eitaa logo
شاهــنامهٔ فردوســی
537 دنبال‌کننده
1هزار عکس
160 ویدیو
8 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 و ویدیو ها ، ادیت ، میم و. رو اینجا ارسال کنید 👇 @rueen_tan ناشناس 👇 https://daigo.ir/secret/4207512 جواب ناشناس👇 @shah_nameh2 کانالمون تو روبیکا 👇 @shah_nameh1
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان داستان شکارگاه : افراسیاب به هر دو لشکر نگاه کرد و گفت « اگر تا شب این جنگ ادامه پیدا کند کسی از ما زنده نخواهد ماند» پس از لشکریان پرسید « کجاست ؟؟ که در هنگام مستی جنگ با رستم و را میخواست و همیشه دلش جنگ با ایران را میخواست؟ حالا آن همه آتش و باد او کجاست ؟؟؟» خبر به الکوس رسید که سالار توران چه گفت و الکوس هم اسبش را تازاند و با بیشتر از هزار مرد جنگی به جنگ رفت ... و در آن لحظه را دید و فکر کرد او است و با زواره جنگید و زواره نیزه او را به دو نیم کرد و بعد هر دو دست به گرز بردند و الکوس با گرز اش زواره را زخمی و بیهوش کرد و زواره از اسب افتاد و الکوس هم از اسب پایین آمد تا سرش را ببرد ... رستم که بردارش را آنگونه دید با سرعت آتش سوی او دوید و اسب اسب فرود آمد و زواره را بر زین نشاند و به الکوس حمله کرد و با نیزه کمربند او را پاره کرد و سپس نیزه را به سینه او فرو کرد و لباسش را خون گرفت و بعد با نیزه ای که در بدن الکوس بود او را از روی زین برداشت و مانند کوه بر زمین کوبید و سپاهیان توران را وحشت زده کرد و پهلوانان ایران تا توانستند از سپاه تورانیان کشتند ... پس رستم با سمت افراسیاب حمله کرد و به رخش گفت « ای یار خوب من ... در میدان سستی نکن که من با تو میتوانم شاه را بکشم و از خونش سنگ را همرنگ مرجان کنم» رخش بعد از این سخنان چنان گرم شد و تازان که انگار آتش است و رستم هم کمند اش را گشود و خواست تا افراسیاب را بگیرد اما افراسیاب به سرعت از دست رستم فرار کرد و ایرانیان که سپاه توران را شکست دادند غنایم بسیار بردند و بعد نامه ای به شاه نوشتند که « کسی از نامداران ما کشته نشد و فقط زواره زخم شده» و در آن دشت دو هفته پهلوانان در جشن و شادی بودند و هفته سوم بازگشتند .... @shah_nameh1