eitaa logo
شفق
115 دنبال‌کننده
95 عکس
19 ویدیو
1 فایل
سایه روشن های زندگی به زیبایی شفق قطبی مهدیه یونسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ۚ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ نه، بلكه [شأن ما این است كه‌] با حق بر باطل می‌كوبیم تا آن را درهم شكند [و از هم بپاشد] پس ناگهان باطل نابود شود؛ و وای بر شما از آنچه [درباره خدا و مخلوقات او به ناحق‌] توصیف می‌كنید. (۱۸) انبیا - 18 قرآن مبین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید | «وعده الهی» ▫️شهید حاج قاسم سلیمانی: ما هیچ لحظه‌ای از عمرمان را سپری نمی‌کنیم مگر اینکه دشمن جلوی چشم ماست و به او فکر می‌کنیم. | 📲 @Soleimany_ir
الحمدلله رب العالمین قسم به چشمهایی که اشک شوق در گوشه شان لغزید. قسم به فریاد الله اکبر که دیواره حنجره را خراشید و به بیرون جهید. قسم به امید وقتی درون دلهای داغدیده نخشکید. که وعده الهی حق است. @shafaghghotb
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دستور قرآن برای بعد از پیروزی: !🔸 ▫️ قرآن می‌گوید: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ...». وقتی نصر و فتح، پشت سر هم آمد و دیدی که مردم فوج فوج در دین خدا وارد می‌شوند، «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»، تسبیح کن، حمد خدا کن، استغفار کن. ▫️ پیروزی چه تناسبی دارد با استغفار؟ یعنی خدا نکند این امت فکر کنند که بازو و توان آنها بود که پیروزی آورد؛ حول و قوۀ آنها بود، فکر و برنامه‌ریزی آنها بود. نه! باید بگویند: «استغفر الله ربی و اتوب الیه». باید بگویند که همۀ اینها بود: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ». ▫️ امام هم وقتی رزمندگان ما در عملیات بیت‌المقدس و فتح‌المبین پیروزی‌هایی بدست آوردند فرمود: «مبادا غرور پیدا کنید که این غرور، مایۀ شکست می‌شود». خداوند به بنی‌اسرائیل می‌گوید: «به اینکه فرزند پیغمبرید و از بین شما پیغمبران زیادی آمده‌اند تفاخر نکنید. و می‌بینید که یهود به خاطر این تفاخر، با اینکه فرزندان انبیاء هستند، مغضوب خداوند شدند. فرمود: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَب»: «ذلت و مسکنت بر آنها بارید و به غضب خدا مبتلا شدند؛ چون نعمت‌هایی که من به آنها داده بودم را به حساب خوبی خودشان گذاشتند نه به حساب لطف من. ▫️ یاد کنیم نعمت‌های خدا را. قبلاً کجا بودیم و الآن کجا هستیم؟ ما در سابق دوست شماره یک اسرائیل بودیم؛ اما الآن ... 🔷 @IslamLifeStyles
«اسمت ، اسم مکانه هیچ عربی این اسم رو بچه‌اش نمی‌ذاره» این را دوستی در لبنان گفت. اولش شاید کمی توی ذوقم خورد . بعدها دقیقتر شدم اما انگار راست می گفت. تا دیروز که باورش کردم. حریر عادلی (مارکو@markoo95) به مهدیه شهری در تونس سفر کرده😉 مهدیه شهری تاریخی_ساحلی است کنار دریای خوشرنگ و سبز آبی مدیترانه با ساختمانهای کم ارتفاع سفید و درهای فیروزه‌ای چوبی که نسترنهای سرخ و صورتی روی شانه های دیوارش آویخته آرام و دنج شهری که دریایش جان میدهد برای غواصی و کشف رازهای دریایی مکان به مثابه شخصیت یا شخصیت به مثابه مکان. @shafaghghotb
دوست داشتم خودم را محک بزنم با اینکه پارسال عضو دو کتابخانه شدم و کتاب‌های زیادی امانت گرفتم و خریدم و تعداد زیادی خواندم اما نمی‌دانم چند کتاب خواندم حتی نام بعضی از کتاب‌ها را فراموش کردم. اما امسال به ابتکار آقای جواهری که چالش راه انداختند و خودشان مرد عمل بودند و سال گذشته تا آستانه ۱۰۰کتاب مطالعه کردند و اسباب غبطه را برای ما فراهم، با چالش همراه شدم. قرار است تا آستانه تحمل درد، کتاب بخوانیم هرچند این آستانه را نمی‌شناسم اما ۵۰ کتاب به نظرم منطقی می آید. ماه رمضان غیر از قرآن دلم نمیخواست وقتم را صرف کتاب‌های دیگری کنم. به همین سرعت حدود ۴۰روز از آغاز سال ۱۴۰۳ میگذرد و من ۴ کتاب خوانده ام. از اشتراک این چالش و میزان مطالعه قصد به چالش کشیدن خودم و ترغیب مخاطبین این کانال به مطالعه را دارم. ان شاءالله که برکت داشته باشد. بندها......... دومینیکو استارتونه زیر سقف دنیا......... محمد طلوعی و کسی نمی‌داند در کدام زمین میمیرد...مهزاد الیاسی همسایه‌ها.....احمد محمود ❇️ ۴ از ۵۰ @shafaghghotb
کتاب صوتی را هم باید در مجموع کتابهای خوانده شده به حساب آورد. خلاصه جین ایر .... شارلوت برونته (خلاصه صوتی ۱/۵ ساعته به زبان انگلیسی ) ❇️ ۵ از ۵۰
فردا؛ آغاز ثبت‌نام روایت انسان 🔻 روایت تقابل ۷۵۰۰ ساله جبهه حق و باطل روایت انسان یک قصه نیست! ما با هر روایت همراه می‌شیم؛ طوری که خودمون رو وسط این تقابل احساس می‌کنیم؛ و هر انتخاب زندگی‌مون انگار به قرارگیری در این دو جبهه گره می‌خوره.... ⏰ شنبه | ۸ اردیبهشت | ساعت ۲۰ | @mabnaschoole |
تولج اللیل فی النهار سیاهی شب رنگ می‌بازد و نور چشم‌ها را آرام آرام باز می‌کند و حقایق روشن می‌شود. انگار جهان ملئت ظلماً شده است سرریزکرده. دنبال راه نجاتی می‌گردد. تقوموا لله مثنی و فرادا بلند شوید دوتا دوتا یکی یکی بچه‌هایی که کفن قنداقشان شده شاهدند. این ظلم دیگر با هیچ پرده‌ای پوشیده نمی‌شود کجا هستند حنجره‌هایی که فریاد بزنند. کجا هستند انگشتان سبابه‌ای که نشان بدهند. کجا هستند چشمانی که بی‌خواب شوند و زبان‌هایی که ذکر فرج بگیرند. کودک گرسنه و ترسان و لرزیده و بی‌پناه غزه چشم‌های امیدش به آسمان است. هل من ناصر ینصرنی هل من معینٍ یعیننی چشم‌های ملائک خیره به قاب دنیاست.خدایا خلیفه اللهی را بر قامت این‌ها دوخته‌ای. شیطان ابرو بالا می‌اندازد و بشکن می‌زد. اینجا مصاف حق و باطل است. حق هیچ وقت اینقدر عیان نبوده و باطل هیچ وقت اینطور بی‌نقاب اللهم عجل لولیک الفرج @shafaghghotb
__ هر کتاب دریچه جدیدی به عالم، جلوی چشمم می‌گذارد. انگار خودت را به آخرین طبقه برجی بلند رسانده‌ای. هر پنجره زاویه نگاهی تازه را نشانت می‌دهد. از پنجره این کتاب، جهان خیلی متفاوت بود. گرچه سفر زیاد رفته‌ام و جایی غیر از وطنم سال‌ها زندگی کرده‌ام اما سفرهای خانم مهزاد مثل ازین شاخه به آن شاخه پریدن گنجشک بی‌قراری بود که صبحگاه روی شاخه‌ها سر می چرخاند. و تجربه سفر با یک کوله بدون وابستگی و دلتنگی و همراه، برایم جالب بود. هرچند با بعضی جهان‌بینی‌هایش موافق نبودم اما مگر چقدر فرصت دست می‌دهد تا افکار آدمهای متفاوت را از نزدیک شنید و با آنها هم‌صحبت شد. @shafaghghotb
کتاب صوتی ربه‌کا به انگلیسی ۳/۵ساعت ❇️۶ از ۵۰
اریک_امانوئل اشمیت خرده جنایتهای زناشویی ❇️ 7 از ۵۰
🎁 جشنواره روایت خلقت 🎙 ما خلیفه شدیم، او رانده شد! همونطور که در جریان هستید این‌روزها دوره رایگان روایت خلقت در حال برگزاریه. در مدت برگزاری این دوره، یک جشنواره هم برگزار خواهد شد. برای شرکت در این جشنواره باید چی کار کنیم؟👇 1️⃣ ابتدا نیت می‌کنید. 🙏 2️⃣ سپس وارد صفحه جشنواره روایت انسان خواهید شد. 🚶‍♂️ 3️⃣ پادکست پنج، شش دقیقه‌ای مربوط به جلسه اون روز رو به دقت گوش می‌کنید. 🦻🏻 4️⃣به ۳ سوال از محتوای پادکست جواب خواهید داد. 😎 5️⃣ در صورت پاسخ صحیح به اون ۳ سوال، یک کدهدیه برای ثبت‌نام فصل اول تقدیم شما خواهد شد. 😍🎁 🎁این شما و این لینک جشنواره روایت انسان:👇 🆔https://mabnaschool.ir/competition_revayat/ | @mabnaschoole |
نمایش‌نامه‌خوانیِ ❤️ در دههٔ کرامت، همراه پنج سرنشین یک تاکسی خواهیم بود... نویسنده: استاد نقش‌خوانان: بریز روی شانه‌ام کمی ستاره از سرت، کمی پرنده از دلت... مگر به یُمن این ضریح شفا بگیرد این مریض دوباره در مقابلت... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مسافر یکم.mp3
50.77M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود اول مسافر یکُم: راننده نقش‌خوان: {ولی بذار ما هم به قصهٔ خودمون دلخوش باشیم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
حق، کمر راست می‌کند. مثل دانه گندمی که بعد زمستانی سخت از زیر سنگینی خاک، جوانه می‌زند. تکثیر می‌شود گندم زار می‌شود از زمینی که یک عمر مخدر روییده و تریاک کشت شده. این زمین بایر نبوده دانه اشتباهی را درون خود جا داده بود.حالا اما یحی الارض بعد موتها زمین زنده شده و کذالک النشور و این چنین رویای زمانه ظهور جلوی چشم ما در حال نمایش است. دختران و پسران دانشگاه و مدرسه همه جای دنیا چفیه بسته‌اند. دست‌هایشان را به هم زنجیر کرده‌اند. بی‌عدالتی را فریاد می‌زنند. مثل بهار که هر زمین مستعدی در آن مخمل سبز می‌پوشد، تکثیر می‌شوند. یخرج الحی من المیت دنیا در حال مهیا شدن است. کاش آمدنت را روزی در دانشگاه ویرجینیا جشن بگیرند و دانشگاه آمستردام ایستگاه صلواتی برای ظهورت برپا کنند. حق مظلوم زیر شنی تانک‌ها له می‌شود و زیر آوار ساختمان‌های چند طبقه مدفون می‌شود. از گلوی مادر رنگ پریده فلسطینی که نای حرف زدن ندارد آه بالا میرود. آه اسم خداست. آه اسم خداست. پژواک آه مظلوم از گلوی دختر مسیحی در دانشگاه کلمبیا بیرون می‌زند. فریاد می‌شود. هر خانه آوار شده، چادری می‌شود در حیاط دانشگاه. هر افتادنی قیامی دارد و هر آهی فریادی و هر خونی خون خواهی و خون بهایی ای منتقم یا غیاث @shafaghghotb
مسافر دوم.mp3
40.38M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود دوم مسافر دوم: پرستو رضوی نقش‌خوان: {اون‌وقت... دیگه از هیچی نمی‌ترسم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مسافر سوم.mp3
36.6M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود سوم مسافر سوم: غلامرضا نادری نقش‌خوان: نوازندهٔ دوتار و آواز: {این دنیا بدون معجزه، ارزش زندگی نداره...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مسافر چهارم.mp3
20.27M
نمایش‌نامه خوانی اپیزود چهارم مسافر چهارم: گلین استادجعفر نقش‌خوان: آواز: مرحوم {امشب جبل‌النور، نوربارون می‌شه...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
تو در کوه‌های ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار می‌کنی مرد؟ صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟ می‌خواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟ خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام. به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده. به جهنم که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد. به جهنم که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچه‌اش سقط شد. اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید! عدل رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟ انصافت را شکر. می‌گویند آن‌جا باران گرفته. زیر باران دعا مستجاب است. دعا کن برای خودت دعا کن برای ما؛ پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته؟ همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟ دعا کن سید! شب عید است... | @mabnaschoole |
هدایت شده از اتاق کنجی من
نیمه ی شب و بی خوابی از داغ... خواب ديدم تگرگ میبارد روی ایوان و صحن های حرم آسمان بغض تلخ وا کرده ست درد دل کرده در هوای حرم هر تگرگی به قدر تکه ی سنگ بر سر و روی زائران میخورد زخم و خون بود و اشک! میبارید روی بال کبوتران میخورد خواب دیدم که زائران با اشک صحن هارا مدام میگردند زیر این اسمان ابر الود مثل اینکه ستاره گم کردند گفت خادم کبوتری زخمی گم شده زیر بارش باران زخم بر بال و سینه اش دارد _یا امام رضا مدد برسان_ صحن غرق تگرگ و همهمه بود همه حیران و خیس و دل نگران شب به صبح آمد و خبر نرسید آخ! آخر تمام شد باران گوشه ای از رواق بالا سر تن بی جان آن کبوتر بود بسکه زیر تگرگ و باران بود پر و بالش تمام، پر پر بود ناگهانی پریدم از این خواب ساعت پنج، صبح بی خورشید خبر آمد: شهید پیدا شد سید ما پرنده بود و پرید... ر. ابوترابی
__________ از روزی که طوفان الاقصی درگرفت، دیگر نتوانست یکجا بنشیند. باید صدای رسمی ایران را به نشانه حمایت از غزه مظلوم، به گوش عالم می‌رساند. حنجره‌ای شد برای رساندن فریاد مادر رنگ پریده فلسطینی که نای حرف زدن نداشت. برای محکم کردن زنجیر بهم پیوسته مقاومت، سفر کرد. میدان و دیپلماسی را به هم پیوند داد. از شرق تا غرب، از شورای حقوق بشر تا شورای امنیت سازمان ملل، از کشورهای همسایه تا اتحادیه اروپا. از مکاتبه و مذاکره تا سخنرانی و مصاحبه.. دیگر خستگی معنا نداشت. او کسی بود که می‌توانست صدای مظلوم را برای گوش‌های سنگین جهان، هجی کند؛ که هم زبان جهان را می‌دانست و هم ادبیات مقاومت را. چشم‌هایش بی‌خواب شد تا خواب را از چشم دشمن برباید، که اگر دست از پا خطا کنند، پاسخ ایران فوری قطعی و شدید خواهد بود. و این وعده، صادق بود. دیپلمات بلند قامت ایران، اقتدار را نشان داد و عزت را به رخ کشید. آقای وزیر مجاهد و فعال، ردای بلند شهادت، چه به قامتت می‌نشیند. @shafaghghotb
هدایت شده از حُفره
دیدن این دو زن به ما مادرها نوید می‌دهد که شاید این خانه‌نشینی‌ها و سکونِ ظاهری‌‌مان بی‌فایده نخواهد بود. جنگ زنانه‌ی ما با دشمن خیلی بی‌سر و صداتر از مردهاست. آرام ممتد و نرم. آنقدر که هیچ‌کس متوجه شکستنِ استخوان‌هایِ دشمنانمان نشود. @hofreee