#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
#من_و_تن
جسم همواره دارای امتداد بوده و تقسیم پذیر است.نتیجه تقسیم پذیری جسم این است که هیچ گاه وحدت حقیقی نمی یابد.
وحدت حقیقی به این معناست که چیزی واقعا یکی باشد ، نه اینکه ما با مسامحه و کم دقتی آن را یکی بشماریم.
#مثلا یک میز را در نظر بگیرید، ما در نگاه اولی آن را یک میز می شماریم، ولی آیا واقعا یک چیز است؟ آیا واقعا می تواند یک چیز باشد؟
وقتی کمی دقت می کنیم می بینیم که آن میز در حقیقت مجموعه ای از چوب های پایه و تخته روی آنها و میخ ها و چسب و... می باشد که چون هدف واحدی را برای ما تأمین می کند آن را "یک" چیز می نامیم.
به بیان دیگر همه اجزای جسم از هم پنهان و غایبند و هیچ یک از حال دیگری مطلع نیست. دو ذره جسمانی نهایت ربطی که به هم می توانند داشته باشند این است که سطح آن دو به هم وصل باشد ولی از درون هم کاملا بی اطلاعند و هر یک نیز از اجزایی تشکیل شده که آن اجزا نیز همه از هم بی خبرند و نهایت این است که به هم وصلند.
پس در یک کلام در #عالم_اجسام هیچ گاه وحدت حقیقی قابل یافتن نیست و همه چیز از هم پنهانند.
@shahd_shahadat🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیاز های دنیایی ، عامل رسیدن به مقامات عرشی
#حجت_الاسلام_والمسلمین_عابدینی
کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
یکی از صفات نفس ما که در آن نمی توانیم شک کنیم، نوعی ثبات و پایداری و عدم تغییر است. اگرچه در وجود ما افکار و حالاتی هم هست که متغیر و ناپایدار بوده و از بین می رود ولی بخشی از خصوصیات روح و روان ما کاملا ثابت است و ما می توانیم بخشی از گذشته و حال و آینده را با هم در نزد خود داشته باشیم. ما به راحتی درباره گذشته و حال یک چیز مقایسه می کنیم، یعنی گذشته و حال آن را در نزد خود حاضر می نماییم و آن دو را با هم می سنجیم و می گوییم تغییر کرده یا نکرده است.
با اینکه دانستیم که در عالم اجسام مادی چنین چیزی ممکن نیست، در عالم ماده هیچ گذشته ای نمی تواند در کنار یک آینده یا حال قرار بگیرد و آن را ادراک کرده و خود را با آن مقایسه نماید. در عالم ماده همه زمانها از هم بریده و بیگانه هستند و هیچ گونه ربطی میانشان برقرار نیست تا بتوانند میان هم مقایسه نمایند و قضاوت کنند که این شیء در زمان فعلی همان شیء در زمان گذشته است. به عبارت دیگر من دارای جامعیت زمانی است ولی در عالم ماده جامعیت زمانی محال است، پس من حقیقتی فرامادی است.
@shahd_shahadat🌷
1_118407800.mp3
1.28M
#ماه_حیات
🔹بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه #ربیعالاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه... ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
@shahd_shahadat🌷
#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
خصوصیت دومی که در "من" حقیقی ما وجود دارد جامعیت و وحدت حقیقی آن است.
من حقیقی ما واقعیتی است که همه ادراکات بینایی ، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه و عواطف و احساسات و ادراکات علمی و عقلی را یک جا در خود جای می دهد و در میان آنها مقایسه و سنجش می کند و با آنها گزاره می سازد و قضاوت می کند.
من حقیقی من چیزی ورای مغز و سلولها و فعل و انفعالات شیمیایی آن است.
من حقیقی چیزی است که می تواند ابعاد مختلف یک پدیده را با هم در خود جای دهد و چنین چیزی در عالم اجسام شدنی نیست. تفکر در "جامعیت" نفس کلید فهم تجرد نفس و کلید ورود به ادراک مجردات می باشد.
نفس ما (آنچه با من به آن اشاره می کنیم) حقیقتی است که چیزهای زیادی را در خود در آن واحد جا میدهد و جالب است که خودش از وحدت و یگانگی بیرون نمی رود.
وقتی یک صحنه را نگاه می کنیم نفس ما همه دیدنی های درون صحنه را " با هم " ادراک می کند، در حالیکه اجزاء این صحنه همه از هم بیگانه هستند.
وقتی در کنار نگاه کردن صحنه، اشیای موجود در آن را لمس هم می کنیم ، نفس ما دیدنی ها را با لمس کردنی ها با هم ادراک می کند و میان آنها قضیه می سازد.
وقتی به درون خود سفر می کنیم نفس ما در عین وحدت "یکی بودن"انواع فراوانی از کثرت را در خود جای داده و انسان با اینکه خود را کاملا یکی میبیند همه ادراکات حسی و عقلی و همه حالات روحی را با هم در خود جای داده و با همه هست بدون اینکه تقسیم بشود و امتداد پیدا کند.
نفس به همه ادراکات احاطه دارد و در عین اینکه از همه برتر است از هیچ کدام نیز جدا نیست.
روشن است که چنین چیزی در عالم جسمانی امکان ندارد یافت شود. پس باید بفهمیم که حقیقت انسان جسم نیست.
@shahd_shahadat🌷
#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
من گذشته و حال اجسام را باهم در خود دارم و میانشان قیاس می کنم.
در عالم ماده هر چیزی فقط در زمان حال وجود دارد و حال از گذشته و آینده همیشه پنهان است. پس من مادی نیستم.
یکی دیگر از ادله ای که می تواند تجرد روح را نشان دهد شواهد فراوانی است که حکایت از زنده بودن بسیاری از مردگان دارد.
خوابهای فراوانی در حد تواتر از گذشتگان حکایت شده و همواره برای انسان های معاصر نیز اتفاق می افتد که در آن با مردگان مرتبط شده اند. طوری که آن مردگان گزارش های صادقانه ای می دهند که عقلا امکان آنکه محصول خیالپردازی خواب بیننده باشد،نیست.
@shahd_shahadat🌷
🔹پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است. تلاش برای عدالت، کار بزرگ پیغمبران است. انسانهای والا در طول تاریخ دراین راه تلاش نمودهاند و بشریت را روز به روز به سمت فهمیدن این حقیقت که عدالت، سرآمد همهی خواستههای انسانی است، نزدیک کردهاند.
#مهدویت
#عدالت
@t_manzome_f_r
#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
یکی دیگر از شواهد تجربی بر حیات پس از مرگ گزارش های فراوان کسانی است که کاملا مرده و تمام علایم حیاتی آنها قطع شده و سپس زنده شده اند.
@shahd_shahadat🌷
#دو_رکعتــــــــــ_تفـــــــکر
#انــــســــان_شــــــناســـے
#نسبت_من_و_تن
اولین فایده تن و بدن این است که نفس و جان ما از دریچه تن به عالم ماده وصل شده و از این کانال عالم ماده را مشاهده می نماید.
ما از طریق چشمان سرمان می بینیم و با گوشمان می شنویم و... و اگر این ابزارهای حسی نبود نفس ما توان ادراک پیرامون مان را نداشت و از همین رو وقتی نابینا و ناشنوا می شویم دیگر نمی توانیم از اطراف خود خبری بیابیم.
با این وجود باید دقت نماییم که آنکه می بیند و می شنود چشم و گوش نیست، بلکه نفس و جان انسان است که با استفاده از چشم و گوش می بیند.
@shahd_shahadat🌷