✨✨✨✨✨✨✨✨
🔷 من شايد اوائل بلوغم بود كه بر خودم نظارتى را شروع كرده بودم و در #چهار_مسأله ارزيابى و تدبّر داشتم
۱- #حالتهايم: مى ديدم كه اميد، يأس و قدرت، عشق و نفرت، كينه، محبت، در من رخنه مى كنند و حالتهاى خستگى، وازدگى، هراس و تنهايى و ... در من رفت و آمد دارند.
۲- مى ديدم از صبح كه پلك چشمهايم باز مى شوند تا شب چه كارهايى و #حركتهايى براى من هست و چه سرعتها و شتابها و چه آرامشها و كندى هايى در كارهايم، همراهم هستند.
۳- با توجه به اين دو مرحله از حالتها و حركتهايم دنبال عامل و انگيزه ى اينها راه افتادم كه #محركهاى_من چه چيزهايى هستند.
۴- مرحله ى بعد #بررسى_هدفها و جهت هاى حركتم بود. پس از آنكه حالتها و حركتها و محركها بررسى شده بودند، نوبت به جهت حركت و هدفهايم مى رسيد كه من چه مى خواهم؟
🔷 آيا لذت و رفاه را، يا آگاهى و بينش را، يا تكامل و شكوفايى استعدادها را و يا بالاتر از اين همه، رشد را و جهت دادن به استعدادهاى تكامل يافته را. نه زياد كردن استعدادها، كه زياد كردن خودم تا بتوانم استعدادهاى زياد شده ام را رهبرى كنم.
🔷 مى ديدم كه محركها، مرا به بيشتر از لذت و رفاه و يا آگاهى و تكامل نمى رسانند و جز خسارت برايم نمى آورند.
🔷 مى ديدم من عمرم را شمع كرده ام تا ده شاهى ها را پيدا كنم. درست مثل آن بى خبرى كه در شب تاريك براى يافتن پول سياهش كاغذى را آتش زده بود و چراغ كرده بود و صبح فهميده بود كه چك چند هزار تومانى را از دست داده، براى رسيدن به پنج ريال پول سياه.
🔷 من هم عمرم را شمع كرده بودم و چراغ راه كرده بودم كه چيزى را بيابم. همين پولهاى سياه و جلوه هاى پوچ و سبزه هاى زرد را.
🔷 پس از اين #ارزيابى ها و #تدبرها بود كه مرحله ى #نظارت و #رهبرى بر حالتها و حركتهايم را شروع كردم و به انتخاب محركها و هدفهايم رو آوردم.
📚 روش نقد، ج ۲، ص 28
#فرهنگ_تدبر
#مکتب_تدبر
#شاگرد_قرآن
#استاد_علی_صفایی
@shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم
👌رسول ص چگونه قرآن را مطرح مىكرد؟
@shagerd_Quran
آيا همينگونه به #تفسير آن مىپرداخت؟ #مجموعى و #واژهاى و #موضوعى كار مىكرد؟
اين #سيرهى_رسول و #تاريخ اوست.
👈 او #درس_تفسير نمىگذاشت،
اين طور كه ما #كلاس_تفسير و #نهج_البلاغه و #ايدئولوژى و #شناخت_مكاتب مىگذاريم!👉
آنچه بود #تلاوت_آيهها بود: «يَتْلوُا عَلَيْهِم آياتِه؛ يَتْلوُنَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»؛ و به دست دادن معيار انتخاب، «تَواصَوْا بِالْحَقِّ».
اگر #قرآن در جايگاه خودش مطرح شود و #حق_تلاوتش ادا شود، احتياج به #توضيح و #تفسير ندارد.
و اگر در جاى خودش ننشيند و #مخاطب خودش را نيابد، آن وقت #تحريف شده و #منحرف گرديده است؛ «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه». #تحريف نه زياد كردن بر قرآن و نه كم كردن از قرآن است، كه #تحريف همين جايگاهها را به هم زدن و موضعها را ناديده گرفتن است. اين تحريفى است كه روايات صحيح هم از آن حكايت مىكند.
@shagerd_Quran
اگر در #مقام_شك، #آيههاى_انكار را به كار بگيرى و اگر در #مقام_توبيخ، #آيههاى_محبت را بخوانى، #تحريف كردهاى. و اينجاست كه آيهها گنگ و نامفهوم و حتى طنز آلود و خندهآور مىشوند.
كسى كه بايد #حركت كند، يك آيه براى او كافى است. #يك_سؤال براى او كافى است؛ «أَتُترَكُونَ فى ما ههُنا آمِنينَ؟ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيم ...؟ و تَنْحِتُون مِنَ الْجِبال بُيُوتاً فارِهين؟»
#صالح از قومش همين را مىپرسيد: آيا شما متروك و رها شدهايد در همينها ... در همينها ... آيا شما متروك شدهايد با امن و امان ... در اين
باغها ... و چشمهها ... و كشتزارها ... و نخلهايى كه شكوفههايش رسيدهاند...؟
شما متروك ماندهايد كه از كوهها خانه بسازيد و خوش باشيد؟
براى حركت همين سؤال كافى است. انسانى كه خودش را بيشتر از اين تلاوت تكرار و زندگى محدود ديد، راه مىافتد و حركت مىكند و همان را مىگويد كه #ابراهيم گفت: «انى ذاهب»؛ من روندهام. من نمىتوانم بمانم. و علامت اين حركت همين است كه به گذشته حسرت نمىخورم. اين #كافر است كه #حسرت گذشته را دارد. مىگويد: «ياليتنى كنت ترابا»؛ كاش خاك بودم. كاش رويشى مىداشتم. و كاش مثل #سنگها #چشمهاى را از دلم بيرون مىريختم.
@shagerd_Quran
(#مرحله_اول): كسى كه #ارزش خودش را مىشناسد و #اندازهى_خودش را مىبيند، ديگر ماندگار نيست، #رونده است، «انّى ذاهِبٌ ...»
اينجاست كه #مرحلهى_دوم مىرسد؛ #جهت رفتن و #مذهب تو كدام است؟ رو به چه چيزهايى خواهى آورد؟ رو به آنچه كه در اين پوست و پايينتر از توست؟ تو از پوست بيرون آمدهاى ديگر نمىتوانى در پوست بگنجى. نمىتوانى در اين محدوده، مقصودى و مذهبى داشته باشى. پس «انى ذاهب الى ربى».
رو به سوى #حاكميت مىآورى و او را مىخواهى كه #جهت تو و #مقصد تو و #حاكم تو و #محرك تو باشد.
و #مرحله_سوم، طى اين راه با دستگيرى و همراهى اوست؛ «انّى ذاهِبٌ الى رِبى سَيَهْدين ...» كسى كه راه افتاد او به زودى همراهيش مىكند و مىرساندش.
@shagerd_Quran
من در #مرحلهى_شروعم همين آيهها برايم #كافى هستند. اگر #تمام_قرآن را بخوانم و موضوعى و واژهاى كار كنم، به #بنبست مىرسم. به آيههاى جبر و اختيار و آيههاى توحيد برخورد مىكنم، به بنبست مىرسم و دچار تناقض مىشوم.
و اين است كه آيهها #تحريف شدهاند و در جاى خود ننشستهاند.
#تفسير به اينگونه كه ما با آن همراه شدهايم، نتيجهى #انحراف از بر خورد صحيح با قرآن است.
تطهير با جارى قرآن، ج1، ص: 23
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#تحریف_قرآن
#مهجوریت_تدبر_در_قرآن
#اندیشه_تدبری
#تدبر_در_سیره
#تطهیر_با_جاری_قرآن
#استاد_علی_صفایی
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨
💠 پیروزی در #انتخابات یا...!؟
🔸يک عمل از چند نفر، ارزش برابر ندارد و در يک سطح نيست؛ چون #محرک هاشان فرق دارد؛
👈 يكى يك تومان مىدهد به خاطر اين كه ده تومان بگيرد و يكى يك تومان مىدهد تا آرامش وجدان بيابد و يكى يك تومان مىدهد تا درس انفاق بدهد و آدم بسازد و يكى با يك تومانش يار #تربيت مىكند و همراه مىسازد...
⁉ آيا اينها برابر هستند؟
🔹 كسانى كه با عواطف، با هوسها، با دهان مردم، با شيطنت و سياست انفاق مىكنند، با كسانى كه محركشان #تكليف شان است، در يك عمل برابر نيستند.
🔸 همين طور كسانى كه غايت و جهت و هدف عملشان تربيت همراه و درس انفاق و سازندگى و ايجاد وحدت و يگانگى است با كسانى كه غايت و جهت و هدفشان آرامش وجدان و يا ايجاد اعتبار اجتماعى و يا پيروزى در انتخابات و يا رسيدن به آب و علف دنياست مساوى نيستند.
🔹 همين طور آنها كه رابطه اعمالشان را در نظر دارند، با آنها كه فقط يك بند را مىبينند، برابر نیستند.
📚 تطهير با جارى قرآن، ج۲، ص۱۳۴و۱۳۵.
استاد #علی_صفایی
@shagerd_Quran