eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 #شهید_سید_مهدی_حسینی 🍃ولادت : ۵۹/۵/۲۷ - تهران 🍂شهادت: ۹۵/۷/۱۲ - دمشق 🍁آرامگاه: تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها 🌸از کمک به #نیازمندان دریغ نمی کرد. 🌺عضو یکی از گروه های #خیریه بود که در بحث کمک به نیازمندان فعالیت می کردند. 🌼حتی وقتی #سوریه بود از آنجا کارها را هماهنگ می کرد تا ارزاق و بسته ها به موقع به دست نیازمندان برسد. https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🎈🍃💌 🍃گوش دادن خاطراتت از زبان مادر و پدرت برایمان قصه ی شب های بیخوابی شده است... ولی خوب میدانم از دلم خبر داری... برادرم... 🍃🌹بارها مینشینم و میگویم کاش میشد دقیقه ای فقط تورو ببینم... فقط ببینم و بگویم داداش من هم از این دنیا خسته شدم... من هم دل دارم... یادم نبود! راستی خدا عاشقت شد،خداتورا خرید...خون بهای تو را خدا میدهد... 🌹بابک جان؛ وقت هایی که دلم میگیرد عکس هایت را مرور میکنم،عکس هایی که آلبوم هایم را تشکیل داده... ☘ دوست دارم در چشمانت خیره شوم ولی وقتی یادم به گناهانم می افتد از تو خجالت میکشم... ❤️برادر شهیدم،این روزها حال هوای ایران با دست به دست شدن بنر سالگرد شهادت تو عجیب زیبا شده است... ✨این روزها بین مردم زمزمه هایی از مردانگی تو پیچیده است... بابک جان... دلتنگی مادرت را نمیتوانم توصیف کنم.😭 بغض های پدرت ناگفتنی است...ولی دل برادرها و خواهرهای سرزمینت عجیب حال گریه دارد...😔 داداش جان؛یک سال لقمه از دست مادرت حضرت زینب(س)گرفتی، نوش جانت! ...💔 اولین سالگرد شهادتت بابک نوری هریس شهدا را با صلواتی یاد کنیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 👑 💕 @shahadat_arezoomee
همسر #شهید وقتی که از مراسم وداع با #شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان #چادر سیاه خسته خوابم برد... در خواب #حسین را با همان لباس‌های #خاکی در ضریح #حضرت_بی‌بی_#زینب_س دیدم... دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت اجازه می‌دهی #ضریح را تمیز کنم... من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان #گریان روبه‌روی او ایستاده بودم... سرم را به علامت #تأیید تکان دادم... در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح #بی‌بی_زینب_س به چه صورت است و نه عکسی از آنجا دیده بودم. وقتی که عکس ضریح را به من نشان دادند دیدم #دقیقاً همان چیزی است که در خواب دیدم... #تخریب_چی_مدافع_حرم ⚜کپی با ذکر صلوات 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊
همسر #شهید وقتی که از مراسم وداع با #شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان #چادر سیاه خسته خوابم برد... در خواب #حسین را با همان لباس‌های #خاکی در ضریح #حضرت_بی‌بی_#زینب_س دیدم... دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت اجازه می‌دهی #ضریح را تمیز کنم... من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان #گریان روبه‌روی او ایستاده بودم... سرم را به علامت #تأیید تکان دادم... در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح #بی‌بی_زینب_س به چه صورت است و نه عکسی از آنجا دیده بودم. وقتی که عکس ضریح را به من نشان دادند دیدم #دقیقاً همان چیزی است که در خواب دیدم... #تخریب_چی_مدافع_حرم #شهید_حسین_هریری @shahadat_arezoomee
در دانشگاه رشته ی مدیریت می خوند ؛ سال ۸۸ در جریان #فتنه ڪلا چند روز وسط معرڪه بود ، شوخی ڪه نبود آن ها می خواستند به #ولایت و انقلاب ضربه بزنند ڪه خدا را شڪر و به یاری امام زمان ناڪام ماندند . وقتـی پسرم در #سوریه به شهادت رسید و پیڪرش را آوردند چون بدن و صورتش زخم بسیاری برداشته بود قابل شناسایی نبود . من او را از ضربه های چاقوی #فتنه۸۸ در بازوی چپش شناختم . #راوی👇 #پدر_شهید #شهید_رسول_خلیلی #شهدا_گاهی_نگاهی @shahadat_arezoomee
🔸زمان درجه اش رسیده بود. آن روزها داشت آماده می شد دوباره برگردد . هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای اداری و بیشترشان هم درجه ی جدید🏅 روی دوششان نشسته بود. 🔹مدام هم به می گفتند :«بیا برو دنبال درجه ات. خودت پی کارت رو نگیری، کسی نمیاره بچسبونه روی دوشت❌» 🔸حامد این ها را می شنید👂 و لبخند می زد☺️ یک بار هم که یکی از صمیمی اش💞 پاپی اش شد که «چرا نمی ری سراغ کارای درجه ات⁉️» 🔹گفت: «عجله نکن ! درجه دادن و درجه گرفتن بازی دنیاستـ🌎 اصلش اونه که درجه رو به آدم بده! خدا بخواد می بینی که درجه ام رو توی از دست خودش می گیرم😊» @shahadat_arezoomee 🍃🌹〰
|• ♥️↓ در یادداشتے بہ دوستان بسیجے خود مینویسـد : چہ‌ مےشود روزے امن‌ و امان شود و ڪاروان راهیـان نور مثل شلمچـہ و فڪہ بہ سمت حلب و دمشـق راه بیفتـد ... فڪرش را بڪن ! راه میروے و راوے میگویـد : اینجا قتلگاه است ؛ یا بالاے همین صخره نیروها را رصد میڪرد و ڪمین خورد . آخرین لحظات زندگی‌اش را اینجا در خون خودش غلتیـده بود ... ! یا اینجا عباس وار پر ڪشید :) را ... همین‌جا سرش بالاے نیزه رفت ! در این دشت با یارانش پر ڪشید :) عجب‌حـال‌وهـوایے می‌شود ڪاروان‌راهیان‌نور‌ مدافعین حـرم عجـب حـال و هـوایـے ... ✨ :) ! 😍 ما شهادت دادیم که زیباست❤️ @shahadat_arezoomee
Narimani-13941108-007-1-www.Baradmusic.ir.mp3
5.79M
🎵 #صوت_شهدایی ★تا کی باید نگاه کنم ❣به قاب عکس این ★ #شهیدای مدافع حرم ★بذار برم تا #سوریه ❣تا که یکم اروم بگیره ★این غصه های تو دلم 🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی 🍃🌹🍃🌹 @shahadat_arezoomee
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌿°•🌸°• ★تا ڪی باید نگاه کنم ❣به قاب عڪس این ★ مدافع حرم ★بذار برم تا ❣تا که یڪم اروم بگیره ★این غصه های تو دلم 🍃❤️ @shahadat_arezoomee 🌿°•🌸°•
قبل ازدواج...💍 هر خواستگاری کہ میومد،🚶💐 به دلم نمے‌نشست...😕 اعتقاد و همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...👌 دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ😇 نه بہ ظاهر و حرف..😏 میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...🙃😌 شنیده بودم چله خیلی حاجت میده... این چله رو توصیه کرده بودن...✍ با چهل لعـن و چهل سلام...✋ کار سختی بود😁 اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود... ارزششو داشت، واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم. ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمہ... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚 دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿 ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدے..." به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم...🙂 از اولین سفر که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: زهرا، این یه تسبیح مخصوصه💕 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...❤️😌 این تسبیحو به هیچ‌کس نده! تسبیحو بوسیدم و گفتم: خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره... بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود... 🌱♡°همسر شهید امینی°♡🌱 🌱🦋💫ـــــــــــــــ.. 📿 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💞↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
چقدر سخت😓 است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 . یک جمله از دل نوشته هایت✍ را خواندم. حالا سال هاست ، دلم به حال خودم می سوزد😢. . روزهایی که از خیل عشاق ❤️جامانده بودی و درد فراق😔، دلت را به تنگ آورده بود😰. . به روضه های ارباب🏴 پناه آوردی.برای ِغربت امام حسن ، اشک ریختی😭 . از حضرت مادر ،شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀.... . جانباز ِشهید ، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن ،پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمی ِ گناهانم است. . مسیر طولانی و نفس اماره ، نفس هایم را به شماره انداخته است... . باید در دفتر زندگی ام 📒، قوانین ده گانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم📝... . می خواهم بغض هایم😞 را در کوله پشتی 🎒تنهایی ام بریزم .دلم یک سفر میخواهد به مقصد ساری ... . آرزو دارم همانگونه که درکتابت📔 خواندم ، راهنمایم شوی و مرا به گلستان شهدا💐 ببری...چشم هایم😔 را ببندم و در دارالشفای عاشقان💚 بگشایم .. . دل ِ سوخته🖤، از آتش هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین😊 دهم ... . تسبیح📿 تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر یازهرا (س) بگویم تا نگاهم 😍کنی... . باب الحوائج ِ جوانان ، دست 💓دلم را بگیر ، علمدارش باش .برای این💔 سر به هوا کمی روضه بخوان 😢😓 . در روز تولدت🎂 که شهادتت🥀 هم امضا شد ، برای حال دلم😞 امن یجیب بخوان... بطلب که زائرت شوم.😭 . ❣به مناسبت تولدوشهادت سید مجتبی علمدار ❣ ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر ) 🌱🦋💫ـــــــــــــــ.. 📿 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💞↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
بسمِ رب العشق❤️رب الحسین... . پلک خورشید🌞 که پرید؛ نگاهت را به روی جهان گشودی. . در صبحدم ِ ششمین ِ روز، از دومین ماهِ آخرینِ فصل ِسال و این شروعی🌺 بود برای پایانی زیبا. . جسمت که رشد میکرد، روحت هم همراهش قد 🌴میکشید. اما ؛از جایی به بعد تنها روحت بود که بزرگ میشد،قد میکشید و جایش در جسم تنگ و تنگ تر میشد🌿. . مزین به نامِ 💚عالمیان بودی و البته جوینده. . صحت شُهرَتَت وقتی نمایان شد ؛که ، به دنبال آرام کردن روحِ بزرگت، سر از 🕊 درآوردی.میجُستی تا آرام کنی آن دلکنده 💔از جهانِ مادی را. . قرارت را در پرواز یافتی و این یعنی یک قدم نزدیکتر به مقصد. . بعد ها شدی قرارِ روحِ ملتهبِ همه آنهایی که پرواز را برای آرامش💜 انتخاب کرده بودند. . و حالا قرارِ روحِ همه مان شدی.حتی ما واماندگانِ اسیرِ زمین😔. . ساعاتی پس از آخرین پروازت، که روح بلندت برای همیشه در آسمان ماند 🕊،صدای هلهله عرشیان به گوش تمام عالم رسید.خوشحال بودند که همجنس دیگری 🥀از خودشان را به آغوش کشیده اند. آسمان را ریسه کشیدند به یمن قدومت و برق چشمان😍 تو یعنی به مقصد رسیده ای. . جسم زمینی ات،گنجایش روح بلندت🍃 را نداشت.برای همچون روحی ،کوچک بود و تو مرد تسلیم شدن ☺️نبودی.این را انتخاب های سخت ✅ثابت کرده بود! همچون کوه نوردی که بلندترین قله را فتح کرده باشد؛کنار درب 💐 نشستی تا نفس تازه کنی. . کسی چه میداند؛شاید مهیای دیدار یار میشدی🌹.! . لطفی کن.گاهی نگاهی به خسته گان زمینی 😔بینداز.در مرام نیست جاماندگان😭 را به حال خودشان رها کنند. . (ع)؛ هنوز هم پس از قرن هاجاماندگان😥 را با خود میبرد.در مرام دانش آموختگان ، بی توجهی جای ندارد. . سلام ما را به اربابمان برسان.بقیه را خودش میداند.😭 . راستی؛ در گوش آسمان چه گفتی که پاسخت ، آغوش امن💓 شد؟! . ❤️ مِنَ المومنینَ الرجالُ صَدَقوا ما عاهَدُالله عَلَیه‌‌‌...فَمِنهُم مَن قَضا نَهبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلوا تَبدیلا...❤ . نویسنده : . به مناسبت 🎂تولد 🎂 . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۶۴/۱۱/۶ . 🖤تاریخ شهادت🖤 : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۱/۵ . 🥀محل دفن🥀 :گلزار شهدای شهر رشت . ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨🍃🖤 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🔸وحید ۴ سال در از حرم دفاع کرد👊 و بخاطر شایستگی‌هایی که داشت حاج قاسم او را به نزد خود فرا خواند و توفیق همراهی👥 با خود را به او داد. و از آن پس او را به عنوان حاج قاسم می شناسند. 🔹وحید بود و ریه اش به شدت مشکل داشت و فقط برادرش از آن خبر داشت این روزها اگر پای درد و دل بنشینید از چند چیز سخن می گوید از دلتنگیش💔 نسبت به فرزند با ایمان و جوانش و از غصه هایی که نسبت به وحید دارد نامزدی که عمر نامزدی او دو ماه بیشتر نبود😔 📎امنیت و عزت امروزمان را مدیون و امثال او هستیم♥️ 🌹🍃🌹🍃 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید به مناسبت سالروز تولد شهید محمد بلباسی 💚🍃 @ammar_abdii2
✨ از شمال 🇮🇷 تا شمال 🇸🇾 💫 از تا . ✨ مردانی که گویی از دریا و از درخشش را وام گرفته بودند، آنقدر که سیاحت در شهر مردمک هایشان، یاد آوار بود. همانقدر ، همانقدر نورانی. مردانی که...😞 . آه... قلم، کمر خم کرده؛ نمی تواند. جوهر به سان گشته است. خشک و سخت، نمی‌نویسد.✍😣 . 💫 برای گفتن و و سرودن از این مردان، هزاران و هزاران قطره جوهر و هزاران نظم و نثر کم است، چه رسد به این قلم و جوهرِ درمانده ی من.😫 . ✨ آری! باید نام و راه این مردان را تک به تک، به رخ کاغذ کشید. . 💫 این بار می‌خواهم از مردی بنویسم که به عشق، آورده بود.❤️ 💫 عشق به (ع) عشق به (س)، عشق به فرزندان‌شان، عشق به راهشان، به راه ، به خــ💚ــدا. و نه عشق به این سیاره ی رنج و گردش ایام و تنی که روح والای او را تاب نمی‌آورد که اگر اینگونه بود، پیکر بی جانش در میان تار و پود خاک های سرد خانطومان به یادگار گذارده نمی شد.😔 . ✨ و من سوگند می‌خورم که او عشق به خدا را بیش از هر چیزی در قلبش پرورانده بود. . بیش از عشق به گیتی، به هستی و حتی به زینب(س) ⭐️ و امان از دل💔 زینب 😣 . ✨ روزی که زینتِ پدر چشم گشود، همه را از نظر گذراند. مادر، خواهر، برادر، اما پدر نبود؛ بود اما نبود. . 💫 سیره اش بود اما چهره اش نبود. سیره ای که تا ابد جاری خواهد ماند. . برای من، برای تو، برای اَب، برای زینب...😣 . به مناسبت سالروز تولد . نویسنده : . 📆 تاریخ تولد : ۹اسفند ۱۳۵۸ قائمشهر . 📆 تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۲/۱۷ خانطومان سوریه . 📆 تاریخ انتشار: ۱۲اسفند ۱۳۹۸ .
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید به مناسبت تولد شهید سعید خواجه صالحانی 💛🍃
🌱قرار شد از تو، برای تو بنویسم. . 🍃تقویم را که ورق زدم، فاصله چهار روزه زمینی و آسمانی‌ات، دلم را لرزاند. . 🍃هشتمین روز قدم به زمین گذاشتی و چهارمین روز بهار قدم به . پروازی به فاصله بیست و اندی سال🕊 . 🍃می‌گویند نام‌ها روی افراد تاثیر گذارند! مثلا خودِ تو؛ نامت سعید، یعنی و سعادت‌مند. عاقبتت هم ختم به شد. خوشبخت شدی. . 🍃مادرت می‌گوید عاشق جان بودی❤️ وقتی به پابوسی حضرت می‌رفت، سفارش دعای شهادت دادی. . را که جز به بها لمس نمی‌توان کرد! به قول آ سِد مرتضی، شهادت هم لباس تک سایزی است که اندازه شدنش شرط و شروط‌ ها دارد! . 🍃پس بگو بهای لمس عشقت چه بود؟ ؟ ؟ ؟ . 🍃یا اصلا بهای دیدن چیست؟ همین‌که از دست بشوییم کافیست؟ این‌که خاک به کام بکشیم سایز شهادت می‌شویم؟ . 🍃یا نه، باید مثل تو و امثال تو شد؟🤔 اصلا مگر شما چگونه‌اید؟! اصلا می‌شود مثل شما شد؟! مثل شما بودن چه شکلیست؟! . 🍃این روزها دلمان عجیب شکل شما بودن می‌خواهد... فقط تازه کاریم، نابلد راهیم، دستی بلند کن و دست‌گیرمان شو🤝 می‌گویند جز از آسمانیان، برای زمین کاری بر نمی‌آید. . 🍃دعا کن برای‌مان، دعا کن با ، را از دست ندهیم برای دعا کن🙂 . بهای تو، گر بود خریدارم.❤️ . به مناسبت سالروز تولد . ✍نویسنده: . 📆 تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۶۸ . 📆 تاریخ شهادت: ۴ فروردین ۱۳۹۶ حماء سوریه . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀 مزار: گلزار شهدای پاکدشت .
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید سعید مسافر 💛💫
بسم رب الزهرا(س) . 🍃تقویم را که ورق میزنم یاد و در هر روز نمایان است. به دست، رسیدم به ۱۴ فروردین. . 🍃دوباره سالروز یکی از های (س) است. نامش است و این خودش به منزله سعادت است، آخر مگر سعادتی هست بالاتر از شهادت؟ . 🍃راهکار شهادت زیستن است! آسمانی زیست، حتی شروع مشترکش هم آسمانی بود. . 🍃به وساطت بانوی ، خانم (س) زمینی‌اش را یافت. ولیکن پس از چند صباحی باهم بودن به دلبستگی دنیا پشت پا زد و با علم ، راهی دیار شد. . 🍃پس از دوبار حضور در در حین عملیات مستشاری درکمین نیروهای گرفتار شد و کرد تا انتهای عاشقی. . 🍃آری درست است که می‌گویند " هرکس که عاشق او شود خوب خریداری‌اش میکند" . ❤️مبارک بادت این وصال❤️ . به مناسبت سالروز . ✍️ نویسنده: . 📆تاریخ تولد: ۱ دی ۱۳۶۵ . 📆تاریخ شهادت: ۱۴ فروردین ۱۳۹۵حلب سوریه . 📆تاریخ انتشار طرح: ۱۳ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀مزار: گلزار شهدای شهر رشت .
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید به مناسبت تولد حاج احمد متوسلیان 🍃💛
حاج در ١۵ فروردین ماه سال ۱۳۳۲ در یکی از جنوب شهر  به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان اسلامی به رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. در کودکی بسیار گوشه‌گیر بود. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد صنعتی شد و در سال۱۳۵۱ موفق به اخذ گردید. سپس به سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی  را گذراند و پس از آن، به  اعزام شد. در سال ۱۳۵۶ در رشته الکترونیک  علم و صنعت ایران پذیرفته شد. . 🌸 به مناسبت سالروز تولد . 📆تاریخ تولد: ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ . 📆تاریخ انتشار طرح: ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ .
سقوط پایتخت📛 🔴 شاید به جرات بتوان ادعا کرد یکی از موفق ترین و پر بیننده ترین فیلم های چند سال اخیر کشور سریال ** به کارگردانی ** و نویسندگی ** بوده است اما تغییر نویسنده این سریال ، آن را از آسمان آفتابی با مخ در خاک خشک و بی آب و علف زمین کوبید. 🔴 با یک مقایسه عامیانه نه کارشناسانه درباره پایتخت های گذشته و قسمت ششم آن ، به راحتی میتوان تفاوت تهیه کننده ارزشی (سازمان فرهنگی اوج) را با تهیه کننده غیرارزشی امسال(فروردین ۱۳۹۹) به وضوح مشاهده کرد. 🔴 در *پایتخت ۵* تبلیغ استقامت ، مبارزه با داعش، جانفشانی برای حفظ حریم خانواده ، احترام به پدر و حتی عکس پدر(بهبود) ، افتخار قهرمان ملی ، توجه و خدمت به پدر پیر ، غرور ملی ، خواندن نماز در شرایط سخت ، احترام به شعائر دینی و ساده زیستی به نمایش درآمد اما در *پایتخت ۶* تبلیغ دختر بازی ، حرمت شکنی نسبت به والدین و بزرگترها ، ایستادن مقابل پدر و مادر ، بد دهنی ، خانه مجردی ، دست بلندکردن روی بزرگتر ، فساد در فضای مجازی ، نگهداری از حیوانات خانگی ، سودآور بودن مواد مخدر ، زندگی لاکچری ، پول پرستی ، رقص و آواز ، آلودگی صوتی ، عملهای زیبایی ، تزریق ژل و بوتاکس ، خالکوبی های نامتعارف و پنهان کاری جوانان مقابل والدین به تصویر کشیده شد. 🔴 باتوجه به همه این نقص ها از مدیران ** دوستانه استدعا داریم برای ساخت قسمت آخر این سریال حتی اگر بهترین مسائل اخلاقی را هم رعایت کنند هزینه ای برآورد نکنند. 🔴 حال برای اینکه تا حدودی ذهنیت شما عزیزان خواننده با حقایق پشت پرده این قسمت از سریال پایتخت همسو شود به گوشه هایی از آن اشاره میکنم: 🔷 ** که حمل کننده ضریح و گلدسته بود و همه را با افتخار برای زیارت امام رضا علیه السلام می برد حال برای چک برگشتی به زندان افتاده میشود حامل موادمخدر. و مدام از علائم گروهای شیطان پرستی استفاده میکند 🔷 ** با ایجاد جای مهری بر پیشانی هم نیروهای ارزشی را مسخره میکند هم با رفتارهایش به سخره میگیرد. ضمن اینکه پس بازگشت از مکه ، بهتاش که در تمام قسمت های سریال مبلغ فساد اخلاقی است موقع توزیع * تبرکی* با اصطلاح ** و به شکلی که ساقی گری بزم شراب را القا کند به میگوید برای من سر پر بریز ، برا بقیه ته استکانی. 🔷 ** که درتمام قسمت های قبلی سریال اسطوره زنی درست کار و پاک است دراین قسمت به نقی درباره سفر دخترهایش برای اردوی رزمی و مسائل دیگر چندین بار دروغ میگوید و مخفی کارهای زیادی دارد. 🔷 ** که حرمت دایی خود (نقی) ، مادرش ، ارسطو و بقیه را نگه نمیدارد مدام باوجود مخالفت مادرش جلوی او با دخترهای مختلف ارتباط میگیرد ، بزرگترهایش را به اسم صدا میزند ، شوخی های رکیک و خلاف ادب میکند و هنرش فقط رقاصی و چشم چرانی است. 🔷 ** دخترهای نقی که بدون اجاره پدر و مادر آب هم نمیخوردند دراین قسمت خود سر شدند ، بی اجازه پدرشان به اردو می روند و به نصاب ماهواره سفارش کار میدهند. 🔷 * برادران رحمت* که در قسمت های قبلی آدم های ساده ای بودند و به برادر بزرگشان احترام خاصی میگذاشتند ، دراین قسمت تریاکی شده و رحمت را کتک میزنند. 🔷 ** که زنی ساده و با اخلاق بود ، دراین قسمت ناگهان میشود زنی قرتی. 🔷 * همسر تقی* که تا این قسمت خبری از او نبود ناگهان میشود بزن بهادر و راه به راه شوهرش را کتک میزند. 🔷 ** پسر کوچک خانواده آقای فریبا که بسیار پرخاشگر و در توهین به بزرگترها و خبرچینی بعداز بهتاش نفر اول است. 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
طرح جدید به مناسبت تولد شهید محمد اینانلو 💛💫 @ammar_abdii2 🍃
🍃به نام خالق رازق🍃 دمی پلک بر هم می‌نهم و از دریچه ی حلما به او می‌نگرم. . 🍃تولدت بابایی! خیلی دوستت دارم ولی کاش نمی‌رفتی ، کاش من رو هم با خودت می‌بردی، کاش می‌اومدی فوت می‌کردی، کاش می‌اومدی باهام می‌کردی، کاش...😞 . 🍃نمی‌شود، دل من تاب احوال و اقوال این غنچه‌ی دار را ندارد. و چه اندازه همگون‌اند این . تا چه حد نهفته در مسکوتشان به هم شباهت دارند. . 🍃چقدر شان، شیوا سخن می‌گویند. اما جای آن است که ضمیرمان را بکاویم که تا کجا از جام این پر ارج و معنایشان آشامیده است؟ و تا چه حد دل و مسئلت‌هایش را در ذیل مدفون ساخته است؟ . 🍃آری! جای آن است که باشیم. رهرو باشیم و با رهگذاران ، همراه و همراز گردیم. . ◾️به مناسبت سالروز تولد . ✍نویسنده: . 📆 تاریخ تولد: ۱۸ فروردین ماه ۱۳۶۷ قزوین . 📆 تاریخ شهادت: ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ حلب سوریه جاوید الاثر . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۹ . 🥀مزار یاد بود: بهشت زهرا، مهر شهر، امام زاده طاهر .
❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 وصـیـت نـامـه بعد از ،سپردم همه جا را دنبال اش گشتند.🍃 حتی توی وسایلی که در جامانده بود.اما وصیت نامه ای در کار نبود.🍃 چیز مکتوبی که از او موجود است ای است که برای خو در (ع) نوشته بود.☝️ این نامه را بعد از منتشر کردم.محض اطمینان،یکبار از درباره ی وصیت نامه سوال کردم.🙂 :یک بار در درباره ی وصیت نامه از او پرسیدم،پوستر را نشان داد و گفت: من این است.🙂☝️ پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.🙂 روی این پوستر،زیر تصویر همت این فراز از نامه اش نوشته شده بود،با خدای☝️ خود بسته ام تا آخرین خونم در حفظ و حراست از یک آن آرام و قرار نگیرم. ـــــــــــــــــــ🌱🍂ـــــــــــــــــــ 📿 🖤↓🥀 @shahadat_arezoomee مٰا‌ملَـت‌اِمٰام‌ ✌️🇮🇷
دلم آسمون میخاد🔎📷
. 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. . 🍃حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. . 🍃عشق به شهید در دلش جوانه زد. نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. . 🍃دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. . 🍃مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. . 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۹ . مزار : بهشت رضوان . ـــــــــــــــــــ🌱🍂ـــــــــــــــــــ 📿 ♥️↓🌿 @shahadat_arezoomee ما دادیم‌که‌ زیباست✌️🇮🇷