eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از پایان جنگ ، روح خستگی ناپذیرش آروم و قرار نداشت و باز برای مبارزه به ی غرب رفت. آنجا به دست کومله‌ ها و بسیار شد. 🍃⚘🍃 طوری که وقتی پیکر را بازرسی کردند دیدند که همه ی دندان هایش شکسته شده و از ناحیه ی دست و پا و سینه و صورت سوزانده شده و وقتی که نتوانسته بودند از ایشان بگیرند به وسیله ی تیر خلاص به سرش، ایشان را به رساندند. 🍃⚘🍃 بعد از پدرش متوجه شدند که مدت #٢ سال هر شب برای به دیدن می رفت و آنها را تر و خشک می کرد و برایشان میوه تهیه می کرد و شبها این کارها رو به طور انجام می داد. 🍃⚘🍃 سرانجام مسعود امینی در تاریخ ۱۳۶۹/۶/۳۰ در به دست کومله‌ ها و و از ی دست و پا و سینه و صورت سوزانده و در آخر به وسیله خلاص به سرش به رسید. 🍃⚘🍃 مزار تهران ، بهشت زهرا سلام الله⚘ علیها ، قطعه ی ۲۴ 🍃⚘🍃
اما همچنان فریاد می‌زد: «زود باشید! عجله كنید! رد شید! معطل نشید! از روی كمرم بپرید! بپرید و خودتان را به خشكی برسانید وگرنه همه تلف می‌شویم." 🍃⚘🍃 گردان، صدایش را بلند كرد و گفت:‌ «! خجالت بكش! كی می‌تونه پا روی تو بذاره و بگذره. مگه كار راحتی است.»😭 🍃⚘🍃 ولی همچنان می‌كرد كه معطل نشوید. صبح روز بعد، بی جان را در حالی كه خاردار را در داشت و دشمن نازنینش را شكافته بود، در همان پیدا كردیم و به برگرداندیم.😭 🍃⚘🍃 سرانجام حسینعلی عالی هم در سال #۱۳۶۵ در کربلای پنج به آرزویش که همانا در راه♡ بود رسید. 🍃⚘🍃 #شهید ایشان روستای جهانگیر، شهر زابل 🍃⚘🍃
علقمه موج شد،عکسِ ریخت به هم😭 دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا که ازگیسویِ اولختۀ خون ریخت به مشک😭 کیـسویِ منتـظرش، ریخت به هم تیـر را با سـرِ زانـوش کشیـد از 😭 حیف ازآن چشم،که مژگانِ ترش ریخت به هم خوردزمین، مادرِاصغر غش کرد😭 او که افتاد زمیـن ، دور و برش ریخت به هم قبـل از آنیـکه بـرسـد 😭 از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم به سـرش بـود بیـاید به سـرش بنـین 😭 عوضش آمـدبه سرش ریخت به هم ها را کـه تکان داد ، افتـادو😭 دست بگذاشت به رویِ ، ریخت به هم خواست تـاخیمه رساند، کـرد،ولی😭 گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم نـه فقط ضـرب آمـد و ابـرو واشد😭 خورد برفرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم بود و تبـر و دِشـنه، ولـی دید😭 نیزه ازسینه که ردّشد، ریخت به هم بـه سـرِ ز پهـلو آویـزان بود😭 😭 بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم (حسن لطفی)