eitaa logo
Shaeri_1001
140 دنبال‌کننده
169 عکس
140 ویدیو
0 فایل
نویسنده و روزنامه‌نگار نام بزرگم #رضاست #خبرنگار، علاقه مند به ادبیات #دفاع_مقدس و #ادبیات_انقلاب_اسلامی 🌹 سال ها دفتر ما در گرو #صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود دلى سر بلند و سرى سر به زیر از این دست عمرى بسر برده ایم @shaeri1001
مشاهده در ایتا
دانلود
با کسانی باش که تو را رشد دهند! جمله‌ی زیبای استاد صفایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ *روایتی از آیین نامگذاری ورزشگاه شهید غواص جواد شاعری و خیابان برادران شهید مایلی* 🔹 *از مادران شهدای دهه شصت تا مادران شهدای خانطومان و امنیت* 🔹 چهارشنبه عصر بود که به همت مدیریت شهری منطقه۱۷ آیین نامگذاری ورزشگاه شهید غواص جواد شاعری و خیابان برادران شهید مایلی «شهیدان داود و استاد خلبان شهید حاج احمد مایلی» در آستان مقدس امامزاده حسن(ع) برگزار شد. 🔹همه آمده بودند، از مادران شهدایی که از تبار دهه شصت بودند تا مادران شهدای حرم، مادران شهدای آزادسازی خرمشهر و کربلای ۴ و ۵ تا مادران شهدای خانطومان و امنیت، مراسم با استقبال شهردار دارالشهدای تهران از خانواده شهدا و قرائت استاد احمد ابوالقاسمی و با حضور علما و امت شهیدپرور منطقه ۱۷ آغاز شد و پس از ستایش آل‌الله، سخنرانی سردار کوثری و مهدی عباسی و پخش مستند آیین رونمایی برگزار شد. 🔹در این روایت برش‌هایی آنچه روی داد را برای شما مخاطبان عزیز تصویر کشیده‌ایم 🔹این ۳ دقیقه را با ما سپری کنید 🆔 @shaeri_1001
هدایت شده از خشتِ ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ روایتی از آیین نامگذاری ورزشگاه شهید غواص جواد شاعری و خیابان برادران شهید مایلی 🔹 از مادران شهدای دهه شصت تا مادران شهدای خانطومان و امنیت 🔹 چهارشنبه عصر بود که به همت مدیریت شهری منطقه۱۷ آیین نامگذاری ورزشگاه شهید غواص جواد شاعری و خیابان برادران شهید مایلی «شهیدان داود و استاد خلبان شهید حاج احمد مایلی» در آستان مقدس امامزاده حسن(ع) برگزار شد. 🔹همه آمده بودند، از مادران شهدایی که از تبار دهه شصت بودند تا مادران شهدای حرم، مادران شهدای آزادسازی خرمشهر و کربلای ۴ و ۵ تا مادران شهدای خانطومان و امنیت، مراسم با استقبال شهردار دارالشهدای تهران از خانواده شهدا و قرائت استاد احمد ابوالقاسمی و با حضور علما و امت شهیدپرور منطقه ۱۷ آغاز شد و پس از ستایش آل‌الله، سخنرانی سردار کوثری و مهدی عباسی و پخش مستند آیین رونمایی برگزار شد. 🔹در این روایت برش‌هایی آنچه روی داد را برای شما مخاطبان عزیز تصویر کشیده‌ایم 🔹این ۳ دقیقه را با ما سپری کنید 🆔https://region17.tehran.ir/ 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔https://chat.whatsapp.com/LQKdPRAXEXmArLIsbnStB1 🆔 https://eitaa.com/khesht_17
هدایت شده از ستاد کنگره شهدای لشکر10سیدالشهداع
هدایت شده از ستاد کنگره شهدای لشکر10سیدالشهداع
از سمت راست ایستاده: شهید جهانبخش، نفر نشسته بر روی زمین شهید ولی الله محمدی، ناشناس، شهید جواد شاعری. ایستاده از سمت چپ شهید حاجی عسگری نشسته سمت راست جانباز محمدرضا طاهرلو
هدایت شده از ستاد کنگره شهدای لشکر10سیدالشهداع
نیروی خط شکن گردان حضرت علی اکبر(ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) ، عملیات کربلای 5
شما به تماشای ویدیوی "روایتی از زندگی و زمانه شهید غواص جواد شاعری و برادران شهید مایلی" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/nqN2B
*جان فدا* ✅ *مصاحبه مفصل اینجانب با مدیرعامل بانک رسالت* 🔹 *رفیق ۴۰ ساله حاج قاسم* 🔹*منش حاج قاسم از زبان رفیقش؛ همه لشکر مرید حاج قاسم بودند* 🔹*با دید محبت به خطاکاران نگاه می‌کرد.* 🔹خبرگزاری فارس-تهران؛ جهادگری که سالهاست سلاح نظامی را بر زمین گذاشته و جهاد سازندگی را شروع کرده. قبه های نظامی را از سردوش برداشته و لباس رهیاری اجتماعی را به تن کرده است. مردی که تلاش می کند با ترویج همیاری اجتماعی به رسالت بزرگ فرمانده شهیدش حاج قاسم، یعنی کمک به آبادانی سرزمینش بپردازد. همچون دیگر بچه های لشکر۴۱ ثارالله در سال جهاد و حماسه با حاج قاسم زلف گره زده است، ۶۲ سال سن دارد و همچون دیگر یاران شهید سلیمانی در بینابین مصاحبه و مرور خاطراتش از حاج قاسم بغض بیخ گلویش را می گیرد و گوشه چشمانش تر می شود، به قول آن شاعر کرمانی، از کویر آمده ها بغض سفالی دارند... حالا تو فکر کن یاد شهیدی که امتی را شیدای خود کرده، چه می کند با این سفال هزار بار بند خورده که سال ها حضور آن شهید عزیز را درک کرده است. محمدحسین حسین زاده اهل دیار گلباف کرمان و رفیق و همرزم حاج قاسم در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، گوشه‌ای از خاطرات ۴۰ ساله اش با سردار دل‌ها شهید حاج قاسم سلیمانی را نقل می‌کند که در ادامه می خوانیم. *لینک مصاحبه:* 👇 http://fna.ir/1tjtr0 🆔 @shaeri_1001
*باذن الله...* *برای بیستمین سال فراق...* *برای شما که عاشقانه دوستتان دارم* پدر یعنی شرف یعنی عشیره پدر یعنی برند یک قبیله *اول* سال 1374 من  هشت ساله بودم. هر وقت می رفت کنار کمدش من هم با اشتیاق خودم را می رساندم به کتاب ها و وسایلش، فشنگ های تفگش و را به نظاره می نشستم. بوی کاغذهای قدیمی، کاغذ قرارداد کار، دفترچه خدمت سربازی و آلبوم عکس های قدیمی هوش از سرم می برد. در این میان اما و را طور دیگری دوست می داشتم. عصر یکی از همین روزها دوربین را از توی کمد برداشت، شوق داشتم تا دوباره از آن محیط پیرامون را ببینم. با نگاه شوق انگیز من، بند دوربین را انداختم دور گردنم و از توی آن لنز جادویی از ابتدای دالان کوچه تا انتهای آن را دیدم و دلم غنج رفت. شهر فرهنگ بود انگار، جهانی از درون شیشه محدب دوربین... دوربین را آقا توی جعبه اش گذاشت با لحنی پدرانه گفت: «خیالت راحت شد؟» جواب من در شعف چشم هایم بود. *دوم* آن روز را کمی دیرتر از ظهر آمد خانه، اما وقتی پدرم برگشت خبری از دوربین شکاری نبود. ناهار را سیدخانم کشید و لابه لای صحبت هایشان متوجه شدم که برای عمل جراحی برادرم محمد، دوربین را فروخته است. پاییز همان سال احوال جسمی آقا سیدطاهر خوب نبود، رفته بود حسن آباد تا مدارک پزشکی اش را بیاورد، وقت برگشت در جاده تصادف سختی کرد با ماشین، خودش معتقد بود که اگر زنده ماند، به خاطر جد آسیدطاهر بود... خدا خواست که سایه اش در آن سال از سرم کم نشود. چند هفته طول کشیده بود که درد از تنش بیرون برود، کنار تختش می نشستم و تا آبی و قرصی می خواست برایش می آوردم و از بی مهری آدم های روزگار و نمک نشناسی شان نسبت به او بیشتر دلم می سوخت. وگرنه درد جسمی که خوب می شود... *سوم* و امان از این فوتبال که برای دومین بار باعث شد مچ پایم مو بردارد. تمام پای راستم را «از پنجه تا ران»گچ گرفتند. سرما همچون گزمه ها توی خیابان های شهر پرسه می زد و بر تن آدمی زخم می نشاند.  دانه های برف نیم ساعتی بود که پرده ای سپید بر تن سیاه آسفالت نشانده بود. هنوز ماشینش برای همان تصادف خراب بود، ترکیب سرما و دانه های برف شدت گرفته بود، توی خیابان هم ماشین ها نمی ایستادند، بدون تامل مرا به دوش گرفت و انگشت های پایم که از گچ بیرون بود را با پنجه های مردانه اش در دست گرفت، طوری که تمام انگشتانم را پوشش داد، تا سرما اذیتم نکند. مصرع معروف «به شرط آن که پدر را پسر کند داماد» را چند باری در مناسبت ها و مراسم های عروسی از او شنیده بودم. 🌺 کمی بیشتر از ده سال سه پسر از دست داد و داغ پسران رشیدش را تاب آورده بود و حالا تنها پسرش که من بودم در آستانه ازدواج قرار داشت و نبود. 🔺و روزی این روزهای زندگی ام که نبودش را حس کردم این روز بود، هنوز بیست و یک سالگی ام تمام نشده بود که ازدواج کردم، روز خواستگاری وقتی مهیای رفتن به خانه همسرم شده بودم به عکس پدرم با آن سیبیل و نگاه پر هیبتش نظری انداختم. خیلی دلتنگش شدم. از آخرین روزی که صورتش را بوسیده بودم سال ها گذشته بود، بغض چند ساله ام وقت رفتن ترکید.... 🔺و روزی «روزهایی» که نبودش را کاملا حس کردم، روز مراسم عروسی ام بود، با تمام خوشی های آن روز این مسئله برایم خیلی سخت بود... یک وقت هایش که یادش می افتادم بغض بد جور بیخ گلویم را می فشرد. 🔹و قصه این دلتنگی ادامه داشت، و روزی آمد که صهبا جان فرزند تازه متولد شده ام را به خانه آوردیم و پدر ِ همسرم که وجودش نعمتی ست در گوش دخترم اذان گفت. آن روز هم از سویدای جان فهمیدم که ندارم و چه دردیست این فراق... به نظرم دنیای آدم هایی که در کودکی و نوجوانی پدرهایشان را از دست می دهند و را می چشند خیلی سخت تر است از کسانی که از وجود پدرشان بیشترین بهره را برده اند. یک جوری است این احوال، وجودش را به قدر جرعه ای که انگار پر حلاوت ترین جرعه عالم بوده را درک کرده ای، اما یکهو محرومت کرده اند از وجودش و مانده ای در حسرت یک‌بار بوسیدنش... 🌹 پدر آن تیشه که به خاک تو زد دست اجل تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من پی نوشت: عکس برای چهلمین روز شهادت آقا جواد است، پاسداران ناحیه ابوذر آمده اند دم منزل مان تا لباس مشکی از تن پدر به در آرند... @shaeri_1001
هدایت شده از فارس پلاس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تلاوتی از اکبرالقراء ‎🎙| استاد مرحوم مصطفی اسماعیل ‎📖 | سوره نساء @Fars_plus
پیامبر رحمت(ص): دعاى براى فرزندش، همانند دعاى پيامبر براى امّتش است. دعاى از موانع اجابت دعا، مى گذرد. مشكاة الانوار،ص۲۸۲ 👇 Join @nooredideh
*باذن الله و اعوذ بالله من الفراق* *«جای خالی پدر»* 🔸 *آقا اجازه ما بابا نداریم* البته نه اینکه نداشته باشیم، ﺭﺍﺳﺘﺶ را بخواهید ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﻣﺴﺘﻄﯿﻠﯽ ﺍﺳﺖ، در ۸۰ سانتی متر، برخلاف قد و بالایش که حتی پس از بالاتر از ۱۸۰ بود. 🔺 بابای ما یک جایی است وسط امامزاده روستای ، قرار بود مزارش، کنار (س) باشد اما وصیتش این بود که به ببریمش... 🌺 بالای با خط خوشی نوشته آرامگاه و نام خودش و پدر و مادرش کمی پایین تر نقش بسته... ﻋﮑﺴﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ دادم تراشیدند ﺁﻥ ﺭﻭ، ﺑﺎ ﺁﻥ ﺳﺒﯿﻞ های ﻣﺨﻤﻠﯽ، ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ پر ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ رو به بالا شانه می شد. *ﻣﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...* ﻧﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﻢ، ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ... ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ما را ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﻤﺎﻥ ﮐرد و در فصل زمستان، دنیایمان زمستانی تر شد و بی پناه و بی کس شدیم و نشست به چشم هامان... ﻣﺎ سالیانی ست که پدر نداریم.. 🔺ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﻋﮑﺲ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ وقتی کیف پولتان را باز می کنید و گوشه آن می بینیم، روی پروفایل تلگرام گوشی و صفحات مجازی تان می گذارید ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ... و ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ... 🌺 باور کنید دست خودمان نیست، وقت دلتنگی هایمان، حتی وقت هایی که فیلم های جنگی می بینیم و رزمندگان به خانه هایشان بر می گردند، حتی وقت بازگشت سربازان خارجی را که می بینیم، ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ... ﻣﺎ سال هاست از دست داده ایم، اما... 🌺 ﻫﺮ ﺳﺎﻝ که دم می شود، نمی دانیم به کجا پناه ببریم، که بعد از سال تحویل، نیست که در آغوش بکشیم اش و هنگام رو بوسی، سبیل هایشان و ریش های تازه آنکارد شده و یا تراشیده شان برود توی صورتمان، امسال هم که عید با مقارن شده، این دلتنگی دو چندان شده است... 😢 اصلا ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، یک بغضی بیخ گلوی ماها را می گیرد و می فشارد، اشک می نشیند به چشم هامان و سرخی نگاهمان می خواهد همراه با اشک شَتک بزند روی گونه هایمان... و شانه هایی که نیست تا روی آن خالی شود... که می شود ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﯾﻢ تا جلوی چشم دیگران نباشیم، ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﺩﺍﺭﯾﻢ... ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ... 🔺 ﺭﺍﺳﺘﯽ رفقای ﺟﺎﻥ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺑﺎهایتان ﺭﺍ می بوسید، ﺁﻥ هنگام ﮐﻪ ﺭﯾﺶ ﻫﺎﯼ تُنک زده شان ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺗﻮﯼ ﻟﺐ ها و صورتتان، ﺁﻥ هنگام که تنگ در آغوشش می کشید و گرمای وجودش و شانه های مردانه اش را حس می کنید، تنها یک لحظه بیشتر در آغوشش بمانید... تنها چند لحظه به جای همه آن ها که بابا ندارند و دوست داشتند که در این روز در آغوش بگیرندشان و اما... آخر نوشت: ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﭘﺪﺭ، به چشم هایی خیره در یک قاب عکس می نگرند، ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﻨﮓ مزار ﻭ ﯾﺎ یادگاری پدرشان که بر روی دستشان تیک و تاک می کند... متن برای چند سال پیش است...
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با پدری که ۳ فرزندش را فدای این آب‌وخاک کرد @Farsna
امام خمینی(ره) در وصف امیر المومنین می گوید: ✅ او شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی‌تواند سراغ کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی‌شود. کسی که قوه بازو می‌خواهد داشته باشد اهل زهد نمی‌تواند باشد. 🔹کسی که شمشیر می‌کشد، و اشخاصی را که منحرف‌اند درو می‌کند، این نمی‌تواند عاطفه و اهل عاطفه، آن‌طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته شده است که شبی هزار رکعت نماز می‌خواند. و در عین حالی که غذای او - آن طوری که در تاریخ ثبت شده است - از نان و سرکه، و فوقش زَیْت(روغن زیتون) یا نمک، بیرون نبوده است. در عین حال قدرت بدنی، آن‌طور قدرت است که آن طوری که در تاریخ هست 
*باذن الله.‌.* *شیعۀ یک همچو اعجوبۀ معجزه‌آسا...* *‏‎، (ره)* آن مجتهد و فیلسوف بزرگ زمان، آنچنان متحیّر ‎(ع) است... 👈🏻 که پیرامونش می‌گوید: موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی شود. کسی که قوه بازو میخواهد اهل زُهد نمی تواند باشد... *و خمینی می‌افزاید: ما شیعۀ یک همچو اعجوبۀ معجزه‌آسایی هستیم.* 🌸 عید و‌ روز همه همکاران عزیز و بزرگوارم مبارک باد در پناه مولا باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ *به مناسبت میلاد امیرالمومنین(ع) و روز پدر* ؛ 🔹 *شهردار و مدیران شهری منطقه ۱۷ به دست بوسی ۱۴۵ مردآفرین دارالشهدای تهران رفتند* 🔹به مناسبت میلاد مولود کعبه حضرت علی (ع)، شهردار منطقه دارالشهدای تهران در روز شنبه مصادف با میلاد حضرت علی(ع) به همراه مدیران شهری به دست بوسی ۱۴۵ مردآفرین این منطقه شهیدپرور رفتند. 🔹به گزارش روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۷، به مناسبت میلاد مولی الموحدین امیرمومنان علی (ع) و گرامیداشت مقام پدر، رضا شنگی شهردار منطقه به همراه معاونین، شهرداران نواحی و مدیران شهری در طرحی با عنوان" دست بوسی مردآفرینان دارالشهدای تهران" در روز شنبه مصادف با میلاد امیرالمومنان علی(ع) به دیدار خانواده‌های معظم شهدا رفتند. 🔹این طرح برای اولین مرتبه در سطح منطقه و در تکریم و بزرگداشت مقام والای پدران شهدای گرانقدر انجام شد و شهردار و مدیران شهری منطقه در گروه‌های چندین نفره، به دیدار ۱۴۵ خانواده معظم شهدا رفتند و به مقام والای پدران شهدا، این مردآفرینان عرصه ایثار و شهادت، ادای احترام کردند. 🆔https://region17.tehran.ir/ 🆔 https://ble.ir/khesht17 🆔 https://t.me/khesht17 🆔https://chat.whatsapp.com/LQKdPRAXEXmArLIsbnStB1 🆔 https://eitaa.com/khesht_17
✅ خاطره «صهبا» از روز صورتی در بیت رهبری 🔹وقتی «آقا» اومد همه به جای صلوات جیغ کشیدیم 🔹آرزوی صهبا در شب آرزوها برآورده شد 🔹اولین پنجشنبه ماه رجب که شب آرزوهاست را روزه گرفته بودم. من آن شب هنگام افطار با خود می‌گفتم چه می‌شود بتوانم مرجع تقلیدم را از نزدیک ببینم تا اینکه پدرم آن روز به من خبر دعوت به بیت رهبری را داد و خیلی ذوق کردم. 🔹خبرگزاری فارس-تهران؛ فرشته‌ها شاد و خندان بالا و پایین می‌پرند و شکوفه‌های چادرنماز فضای حسینیه را گلباران و دل‌انگیز می‌کند. شور و اشتیاق بیش از حد دختران که چهره‌های پاکشان با لپ‌های گل‌انداخته در میان شکوفه‌ها پیداست، خبر از دیداری مهم می‌دهد. آرزوی صهبا در شب آرزوها برآورده شد «صهبا شاعری» یکی از دخترانی است که در مراسم جشن تکلیف و دیدار با مقام معظم رهبری در روز جمعه، ۱۴ بهمن، حضور داشته و ما برای شنیدن حس و حال یک دختر ۱۰ ساله در آن روز، وقتی که برای نخستین‌مرتبه مرجع تقلید خود را دیده سراغش رفتیم و با او به گفت‌وگو نشستیم... http://fna.ir/1u6rpx
✅ گفت وگوی تصویری فارس با صهبا 🔹 خاطره «صهبا» از روز صورتی در بیت رهبری/ وقتی «آقا» اومد همه به جای صلوات جیغ کشیدیم 🔹آرزوی صهبا در شب آرزوها برآورده شد اولین پنجشنبه ماه رجب که شب آرزوهاست را روزه گرفته بودم. من آن شب هنگام افطار با خود می‌گفتم چه می‌شود بتوانم مرجع تقلیدم را از نزدیک ببینم تا اینکه پدرم آن روز به من خبر دعوت به بیت رهبری را داد و خیلی ذوق کردم. مصاحبه تصویری 👇 http://fna.ir/1u6s1h
40.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ گفت وگوی تصویری فارس با صهبا 🔹 خاطره «صهبا» از روز صورتی در بیت رهبری/ وقتی «آقا» اومد همه به جای صلوات جیغ کشیدیم 🔹آرزوی صهبا در شب آرزوها برآورده شد اولین پنجشنبه ماه رجب که شب آرزوهاست را روزه گرفته بودم. من آن شب هنگام افطار با خود می‌گفتم چه می‌شود بتوانم مرجع تقلیدم را از نزدیک ببینم تا اینکه پدرم آن روز به من خبر دعوت به بیت رهبری را داد و خیلی ذوق کردم. لینک مصاحبه تصویری 👇 http://fna.ir/1u6s1h