صبح همان روز هم باید #حسین اطلاعات جمعآوری شده را به #سردار سلیمانی گزارش میكرد.
شبها را اینگونه میگذراندیم و روز را هم باید به نوبت دیدهبانی میدادیم
🍃⚘🍃
با توجه به همین گزارشات، #سردار سلیمانی نقطه و ساعت آغاز #عملیات را تعیین می کرد ،#شب عملیات و نقطه رهایی مشخص شد، بچههای اطلاعات جلو و حدود 400 نفر غواص هم پشت سرشان حركت كردند و رفتند.
🍃⚘🍃
چند عدد چراغ گردان كه به آنها چراغ آمبولانسی هم میگفتند داخل یک گونی به گردنم آویخته بودم و با خودم میبردم و قرار بود هر جا كه موانع برداشته و معبری باز میشد
من یكی از آنها را كه داخل پلاستیک پرس شده بود را آنجا روشن كنم تا قایقهای بعدی كه نیروهای جدید را میآورند، مسیرشان را بر این اساس مشخص كنند.
دشمن حدود 100 متر جلوتر از نیروهایش را با #سیم خاردار، موانع سختی درست كرده بود. پشت این #سیمها هم حد فاصل هر 300 یا 400 متر #سكویی ساخته و روی آن را چهارلول نصب كرده بودند تا بتوانند روی آب را كاملاً پوشش بدهند و امنیت روی آب را برای خودشان برقرار كنند.
حدود 150 متری با این #سكوها و #سیم خاردارها فاصله داشتیم كه سمت چپ ما محور#لشكر عاشورا لو رفت. چهار لولی كه روی سكوی روبروی ما بود تمام توجهش به #محور عاشورا جلب شد و چرخید و مرتب به همان سمت #تیراندازی میكرد.
ما هم از فرصت به دست آمده استفاده كردیم و خودمان را كشیدیم به سمت راست تا به #سیمهای خاردار برسانیم. هنوز 30 متری فاصله داشتیم كه عراقیها متوجه حضور ما شدند، آتش را به سمت ما گرفتند. همه هیجان زده داخل آب میدویدیم تا به #سیمها برسیم و عبور كنیم.
هنوز بچههای #تخریب فرصت #پاره كردن #سیمها را پیدا نكرده بودند كه #حسین خودش را روی #سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من #رد شوید😭
🍃⚘🍃
مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و #اولین نفری باشد كه از روی #حسین رد شود. 😭#حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود.😭
🍃⚘🍃