eitaa logo
۰﴿پِلاكِ۳۱۳ــــ﴾۰
193 دنبال‌کننده
369 عکس
67 ویدیو
3 فایل
بسم رب الحسین علیه السلام عشق یعنی استخوان و یك پلاك سالها تنهای تنها زیر خاك .... ✅مرگ تاجرانه... در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، شهادت یعنی برگ برنده..🌱🌷 منتظر نظرات و کتب پیشنهادی شما هستیم... @ia_zahra_j12
مشاهده در ایتا
دانلود
💠کتاب دیدم که جانم می رود|🌱 💠شهید مصطفی کاظم زاده|•🕊🥀 خاطراتی از شهید مصطفی کاظم‌زاده به نقل از هم‌رزم وبرادر قسم‌خورده‌اش شهید مصطفی کاظم‌زاده در۹شهریورماه۱۳۴۴در محلۀ شاهپور متولد شد. ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادری‌هاست که دو نوجوان کم‌سن‌وسال باهم راهی جبهه می‌شوند و درنهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید، که برادر واقعی‌اش شده بود، جدا می‌کند. نویسندۀ این اثر خود راوی و هم‌رزم و همراه شهید است. از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروه‌های منافقین و معترضین جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقۀ سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آن‌قدر شیرین است که وقتی به لحظۀ جدایی آن دو می‌رسد، حمید می‌گوید : دیدم که جانم می‌رود.. 🔶بخشی از کتاب: چه‌کار باید می‌کردم، اصلاً چه‌کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم. اصلاً من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه‌ها داشتم برای فرداهای دوستی‌مان. حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه‌راه. من که ماندم! من که اصلاً اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی برای من خیلی مهم و باارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چطوری از رفتن منصرف می‌کردم؟ بدون شک خودش بود. مگر نه‌اینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می‌کرد که نرود، حتماً می‌توانست دل خدا را به دست بیاورد..🍃 🌷﴿رهسپاریم با ولایت تا شهادت﴾🌷 پِلاٰكِ۳۱۳🥀 💠https://eitaa.com/shahadat31312 ۲۵
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است🕊🥀 دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است‌..🌱 ________________ 💠https://eitaa.com/shahadat31312
💠 |🌱 💠۳)آرامش دلها تو اوج درگیری و عملیات بودیم شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود از همه طرف به سمت ما شلیک می شد دشمن حلقه محاصره را کامل کرد در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلند فریاد زد: الله اکبر..اشهدان لااله الاالله وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد وقتی ابراهیم پایین آمد، یکی از رفقا بهش گفت: خیلی عالی بود، با صدای شما آرامش پیدا کردیم ابراهیم یادآور شد که من نبودم این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد ﴿أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾رعد/۲۸ 💠برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم 💠شهید ابراهیم هادی|•🕊🥀
💠دلنوشته ای به ولی عصر ارواحنا فداه|🌱 💠شهیدحجت اللّه رحیمی|•🕊🥀
💠سیره شهداء|🌱 نماز شب که می خوند حال عجیبی داشت. یه جوری شرمنده خدا بود و زاری میکرد که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده. یه روز ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار می‌کنی؟ از کدوم گناه می‌نالی؟ جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمی‌تونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره. 💠به نقل از خواهر شهید 💠شهید محمدرضا تورجی زاده|•🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چشم هایَش..|🌱 چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟ دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟ 💠شهید ابراهیم همت|🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ..🌱 💠شهید رجبعلی ناطقی|•🕊🥀
💠کتاب خط مقدم|🌱 💠شهید حسن طهرانی مقدم|•🕊🥀 کتاب شهید تهرانی مقدم یک روایت داستانی به دور از تخیل و رویاپردازی است که در مورد تشکیل یگان موشکی ایران صحبت می کند. این داستان با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم که به نام پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران ملقب است نگاشته شده و از نظر مقطع زمانی، از مرداد سال ۶۳ تا دی سال ۶۵ را شامل می شود. مقطعی که اتفاقا پر از حادثه و موانع پیچیده است. پر از «نمی توانی ها» و «دیگر نمی شودها»، پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است». کتاب خط مقدم نوشته فائضه غفارحدادی است و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. خلاصه زندگی نامه و خط زندگی شهید طهرانی مقدم پر از حادثه است..🍃 🌷﴿رهسپاریم با ولایت تا شهادت﴾🌷 پِلاٰكِ۳۱۳🥀 💠https://eitaa.com/shahadat31312 ۲۶
🏴سیره شهداء|🌱 در کرمان حسینه ای داشت و خودش هیئت داری میکرد...بارها شاهد بودم حاج قاسم قبل هر مراسم و روضه ای، ابتدا شخصا درِ همسایگان را می زد، عذرخواهی می کرد و اذن می گرفت!  میگفت: ما می خواهیم مراسم برای اهل بیت علیهم السلام برگزار کنیم، بابت مزاحمت های آن عذرخواهیم  و حلال کنید.. 💠سردار دلها|•🕊🥀
🏴کلام شهداء|🌱 حاج حسین به دخترش میگفت وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد از خانوم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) کمک بخواهید. ◇ گره های کوچیک رو هم از شهدا بخواهید براتون باز کنند..🍃 💠شهید حاج حسین همدانی|•🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠این باطریه، نباشه قلبم کار نمی کنه|🌱 💠شهید هادی ذوالفقاری|•🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روای: برادر شهید سر مزار عباس بودم و داشتم زیارت می کردم جوانی سر مزار آمد و حمد و سوره خواند متوجه شد که من برادر شهید هستم گفت: شهید عباس خیلی داره دلربایی می کنه گفتم: چطور؟ گفت: تو محل سکونتم یه جوانی اهل نماز و مسجد نبود اهل گناه بود هر چی دوستان و آشنایان با او صحبت کردند بی نتیجه بود تا اینکه یک روز عکس خنده روی عباس را دید گویا او را برق گرفت و متحول شد با شهید اُنس گرفت وقتی او رو توی صف نمازگزاران دیدم خیلی خوشحال شدم..🍃 💠شهید عباس دانشگر|•🕊🥀
💠کتاب یادت باشد...|🌱 💠شهید حمید سیاهکالی مرادی|🕊🥀 کتاب یادت باشد کتابی زیبا درباره‌ی زندگی یکی از شهیدان مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی است که در ۲۶سالگی شهید شد. همسر او، فرزانه سیاهکالی مرادی روایتی جذاب و خواندنی از زندگی‌شان ارائه داده است. فرزانه کتاب را از کمی پیش از آغاز زندگی مشترکشان نوشته است. یعنی زمانی که برای کنکور درس می‌خوانده و اصلا به فکر ازدواج کردن با هیچکس نبوده است. اما ماجراهای جالب خواستگاری حمید و فرزانه و اتفاقات بعد از آن است که دل فرزانه را می‌برد و جواب مثبتش را اعلام می‌کند. محمدرسول ملاحسنی تمام خاطرات، اتفاقات و بینش آن‌ها در یک کتاب گردآوری کرده است و نام آن را یادت باشد، گذاشته است..🍃 🌷﴿رهسپاریم با ولایت تا شهادت﴾🌷 پِلاٰكِ۳۱۳🥀 💠https://eitaa.com/shahadat31312 ۲۷
💠کلام شهداء|🌱 🔸 در دفترچه خاطراتش نوشته بود: «اگر دفترچه ام را خواندید یا چاپ شد به مردم بگویید: کتاب یادت باشد را حتما بخوانند که درس ها و نکته های خوبی را می توان از این کتاب گرفت..🍃 💠شهید حسین سرسنگی|•🕊🥀
💠نماز اول وقت|🕊🥀 در توپ و تانک و ترکش و خمپاره نمازشان ترک نمی‌شد..! الگوی ما و آیندگان خواهند بود راهشان را ادامه خواهیم داد..🌱