورودی لواسان دست از سرمان بر می دارد. 🔹 شیخ علی اکبر ناطق نوری اهل دیار طبرستان و زاده شهر نور است و البته در باغ فیض تهران رشد و نمو داشته... 🔹مردی که در عالم سیاست شهره است و از ابتدای انقلاب در مناصب مهمی از جمله ریاست کمیته انقلاب اسلامی، وزیر کشور، ریاست قوه مقننه و تا این اواخر رییس دفتر بازرسی رهبر انقلاب و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد. 🔹بعد از هماهنگی های لازم، وارد اتاق شان می شویم، شیخ خیلی گرم و خوش برخورد اکرام مان می کند، فلسفه این دیدار گفت وگو با ایشان برای مستند «مرحوم حاج عیسی خسروی» بود، رفتار گرم شان را که دیدم، همان اول خاطرات باباحاجی خدابیامرز در ذهنم تداعی شد، که می گفت: «آقای ناطق روحیه پهلوانی و ورزشی دارد، خوش اخلاق و مردمدار است...» 🔹 تا نشستیم با دقت از کار و حرفه مان پرسید، از دوستان صحبتی شد و سلام برخی از بزرگواران را رساندم. 🔹 از مازندران و لَرگان و به تعبیر خودشان لرگون! صحبت شد، در حین و بین کلام شان تاکید کردند که «ما کوهی هستیم، سِلدهی نیستیم، تهران بودم و گاهی که فرصت می شد می رفتم زادگاهمان...» 🔹من که با فرهنگ مردم شناسی آن دیار و مردمانش آشنا هستم متوجه این تاکید فنی بودم، من خودم هم ییلاق را بیش از دشت و دریا دوست می دارم. بعد هم با افتخار گفتند که طلبه حوزه علمیه مرحوم آقای مجتهدی بودند و البته درک چنان عالم بزرگواری هم فخر دارد... 🔹از شعر صحبت شد و چند رباعی فاطمی، برایشان خواندم، از دوست عکاس باشی ما هم بسیار خوشش آمده بود شیخ... 🔹دوربین آماده شد و گفت وگو آغاز از حاج عیسی و شهید عباسعلی ناطق نوری گفت، از صلابت حاجی و پاکی و تدینش که تاکید کرد بی مبالغه آن را به زبان می آورد... و برشی از مطالب این بود «تصویری که در ذهن من از ایشان «مرحوم حاج عیسی خسروی» هست، همواره متبسم بود و نجیب و متدین... معمولاً در کمیته آن هم در ابتدای انقلاب اقتضای انقلاب این بود که خیلی داغ و تند و تیز برخورد کنند. به خصوص در منطقه ای که خاندان شاه بودند و مصادره و بگیر و ببند زیاد بود و از طرفی توده ای ها هم بودند‌. ولکن مرحوم آقای خسروی هیچ موقع تحت تاثیر آن تندروی‌ها قرار نگرفت. و واقعاً همیشه در چهارچوب اخلاق و و تدین و تعهد و آنچه که اقتضای انقلاب اسلامی بود به عنوان مسئول کمیته، همان گونه ایشان عمل می کرد.» 🔹از شبکه ای که شهید بزرگوار در دهه پنجاه برای توزیع اعلامیه ها حضرت امام(ره) درست کرده بود..‌ 🔹از بستن پرونده دزدی احشام در آن خطه که آقای سرهنگ دکتر اسماعیلی برایم نقل کرده بود و ایشان تکمیلش کرد... 🔹و دیدارهای خانوادگی و پذیرایی و سفره داری به سبک مازندرانی ها... و هنر مرحوم حاج خانم که‌ مادر شهید هستند. 🔹گفت وگوی مان تمام شد، گفت وگوی خوبی هم شد. ان‌شاءالله آغازی بر تدوین و تکمیل مستند زندگی و زمانه ابوالشهید، مجاهد فقید، حاج عیسی خسروی لرگانی فرمانده کمیته انقلاب اسلامی نور و محمودآباد باشد، باذن الله... @shaeri_1001