eitaa logo
روش تدبر در قرآن و سیره
153 دنبال‌کننده
174 عکس
185 ویدیو
37 فایل
تدبر؛ عرضه خالصانه سرزمین وجودم است بر آسمان بارانی و رشد افزای آیات وحیانی و روایات با درک فقر و ضعفم و طلب و تسلیمم...
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔷 من شايد اوائل بلوغم بود كه بر خودم نظارتى را شروع كرده بودم و در ارزيابى و تدبّر داشتم ۱- ‏هايم: مى ‏ديدم كه اميد، يأس و قدرت، عشق و نفرت، كينه، محبت، در من رخنه مى ‏كنند و حالت‏هاى خستگى، وازدگى، هراس و تنهايى و ... در من رفت و آمد دارند. ۲- مى‏ ديدم از صبح كه پلك چشم‏هايم باز مى ‏شوند تا شب چه كارهايى و ‏هايى براى من هست و چه سرعت‏ها و شتاب‏ها و چه آرامش‏ها و كندى‏ هايى در كارهايم، همراهم هستند. ۳- با توجه به اين دو مرحله از حالت‏ها و حركت‏هايم دنبال عامل و انگيزه ‏ى اينها راه افتادم كه ‏هاى_من چه چيزهايى هستند. ۴- مرحله‏ ى بعد ‏ها و جهت ‏هاى حركتم بود. پس از آنكه حالت‏ها و حركت‏ها و محرك‏ها بررسى شده بودند، نوبت به جهت حركت و هدف‏هايم مى‏ رسيد كه من چه مى ‏خواهم؟ 🔷 آيا لذت و رفاه را، يا آگاهى و بينش را، يا تكامل و شكوفايى استعدادها را و يا بالاتر از اين همه، رشد را و جهت دادن به استعدادهاى تكامل يافته را. نه زياد كردن استعدادها، كه زياد كردن خودم تا بتوانم استعدادهاى زياد شده ‏ام را رهبرى كنم. 🔷 مى‏ ديدم كه محرك‏ها، مرا به بيشتر از لذت و رفاه و يا آگاهى و تكامل نمى‏ رسانند و جز خسارت برايم نمى‏ آورند. 🔷 مى‏ ديدم من عمرم را شمع كرده ‏ام تا ده ‏شاهى ‏ها را پيدا كنم. درست مثل آن بى‏ خبرى كه در شب تاريك براى يافتن پول سياهش كاغذى را آتش زده بود و چراغ كرده بود و صبح فهميده بود كه چك چند هزار تومانى را از دست داده، براى رسيدن به پنج ريال پول سياه. 🔷 من هم عمرم را شمع كرده بودم و چراغ راه كرده بودم كه چيزى را بيابم. همين پول‏هاى سياه و جلوه‏ هاى پوچ و سبزه‏ هاى زرد را. 🔷 پس از اين ‏ها و بود كه مرحله‏ ى و بر حالت‏ها و حركت‏هايم را شروع كردم و به انتخاب محرك‏ها و هدف‏هايم رو آوردم. 📚 روش نقد، ج ۲، ص 28 @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ بسم الله الرحمن الرحیم 👌رسول ص چگونه قرآن را مطرح مى‏كرد؟ @shagerd_Quran آيا همين‏گونه به آن مى‏پرداخت؟ و ‏اى و كار مى‏كرد؟ اين ‏ى_رسول و اوست. 👈 او نمى‏گذاشت، اين طور كه ما و و و مى‏گذاريم!👉 آنچه بود ‏ها بود: «يَتْلوُا عَلَيْهِم آياتِه؛ يَتْلوُنَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»؛ و به دست دادن معيار انتخاب، «تَواصَوْا بِالْحَقِّ». اگر در جايگاه خودش مطرح شود و ادا شود، احتياج به و ندارد. و اگر در جاى خودش ننشيند و خودش را نيابد، آن وقت شده و گرديده است؛ «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه». نه زياد كردن بر قرآن و نه كم كردن از قرآن است، كه همين جايگاه‏ها را به هم زدن و موضع‏ها را ناديده گرفتن است. اين تحريفى است كه روايات صحيح هم از آن حكايت مى‏كند. @shagerd_Quran اگر در ، ‏هاى_انكار را به كار بگيرى و اگر در ، ‏هاى_محبت را بخوانى، كرده‏اى. و اين‏جاست كه آيه‏ها گنگ و نامفهوم و حتى طنز آلود و خنده‏آور مى‏شوند. كسى كه بايد كند، يك آيه براى او كافى است. براى او كافى است؛ «أَتُترَكُونَ فى ما ههُنا آمِنينَ؟ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيم ...؟ و تَنْحِتُون مِنَ الْجِبال بُيُوتاً فارِهين؟» از قومش همين را مى‏پرسيد: آيا شما متروك و رها شده‏ايد در همين‏ها ... در همين‏ها ... آيا شما متروك شده‏ايد با امن و امان ... در اين‏ باغ‏ها ... و چشمه‏ها ... و كشتزارها ... و نخل‏هايى كه شكوفه‏هايش رسيده‏اند...؟ شما متروك مانده‏ايد كه از كوه‏ها خانه بسازيد و خوش باشيد؟ براى حركت همين سؤال كافى است. انسانى كه خودش را بيشتر از اين تلاوت تكرار و زندگى محدود ديد، راه مى‏افتد و حركت مى‏كند و همان را مى‏گويد كه گفت: «انى ذاهب»؛ من رونده‏ام. من نمى‏توانم بمانم. و علامت اين حركت همين است كه به گذشته حسرت نمى‏خورم. اين است كه گذشته را دارد. مى‏گويد: «ياليتنى كنت ترابا»؛ كاش خاك بودم. كاش رويشى مى‏داشتم. و كاش مثل ‏ها ‏اى را از دلم بيرون مى‏ريختم. @shagerd_Quran (): كسى كه خودش را مى‏شناسد و ‏ى_خودش را مى‏بيند، ديگر ماندگار نيست، است، «انّى‏ ذاهِبٌ ...» اين‏جاست كه ‏ى_دوم مى‏رسد؛ رفتن و تو كدام است؟ رو به چه چيزهايى خواهى آورد؟ رو به آنچه كه در اين پوست و پايين‏تر از توست؟ تو از پوست بيرون آمده‏اى ديگر نمى‏توانى در پوست بگنجى. نمى‏توانى در اين محدوده، مقصودى و مذهبى داشته باشى. پس «انى ذاهب الى ربى». رو به سوى مى‏آورى و او را مى‏خواهى كه تو و تو و تو و تو باشد. و ‏_سوم، طى اين راه با دستگيرى و همراهى اوست؛ «انّى‏ ذاهِبٌ الى رِبى سَيَهْدين ...» كسى كه راه افتاد او به زودى همراهيش مى‏كند و مى‏رساندش. @shagerd_Quran من در ‏ى_شروعم همين آيه‏ها برايم هستند. اگر را بخوانم و موضوعى و واژه‏اى كار كنم، به ‏بست مى‏رسم. به آيه‏هاى‏ جبر و اختيار و آيه‏هاى توحيد برخورد مى‏كنم، به بن‏بست مى‏رسم و دچار تناقض مى‏شوم. و اين است كه آيه‏ها شده‏اند و در جاى خود ننشسته‏اند. به اين‏گونه كه ما با آن همراه شده‏ايم، نتيجه‏ى از بر خورد صحيح با قرآن است. تطهير با جارى قرآن، ج‏1، ص: 23 @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ 💠 پیروزی در یا...!؟ 🔸يک عمل از چند نفر، ارزش برابر ندارد و در يک سطح نيست؛ چون هاشان فرق دارد؛ 👈 يكى يك تومان مى‌‏دهد به خاطر اين كه ده تومان بگيرد و يكى يك تومان مى‏‌دهد تا آرامش وجدان بيابد و يكى يك تومان مى‌‏دهد تا درس انفاق بدهد و آدم بسازد و يكى با يك تومانش يار مى‌‏كند و همراه مى‌‏سازد... ⁉ آيا اينها برابر هستند؟ 🔹 كسانى كه با عواطف، با هوس‌‏ها، با دهان مردم، با شيطنت و سياست انفاق مى‏كنند، با كسانى كه محركشان ‏ شان است، در يك عمل برابر نيستند. 🔸 همين طور كسانى كه غايت و جهت و هدف عملشان تربيت همراه و درس انفاق و سازندگى و ايجاد وحدت و يگانگى است با كسانى كه غايت و جهت و هدفشان آرامش وجدان و يا ايجاد اعتبار اجتماعى و يا پيروزى در انتخابات‏ و يا رسيدن به آب و علف دنياست مساوى نيستند. 🔹 همين طور آنها كه رابطه‏ اعمالشان را در نظر دارند، با آنها كه فقط يك بند را مى‌‏بينند، برابر نیستند. 📚 تطهير با جارى قرآن، ج۲، ص۱۳۴و۱۳۵. استاد @shagerd_Quran